فرصتی استثنایی
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
نویسندگان
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان book و آدرس book1348.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 37
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 2
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 2
:: بازدید ماه : 51
:: بازدید سال : 97
:: بازدید کلی : 1015
ذهن موفق و شکست خورده! شما کدام را دارید؟*****

ذهن موفق و شکست خورده! شما کدام را دارید؟

 
 

ذهنیت رشد (Growth Mindset) و ذهنیت ثابت (Fixed Mindset) شما کدام هستید؟

دو نوع طرز فکر وجود دارد که می‌توانیم آن را پرورش دهیم. یکی این که پذیرای مشکلات باشیم و آنها را به یک فرصت تبدیل کنیم. دیگر این که به دلیل ترس از شکست از آنها اجتناب کنیم. افرادی که از کشمکش‌ها و تعارض‌ها اجتناب می‌کنند غالبا ذهنیت رشد (Growth Mindset) ندارند و کسانی که مشکلات را به عنوان چالش‌های جالبی می‌بینند، اندیشه‌ی و ذهنیت رشد (Growth Mindset) دارند. مردمی که فاقد ذهنیت رشد هستند، معتقدند که ویژگی‌های اساسی مانند هوش و استعدادها ویژگی‌هایی ثابت هستند و این صفات عامل موفقیت‌اند. 

 

افراد با ذهنیت بازتر (ذهنیت رشد (Growth Mindset)) معتقدند که توانایی‌های جدید را می‌توان از طریق تمرین توسعه داد. رهبران بزرگ و هنرمندان با این دیدگاه به هدفشان می‌رسند. برای آنها زندگی به یک سفر هیجان انگیز با فرصت بی پایان برای کشف چیزهای جدید و پیشرفته تبدیل می‌شود. به منظور رشد فکر و ذهن، دکتر کارول دوک از دانشگاه استنفورد، اصطلاحی را تعریف کرد، به رهبران، معلمان و والدین توصیه می کند که تلاش کنند. معلمان و استادان بایستی دانش‌آموزان و دانشجویان را در هر مقطعی تشویق به مطالعه نمایند. والدین باید فرزندان خود را تشویق به توسعه مهارت‌های جدیدی که علاقه‌مند به انجام آن هستند، کنند و در واقع مهارت‌های یادگیری را بیاموزند و این مهارت‌ها به آنها در کلاس درس نیز کمک خواهد کرد.

 

برای نشان دادن تفاوت‌ها در زندگی روزمره، دو کودک خیالی را در نظر می‌گیریم.

دو کودک خیالی (جی و آنا)

جِی فکر می‌کند که شما او را درک می‌کنید یا نمی‌کنید، و آنا می داند اگر بخواهد می‌تواند هر چیزی را یاد بگیرد. در تمرینات فیزیکی، جی از چالش‌هایی مانند پریدن از روی مانع، اجتناب می‌کند، چون می‌ترسد که احمق جلوه کند و مورد تمسخر دیگران قرار بگیرد. در مقابل آنا هر چالشی را که هیجان‌انگیز و سرگرم کننده است با استقبال می‌پذیرد. او می داند که شکست بخشی از یادگیری است. و اگر او سخت تلاش کند، در نهایت هیچ کس به او نخواهد خندید.

جی از فیدبک‌ و بازخوردها اجتناب می‌کند. اگر معلم به او بگوید که برای بهبود تکلیفش، چه کاری انجام دهد، او آن را شخصی برداشت می‌کند. آنا می‌داند نیاز دارد به نقدهای سازنده گوش کند، او همچنین می‌داند که این او نیست که ارزیابی می‌شود بلکه نتایج کارش، مورد ارزیابی قرار می‌گیرد.

 

جِی همیشه راه آسان را در پیش می‌گیرد، برای مثال او پله برقی را دوست دارد و از پله بالا رفتن می‌ترسد. زمانی که او گیتار تمرین می‌کند، لحظه‌ای که گیر می‌کند، بی خیال گیتار زدن می‌شود. آنا معمولا از پله برقی استفاده نمی‌کند بلکه از پله‌ها بالا می‌رود و هر گامش را می‌شمارد و این که با بالا رفتن از پله‌ها خون در رگ‌هایش به خروش می‌آید لذت می‌برد. او هر روز صبح ، 15 دقیقه درام تمرین می‌کرد و همیشه هم از زدن آن لذت نمی‌برد اما او می‌داند که این تلاش بخشی از سفر به یک زندگی سرگرم کننده‌تر است.

آنا دوست دارد موفقیت دیگران را ببیند زیرا الهام بخش اوست. او می‌داند اگر به دوستانش انگیزه برای بهتر شدن بدهد به رشد خود کمک کرده است، به شرطی که دوستانش چیزهای جدید بیاموزند و موفق شوند. برای جی این امر تهدید محسوب می‌شود؛ می‌ترسد رسیدن به موفقیت، به او و بر زندگیش فشار وارد کند.

 

شرکت‌های مدرن به دنبال کارکنانی با روحیه رو به رشد و ذهن پویا می‌گردند. زیرا آنها مشکلات را حل می‌کنند و به رغم موانع ادامه می‌دهند. بعضی از آنها در طی مصاحبه از متقاضیان کار سوال کردند که آیا معتقد هستند که روحیه مدیریتی از بدو تولد با انسان همراه است یا مهارتی است که بایستی آموخته شود. جی فکر می‌کند که مدیران از بدو تولد با روحیه مدیریتی همراه بوده‌اند. اما آنا شغل را به دست می‌آورد.

 

نتیجه این وضعیت، نتیجه رتبه و موقعیت آن شخص در زندگی است همان طور که شاعر مرحوم ساموئل اشاره کرده است هر چه قدر سعی کنی و هر چه قدر شکست بخوری مهم نیست. دوباره سعی کن، دوباره شکست بخور و بهتر شکست بخور. در مورد این مفهوم چه فکر می‌کنید. خیلی ساده است. آیا فکر می‌کنید امکان تغییر دائمی از یک ذهن ثابت و بدون پویایی به یک ذهن رو به رشد و پویا وجود دارد؟

تعداد بازدید از این مطلب: 36
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
۱۷ تفاوت عمده ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر*****

۱۷ تفاوت عمده ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر

 
 

به عنوان یک قانون عام، می توانیم بگوییم که بهتر است نقاط قوت خود را متوازن کنیم تا این که بخواهیم نقاط ضعفمان را از بین ببریم. این قانون با تمرکز بر روی مهارت هایمان بهتر فهمیده و درک می شود. از این رو بهتر است بر روی کارهایی که به خوبی انجام می دهیم تمرکز کنیم و اجازه دهیم کارهایی که آن ها را خراب می کنیم را افراد دیگری انجام دهند. اما یک استثنای بسیار بزرگ برای این قانون وجود دارد و آن استثنا، ذهنیتِ اشتباه است و این ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را از یکدیگر مجزا می کند. ذهنیت اشتباه فقط راجع به یک نقطه ی ضعف عادی مطرح نمی شود، بلکه می تواند از نقطه ی ضعف شما به عنوان راهی برای فلج کردن تمام نقاط قوتتان استفاده کند و این زمانی اتفاق می افتد که شما قادر به پیدا کردن آن نباشید.

یک مثال بسیار ساده برای ذهنیت منفی، ذهنیتِ کمیابی است. ذهنیت کمیابی به شما می گوید که همه چیز اعم از ثروت، موفقیت و شهرت چیزی مثل یک تکه کیک است. مقدار بسیار کمی از این کیک وجود دارد و اگر کسی تکه ی بزرگی از آن را بردارد، آن وقت دیگران برای استفاده از این کیک به مشکل بر می خورند، حال متوجه شدیم که این ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را چگونه از هم جدا می کند. حال اگر بخواهیم این مثال را به صورت جهانی تعمیم دهیم، متوجه می شویم که بیل گیتس در این مورد مثل یک شیطان بسیار بزرگ است؛ علی رغم تمام کارهای خوبی که برای جامعه کرده است، علی رغم تمام کمک هایی که به مستضعفان کرده است، علی رغم تمام محصولات و موسسات خیر خواهانه ای که برای انسان ها ساخته؛ او یک شیطان است! چرا که تکه ی بزرگی از کیک ما را برداشته و در نتیجه، دیگر به ما کیک نخواهد رسید.

حال این ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر می تواند در تمامی ابعاد زندگی شما رسوخ کند، چرا که ذهنیت کمیابی به شما غالب شده است. حال ممکن است خوشحال بودن از موفقیت دیگران برای شما به شدت سخت باشد؛ چرا که با توجه به ذهنیت کمیابی موفقیت دیگران برای شما به مسابه ی یک شکست است. و اما ذهنیت فراوانی دقیقا مقابل ذهنیت کمیابی قرار دارد و همین امر تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را نمایان می کند. ذهنیت فراوانی به ما می گوید که می توانیم ارزش بیشتری برای دیگران بیافرینیم. یعنی به جای دیدنِ ثروت و موفقیت به عنوان یک شی بسیار اندک، می توانیم یک بازی برد-برد را برای چنین موقعیتی ایجاد کنیم که همه در آن خوشحال باشند.

اگر شما ذهنیت کمیابی را داشته باشید، نمی توانید با دیگران همراه شوید؛ چون همان طور که گفته شد، موفقیت دیگران به معنای شکست شماست! اما اگر ذهنیت فراوانی به شما غلبه کند، شما می توانید به راحتی با دیگران همراه شوید؛ چرا که خواهید دانست که موفقیت دیگران نه تنها هیچ محدودیتی برای شما ایجاد نخواهد کرد، بلکه برایتان ایجاد ارزش خواهد کرد. بنابراین به خوبی می توانید این ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را از یکدیگر تمیز دهید.

ایجاد ارزش

 

عبارتِ «ایجاد ارزش» در ذهنیت فراوانی به شدت حائز اهمیت است. ارزش، یا در این مورد «ثروت» به خودیِ خود وجود ندارد، بلکه می تواند ساخته شود. لزومی ندارد که ما کیکِ حال حاضرمان را با کسی تقسیم کنیم. بلکه می توانیم کیک بزرگتری را برای خودمان بپزیم. در حقیقت، اگر واقعا دلتان می خواهد که پیشرفتی در زندگی تان حاصل شود، راهش این است که خودتان را فقط و فقط به علایق و استعدادهای خودتان محدود نکنید، بلکه به دیگران نیز نگاهی داشته باشید. پس یکی از تفاوت های بزرگ ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر این است که به جای این که به همه چیز دیدِ مشکوکی داشته باشیم و به دنبال یک فرصت برای سودیابی باشیم، سعی کنیم که بخشنده باشیم. این یعنی دانش، زمان و مهارت هایمان را مثل انسان های بخشنده در اختیار دیگران قرار دهیم.

اگر واقعا با خودتان فکر می کنید که برخی از انسان های بزرگ چطور بخش زیادی از وقتشان را به صورت آنلاین در اینترنت می گذرانند، جواب ساده اش این است که آن ها بخشنده اند. آن ها زمان و انرژی شان را برای ارائه ی محتوای کاربردی و ارزشمند به دیگران جاری می کنند تا بتوانند طرفداران و هوادارانی واقعی برای خودشان بسازند؛ افرادی که به آن ها اعتماد دارند و به خاطر کارهایی که برایشان کرده اند از ایشان تشکر می کنند. بدین روش است که شما می توانید مشتری های ثابت زیادی برای خودتان دست و پا کنید و از این تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر به نفع خودتان استفاده کنید.

دارِن رُز

دارن رز، یکی از بزرگترین بلاگرهای جهان تصمیم گرفت که اولین محصول خودش را روانه بازار کند. اسم این کتاب «۳۱ روز برای ساختن یک وبلاگ بهتر» بود، اما این کتاب محصول جدیدی نبود. خود او قبل از تمام این ماجراها، یک سری از مطالبش را در قالب «۳۱ راه برای ساختن یک وبلاگ بهتر» ارائه کرده بود و در این محصول، فقط جمع بندی بهتری را با اضافه کردن چندین نکته به مخاطب ارائه کرده بود. چرا کسی باید چنین کتابی را بخرد، وقتی می تواند به راحتی و از همین اطلاعات به صورت مجانی استفاده کند؟ یکی از دلایلش این است که با خرید این کتاب مجبور نیستند که هر بار در آرشیو مطالب دارن رز جست و جو کنند تا این اطلاعات را پیدا کنند. دلیل دیگر هم این است که مردم دوست دارند روی همه چیز، احساس مالکیت داشته باشند.

اما یکی از غافلگیر کننده ترین دلایل و ذهنیت ها برای خرید این کتاب در ایمیل هایی که چندتن از خریداران کتاب به دارن داده بودند مشخص بود، آن ها گفته بودند که خرید این کتاب را به عنوان فرصتی برای تشکر از تمامی کمک هایی به آنان کرده بود می دیدند! برای چند ثانیه به این موضوع فکر کنید. او محصولش را صرفا با چند نکته ی اضافی ارائه کرد، اما مشتریانش به خاطر کمک های بی وقفه ی دارن به آن ها، این کتاب را خریداری کردند. این همان تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر و همچنین بخشندگی ای بود که در موردش به شما گفتیم. ذهنیت کمیابی در این زمان مدام از شما می پرسد: «در این معامله چه چیزهایی گیرِ من می آید؟» اما ذهنیت فراوانی در این مواقع با مهربانی می پرسد: «در این معامله می توانم چه کمکی به دیگران کنم؟»

چند وقت پیش یک کتاب بسیار پرمحتوا و ارزشمند به نام اسرار ذهن ثروتمند اثرِ تی هارو اکر را خواندم. این کتاب به خوبی قادر بود با مقایسه ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر، توانایی های شما را با ذهنیت های درست گره بزند. ایده ی اصلی این کتاب این بود که افکار و احساسات، اعمال شما را کنترل می کنند و اعمال شما نتایج تان را مشخص می نمایند. او در این کتاب می گفت که مردم یک «ترموستات مالی» دارند. دقیقاً مثل فضای خانه که می تواند دمای مشخصی داشته باشد، انسان ها نیز هر کدام برای یک سطح خاصی از ثروت برنامه ریزی شده اند. درست مثل فضای خانه که _ علی رغم حضورِ ترموستات _ می تواند نوسانی در دمای خود داشته باشد. مثلاً به خاطر تغییرات دمای بیرون خانه یا باز گذاشتن پنجره ی خانه، یک انسان هم می تواند نوسانی را در وضعیت مالی خویش، به علت شرایط خارج از کنترلش داشته باشد. اما تا زمانی که ترموستات ما بر روی درجه ی خاصی تنظیم شده باشد، باز هم به همان سطح ثابت باز می گردیم.

تنها راهی که شما می توانید از طریق آن به ثروت حقیقی دست پیدا کنید، این است که ترموستات خودتان را دوباره تنظیم کنید؛ یا مصداق آن در دنیای واقعی، یعنی ذهنیت خودتان نسبت به ثروت را تغییر دهید. به بیان دیگر با آگاهی از تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر افکار خود را به سمت ذهنیت ثروت و فراوانی سوق دهید. به این منظور باید افکاری را که شما را عقب نگه می دارند دور بریزید و ذهنیت هایی که شما را به سمت جلو هل می دهند را در آغوش بگیرید.

آیا از تفاوت های ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر آگاهی دارید

از این رو در این مقاله قصد داریم ۱۷ تفاوت عمده ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را مورد بررسی قرار داده و به تفسیر آن ها بپردازیم. با ما همراه باشید.

انسان های ثروتمند باور دارند که خودشان زندگی خود را می سازند؛ اما انسان های فقیر باور دارند که زندگی برایشان تصمیم می گیرد!

 

آیا شما واقعاً باور دارید که مسیر زندگی تان را کنترل می کنید؟

به طور امیدوارانه ای، اکثر شما خواهید گفت که همین طور است، اما آیا اعمال و رفتار شما نیز همین را می گوید؟ اگر واقعا باور دارید که شما می توانید مسیر زندگی تان را کنترل کنید، پس طوری رفتار کنید که به همان جایی که دوست دارید برسید. اگر هم نه که مشخص است. به جای آن، شما باور خواهید داشت که قربانی اتفاقات خواسته و ناخواسته ی زندگی هستید و این همان تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر است. البته راه ساده تر این است که باور کنیم، سیلاب زندگی ما را به هر جا که دلش بخواهد می برد. تقصیر شما نیست که فقیر یا چاق هستید یا نمی توانید یک همسر خوب پیدا کنید. همه ی این ها نتایج اتفاقات بدی هستند که برای شما افتاده اند. شما فقط با کارت هایی که به طور شانسی به دستتان افتاده است بازی می کنید.

واقعیت این است که همه از کارت های بد می ترسند، اما تفاوت ما انسان ها در این است که آیا به شکل منفعلانه آن را می پذیریم یا به صورت فعالانه به آن واکنش نشان می دهیم؟ اولین قدم در راه تقویت خویشتن این است که باور داشته باشیم که می توانیم اوضاع را بهتر کنیم و برای چنین کاری مسئولیت داریم.

افراد ثروتمند کسانی هستند که فرصت برنده شدن را می بینند؛ اما افراد فقیر فقط می خواهند از باختن اجتناب کنند!

اگر پولتان را درون بازار بورس قرار دهید، ممکن است ضرر کنید. اگر پولتان را تبدیل به ملک و املاک کنید، ممکن است ببازید. اگر با پولتان بیزینس تازه ای راه بیندازید، ممکن است آن را از دست بدهید. همه ی این ها درست است، اگرچه بازار بورس، مال و املاک و استارت یک بیزینس تازه بهترین راه برای تقویت انرژی شما به سمت پولدار شدن هستند. ثروتمندان می توانند از پول شما کار بکشند اما فقرا برای پول کار می کنند. این نکته دقیقا تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را نشان می دهد. اگر شما هم برای اجتناب از باختن بازی می کنید، عاقبت گرفتار یکی از این حالات خواهید شد. شما از ضرر هایی که ازشان می ترسیدید اجتناب می کنید، اما در حقیقت به خاطر این که چنین فرصت های بکری را از دست دادید پشیمان خواهید شد و بابت این احساس پشیمانی رنج بسیاری خواهید کشید.

پشیمانی احساس کشنده ای است.

پشیمانی تنها احساسی است که واقعاً باید از آن ترسید!

اما ترس از پشیمانی ترسی است که به جای عقب نگه داشتن شما می تواند شما را به جلو هل بدهد.

افراد ثروتمند به پولدار بودن متعهد می شوند؛ اما افراد فقیر فقط دلشان می خواهد که ثروتمند باشند!

 

هرکسی دوست دارد که پولدار باشد. اگر به هرکسی برای پولدار یا فقیر بودن انتخابی داده شود، افراد بسیار کمی خواهند گفت که ترجیح می دهند خودشان ثروت را به دست بیاورند تا این که کسی آن را بهشان ببخشد. تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر در همین است که اگر واقعا دلتان می خواهد ثروتمند شوید، باید به آن متعهد باشید. باید قدم بعدی را در راه رسیدن به این هدف بردارید، حال ممکن است که برایش آماده باشید یا خیر. اما باید برایش تلاش و ریسک کنید!

متعهد بودن به این معناست که سحرخیز شوید. بدین معنی است که به جای نگاه کردن سریال های عیدانه و ماه رمضان، کتابی بخوانید که به تقویت ذهنیت شما کمک کند. در این صورت قطعا نشانه هایی از تعهد در زندگی شما بروز خواهد کرد که بتوانید اشاره ای به آن ها بکنید. خواستن فقط حرف است، اما تعهد، عمل کردن را می طلبد.

افراد ثروتمند فکرهای بزرگی دارند و افراد فقیر، فکرهای کوچک!

برای این که این تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را بهتر درک کنیدمی خواهم یکی از تجربه های اخیر خودم را برایتان شرح دهم. من دوستی دارم که اخیراً در کسب و کارهای آنلاین نیز طبع آزمایی کرده است. هر از گاهی با او حرف می زنم و تشویقش می کنم تا قدم های بزرگتری در این راه بردارد. یک بار در اواسط صحبت هایمان او گفت که به درآمد ۳۰۰ میلیون تومان در سال رسیده و دلش می خواهد همین درآمد را حفظ کند. فکر می کنم تا به حال چنین مخالفت بزرگی را از من ندیده بود. چنان بر سر راه این تفکرش سد شدم که شوکه شد. برای او ۳۰۰ میلیون تومان اتفاق بسیار بزرگی بود، اما توانایی های او می توانست خیلی فراتر از این برود. لازم بود تا کسی این موضوع را به او یادآوری کند و آن شخص هم من بودم.

اما چه اتفاقی می افتاد اگر او خط باورهایش را پایین می آورد؟

دلایل بسیاری برای بزرگ فکر کردن وجود دارد. اول از همه این است که افکار بزرگ می توانند انگیزه های زیادی به شخص بدهند. اگر شما فکر می کنید که چندین پروژه را در سال باید تحویل بدهید و شبانه روزی بیدار باشید تا به درآمد ۳۰۰ میلیون تومان در سال برسید، احتمالاً به این نتیجه می رسید که اصلاً ارزشش را ندارد. اما اگر مستقیماً برای این کار قدم بردارید و از همین ساعت شروع کنید، متوجه می شوید که در نهایت، این همه زحمت پاداش خودش را خواهد داشت.

یکی دیگر از دلایل بزرگ فکر کردن این است که به شما کمک می کند تا ماجرایتان را از زوایای مختلفی تحت نظر بگیرید. به جای این که فکر کنید: «چه چیزی باعث می شود من یک کتاب ۲۰ هزار تومانی بخرم؟» با خودتان خواهید گفت: «برای شرکت در کلاس های دو میلیون تومانی چه کاری لازم است؟» و نهایتاً، باید بگویم که بزرگ فکر کردن شما را بزرگ می کند. پس به جای این که مدام غر بزنید، پستی و بلندی راه را ببینید.

حال بگویید که در حال حاضر بزرگ فکر می کنید یا کوچک؟

فرض کنیم که من برای خودم هدف بسیار بزرگی را وضع کرده ام. از یک زاویه، ناراحتم که باید زحمت بسیار زیادی در این راه بکشم، از زاویه دیگر، خوشحالم که چنین هدفی را انتخاب کرده ام؛ چرا که در انتهای راه بالاخره می توانم به پاداش حقیقی ام برسم. بنابراین رویاهای بزرگی در سر داشته باشید. حتی اگر نتایج کوچکی هم عایدتان شود، باز هم صدها بار بهتر از نتیجه ای است که قبل از این انتظارش را داشتید. مطمئن باشید که این تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر به شما در رسیدن به خواسته هایتان کمک فراوانی می کند.

افراد ثروتمند بر روی فواید و سودها تمرکز می کنند، نه بر روی موانع

این مورد یکی از مهم ترین تفاوت های ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر است. تا به حال شنیده بودید که کسی ایده ی ساخت اسنپ را قبل از ظهور چنین پدیده ای در ذهنش داشته باشد؟ اگر جوابتان مثبت است، پس چرا کسی انجامش نداده بود؟ من سعی می کنم این توضیح را در مقابلش قرار دهم: چرا که آن ها در ذهنیتِ موسوم به موانع گیر کرده بودند.

 

موانع زیادی بر سر راه اسنپ وجود دارد:

چرا کسی باید به یک راننده ی بی نام و نشان اعتماد کند؟

چطور انتظار دارید که بتوانیم بیزینس بزرگ آژانس ها و تاکسی ها را شکست دهیم؟

پس کاربران سالمندی که نمی توانند به خوبی از تکنولوژی استفاده کنند چه می شود؟

و خصوصاً این مانع که در اکثر بیزینس ها به چشم می خورد: از کجا می خواهی هزینه هایش را به دست بیاوری، و نوع بیزینس تو به چه شکل خواهد بود و…

اگر تمام چیزی که شما می بینید محدود به موانع باشد، نمی توانید از چنین ایده ای استفاده کنید، حالا ممکن است این ایده بسیار بزرگ یا بسیار واضح و دقیق باشد. شما می بایستی ایده ها را ببینید، بر روی سود و فایده تمرکز کنید و با انگیزه ی والا، به آن ها حمله ور شوید.

افراد ثروتمند، ثروتمندان دیگر را تحسین می کنند اما افراد فقیر از ثروتمندان و انسان های موفق متنفرند

این نقل قول می تواند یکی از بین المللی ترین تفاوت های عمده میان ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را مشخص کند:

ذهنیت فراوانی در مقابل ذهنیت کمیابی

ذهنیت کمیابی به شما خواهد گفت که اگر تصمیمی مبنی بر پولدار یا موفق بودن دارید، پس باید به دیگران نیز کمک کنید تا به این اهدافشان برسند. همان طور که زیگ زیگلار معروف می گوید: «شما می توانید هر چیزی که در زندگی می خواهید را داشته باشید، اما اگر در همین راه به دیگران نیز کمک کنید. آن ها می توانند هر چه می خواهند داشته باشند.» پس اگر شما می خواهید تبدیل به یک میلیاردر خودساخته شوید، پس باید در این راه به خیلی از انسان ها سود و فایده و کمک برسانید. شما باید فکر کنید که موفقیت و ثروت مثل یک بسته شمع است: اگر این بسته را با دیگران شریک شوید، نور بیشتری به همه می رسد.

در سمت دیگر ماجرا اگر ذهنیت شما کمیابی باشد، خواهید فهمید که موفقیت و ثروت مانند یک کیک است. اگر کسی تکه ی بزرگی از آن را بردارد، پس به بقیه کیک کمتری می رسد. اگر ذهنیت کمیابی درون شما نهادینه شود، از افرادی همچون اپرا وینفری، مارک زاکربرگ و بیل گیتس متنفر خواهید شد؛ چرا که تکه ی بسیار بزرگی را برداشته اند. اما اگر ذهنیت شما فراوانی باشد، این گونه انسان ها را تحسین خواهید کرد. همچنین به خاطر این حجم از کمک و خیری که به جامعه شان رسانده اند، از ایشان تشکر خواهید کرد.

افراد ثروتمند با افراد موفق و مثبت معاشرت می کنند. اما افراد فقیر با انسان های منفی و ناموفق رفت و آمد دارند

 

این هم یکی دیگر از تفاوت های بارز ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر است. بارها گفته شده که شبکه ی شما به ارزش انسان هایی است که درون آن جای دارند یا این که شما میانگینی از پنج نفری هستید که بیشتر از همه با آن ها وقت می گذرانید.

بنابراین، شما با چه کسی بیشتر از همه وقت می گذرانید؟

آیا آن ها شما را بهتر می کنند یا به قهقرا می کشانند؟

آیا آن ها شما را با موج های مثبت خود بمباران می کنند یا با موج های منفی شان خفه می کنند؟

حقیقت تلخ این است که اگر می خواهید انسان موفقی باشید، جایی برای این امواج منفی وجود ندارد. اگر شما دوستی دارید که دم به دقیقه از همه چیز شکایت دارد، پس یا باید این طرز فکرش را تغییر دهد، یا شخص دیگری را پیدا کند و نزد او به شکایت کردن بپردازید.

انسان های ثروتمند مدام به دنبال بهبود مهارت هایشان هستند؛ اما انسان های فقیر راجع به خودشان تفکرات منفی دارند.

یکی دیگر از تفاوت های ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر در همین نکته خلاصه می شود. پس اگر دلتان می خواهد که کسی حرف های شما را در مورد خودتان بشنود، باید سطح خودتان را ارتقا دهید و چیزی برای ارائه داشته باشید. اگرچه ممکن است این کار اندکی معذب کننده به نظر بیاید، اما بهترین و تنهاترین راه برای پیشرفت است. شما نمی توانید از دست ارتقای خویش فرار کنید. حتی اگر قصد آغاز بیزینس مربوط به خودتان را نداشته باشید و دلتان بخواهد که تا آخر عمر زیر دست دیگران کار کنید، باز هم باید برای استخدام شدن، مهارت های خودتان را ارتقا دهید. منظور من این نیست که تبدیل به یک انسان خودشیفته و مغرور شوید، اما اگر مهارت یا خصیصه ی خوبی در شما وجود دارد، اجازه بدهید که دیگران نیز از حضورش مطلع شوند. ترس از فروش و ارتقای خویش می تواند شما را عقب نگه دارد.

افراد ثروتمند از مشکلات خود بزرگ تر هستند؛ اما انسان های فقیر توسری‌خورِ مشکلاتشان هستند.

تا به حال شنیده اید که یک انسان شکست خورده بخواهد شکست های خودش را به نحوی توجیه کند؟ آن ها یک لیستِ بلندبالا از دلایل شکست هایشان دارند که همه آن ها بهانه است و در تمامی موارد، شما شاهد این هستید که تقصیرها را به گردن کس یا چیز دیگری می اندازند. احتمالاً تقصیر دولت است. تقصیر رئیس قبلی شان است. شرکتشان لیاقتش را ندارد. بازار خراب است. همکارهایشان کارشان را درست انجام نمی دهند و مواردی از این قبیل. آن طور که آن ها راجع به مشکلاتشان حرف می زنند، مبین این واقعیت است که مشکلات آن ها از خودشان بزرگتر است. تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر هم شامل این مورد است که افراد موفق می دانند مشکلات فقط یک مشت مانع عادی هستند و برای موفق شدن، باید از سد این موانع رد شد. در ذهن آن ها، مشکلات کوچک تر از خودشان هستند. شما می توانید انتخاب کنید که کدام ذهنیت بر شما غلبه کند.

انسان های ثروتمند به خوبی از دیگران کمک می گیرند. اما انسان های فقیر نمی توانند با دیگران داد و ستد داشته باشند

 

شما به کمک نیاز دارید، هرکسی به کمک نیاز دارد. بنابراین یکی دیگر از تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر در کمک گرفتن خلاصه می شود. ما هم باور داریم که شما می توانید رویاهایتان را به واقعیت تبدیل کنید، اما در این راه نیاز به کمک دارید. اگر غرور شما اجازه ندهد که از کسی کمک بگیرید، آن وقت است که از راه پیشرفت عقب می مانید و می بایستی غرورتان را کنار بگذارید. یکی از مزایای کمک گرفتن از دیگران این است که رابطه ی قدرتمندی را با آن ها می سازد. اگر شما هم با کمک گرفتن مشکل دارید، احتمالاً ذهنیت شما از کمک گرفتن دقیقاً برعکس واقعیت است: «اگر کسی کمک بگیرم، پس یعنی زیر دین آنها رفته ام» اما کمک گرفتن شما را به یکدیگر نزدیک می کند. اگر شما کمک گرفتن از دیگران را نادیده بگیرید، در حقیقت فرصت ساختن یک رابطه ی دوطرفه و سودمند را از خودتان سلب کرده اید.

یکی از چیزهایی که می خواهم به آن اشاره کنم، این است که وقتی گفتم غرورتان را کنار بگذارید؛ به این معنی نبوده که خودتان را تحقیر کنید. تحقیر اشتباه دقیقاً همانند غرور است و شما را از نعمت کمک دیگران محروم می کند، خصوصاً تحقیر خویشتن در مواقع دریافت تعریف و تمجید. وقتی شخصی از شما تعریف و تمجید می کند، نباید سرتان را به پایین بیندازید و به آن ها بگویید که نه، آنقدرها هم چیز خاصی نیست. این یعنی تحقیر خویشتن. این یعنی شما بی ارزش تر از این ها هستید که لایق یک تعریف خشک و خالی باشید؛ و از طرفی به آن ها نشان می دهید که دچار اشتباه شده اند. اگر کسی از شما تعریف کرد، تنها کاری که باید بکنید این است که به طور کاملا عمدی به چشم های فرد تعریف کننده نگاه کنید و یک تشکر کاملاً عمیق و از ته دل تقدیمش کنید. این کار شاید از پایین انداختن سرسخت تر باشد، اما قطعاً از تحقیر خویشتن ساده تر است و فواید بیشتری دارد.

افراد ثروتمند براساس نتیجه پول می گیرند؛ اما انسان های فقیر بر اساس وقتشان!

این جمله را بارها و بارها گفته ام که زمان شما مهم ترین سرمایه ای است که دارید. اگر زمانتان را برای ساخت چیزی صرف کنید که نهایتا بتوانید آن را بفروشید، در این صورت با وجود اوقات خالی در روز می توانید سرمایه تان را نیز افزایش دهید. اما اگر زمانتان را به ازای پول معامله کنید، هم پول را از دست می دهید هم زمانتان را و همین نکته یکی از بزرگ ترین تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر را شامل می شود. از آنجایی که هر کس در طول روز تنها ۱۶ ساعت اوقات بیداری دارد و دوست دارد که اکثر اوقاتش را با کسانی بگذراند که دوستشان دارد، در نتیجه فروش زمان در ازای پول اصلاً معامله ی درستی محسوب نمی شود.

مسئله این است که به جای این که زمانتان را در ازای پول معامله کنید، می بایستی زمانتان را برای ساخت یک شی یا محصول یا خدمات صرف کنید و نهایتا آن را بفروشید. فکر این مسئله بسیاری از مردم را می ترساند. ممکن است در این راه شکست بخورید. ممکن است محصول شما آنقدرها هم خوب از آب درنیاید و شما در فروشش به مشکل بربخورید. البته که جمله ی «ممکن است ضرر کنم» بیانگر این است که از قضا «ممکن است سود کنم» و نتیجه ای که دستِ آخر نصیبتان می شود، بسیار بزرگتر و بهتر از نتیجه ای خواهد بود که فکرش را می کردید.

افراد ثروتمند «هردو» را می خواهند؛ افراد فقیر «یا این یا آن» را می خواهند!

 

این مسئله به همان تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر باز می گردد یعنی ذهنیت فراوانی در مقابل ذهنیت کمیابی! آیا شما صادقانه حاضرید کاری کنید که هردوی ما برنده شویم یا یکی مان باید ببازد تا دیگری پیروز شود؟ آیا هردوی ما نمی توانیم به چیزی که دوست داریم دست پیدا کنیم؟ یعنی چنین چیزی ممکن نیست؟ نمی توانیم با یکدیگر همکاری داشته باشید و یا مجبوریم تا پای مرگ مبارزه کنیم؟ این کار می تواند در حوزه های همکاری و شرکت ها و یا در زمینه ی مدیریت کردن زمان و منابع شما نیز اتفاق بیفتد.

شما باید بر روی حال تمرکز کنید یا آینده؟ هر دو

شما باید روی کمیت تمرکز کنید یا کیفیت؟ هر دو

این بدین معنی است که افراد فقیر فقط به دنبال یکی از آن ها هستند؛ اما انسان های موفق همیشه راهی برای دریافت هردویشان پیدا می کنند. اما منظور من این نیست که شما هیچ وقت مجبور به انتخاب نیستید. حرف من این است که اولویت اولتان همیشه باید با دریافت هردوی شان باشد، نه فقط یکی از آن ها.

افراد ثروتمند بر روی ارزش کارشان تمرکز می کنند؛ اما افراد فقیر بر روی درآمدشان تمرکز دارند

منظور من را اشتباه برداشت نکنید، من هم درآمد بالا را دوست دارم، اما مشکل وقتی بروز پیدا می کند که تمرکز شما بر روی درآمد بالا بماند و این مسئله را تبدیل به یک روش برای کسب درآمد کنید. این دقیقا تفاوت ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر است. وقتی یک قدم به عقب بردارید و به تمام کسب و کارتان نگاه کنید، متوجه می شوید که می توانید از طریق راه های خودساخته تان، کاری کنید که پول شما به جای شما و برای شما کار کند و پول، پول بیاورد. اگر درآمد بسیار بالای شما از خرج و مخارج بسیار بالاتر شما کمتر باشد، چه ارزشی دارد؟ این بدین معنی است که شما زیر خطوط ایده آلتان زندگی می کنید و وقت و سرمایه تان را در جای اشتباهی سرمایه گذاری می کنید.

افراد ثروتمند پولشان را به خوبی مدیریت می کنند؛ اما افراد فقیر این کار را نمی کنند

 

یکی از بزرگترین تفاوت های ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر در همین مسئله است، توانایی در مدیریت پول! مقاله ای که اخیراً خواندم نشان می داد افرادی که کمترین پشتوانه را در حساب بانکی خود دارند، بیشترین قرض ها را در پایان ماه بالا می آورند. قرض گرفتن هیچ اشکالی ندارد. اما قانون ثابت زندگی من این است که تنها زمانی قرض بگیرم که بتوانم در ازای آن سود بیشتری کسب کنم و در باز پس دادنِ قرض به هیچ مشکلی بر نخورم. اگر من در آغاز سال وامی بگیرم و در ازای کاری خرجش کنم و تا انتهای سال برای بازپس دادن آن وام کار کنم، ایده ی بسیار مسخره ای است. چرا که من برای پولی کار می کنم که از قبل خرجش کرده ام. این کار یکی از افتضاح ترین روش ها را برای زندگی به ارمغان می آورد.

 

اما راه های بسیار بهتری برای خرج این نوع قرض ها وجود دارد. من به طور کاملاً قاطعی باور دارم که انسان های ثروتمند آهن ربای پول و ثروت هستند و پول هایشان را بیشتر روی خودشان سرمایه گذاری می کنند و خصیصه های مثبت را جذبِ خودشان می کنند. به طور مثال، این گونه افراد به محض قرض گرفتن پول، آن پول را بر روی کتاب ها یا کلاس هایی سرمایه گذاری می کنند که در نهایت مهارت واقعی کسب سرمایه و درآمد را به آن ها اعطا کند. در این صورت است که نه تنها قادر به بازپرداخت پول قرض گرفته شده هستند، بلکه می توانند در آینده پول بسیار بیشتری را در بیاورند.

افراد ثروتمند از پولشان کار می کشند؛ اما افراد فقیر برای پول کار می کنند

یکی دیگر از تفاوت های ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر در این است که ثروتمندان، پولشان را درون وسایل نقلیه ی مالی می گذارند و آن را به جلو هل می دهند. این وسیله می تواند بازار بورس، ملک و املاک و یا بیزینس باشد. پول آن ها پول بیشتری را به ارمغان می آورد. اما افراد فقیر برای پولی که خودشان قبلاً صرف کرده اند، به درون قرض و قوله می افتند و در آن غرق می شوند. اما مسئله این است که حتی اگر قرار باشد از پولتان کار بکشید، باید صبر و حوصله به خرج دهید و انتظار نداشته باشید که ره صد ساله را یک شبه بروید. همه ی ما می دانیم که هر چه زودت از یاد شما برود. در آغاز شاید به خاطر شانس و اقبال بتوانید سود خوبی به جیب بزنید، اما روند معمول بازار بورس این گونه نیر سرمایه گذاری در بورس را آغاز کنیم، زودتر به نتیجه می رسیم و می توانیم چم و خم راه را بیاموزیم. این موضوع نبایدست و در اوایل راه، تقریباً هیچ سود خاصی عاید شما نمی شود. پس بهترین راه این است که صبر داشته باشید و قلق این بازار را بیاموزید.

افراد ثروتمند علی رغم وجود ترس در وجودشان عمل می کنند؛ اما افراد فقیر اجازه می دهند که ترس جلویشان را بگیرد

 

اوه، این یکی از بزرگترین تفاوت های ذهنیت افراد ثروتمند و فقیر است. ببینید، اگر قرار بود که تمام خواسته های شما در مناطق راحتی شما پیدا شود که اصلاً لزومی به کار کردن و زحمت کشیدن وجود نداشت. شباهت شما با یک فرد فوق پولدار مثل بیل گیتس این است که هردوی شما در وجودتان ترس دارید و هر از گاهی با آن ها رو به رو می شوید. اما که او اجازه نمی دهد که ترس جلویش را بگیرد، اما شما این اجازه را می دهید. بنابراین رویاهایتان را تصور کنید، آن ها را یادداشت کرده و بارها برای خودتان در طول روز تکرارش کنید.

 انسان های ثروتمند مدام در حال یادگیری و رشد هستند. اما انسان های فقیر فکر می کنند که همه چیز را می دانند

بارها و بارها شده که شما آینده ای را تصور کنید که درون آن، به فرد موفقی تبدیل شده اید و همه شما را تحسین می کنند. اما مشکل اینجاست که این نسخه از شما در آینده، چیزهایی را می داند، دانشی را در اختیار دارد و مهارت هایی را کسب کرده است که شما ندارید و یاد نگرفته اید. اول از همه، شما باید به دانش لازم برای رسیدن به چنین جایگاهی دست پیدا کنید. من هنوز هم فکر میکنم که بهترین راه برای رسیدن به چنین جایگاهی، خواندن کتاب های خوب و مناسب است. وقتی یک خبرنگار از مالکوم ایکس (رهبر مسلمانان سیاهپوست در آمریکا) پرسید که راز موفقیت تو چیست؟ او به سادگی جواب داد «کتاب»!

تعداد بازدید از این مطلب: 18
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
۱۳ تفاوت افراد فقیر و ثروتمند که شما را شگفت زده خواهد کرد*****

۱۳ تفاوت افراد فقیر و ثروتمند که شما را شگفت زده خواهد کرد

 

دوستان عزیز در این مقاله قصد داریم به ۱۳ تفاوت افراد فقیر و ثروتمند اشاره کنیم و بررسی کنیم که چه مواردی سبب به وجود آمدن این اختلاف فاحش بین فقرا و ثروتمندان می شود.

مطمئنا چند تفاوت عمیق بین افراد ثروتمند و فقیر وجود دارد. اما سوال اینجاست که چرا این دو گروه اینقدر با یکدیگر تفاوت دارند؟ ما توضیحات بسیار زیادی از تفاوت میان این دو گروه داریم، اما لطفاً این مقاله را تا انتها بخوانید، چرا که به شما اطمینان می دهیم ارزش آن را دارد. شما می توانید در زندگی یک فرد قربانی و فقیر یا انسانی ثروتمند و قوی باشید، اما نمی توانید به طور همزمان هردوی آن ها باشید.

 

پس بیایید با این ۱۳ دلیلی که تفاوت افراد فقیر و ثروتمند را نشان می دهد آشنا شویم:

افراد ثروتمند بازی پول را برای بردن انجام می دهند؛ اما افراد فقیر فقط برای نباختن بازی می کنند

اولین تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این است که هدف اصلی و حقیقی تمام ثروتمندان با وجود بهره مندی از سرمایه های کلان و بزرگ به سمت و سویی است که بتوانند به دیگران کمک کنند و جهان را به جای بهتری برای زندگی تبدیل کنند.

یادتان باشد که «اگر به قصد زدنِ ستارگان تیری را شلیک کنید، نهایتاً می توانید به ماه برسید!» افراد فقیر کسانی هستند که وسعت دیدشان حتی به سقف خانه هم نمی رسد و متعجب می شوند که چرا هیچ موفقیتی در زندگی شان کسب نمی کنند.

افراد ثروتمند به ثروتمند بودن متعهد هستند؛ اما افراد فقیر فقط دلشان می خواهد که ثروتمند باشند

 

اولین دلیلی که نشان می دهد، چرا مردم به خواسته هایشان نمی رسند، این است که آن ها دقیقا نمی دانند که از زندگی خود چه می خواهند. دومین تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این است که افراد ثروتمند راجع به اهداف و خواسته هایشان با خود و جهان کاملا صادقند.

آن ها قدرت می خواهند، هیچ شبهه ای در تصمیمات خود ندارند. متعهد هستند که خودشان را صرف جمع آوری ثروت کنند. تا جایی که این عمل، قانونی و اخلاقی باشد، آن ها از هیچ کاری برای رسیدن به ثروت مضایقه نمی کنند. افراد ثروتمند پیغام های درآمیخته ای را به کائنات نمی فرستند. اما افراد فقیر دقیقا همین کار را می کنند.

سومین سطح از خواستن «تعهد به جمع آوری ثروت» است. توضیح لغت «متعهد» این است که خودتان را بدون هیچ قید و شرطی وقف یک چیز کنید. این بدین معنی است که هیچ چیزی شما را عقب نگه نمی دارد؛ یعنی از تمام خودتان، برای رسیدن به ثروت مایه بگذارید.

این بدین معنی است که تا زمانی به خواسته های خود نرسید هیچ کار دیگری نکنید. این راهِ تمام جنگجویان است. هیچ بهانه، اما، اگر و شایدی در کار نیست و شکست هم اصلاً در بین موارد وجود ندارد. راه جنگجویان واقعا ساده است  «یا ثروتمند خواهم شد و یا در حال تلاش برای ثروت می میرم».

به نظر ما ثروتمند شدن به تمرکز، حرفه، دانش، همت، انگیزه، تلاش ۱۰۰ درصدی، روحیه قوی و یک تفکر ثروتمند دارد؛ و همین ها هستند که تفاوت افراد فقیر و ثروتمند را نشان می دهند.

آیا می توانید روزانه ۱۶ ساعت کار کنید؟ افراد ثروتمند این کار را می کنند!

آیا می توانید ۷ روز هفته و برخی از تعطیلاتتان را فدای کارتان کنید؟ افراد ثروتمند این کار را می کنند!

آیا می توانید برای مدتی نه چندان کوتاه دوستان و خانواده تان را نبینید و هیچ سرگرمی و تفریحی نداشته باشید؟ افراد ثروتمند این کار را می کنند.

آیا شما حاضر هستید وقت و انرژی تان را برای راه اندازی یک استارتاپ فدا کنید و به هیچ سودی نرسید؟ افراد ثروتمند این کار را می کنند!

تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این حقیقت ساده نهفته است؛ هر قدر که تلاش کنید، همانقدر هم پاداش می گیرید.

دوست دارید زندگی تان چگونه باشد؟ دوست دارید وارد بازی شوید؟ دوست دارید در لیگ های بزرگ بازی کنید یا کوچک؟ دوست دارید بین تیم های کوچک باشید یا تیم های بزرگ؟ دوست دارید بازی های بزرگ انجام دهید یا بازی های کوچک؟ دوست دارید زندگی تان در چه سطحی باشد؟ انتخاب با شماست.

زندگی فقط و فقط به شما مربوط نمی شود. باید بتوانید در این راه با دیگران نیز همکاری و تعاون داشته باشید. زندگی واقعی بدین معنی است که بتوانید با دلایل منطقی، عملیات مخصوص به خودتان را تکمیل کنید و دلیلی برای زندگی در این زمان بر روی کره ی زمین داشته باشید. شما می بایستی تکه ی مربوط به خودتان را به پازل زندگی اضافه کنید.

بیشتر افراد آنقدر درگیر خودشان می شوند که دیگر اطرافیانشان را از یاد می برند. اما اگر شما می خواهید به معنی واقعی کلمه پولدار و ثروتمند شوید، می بایستی با جهان اطرافتان نیز ارتباط سازنده و مفید داشته باشید. این به معنی ارزش قائل شدن برای دیگران است. این یعنی، وقتی عملیات خودتان را با موفقیت پشت سر گذاشتید، وقت آن است که پاداشتان را با دیگران و کسانی که به شما کمک کرده اند تقسیم کنید. این یعنی دلتان می خواهد بازی های بزرگی انجام دهید. این کار به شما کمک می کند که از نظر روحی، احساسی، و صد البته مالی ثروتمندتر شوید. پس به این تفاوت افراد فقیر و ثروتمند توجه داشته باشید تا بتوانید در دسته ثروتمندان قرار بگیرید.

افراد ثروتمند فرصت ها را می بینند و بر روی نتیجه تمرکز می کنند؛ اما افراد فقیر موانع را می بینند و بر روی ریسک ها تمرکز می کنند

 

سومین تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این است که فقرا ضررهای یک ماجرا را می بینند و به وسیله ی صدای ترسِ درونی خود کنترل می شوند. در صورتی که ثروتمندان رشد و توسعه ی بالقوه را می بینند، مسئولیت زندگی خودشان را بر عهده می گیرند و با این تفکر که «من می توانم این روند را به موفقیت تبدیل کنم» به سمت جلو می روند و عمل می کنند. افراد ثروتمند هرچقدر که نیاز باشد به کارشان متعهد هستند. نهایتا به این می رسند که: «اگر من این کار نکنم، پس چه کسی خواهد کرد؟»

افراد ثروتمند روی چیزهایی که می خواهند تمرکز می کنند؛ در حالی که افراد فقیر بر روی چیزهایی که نمی خواهند متمرکز می شوند

آیا می دانستید که هیچ خط صافی در این جهان وجود ندارد؟ زندگی هیچ وقت بر روی یک خط صاف و صحیح حرکت نمی کند. جهان ما مثل یک رودخانه ی طغیان کرده است. به علاوه، شما فقط می توانید پیچ بعدی را ببینید، نه انتهای راه را! وقتی در پیچ مورد نظر دور زدید، می توانید افق های دیدتان را گسترش دهید.

یادتان باشد که فعل همیشه منفعل را شکست می دهد؛ به همین خاطر است که انسان های ثروتمند همیشه انسان های مثبتی هستند. پس چهارمین تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در دیدگاه های مثبت و منفی آن ها خلاصه می شود.

برای چیزهایی که می خواهید آرزو کنید. اگر شخصی را در یک خانه ی زیبا می بینید، آن خانه ی زیبا را تصور و آرزو کنید. اگر شخصی را با یک ماشین زیبا می بینید، هم برای آن شخص و هم برای داشتن ماشینی مثل آن دعا و آرزو کنید. اگر شخصی را با یک خانواده ی دوست داشتنی می بینید، هم برای آن خانواده و هم برای داشتن چنین خانواده ای دعا کنید. اگر فردی را با یک بدن زیبا می بینید، هم برای بدن او و هم برای داشتن چنین بدنی دعا کنید.

یادتان باشد که انرژی، یک امر مسری است؛ پس شما می توانید روی مردم تاثیر بگذارید یا آن ها را آلوده کنید. تفکر منفی می تواند همانند سرخجه باشد. به جای خارش گرفتن، شما مدام تفکرات بد و اشتباهی خواهید داشت؛ به جای خاراندن، مدام می ترسید؛ به جای ملتهب شدن، ناامید می شوید. حالا بگویید ببینم، آیا می خواهید همچنان با چنین افرادی سر و کار داشته باشید؟

افراد ثروتمند تقریباً در همه ی اوقات در حال ترقی دادن هستند

پنجمین تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این است که ثروتمندان تمام مدت می خواهند محصولات، خدمات یا ایده هایشان را با نهایت صبر و بردباری ترقی بخشند. در بر داشتن این ویژگی، یکی از مهم ترین خصوصیاتی است که برای موفق شدن لازم دارید. افرادی که با فروختن و یا ترقی دادن مشکل دارند، همیشه شکست می خورند.

افراد فقیر کسانی هستند که هر کاری را برای اجتناب کردن از مشکلات انجام می دهند

ششمین تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این است که فقرا وقتی با چالشی در زندگی مواجه می شوند فرار می کنند. دوستان عزیز، راز موفق شدن در زندگی این نیست که از مشکلات اجتناب کنید یا از دستشان خلاص شید یا سُر بخورید. راز موفقیت این است که در میان مشکلات رشد کنید تا این که بتوانید از مشکلاتتان بزرگ تر باشید.

اگر مشکل بزرگی در زندگی دارید، پس بدین معنی است که شما از مشکلاتتان کوچک تر هستید. اگر خواهان تغییری دائمی در زندگی تان هستید، نباید بر روی اندازه ی مشکلتان تمرکز کنید، بلکه باید بر روی اندازه ی خودتان تمرکز کنید. پس اگر می خواهید فرد موفقی باشید به این تفاوت افراد فقیر و ثروتمند توجه کنید.

افراد ثروتمند و موفق کسانی هستند که به سوی یافتن راه حل گرایش دارند

افراد ثروتمند کسانی هستند که وقت و انرژی شان را صرف پیدا کردن جواب ها و استراتژی هایی می کنند که با اجرای آن ها، مشکل فعلی به هیچ وجه دوباره تکرار نشود؛ این تفاوت افراد فقیر و ثروتمند است.

به خودتان به عنوان یک صندوق پول فکر کنید. اگر شما صندوق کوچکی باشید و پول شما زیاد باشد، چه اتفاقی می افتد؟ شما مقدار زیادی از پولتان را از دست خواهید داد؛ چرا که پول مورد نظر از صندوق سرریز میکند و بخش اعظمی از پول از دستتان می رود. ساده است که شما نمی توانید بیش از حجم صندوقتان پولی را داشه باشید. از این رو، می بایستی صندوق بزرگتری باشید و در این رشد کنید تا هم ثروت بیشتری را درون خودتان رشد دهید، هم ثروت بیشتری را به سمت خودتان جذب کنید.

افراد ثروتمند در صورت دیدن مشکلات عقب نشینی نمی کنند، از مشکلات فرار نمی کنند و راجع به مشکلات غر نمی زنند

افراد ثروتمند جنگجویان مالی هستند. خلاصه ی کلام این است که اگر بتوانید در حل و فصل مشکلات به یک استاد واقعی تبدیل شوید، چه چیزی می تواند شما را از موفقیت باز دارد؟ هیچ چیز! اگر هیچ چیز نتواند شما را از موفقیت باز دارد، شما تبدیل به یک ماشین رشدِ غیر قابل توقف می شوید.

ثروتمندان سخت کار و تلاش می کنند و باور دارند که پاداش آن ها کاملاً مناسب کار و تلاششان بوده و برای دیگران نیز در این راه ارزش قائل می شوند

نهمین تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این است که فقرا سخت کار می کنند، اما به خاطر ذهنیت بی ارزش گونه ای که نسبت به خودشان دارند، فکر می کنند که شایستگی لازم برای دریافت پاداش به خاطر تلاششان را ندارند.

تلاش کنید که پولدار شوید و به کسانی که هیچ وقت شانس و فرصت های شما را تجربه نکرده اند کمک کنید. اگر چنین ذهنیت، میل و آرزویی برای ثروتمند شدن دارید، پس به سمتش قدم بردارید. یادتان باشد که روش کار شما مختص خود شماست.

هیچ چیز نمی تواند ارزش یک چک حقوق را از بین ببرد مگر این که حس کنید که ارزش و شایستگی لازم برای دریافت آن را ندارید. زندگی کردن براساس محافظه کاری، زندگی کردن بر اساس ترس است.

افراد ثروتمند به خودشان باور دارند. آن ها به ارزش هایشان و تحقق این ارزش ها باور دارند

تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این است که آن ها چنین باوری نسبت به خودشان ندارند؛ به همین دلیل است که به ضمانت نیاز دارند. تنها راهی که شما می توانید از طریق آن ارزش واقعی تان را به دست آورید این است که بر اساس نتایج واقعی تان حقوق و پاداش بگیرید.

آیا شما یک شغل حرفه ای می خواهید یا یک رابطه ی نزدیک با خانواده؟ هردوی آن ها!

آیا شما تمرکز روی کارتان را می خواهید یا بازی و تفریح را؟ هردوی آن ها را!

آیا شما پول می خواهید یا معنا در زندگی را؟ هردوی آن ها را!

آیا شما می خواهید که در زندگی شانس و بخت داشته باشید یا کاری که دوست دارید را انجام دهید؟ هردوی آن ها!

تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در همین جاست. فقرا کسانی هستند که فقط یکی از آن ها را انتخاب می کنند، اما افراد ثروتمند هردوی آن ها را می خواهند. مگر می شود گفت که دستتان را می خواهید یا پایتان را؟ مسلما هردوی آن ها به یک اندازه مهم اند و شما هردوی آن ها را می خواهید.

افراد فقیر یا نمی توانند پول را مدیریت کنند یا به طور کلی از مبحث پول فرار میکنند

بزرگترین تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در مدیریت پول خلاصه می شود؛ این که شما چگونه پولتان را مدیریت می کنید. خیلی ساده است؛ برای این که بتوانید پولدار شوید، باید توانایی مدیریتش را داشته باشید.

گفتن این که: «به محض دریافت یک پول کلان آن را مدیریت خواهم کرد» مثل این است که یک فرد چاق بگوید: «هروقت ۳۰ کیلوگرم کاهش وزن داشتم، رژیم می گیرم و ورزش می کنم!» شما باید بتوانید مهارت های لازم برای مدیریت میزان کمی از پول را داشته باشید، تا بتوانید همان مهارت ها را برای مقادیر کلان و زیاد هم پیاده کنید.

مخلص کلام: یا شما پول را کنترل می کنید، یا پول شما را!

 

 

افراد ثروتمند کاری می کنند که پول برایشان سخت کار کند، اما افراد فقیر برای پول سخت کار می کنند

دیگر تفاوت افراد فقیر و ثروتمند در این است که ثروتمندان هر تومان را به عنوان دانه ای می بینند که اگر در خاک و شرایط مناسب آب و هوایی کاشته شود، می تواند صدها تومان دیگر را به بار بیاورد، و آن صدها تومان هرکدام می توانند هزاران تومان دیگر را به وجود بیاورند.

نهایتاً، افراد پولدار می توانند تصمیم بگیرند که آیا به کار کردن ادامه بدهند یا نه. اما افراد فقیر کسانی هستند که پولشان را سرمایه گذاری نمی کنند و در نتیجه مجبورند که برای امرار معاش شدیداً کار کنند.

افراد ثروتمند بدون در نظر گرفتن ترس هایشان عمل می کنند؛ در حالی که افراد فقیر اجازه می دهند که ترس و وحشت جلویشان را بگیرد

بسیار مهم است که بدانید برای موفق شدن نیازی به ترس نداشتن یا شجاعت خالص نیست. تفاوت افراد فقیر و ثروتمند هم در ترس هایی است که دارند. افراد موفق و ثروتمند نیز شک و شبهه هایی دارند و گاهی نگران می شوند. تنها فرق آن ها این است که اجازه نمی دهند این احساسات بر آن ها غلبه کند و آن ها را از راه موفقیت باز دارد. اما افراد ناموفق و شکست خورده ترس ها، نگرانی ها و شک و شبهه هایی دارند که آن ها را از مسیر موفقیت باز می دارد.

دوستان عزیز امیدواریم با آگاهی از تفاوت افراد فقیر و ثروتمند بتوانید محدودیت ها را کنار گذاشته و به سمت یک زندگی موفق و ثروتمند گام بردارید.

تعداد بازدید از این مطلب: 29
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
چگونه یک میلیونر خود ساخته شویم؟*****

چگونه یک میلیونر خود ساخته شویم؟

 

نکته‌هایی طلایی در مورد کسانی که با توانایی خودشان، ثروتمند شدند

ایجاد ثروت، یک مهارت است. مهارتی که هرکسی می‌تواند آن را یاد بگیرد. درواقع، تبدیل‌شدن به یک میلیونر خود ساخته، یعنی ایجاد یک‌روند و پایبندی به آن تا زمانی که به هدف خودمان برسیم. فرقی نمی‌کند کجا هستیم، فرقی نمی‌کند چه شغلی داریم. وقتی از گام‌های این مهارت، آگاهی داشته باشیم و واقعاً آن‌ها را اجرا کنیم، به چیزی بیش از یک میلیونر ساده، یعنی کسی که مهارت‌های ثروت سازی را می‌داند، تبدیل می‌شویم. تنها آن زمان است که جرقه‌های ثروت در زندگی ما ظاهر می‌شوند و تغییری بزرگ در کیفیت روزهای پرارزش ما جاری می‌شود. در این مقاله، به دنبال راهکارهای ایجاد ثروت برای کسانی می‌گردیم که می‌خواهند به یک میلیونر خود ساخته تبدیل شوند.

رابرت کیوساکی

هر چه ‌قدر بیشتر فکر کنید که پول، واقعی است، سخت‌تر برای به دست آوردنش کار می‌کنید. اگر متوجه شوید که پول، واقعی نیست، سریع‌تر پولدار می‌شوید. پس یادتان باشد که پول، واقعی نیست.

چگونه یک میلیونر خود ساخته شویم؟

قدم اول: برای گوش‌هایتان دروازه بسازید و ذهنتان را جاروبرقی بکشید.

اولین قدم برای تبدیل‌شدن به یک میلیونر خود ساخته، پاک کردن تمام حرف‌های منفی در مورد ثروت یا توانایی رسیدن به ثروت است. حرف‌هایی ازاین‌دست که:

پول چرک کف دسته، نباید به دنبالش باشی.

پول زیاد، باعث بدبختی می‌شه.

چرا بیشتر می‌خواهی؟ به همینی که داری راضی باش، خیلی‌ها همین رو هم ندارند‌.

پول باعث خوشبختی نمی‌شه و…

حرف‌هایی ازاین‌دست، هاله‌ای روی ذهن ما ایجاد کرده و همچون تلقین‌هایی منفی، مسیر ذهنمان را منحرف می‌کنند. داشتن ثروت، چیز بدی نیست. پول نیز همچون تمام چیزهای خوب این جهان، یکی از نعمت‌های خداوند است. انسان برای سختی کشیدن، رنج بردن یا دست‌وپا زدن در فقر، به این دنیا فرستاده نشده است. تابه‌حال این پرسش برایتان پیش‌آمده که این میل درونی به داشتن ثروت، اصلاً چرا در ما وجود دارد؟ دوستان عزیزم، جوهره ما، برای زندگی در بهترین و بالاترین وضعی که روی زمین، امکان داشته باشد، طراحی‌شده است. هر چیزی به‌جز این، تناقضی در وجودمان ایجاد می‌کند. به همین علت است که همه مردم جهان، به دنبال رشد هستند. بیشتر خواستن، به معنای طمع‌کار بودن نیست. بلکه به معنای توجه به این نیاز پاک و صادقانه انسانی است که می‌خواهیم در بهترین وضع ممکن، زندگی کنیم. در این میان، نگه‌داشتن تعادل میان خواسته‌های جسم و روح، می‌تواند به معنای واقعی، باعث رشد ما به‌عنوان یک انسان و رسیدن به کمال شود. یعنی هم به جنبه‌های مادی و هم به جنبه‌های روحی و معنوی وجودمان توجه کنیم و در هر دو زمینه، رشد کنیم.

 

برای حفظ این روند درست و محافظت از ذهنتان، نگهبان‌های درونتان را صدا بزنید و آن‌ها را در گوش‌ها و ذهنتان مستقر کنید. اجازه ندهید هیچ سخن منفی یا ناامیدکننده‌ای وارد ذهنتان شود یا در قلبتان نفوذ کند. یادتان باشد، شما تنها انسانی نیستید که می‌خواهد به یک میلیونر خود ساخته تبدیل شود. قبل از شما، انسان‌های زیادی توانستند به هدف خود برای میلیونر شدن برسند. پس شما هم می‌توانید.

قدم دوم: خودتان را باور کنید

انسان، کلکسیونی از باورها است. هر چیزی که در وجود ما به‌عنوان یک باور، شناخته شود، در حقیقت، حکم یک قانون را برایمان ایفا می‌کند. این قانون، شاید در سطح جهانی قدرتی نداشته باشد اما بر بخش، بخش زندگی ما تأثیری غیرقابل‌انکار می‌گذارد. اگر با تمام قلبمان، باور کنیم که می‌توانیم کاری را انجام دهیم، آن کار، چاره‌ای جز انجام شدن ندارد. شما باید به بزرگ‌ترین طرفدار خودتان تبدیل شوید. کسی که به هنگام شادی‌ها، شما را تحسین می‌کند، به هنگام ایجاد مشکل، دلداری‌تان می‌دهد تا توان ایستادن دوباره را پیدا کنید و کسی که صادقانه عملکرد شما را نقد می‌کند تا از اشتباهتان پلی به سمت پیروزی بسازید. یادمان باشد، تنها هنگامی‌که به «من می‌توانم آن را انجام دهم» معتقد باشیم، شیوه انجام دادن کارها را پیدا خواهیم کرد.

جین وبستر – نویسنده رمان بابا لنگ دراز

من کاملاً به اراده آزاد خود و قدرت خود در رسیدن به خواسته‌هایم ایمان دارم و این باوری است که کوه‌ها را جابه‌جا می‌کند.

قدم سوم: لطفاً بزرگ فکر کنید

هیچ‌چیزی در جهان، نمی‌تواند ابعاد توانایی‌های انسان را اندازه‌گیری کند. اما یک‌چیز می‌تواند آن را به‌اندازه سر یک سوزن، محدود کند و آن، فکرهای کوچک است. برای تبدیل‌شدن به یک میلیونر خود ساخته، باید ابعاد تفکرمان را بسیار گسترش دهیم. دیوید جی شوارتز در کتاب «جادوی فکر بزرگ» می‌گوید: «میزان حساب‌های بانکی، میزان خشنودی و رضایت عمومی هر فرد، به‌اندازه فکر او بستگی دارد. فکر بزرگ، جادو می‌کند.» برای بزرگ فکر کردن لازم نیست کار سختی انجام دهیم. تنها کافی است وقتی پشت میز کارمان می‌نشینیم، به دیوارهای شرکت چندملیتی خودمان نگاه کنیم. وقتی در مغازه اجاره‌ای‌مان در حال فروش یک چیپس هستیم، ردیف‌های بی‌انتهای محصولات را در یکی از شعبه‌های فروشگاه‌های زنجیره‌ای‌مان ببینیم. تنها کافی است این اجازه را به ذهنمان بدهیم که بال‌هایش بگشاید و نهایت آن چیزی که می‌تواند را به ما نشان دهد.

لوئیس کارول – نویسنده کتاب آلیس در سرزمین عجایب

وقتی آدم جرات خیال‌پردازی را داشته باشد، معجزه‌های زیادی رخ می‌دهند. مشکل این است که مردم، هیچ‌وقت، چیزهای غیرممکن را تصور نمی‌کنند.

قدم چهارم: خیلی واضح و روشن، آنچه می‌خواهید را مشخص کنید

 

واقعاً چه می‌خواهید؟ وقتی به ۱۰ سال آینده خود نگاه می‌کنید، چه منظره‌ای را می‌بینید؟ اصلاً اگر این قدرت را داشتید که به ده سال آینده سفر کنید آیا از ملاقات با خودتان، خوشحال خواهید شد؟ زندگی شما باید یک‌جهت داشته باشد. ذهن ما طوری آفریده‌شده که تنها باوجود یک هدف، قادر به نمایش توانایی‌هایش است. برای تبدیل‌شدن به یک میلیونر خود ساخته باید بدانید که هدف واقعی شما چیست؟

نکته: برخی از ما با خودمان فکر می‌کنیم که هدف‌داریم. ولی در حقیقت، چیزی که داریم، هیچ شباهتی به یک هدف واقعی ندارد. اجازه بدهید با یک مثال، این موضوع را روشن‌تر کنم. مثلاً ممکن است با خودمان بگوییم که: «هدف من، پولدار شدن است!» دوستان عزیزم، پولدار شدن یک هدف نیست چون پر از علامت سؤال است. پرسش‌هایی مثل: «چقدر پول ازنظر تو پولداری محسوب می‌شود؟ یا «از چه روشی و طی چه مدتی می‌خواهی پولدار شوی؟» در این هدف مبهم، موج می‌زنند. هدف درست، هدفی است که بعد از شنیدن آن، علامت سؤالی در ذهنمان ایجاد نکند. مثلاً هدفی همچون: «می‌خواهم در طی ۵ سال و از طریق فروش محصولاتم، خانه‌ای ۱۰۰۰ متری بخرم.» یک هدف واقعی است. شاید خیلی دقیق نباشد ولی در آن سه نکته اصلی، کاملاً واضح بیان شده‌اند یعنی:

زمان

برنامه

هدف

چنین هدفی، کاملاً قابل‌دستیابی است. تنها زمانی می‌توانید به یک میلیونر خود ساخته تبدیل شوید که هدفی درست و واقعی برای زندگی‌تان داشته باشید. شاید در طول مسیر، برنامه‌های زیادی را امتحان کنید اما درنهایت، به هدفی که برای خودتان مشخص کرده‌اید می‌رسید. باب پراکتور در کتاب «الفبای موفقیت» می‌گوید: «هیچ کوهنوردی نمی‌تواند بدون مشخص کردن قله مورد نظرش به آن دست پیدا کند. قله زندگی‌تان را پیدا کنید. نگاهتان به آن باشد اما به آن خیره نشوید. گاهی هم باید به زیر پایتان نگاه کنید و مطمئن شوید که جای پایتان محکم و درست است.» بنابراین، محکم، استوار و با قلبی لبریز از ایمان به توانایی‌های خودتان، قله بلند زندگی‌تان را انتخاب کنید.

قدم پنجم: بپذیرید که تنها مسئول، خودتان هستید

این گام بسیار مهمی است. گاهی پذیرش این‌که همه پیش‌آمدهای خوب و بد زندگی‌مان در اثر عملکردهای دور و نزدیک خودمان است، بسیار سخت می‌شود. اما حقیقت است و قرار نیست همه حقیقت‌ها شیرین باشند. اما می‌توان از این حقیقت‌های گاهی تلخ، به‌عنوان خمیرمایه‌ای برای ساختن پیش‌آمدهای شیرین در آینده استفاده کرد. وقتی بپذیریم که تنها مسئول زندگی‌مان خودمان هستیم، به طرز عجیبی احساس آزادی خواهیم کرد.

 

این احساس آزادی به ما می‌آموزد که قبل از برداشتن هر قدمی و گرفتن هر تصمیمی، تمام جنبه‌های آن را مورد بررسی قرار دهیم. تنها در این صورت است که می‌توانیم مسئولیت هر نتیجه‌ای که ایجاد می‌شود را بر عهده بگیریم. وقتی بپذیریم که تنها مسئول زندگی‌مان خودمان هستیم، غلظت یک ویژگی بسیار خوب در وجود ما افزایش می‌یابد و آن تعهد است. به‌عنوان فردی که می‌خواهد به یک میلیونر خود ساخته تبدیل شود، باید بدانیم که داشتن تعهد، یکی از پایه‌های موفقیت ما است. وقتی به‌عنوان انسان متعهدی شناخته شویم، فرصت‌های زیادی در مسیر پیشرفت ما قرار می‌گیرند. چون دیگران متوجه می‌شوند که قابل‌اعتماد هستیم و می‌توانند روی قولی که به آن‌ها می‌دهیم حساب باز کنند. وقتی مسئولیت زندگی‌مان را بر عهده می‌گیریم به طرز جالبی از جایگاه یک قربانی به‌جایگاه فردی که زندگی‌اش را تحت کنترل خودش دارد تبدیل می‌شویم. خوب یا بد، چیزی که حالا هستیم، حاصل انتخاب‌های خودمان است. پذیرش این دیدگاه، تحولی بزرگ در زندگی‌مان ایجاد می‌کند.

آدام خو

وقتی مسئولیت کارهایمان را می‌پذیریم و خودمان را تغییر می‌دهیم، همه‌چیز و همه‌کس، تغییر می‌کند.

قدم ششم: کاری که دوست دارید را پیدا کنید و آن را انجام دهید

 

درون قلب هرکدام از ما، یک قطب‌نما وجود دارد. این قطب‌نما، همیشه ما را به سمت یک‌چیز خاص، هدایت می‌کند. عده‌ای به قطب‌نمای قلبشان نگاه می‌کنند و در جهتی که نشانشان می‌دهد، گام برمی‌دارند. اما بیشتر ما، قطب‌نمای قلبمان را در جیبمان نگه می‌داریم و در جهتی که نمی‌دانیم چیست و اصلاً چه مفهومی برایمان دارد حرکت می‌کنیم. درنتیجه، بعد از مدتی، روحمان خسته می‌شود و دیگر توانی را برای برداشتن قدم بعدی در پاهایمان احساس نمی‌کنیم. هرکسی، در کاری که دوست دارد و قلبش به سمت آن کشیده می‌شود، موفقیت را پیدا می‌کند. شادی ما در دنبال کردن خواسته قلبمان است. به قول کنفوسیوس، کاری که دوست داری را انجام بده، آنگاه حتی یک روز از عمرت را به کار کردن سپری نمی‌کنی. تمام کسانی که آن‌ها را به‌عنوان فردی بسیار ثروتمند و موفق می‌شناسیم مثل بیل گیتس، ایلان ماسک، استیو جابز، اندرو کارنگی، هنری فورد و غیره، کاری را انجام دادند که عاشقش بودند. هیچ‌چیزی، به‌اندازه عشق به کاری که انجامش می‌دهیم نمی‌تواند به ما این انگیزه را بدهد که روزی ۱۴ ساعت کارکنیم، زمین خوردن‌ها را پشت سر بگذاریم و به موفقیتمان ایمان داشته باشیم. یک میلیونر خود ساخته، کسی است که با انجام کاری که دوستش دارد به موفقیت می‌رسد.

جانی کارسون – نویسنده، کمدین و تهیه‌کننده معروف آمریکایی

هرگز در کاری که دوست ندارید، نمانید. اگر ازآنچه انجام می‌دهید لذت ببرید، خودتان را هم دوست خواهید داشت و آرامش درون را تجربه خواهید کرد.

قدم هفتم: یادگرفتن را به یک عادت خوب برای خودتان تبدیل کنید

دانستن، قدرت است. از این قدرت می‌توانیم برای دیدن فرصت‌هایی که همیشه در کنارمان بودند استفاده کنیم. این قدرت به ما برتری می‌دهد و زمینه‌های گسترش کارمان را فراهم می‌کند. کسی که همواره در حال یادگیری است، در حال حرکت با سرعتی بالا، رو به جلو است. شاید این پرسش برایتان پیش‌آمده باشد که: «به‌عنوان کسی که می‌خواهد به یک میلیونر خود ساخته تبدیل شود، چه چیزهایی را باید یاد بگیریم؟» در پاسخ باید بگویم که یادگرفتن در دو زمینه زیر می‌تواند به شما کمک بسیار زیادی بکند:

 

یادگیری درزمینهٔ امور مالی

رابرت کیوساکی در کتاب پدر پولدار، پدر بی‌پول می‌گوید: «اولین گام برای حرکت در مسیر آزادی مالی، یادگیری در چهار زمینه زیر است:

اول: حسابداری، حتی اگر یک حسابدار شخصی دارید.

دوم: سرمایه‌گذاری یا علم ساختن پول از پول

سوم: سر درآوردن از بازار یا آشنایی کامل با عرضه، تقاضا و علم بازاریابی

چهارم: شناخت قانون»

یادگرفتن درزمینهٔ‌های بالا و در کل، کسب هوش مالی به ما کمک می‌کند که از موجودی مالی خود محافظت کرده و در جای درست از آن‌ها استفاده کنیم. تنها رعایت همین نکته، قدم بزرگی در تبدیل شما به یک میلیونر خود ساخته به شمار می‌رود.

یادگیری درزمینهٔ تخصص خودتان یا کاری که دوستش دارید

وقتی درزمینهٔ کاری‌تان شروع به یادگیری بیشتر می‌کنید درواقع، در حال شناسایی روش‌های پیشرفت خودتان هستید. هر چه بیشتر یاد بگیرید، تخصصتان بیشتر می‌شود و علاوه بر انجام ساده‌تر کارها، روش‌های بیشتر پول درآوردن از حرفه‌تان را می‌آموزید.

قدم هشتم: ورودی‌های ذهنتان را کنترل کنید

چه فیلم‌هایی می‌بینید؟ آهنگ‌های موردعلاقه شما در چه سبک و با چه مفهومی هستند؟ به چه نوع کتاب‌هایی علاقه دارید؟ چه سایت‌ها، پیج‌ها و کانال‌هایی را دنبال می‌کنید؟ در چه گروه‌هایی عضو هستید؟ تمام این موارد، یعنی، فیلم‌، موسیقی، کتاب، سایت، گروه و چندین و چند مورد دیگر در کنار هم، مفهومی را به نام «خوراک ذهنی یا روحی» تشکیل می‌دهند.

این خوراک‌های ذهنی، نقش مستقیمی در زندگی ما می‌گذارند. آن‌ها می‌توانند سبک زندگی ما را تغییر دهند، ما را از اهداف قدیمی‌مان دور کنند و اهداف جدیدی به ما بدهند. می‌توانند از ما فردی فعال و موفق یا برعکس، فردی منفعل و شکست‌خورده بسازند. یک‌بار دیگر به خوراک‌های ذهنی‌تان نگاه کنید. اگر بخواهید آن‌ها را از فیلتر موفقیتتان عبور دهید، چند تا از آن‌ها برایتان باقی می‌مانند؟ حتی اگر یک عدد هم برایتان باقی نماند، اشکالی ندارد. می‌توانید به‌سادگی، چیزهای هم‌سوو تازه‌ای برای خودتان پیدا کنید. یادتان باشد، خوراک‌های ذهنی روی فکر ما تأثیر می‌گذارند و ما افکارمان را تبدیل به عمل می‌کنیم. درنتیجه، برای تبدیل‌شدن به کسی که می‌خواهیم باشیم، یعنی یک میلیونر خود ساخته، باید کسی که هستیم را رها کنیم، از پیله‌ای که دور خودمان پیچیدیم بیرون بیاییم و زندگی با طعم موفقیت را بچشیم.

توماس جفرسون

هیچ‌چیز نمی‌تواند جلوی یک نفر با نگرش ذهنی درست را در راه رسیدن به هدفش بگیرد.

قدم نهم: ترکیب افراد کابینتان را دست‌کاری کنید

 

در سفر زندگی، هرکدام از ما، همراه با کسانی که آن‌ها را می‌شناسیم در کابین یک آسانسور قرارگرفته‌ایم. هدف ما، رسیدن به بلندترین طبقه است. در طول مسیر، بعضی از همراهانمان، در طبقه‌های پایین‌تر، پیاده می‌شوند. بعضی‌ها را نیز خودمان باید پیاده کنیم، چون نمی‌گذارند که ما به طبقه‌های بالاتر برویم. درنهایت، تعداد کسانی که تا آخر با ما می‌مانند، کمتر از انگشتان دستمان می‌شود. اما این تعداد باقی‌مانده، طلایی‌ترین افراد در زندگی ما هستند. شاید در ابتدا، پیاده شدن یا پیاده کردن کسانی که می‌شناسیمشان، برایمان سخت باشد اما این جابه‌جایی به ما نشان می‌دهد که همراهان واقعی‌مان چه کسانی هستند. یادتان باشد، حتی اگر مجبور شدید تعدادی از طبقه‌ها را به‌تنهایی طی کنید، نیازی نیست که نگرانی به دلتان راه دهید. چون در مقصد، افراد بسیاری شبیه به خودتان پیدا می‌کنید.

قدم دهم: با واژه شکست، خداحافظی کنید

ثروتمندانی که با تلاش و استفاده از چشم‌های تیزبینشان برای شکار فرصت‌ها، تبدیل به میلیونرهایی خود ساخته شدند می‌دانند که در حقیقت، مفهومی به نام شکست، وجود خارجی ندارد. تنها یک مفهوم شبیه به شکست وجود دارد، آن‌هم تسلیم شدن است. وقتی برای خودمان، غولی به نام شکست می‌سازیم، شبیه شکاری می‌شویم که برای فرار از چنگال‌های این غول بی شاخ و دم، خودش را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کوبد. مبارزه با شکست، یک جنگ ناعادلانه است. چون وقتی پرده‌های مه‌آلود ذهن کنار روند، در رینگ مسابقه فقط یک نفر وجود دارد و آن‌هم خودمان هستیم. کسی رو به روی ما نیست اما ما مدام، به سمت هوا مشت پرتاب می‌کنیم و فریاد می‌زنیم؛ تلاشی بیهوده، که نتیجه‌ای جز خسته کردنمان ندارد. جالب اینجاست که وقتی از فرط تقلا کردن با هیچ‌چیز، دیگر جانی برایمان نمانده، با این فکر جسم خسته‌مان را از رینگ مسابقه بیرون می‌کشیم که حریفمان پیروز شده است. اما یک میلیونر خود ساخته، نگاه متفاوتی به ماجرا دارد. او به‌جای ترسیدن از هیولایی که حرفش را شنیده است، چشم‌هایش را خوب باز می‌کند تا حداقل بتواند حریفش را ببیند و چون در رینگ مسابقه، حریفی به‌جز خودش وجود ندارد، می‌فهمد که اصلاً از همان ابتدا، مبارزه‌ای در کار نبوده است. درواقع، افرادی که طعم شیرین موفقیت را می‌چشند به این نتیجه می‎رسند که به‌جای غول شکست، تنها، دوستی به نام بازخورد وجود خارجی دارد. آدام خو، نویسنده، مربی و سخنران انگیزشی در کتاب «ذهنتان را مدیریت کنید؛ سرنوشتتان را بسازید!»، ماجرا را این‌گونه توضیح می‌دهد. او می‌گوید: «وقتی کسی به خواسته‌اش نمی‌رسد، سه نوع واکنش از خودش نشان می‌دهد:

بهانه می‌تراشد، دیگران را سرزنش می‌کند و درنهایت تسلیم می‌شود.

همان روند قبلی را دوباره، دوباره و دوباره با تلاش سخت، امتحان می‌کند. در آخر خسته می‌شود و کلا هدفش را رها می‌کند.

بازخوردهای حاصل از عمل را استخراج می‌کند و با استفاده از نتیجه‌های به‌دست‌آمده، یک استراتژی جدید را به کار می‌بندد. او این کار را آن‌قدر ادامه می‌دهند و آن‌قدر مسیرش را اصلاح می‌کند تا به هدفش برسد.»

پس، به‌جای شکست، به‌جای تصور غیرممکن‌ها و محدودیت‌ها، از چرخه بازخورد استفاده کنید و به‌پیش بروید!

بروس لی

شکست، نوعی طرز نگرش است. هیچ‌کس شکست نمی‌خورد مگر اینکه شکست را به‌عنوان یک واقعیت قبول کند.

قدم یازدهم: کیفیت را فدای هیچ‌چیز نکنید

 

در هر کاری که هستید، محصول شما یا خدماتی که ارائه می‌دهید، چهره شرکت یا کسب و کارتان را تشکیل می‌دهد. وقتی محصول یا خدمتی باکیفیت ارائه می‌دهید، زیباترین و فراموش نشدنی‌ترین چهره از شرکتتان را به مشتریان خودتان نشان می‌دهید. این چهره زیبا، اعتبار شما است. کیفیت، بزرگ‌ترین تبلیغی است که می‌توانید برای کارتان داشته باشید. وقتی کیفیت را سرلوحه کارتان قرار می‌دهید، با سرعتی بالا در مسیر تبدیل‌شدن به یک میلیونر خود ساخته گام برمی‌دارید. به قول دیوید. جی شوارتز، نویسنده کتاب «جادوی فکر بزرگ»، شما نمی‌توانید پول درو کنید، مگر این‌که بذری بکارید که پول بدهد و بذر پول، خدمت باکیفیت است. ست گادین در کتاب معروف «گاو بنفش» دراین‌باره می‌گوید: «پرفروش‌ترین محصولات در تاریخ خریدوفروش، محصولاتی نبودند که تبلیغات زیادی داشتند یا به‌صورت انبوه برای تمام گروه‌های سنی، قابل‌استفاده بودند. در عوض، محصولاتی که بسیار باکیفیت و برای گروه خاصی تولید می‌شدند، پرفروش و ماندنی شدند. توصیه می‌کنم به‌جای دادن هزینه‌های هنگفت برای تبلیغاتی که بازده بسیار کمی دارند، روی کیفیت محصولات و خدمات خودتان سرمایه‌گذاری کنید و از تبلیغات دهان‌به‌دهان برای پیشبرد کارتان بهترین بهره را ببرید.» برای این‌که پول را به سمت خود جذب کنید و به یک میلیونر خود ساخته تبدیل شوید، بزرگ‌تر از پولی که دریافت کردید، خدمات ارائه دهید. هر بار باکیفیت‌تر از دفعه قبل و به‌این‌ترتیب، شما بازار را از آن خود می‌کنید، طاقچه‌ای که محصولاتتان را روی آن چیده‌اید گسترش می‌دهید و تبدیل به برندی می‌شوید که هیچ شرکتی نمی‌تواند به گردپای محصولات و خدماتش برسد.

 

قدم دوازدهم: به‌روز باشید

 

بازارها، کسانی که در آن‌ها قدم می‌زنند، روش‌هایی که با آن، محصولات خریده می‌شوند و حتی سبک ارائه محصولات و خدمات، روزبه‌روز در حال تغییر هستند. مثلاً همین چند سال پیش، خبری از اپلیکشن‌های کتابخانه‌ای مثل طاقچه، فیدبو و کتابراه نبود. آن دسته از مردم که کتاب می‌خواندند، با مراجعه به کتاب‌فروشی‌ها از تازه‌های نشر باخبر می‌شدند و کتاب موردعلاقه‌شان را می‌خریدند. آن عده‌ای هم که کتاب نمی‌خواندند، سرشان با اپلیکیشن‌های بازی یا تلگرام و اینستاگرام گرم بود. با ورود این اپلیکشن‌های کتابخانه‌ای و تمایزی که با خودشان به همراه داشتند مثل، عدم نیاز به مراجعه حضوری برای خرید کتاب، عدم نیاز به جابه‌جایی کتاب‌های سنگین، امکان مطالعه آسان کتاب در هر مکان و هر زمان، قیمت ارزان‌تر کتاب‌ها (گاهی حتی تا نصف قیمت) نسبت به نسخه چاپی، تنوع جالب‌توجه کتاب‌ها، امکان درج نظر و مطالعه نظر سایر خوانندگان یک کتاب، امکان به اشتراک‌گذاری بخش‌های جالب هر کتاب و غیره، نه‌تنها کار را برای افراد کتاب‌خوان بسیار آسان کردند بلکه با جذابیت‌هایی که داشتند توانستند آن دسته‌ای که به کتاب خواندن علاقه چندانی نداشتند یا روش‌های مرسوم خرید و مطالعه کتاب برایشان سخت بود را به جوخه کتاب‌خوان‌ها ملحق کنند. برای تبدیل‌شدن به یک میلیونر خود ساخته، باید با جریان تغییرات در صنعت خود آشنایی کامل داشته باشید. به یاد داشته باشید که حتی شرکت‌های بسیار بزرگ با کارمندانی بالای هزار نفر نیز در صورت مقاومت در برابر این تغییرات، به‌سادگی از گردونه بازار، خارج خواهند شد. به‌جای مقابله با تغییرات، راه‌های گام برداشتن با آن را یاد بگیرید. تنها در این صورت است که می‌توانید خدمات یا محصولات خود را متناسب با جدیدترین نیازهای مشتریانتان هماهنگ کنید.

قدم سیزدهم: مدلی برای کسب و کارتان داشته باشید

 

طراحی مدل کسب ‌و ‌کار، یکی از مهم‌ترین بخش‌های کار شما به‌عنوان یک میلیونر و صاحب تجارت است. شما باید به‌طور دقیق، مشخص کنید که چه بخش‌هایی از کسب‌ و ‌کارتان، جریان‌های درآمدی دارند و کدام‌یک، نیازمند صرف هزینه هستند. مثلاً اگر کسب ‌و ‌کار شما، یک فروشگاه لوازم الکترونیکی باشد، در این صورت، مدل کسب ‌و ‌کارتان بر اساس خریدوفروش مستقیم کالا به مشتریان، پایه‌گذاری شده است. درآمد حاصل از فروشتان نیز به تعداد مشتریانی بستگی دارد که وارد مغازه‌تان می‌شوند و فرایند خرید را انجام می‌دهند. هزینه‌های شما نیز روی خرید کالاهای جدید، پرداخت اجاره‌بهای مغازه، پرداخت مالیات بر درآمد و سایر هزینه‌های جاری مثل آب، برق و گاز، متمرکز خواهند بود. اما درصورتی‌که شما یک شرکت برنامه‌نویسی داشته باشید، مدل کسب ‌و ‌کار شما می‌تواند به‌صورت ارائه رایگان اپلیکشن‌ها و افزونه‌ها باشد. ورودی درآمدتان نیز از طریق تبلیغات درون برنامه‌ای اپلیکشن‌ها یا خدمات اضافی قابل پرداخت برای افزونه‌ها متمرکز شود. قبل از هر اقدامی، مدل کسب ‌و ‌کار خودتان را مشخص کنید. این کار، شما را از دردسرهای اتلاف زمان و هزینه، دور می‌کند. در این زمینه، کتاب «خلق مدل کسب ‌و ‌کار» نوشته الکساندر استروالدر و ایو پیگنیور، انتشارات آرایانا قلم، می‌تواند کمک زیادی به شما بکند.

تیم اوریلی – مدیرعامل شرکت اوریلی

یک مدل کسب و کار و احد وجود ندارد. درواقع، فرصت‌های فراوان و گزینه‌های بسیار زیادی وجود دارد که ما باید همه آن‌ها را کشف کنیم.

مروری سریع بر آنچه تاکنون گفتیم:

  • هرکسی می‌تواند به یک میلیونر خود ساخته تبدیل شود. فقط باید دست‌به‌کار شوید و تغییراتی اساسی در شیوه تفکر و عملکردتان ایجاد کنید.
  • به سخنان منفی گوش ندهید. برای گوش و ذهنتان ورودی‌های قدرتمند بگذارید.
  • خودتان را باور کنید و به توانایی‌هایی که دارید، ایمان داشته باشید. اگر بقیه توانستند به موفقیت برسند، شما هم می‌توانید.
  • دست‌وپای افکارتان را غل و زنجیر نکنید. اجازه بدهید فکرهای بزرگ، وجود شما را در بر بگیرند.
  • اهدافتان را شفاف‌سازی کنید. اهدافی که دوپهلو و در هاله‌ای از ابهام باشند، راه به‌جایی نمی‌برند.
  • بپذیرید که فقط خودتان، مسئول زندگی‌تان هستید. به‌این‌ترتیب، آزادی عمل را تجربه خواهید کرد.
  • کاری را انجام دهید که واقعاً دوستش دارید. در این صورت می‌توانید در طول مسیر هم از انجام کارتان لذت ببرید.
  • تشنه یادگیری باشید. موفقیت از آن‌کسانی است که همیشه در حال یادگیری هستند.
  • مراقب فیلم‌ها، موسیقی‌ها، بازی‌ها و کتاب‌هایی که می‌خوانید باشید. این خوراک‌های ذهنی، قدرت زیادی در تغییر جهت افکار شما دارند.
  • موفقیت شما، برآیندی از موفقیت ۱۰ نفر نزدیک شما است. اطرافیانتان را به‌درستی انتخاب کنید.
  • مفهومی به نام شکست، وجود خارجی ندارد. خودتان را درگیر ترس از این چیز خیالی نکنید. روی اهدافتان متمرکز باشید و بازخوردها را اصلاح کنید.
  • کیفیت، یک مزیت رقابتی فراموش‌نشدنی است. همیشه آن را در شمار بالاترین اولویت‌هایتان قرار دهید. یادتان باشد، تنها چیزی که مشتری بعد از پرداخت بهای یک کالا یا خدمات با آن سروکار دارد، کیفیت محصولات و خدمات شما است.
  • جهان، روزبه‌روز در حال تغییر است. به‌جای مقابله با این تغییرات، سرعت خود را برای هماهنگی با آن‌ها بالا ببرید.
  • مدلی برای کسب و کارتان داشته باشید. هرگز بدون نقشه، وارد بازی تجارت نشوید.

دو قدم مانده به آب…

در بسیاری از موارد، فاصله ما با چیزی که می‌خواهیم، مثلاً تبدیل‌شدن به یک میلیونر خود ساخته، تنها به‌اندازه عمل کردن است. شرایط ایده‌آل برای اقدام، سرابی بیش نیست و هرگز شما را سیراب نمی‌کند. باید آستین‌ها را بالا بزنید و برای موفقیت خودتان، چاهی بزرگ احداث کنید. موقع کندن زمین، به این فکر نکنید که: «نکنه دارم وقتم رو تلف می‌کنم» یا «از کجا معلوم اینجا آب داشته باشه» در عوض، با باور به این‌که می‌توانید و می‌شود، تلاش کنید. شاید آفتاب بالای سرتان سوزان باشد، اما به یاد داشته باشید که ایران، سرزمین پر آبی است. اگر دست‌به‌کار شوید، حتماً به آب می‌رسید.

تعداد بازدید از این مطلب: 60
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
چگونه پولدار شویم؟ دو راه ثروتمند شدن در ایران***

چگونه پولدار شویم؟ دو راه ثروتمند شدن در ایران

 

دو راه برای ثروتمند شدن وجود دارد که در این مقاله سعی دارم در مورد آنها صحبت کنم و توضیح دهم چه ویژگی هایی دارند و بهتر است کدام یک را انتخاب کنیم.دانستن و فهم دقیق این دو راه اصلی ثروتمند شدن به ما کمک می کند بتوانیم مسیر افزایش ثروت خود را به درستی انتخاب کنیم.این دو راه در هیچ شرایطی تغییر نمی کنند و هر کسی چه در ایران و چه در خارج از ایران ثروتمند شده است از یکی از این دو راه به ثروت دست پیدا کرده است و آن را افزایش داده است.


راه شماره ۱: خدمت به مردم با ارائه یک محصول و خدمات خوب

 

بله راه شماره یک که بسیار آسان به نظر می رسد راهی است که اکثر ثروتمندان خودساخته طی کرده اند تا به ثروت برسند.چه در ایران زندگی کنید چه در خارج از ایران چه در تهران زندگی کنید و چه در هر شهری دیگری از ایران باید بتوانید به مردم خدمت کنید مردم هم در ازای این خدمتی که به آنها ارائه می دهیم به ما پول می دهند هر چه خدمتی که ما ارائه می کنیم با ارزش تر باشد قطعا پول بیشتری به سمت مامی آید. بیایید در مورد این موضوع کمی صحبت کنیم مثلا فردی کفش مردم را واکس می زند قطعا در ازای آن پولی از مردم دریافت می کند اما این پول کم است چرا؟ چون خدماتی که این فرد ارائه می دهد برای مردم ارزش بالایی ندارد و مساله ای است که یک فرد به راحتی خودش هم می تواند این کار را برای خودش انجام دهد پس اگر کسی این کار را می کند مشخصا درآمد بالایی نخواهد داشت . حال فردی را تصور کنید که در شهری آلوده زندگی می کند و مردم از آلودگی هوا رنج می برد این فرد نصمیم می گیرد ماسک هایی پیدا کند که آلودگی را تا حد زیادی جذب می کند و سپس این محصول را به مردم شهرش ارائه دهد این فرد با جستجو فراوان تولید کننده و یا وارد کننده این ماسک ها را پیدا می کند و چون مردم آن شهر به این ماسک ها بسیار نیاز دارند و خودشان نمی توانند این مساله را به راحتی حل کنند نیاز به این خدمت دارند در نتیجه ماسک های زیادی از این فرد خرید می کنند و این فرد را ثروتمند می کنند. برای پولدار شدن از این روش باید بتوانید خدمت بزرگتری به مردم ارائه دهد.

مثال های ایرانی ثروتمند شدن با خدمت به مردم

  • آقای غلامعلی سلیمانی با تولید لبنیات با کیفیت در برند موفق کاله
  • مهندس نعمت الله بابایی مدیرعامل شرکت سه نان با تولید نان در کیفیت و بسته بندی متفاوت
  • کاظم قلم‌چی با ارائه خدمات در کانون فرهنگی آموزش (قلم چی)
  • بهروز فروتن با تولید محصولات با کیفیت در برند بهروز
  • سلطان حسین فتاحی با تولید  محصولات در قالب برند امرسان

 

این فقط پنج نمونه از هزاران افرادی است که در ایران با راه شماره ۱ یعنی خدمت به مردم ثروتمند شده اند. سعی کنیم با عشق و علاقه به مردم خدمت کنیم، کالا و خدماتی که دوست داشته باشند به آنها ارائه دهیم و زندگی آنها را بهتر کنیم، مردم هم در ازای خدمتی که به آنها می کنیم به ما پاداش می دهند پاداشی مثل عزت، احترام، حس خوب و ثروت. هر چه ما خدمت بهتری به مردم ارائه دهیم این پاداش ها بزرگتر خواهند بود…

 


راه شماره ۲: سرمایه گذاری

این راه همانطور که از اسمش مشخص است به این معناست که پول خود را در جایی سرمایه گذاری می کنیم تا رشد کند و ما را به درآمد بیشتری برساند مثلا تصمیم بگیریم ۱ میلیارد تومان در بورس سرمایه گذاری کنیم و یا تصمیم بگیریم چند میلیارد تومان در بازار مسکن و یا در طلا و حتی ارز سرمایه گذاری کنیم. از دیگر انواع سرمایه گذاری می توان به سرمایه گذاری در کسب و کار خاصی اشاره کرد، مثلا ما با دوستمان که می تواند کسب و کاری را انجام دهد، قراردادی میبندیم که کار از تو پول از من ، و این مدل هم نوعی از مدل های سرمایه گذاری  است که می توانیم با سرمایه خود انجام دهیم و یا مثلا تصمیم میگیریم پولمان را بر روی کار خود سرمایه گذاری کنیم مثلا اگر کارخانه ای داریم و محصولی تولید می کنیم بر روی توسعه کارخانه خود سرمایه گذاری می کنیم، یا اگر خدماتی ارائه می دهیم با سرمایه گذاری پولمان بر روی کار خودمان سعی می کنیم کار خود را توسعه دهیم.

 

کدام راه بهتر است؟

 

اگر بخواهم به این موضوع پاسخ دهم می گویم به چند عامل بستگی دارد اما به صورت کلی این را بدانید اکثر ثروتمندان خودساخته ابتدا با راه اول یعنی خدمت به مردم با ارائه یک محصول و خدمت خوب شروع کرده اند و به مرور با درآمدی که از آن به دست آورده اند سرمایه گذاری را شروع کرده اند . پس اگر یک محصول و خدمات خود برای عرضه به مردم ندارید در قدم اول باید سعی کنید آن را ایجاد کنید.به عنوان مثال ما در ایران دکتر های بسیاری داریم که بعد از مدتی کار کردن و رسیدن به درآمدی خوب،ثروت به دست آمده را در مسکن سرمایه گذاری کرده اند و یا حتی خودشان شروع به ساخت و ساز مسکن کرده اند.یا شخص خود من از ابتدا با سرمایه کم در بورس سرمایه گذاری می کردم اما به مرور با افزایش درآمد و پس انداز خود از راه شماره ۱ یعنی ارائه خدمات در حوزه آموزش مبلغ سرمایه گذاری خودم را در بورس را افزایش دادم در شرایط حاضر من هم از راه شماره ۱ یعنی ارائه خدمات و یا محصول و هم راه شماره ۲ یعنی سرمایه گذاری درآمد دارم.توصیه من به شما این است برای هر دو راه برنامه داشته باشید و آموزش ببینید اما راه شماره ۱ را در اولویت قرار دهید.بسیاری از ما سالهای عمرمان را در تردید انتخاب مسیر درست ثروتمند شدن بر باد می دهیم، سالها کاری که در ذهنمان است را شروع نمی کنیم و در آخر فقط افسوس و اندوه زمان های از دست رفته برایمان باقی می ماند، یکبار برای همیشه تردید و دودلی را کنار بگذاریم و شروع کنیم حتی از نقطه اشتباه! خواهیم دید بعد از مدتی در مسیر درست قرار داریم، تردید داشتن بد نیست اما ماندن در تردید بزرگترین خیانتی است که می توانیم به خودمان و زندگیمان بکنیم.


 

کدام راه ما را سریعتر به درآمد بیشتری می رساند؟

باید گفت که راه شماره ۲ یعنی سرمایه گذاری نیاز به سرمایه دارد یعنی شما باید سرمایه نسبتا خوبی داشته باشید تا با سرمایه گذاری آن بتوانید به سود بالایی برسید و اگر با سرمایه کمی شروع کنید ممکن است نیاز داشته باشید سالهای بیشتری برای زیاد شدن آن زمان بگذارید اما در مورد راه شماره ۱ یعنی خدمت به مردم شما با حداقل سرمایه هم می توانید شروع کنید و به مرور آن را افزایش دهید اما توصیه من همان توصیه قبلی است در هر دو موضوع آموزش ببینید و شم اقتصادی خود را افزایش دهید اما راه حل اول را در اولویت قرار دهید.

تعداد بازدید از این مطلب: 18
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
پولدار شدن و راه های عملی و کاربردی آن در ایران*****

پولدار شدن و راه های عملی و کاربردی آن در ایران

 
 

توصیه هایی برای پولدار شدن

پولدار شدن نه کار آسان، و نه کار سختی است. هیچوقت برای پولدار شدن خیلی زود و یا خیلی دیر نیست. شاید به تازگی از یک بحران مالی بیرون آمده باشید، و شاید هم به تازگی کسب و کار جدیدتان را شروع کرده باشید. در هرحال، داشتن یک برنامه ذهنی منظم و منسجم به شما در پیمودن راه ثروتمند شدن کمک خواهد کرد.

با این حال، پولدار شدن هرگز چنین آسان نیست که فرمول ثابتی و تضمین شده ای داشته باشد. ولی چیزی که ثابت شده است و تمام افراد موفق به آن ایمان دارند، داشتن برنامه و پشتکار مناسب است. صرف اینکه خود را فردی ثروتمند تصور کنید و در سمینارهای راه ها و فنون سرمایه داری شرکت کنید، هرگز شما را در مسیر پولدار شدن قرار نخواهد داد. همانطور که گفته شد، هیچ فرمول ثابتی برای ثروتمند شدن وجود ندارد، ولی چند توصیه کلی را می توان مطرح کرد که توجه به آن ها می تواند شما را در رسیدن به هدفتان کمک کند. در ادامه این متن به معرفی چند راهکار، و یا چند ایده برای پولدار شدن خواهیم پرداخت.

  • برنامه داشته باشید

اگر میخواهید پولدار شوید، پس حتماً‌ باید برنامه ای منسجم برای آن داشته باشید. برای شروع کافی است یک بودجه مشخص برای خود تعریف کنید و در طول ماه همیشه خرج های خود را در این محدوده بودجه تنظیم کنید. بودجه شما باید بتواند برای مدتی طولانی پاسخگو نیازهای شما باشد و انعطاف پذیری کافی نیز داشته باشد. داشتن یک برنامه منسجم و بودجه این اطمینان را به شما خواهد داد که حداقل هیچ بدهی نخواهید داشت. ناگفته نماند که هنگام طراحی بودجه، حتماً بخشی از درآمد ماهانه خود را باید برای پس انداز قرار دهید. این پس انداز در مواقع ضروری ممکن است مورد استفاده قرار بگیرد. علاوه بر این، پس انداز شما منبع کمکی بسیار مناسبی برای سرمایه گذاری و قدم گذاشتن در مسیر ثروتمند شدن خواهد داشت.

  • درآمد خود را تا جای ممکن افزایش دهید

 

اگر قصد پولدار شدن دارید، باید تصمیمات شغلی خود را به نحوی اتخاذ کنید تا حداکثر درآمد ممکن را داشته باشید. در ابتدای مسیر باید حساب شده عمل کرد و از اتخاذ تصمیمات هیجانی و بسیار دشوار اجتناب کرد. یافتن راه ها و روش هایی برای افزایش درآمد، یکی از اساسی و مهم ترین قدم ها برای ثروتمند شدن است.

آیا زمان آن رسیده است که از شرکت یا سازمان خود درخواست افزایش حقوق کنید؟ آیا در سازمان های دیگر قادر خواهید بود درآمد بهتری داشته باشید؟ آیا دریافت گواهینامه و یا مدارک بالاتر تاثیری در درآمد شما خواهد گذاشت؟ در این مرحله باید تمام روش های ممکن برای افزایش درآمد را مرور و بررسی کنید.

  • چندین جریان درآمدی داشته باشید

این نکته را در نظر داشته باشید که هرگز با یک جریان درآمدی فردی ثروتمند نخواهید شد. هر فردی که قصد ثروتمند شدن دارد، باید چندین جریان درآمدی برای خود ایجاد کند. به این فکر کنید که چطور می توانید درآمد دیگری برای خود ایجاد کنید. می توانید خانه ای بخرید و آن را اجاره دهید؟ کار پاره وقت دیگری می توانید انجام دهید؟ می توانید خدمتی ارائه کنید و یا جنسی را به صورت شخصی بفروشید؟

کسب و کارهای اینترنتی امروزه بسیار محبوب و همه گیر شده اند. آیا توانایی این را دارید که از منزل و به صورت پاره وقت یک کسب و کار کوچک برای خود راه اندازی کنید و خدمتی خاص و محبوب به مردم ارائه کنید؟ فقط کافیست کمی خلاقیت به خرج دهید و کمی خارج از چهارچوب های همیشگی ذهنی به این موضوعات فکر کنید، احتمالاً چندین ایده مناسب به ذهن شما خواهد رسید.

  • ایجاد درآمد غیرفعال (درآمد انفعالی)

ایجاد درآمد انفعالی یکی از بهترین راه ها برای ثروتمند شدن است. درآمد انفعالی به نوعی از درآمد گفته می شود که برای کسب آن احتیاج به انجام مداوم کاری ندارید. به عبارت دیگر، برای مدتی طولانی برای کاری که در گذشته انجام داده اید درآمد کسب می کنید. درآمد حاصل از اجاره دادن خانه خریداری شده مثالی از درآمد انفعالی است. درآمد حاصل از فروش کتابی که در گذشته نوشته بودید، سود بانکی، سود حاصل از سرمایه گذاری در بورس، فروش تبلیغات روش وبسایت و … همگی مثال هایی از درآمد غیرفعال هستند. مزیت ایجاد این نوع درآمد آن است که پایدار در اختیار شما خواهد بود و برای استمرار آن احتیاج به صرف زمان و یا زحمت زیادی ندارید.

  • حساب و کتاب خرج های روزانه

 

ثروتمند شدن نباید با زندگی تجملاتی و ریخت و پاش اشتباه گرفته شود. برای پولدار شدن، باید صرفه جو بود با دقت و حساب خرج کرد. بسیاری از افراد ثروتمند سوار ماشین های بسیار گران قیمت نمی شوند و در خانه های اعیانی زندگی نمی کنند. خیلی از آن ها هزینه های خود را تا جای ممکن کاهش می دهند تا منبع مالی کافی برای سرمایه گذاری های آتی خود را ایجاد کنند. هرچه صرفه جو تر باشید و پول بیشتری وارد جریان سرمایه گذاری خود کنید، زودتر به ثروت قابل قبول خواهید رسید. هرگز پس از کسب کمی درآمد قانع نباشید و شروع به خرج کردن آن نکنید. در روزهای اول سرمایه گذاری، این امر حتی ممکن است شامل فروختن ماشین خود و سرمایه گذاری با پول آن و استفاده از وسایل نقلیه همگانی باشد.

  • کسب و کار خودتان را راه اندازی کنید

این گزینه به خصوص به افرادی توصیه می شود که در سنین قبل از ۳۰ سالگی به سر می برند. چراکه جوانان در این سن قابلیت ریسک پذیری بیشتری دارند و می توانند روی کسب و کاری سرمایه گذاری کنند که آینده روشن تری برای آن ها داشته باشد و آن ها را زودتر پولدار کند. کسب و کارهای جدید و به خصوص کسب و کارهای آنلاین و مجازی جدید نسبت به روش های سرمایه گذاری قدیمی توانایی بسیار بیشتری برای درآمدزایی دارند. در واقع، با شروع کسب و کار خود، منبعی با توانایی بالقوه درآمد نامحدود را پیش رو خواهید داشت، ولی با این حال ریسک های این نوع کسب و کارها نیز طبعاً بسیار بیشتر خواهد بود. برای شروع و برداشتن اولین قدم چند راه پیش رو دارید: برای شروع این کسب و کار روی توانایی ها و دانش خود فکر کنید. علایق خود را در نظر بگیرید. گزینه سوم نیز بررسی شرایط بازار و نظام عرضه و تقاضا است.

  • برنامه ریزی بلند مدت کنید

اگر در سنین جوانی به سر می برد، داشتن چنین برنامه ای بسیار توصیه می شود. شاید تصور کنید کمی زود باشد، ولی هیچ وقت برای برنامه ریزی برای دوران بازنشستگی زود نیست. یکی دیگر از مزایای این نوع برنامه ریزی آن است که سرمایه ای که برای پس انداز دوران بازنشستگی خود در نظر میگیرید، در هر برهه زمانی می تواند به عنوان پشتیبان شما عمل کند. به عبارت دیگر، در صورتی که در کسب و کار خود ضرر کردید، از این پس انداز می توانید برای پرداخت بدهی ها استفاده کنید.

  • ریسک پذیر باشید

این جمله را شاید از خیلی از افراد شنیده باشید که برای پولدار شدن باید ریسک پذیر بود. در حقیقت، اگر برای پولدار و ثروتمند شدن مصمم هستید، باید کمی از کنج راحتی خود بیرون آمده وارد مسیرهایی شوید که درباره موفقیت در آن ها حتی ممکن است تردید داشته باشید. راه ها و روش های سنتی مانند داشتن شغلی اداری و ثابت عموماً امنیت بیشتری دارند، ولی ثروت انبوه معمولاً از طریق دست زدن به ریسک های حساب‌شده به دست می آید. بسیاری از افراد موفق معتقدند که کارآفرینی چیزی جز انجام ریسک های حساب شده نیست. نگذارید ترس بر شما غلبه کند، اگر آرزوهای بزرگی دارید، پس وقتش است که از سایر احتمالات نیز استقبال کنید.

  • حساب های خود را خودکار کنید

یکی از بهترین راه ها برای مدیریت حساب ها و پولدار شدن، خودکار کردن صورت های مالی است. برای مثال، همیشه به صورت خودکار درصد خاصی از درآمد ماهانه باید صرف پس انداز بازنشستگی، بخشی صرف سرمایه گذاری های آتی و بخشی هم برای هزینه های ضروری پس انداز شود. با این کار، شما هیچوقت دیگر انجام برای این پس اندازها اهمال نخواهید کرد و مجبور خواهید بود طول ماه را با استفاده از سایر درآمد باقی مانده سپری کنید.

  • از مربی های خوبی استفاده کنید

قدم گذاشتن در مسیر موفقیت و پولدار شدن به معنای مدیریت صحیح ریسک ها و چالش های مختلف است. طبعاً شما هم همانند خیلی از افراد عادی، تجربه مدیریت چنین تجربیاتی را ندارید و تا به حال به آن ها مواجه نشده باشید. به همین خاطر، حتماً از توصیه ها و تجربیات یک مربی با تجربه استفاده کنید. این امر به خصوص در زمینه راه اندازی کسب و کار می تواند کمک های زیادی به شما کند. یک مربی مناسب می تواند توصیه های مفیدی به شما کند و در لحظات دشوار و پر ریسک، به شما یاری برساند.

  • ذهنیت خود را در مورد پول تغییر دهید

 

تفکرات و عقاید شما در مورد پول می تواند تا حد بسیار زیادی رفتار شما را تحت تاثیر قرار دهد. فلسفه ذهنی شما در مورد پول چیست؟ سبک زندگی مورد علاقتان به چه شکل است؟ اگر قصد دارید در سنین جوانی ثروتمند شوید، باید ذهنیتی مستقل داشته باشید. در ذهن خود همیشه باید استقلال مالی را ستوده و در راستای رسیدن به آن تلاش کنید.

شاید این جمله کمی کلیشه ای به نظر برسد، ولی باید عمیقاً باور داشته باشید که می خواهید راه پولدار شدن را پیش بگیرید و سزاوار آن هم هستید!

  • روی خودتان سرمایه گذاری کنید

خود شما بهترین منبع هستید. برای آنکه به توانایی های خود بیفزایید و خودتان را بهتر کشف کنید، بهتر است روی خودتان سرمایه گذاری کنید. به عبارت دیگر، نگاهی دقیق‌تر به توانایی های خود، علایق و استعدادهای خود داشته باشید. در دوره های آموزشی مختلفی شرکت کنید تا این توانایی ها را به حداکثر برسانید و از طریق آن ها بتوانید جریان های درآمدی برای خود ایجاد کنید.

این امر ممکن است از طریق شرکت در دوره های کوتاه مدت مختلف و یا از طریق صرف کردن زمان و هزینه ای بیشتر و تکمیل دوره های تحصیلی به دست بیاید. در طی این دوره ها ممکن است ایده های جذاب‌تر و حرفه‌ای در ذهن شما شکل بگیرند. ممکن است با افراد خبره تر آشنا شوید و از ایده ها، یا توانایی ها و یا مشارکت آن ها برای رسیدن به هدف نهایی خود (پولدار شدن) استفاده کنید.

  • بزرگ فکر کنید

داشتن سن کم و جوانی نه تنها یک تهدید برای ثروتمند شدن شما نیست، بلکه مزیت بزرگی را نیز برای شما به همراه خواهد داشت. جوانی باعث می شود دیدگاهی خاص به جهان داشته باشید و همین امر نوعی مزیت است. جوانی باعث می شود که نکاتی را ببینید که خیلی از افراد باتجربه ممکن است متوجه آن ها نباشند.

عموماً جوانان ذهنی خلاق‌تر دارند و نگاه آن ها بزرگ‌تر از خودشان است. ذهنشان انعطاف پذیر است و به راحتی می تواند خود را در مسیر رشد و ثروت قرار دهد. بنابراین، همانطور که خودتان را مسئول موفقیت ها می بینید، شکست ها را نیز از خودتان ببینید تا با کسب تجربه کافی، در مسیر ترسیم شده خود قدم بگذارید.

  • در گزینش اطرافیان خود دقت کنید

یکی از راه های ثروتمند شدن، داشتن دوستانی ثروتمند است. روابط شخصی تا حد بسیار زیادی روی شما تاثیرگذار خواهند بود. دوستان و اطرافیان نه تنها در اخلاقیات و سبک زندگی روی شما تاثیر می گذارند، بلکه در میزان موفقیت و ثروت اندوزی شما نیز تاثیرگذار خواهند بود. بنابراین، اگر به فکر پولدار شدن هستید، حتماً با افراد پولدار و موفق ارتباط برقرار کنید. ارتباط با این افراد باعث می شود طرز فکر شما در مورد پول و درآمد تغییر پیدا کند، شرکای ثروتمند پیدا کنید و ایده های جدیدی در شما شکل بگیرند.

  • همیشه خود را به روز کنید

افراد ثروتمند و موفق بسیار زرنگ و اهل مطالعه هستند. این افراد همیشه خود را درگیر چالش یادگیری موضوعات مختلف می کنند و همیشه اطلاعات خود را به روز نگاه می دارند تا همیشه ایده ها، اطلاعات و تجربیات جدیدی دریافت کنند و از آن ها برای افزایش ثروت خود استفاده کنند.

ثروتمند شدن نیازمند تلاش فراوان، صبر فراوان و پشت کار فوق العاده است. ولی، تداوم در یادگیری به شما کمک خواهد کرد تا در هر زمانی به خوبی با محیط و شرایط وفق پیدا کنید. بنابراین، قادر خواهید بود بهترین تصمیمات مالی بلند مدتی را اتخاذ کنید که شما را می توانند به فردی پولدار و ثروتمند تبدیل کنند.

همانطور که در ابتدای متن نیز درج شده بود، هیچ فرمول مشخصی برای پولدار شدن وجود ندارد و ۱۵ مورد فوق تنها توصیه هایی بودند که رعایت آن ها می تواند شما را در قدم گذاشتن در مسیر ثروتمند شدن یاری کند. با این حال، افراد مختلف توصیه های مختلفی را ارائه می کنند که اگرچه ماهیت و چهارچوب اکثر آن ها یکسان و یا شبیه به یکدیگر است، برخی از جزئیات ممکن است در آن ها متفاوت باشد. در ادامه چند پیشنهاد دیگر برای پولدار شدن به شما معرفی خواهیم کرد. تفاوت این دسته از پیشنهادات با موارد قبلی، در مخاطره پذیرتر بودن و در عین حال عملی‌تر بودن آن ها است.

هدف گذاری کوتاه مدت کنید

برای پولدار شدن حتماً باید اهداف کوتاه مدت و ملموس تری داشته باشید. برای مثال، احتمالاً شما نیز در ذهن خود سرمایه ای میلیاردی را برای خود متصور می شوید. ولی در نظر داشته باشید که رسیدن به این سرمایه کاری آسان نخواهد بود. بنابراین، توصیه می کنیم در ابتدا سعی کنید به هدف (برای مثال) ۱۰۰ میلیون تومان برسید. سپس با استفاده از همین پس انداز و سرمایه گذاری مناسب، آن را افزایش داده و خود را به سرمایه میلیاردی مطلوب برسانید.

در شرکت ها و کسب و کارهای نوپا سرمایه گذاری کنید

 

در مورد سرمایه گذاری در بازار بورس حتماً چیزهایی را می دانید. ولی توصیه می کنیم سرمایه گذاری روی شرکت های نوپا را نیز حتماً در نظر داشته باشید. این شرکت ها به واسطه نوپا و نوظهور بودن خود، عموماً ارزش و بهای سهام چندان بالایی ندارند. ولی در صورتیکه با آینده نگری و مطالعه کافی توانسته باشید شرکت مناسبی را برای سرمایه گذاری انتخاب کنید، احتمالاً بعد از گذشت چندسال این شرکت شکوفا شده، به سودهای بالایی خواهد رسید و ارزش سهام شما نیز چندین برابر خواهد شد. در این مورد حتماً مثال ها و داستان های مختلفی در مورد ارزش سهام شرکت هایی نظیر مایکروسافت، اپل و یا نایک را شنیده باشید که در ابتدای ظهور خود، چطور به صورت ناگهانی شروع به رشد کرده و حتی سهامداران خرد آن ها نیز تبدیل به افرادی میلیاردر شده اند که وارن بافت سرآمد این افراد است. گفته می شود از زمان عرضه‌ی عمومی سهام این شرکت در سال ۱۹۸۶، سه نفر از کارمندان این شرکت، میلیاردر و حدود ۱۲ هزار نفر میلیونر شده‌اند. البته این نکته را نیز باید در نظر داشته باشید که تنها بخش کمی از این شرکت ها به موفقیت های بسیار چشمگیر دست پیدا می کنند. بنابراین، ورود به این عرصه با ریسک و مخاطرات مختلفی همراه خواهد بود.

خلاق باشید و به فعالیت های عام المنفعه فکر کنید

فکر کردن منفعلانه در مورد پولدار شدن هیچ نتیجه ای را با خود به همراه نخواهد داشت. بنابراین، به فکر پیدا کردن راه هایی برای خدمت به مردم باشید. اگر راهکار و ایده‌ شما مناسب باشد، قطعاً جریان درآمدی چشمگیری را نیز می تواند برای شما ایجاد کند. به مواردی فکر کنید که به نظرتان مردم ممکن است احتیاج داشته باشند و یا مواردی که می تواند جامعه را بهبود ببخشد. این را در نظر داشته باشید که خودِ شما می توانید محصولی (خدمتی) را طراحی کنید و در آینده تبدیل به محصولی محبوب شود.

یکی از مزایای فعالیت های عام المنفعه آن است که از طریق تبلیغات کلامی (تبلیغات دهان به دهان) سود بسیاری خواهید برد. ماهیت این فعالیت ها به شکلی است که مردم از آن ها استقبال کرده و به معرفی آن به دوستان و آشنایان خود خواهند پرداخت. اگر موفق به ایجاد چنین کسب و کار، محصول و یا چنین ایده‌ای شوید، مطمئن باشید در مسیر درستی برای پولدار شدن قرار خواهید گرفت. این نکته را همیشه در نظر داشته باشید که هیچ کسب و کاری بدون حمایت عموم مردم موفق نخواهد شد. بنابراین، منفعت عمومی را همیشه به عنوان یک اصل در نظر داشته باشید.

سرمایه گذاری های مختلفی کنید

 

اگر تازه کار هستید، توصیه می کنیم در موارد مختلفی سرمایه گذاری کنید. برای مثال در بازار یابی شبکه ای، در خرید مسکن، زمین و یا مواردی دیگر. این امر مزایای مختلفی برای شما به همراه خواهد داشت. اولین مزیت، کاهش ریسک است. چراکه برای مثال اگر بخشی از سرمایه گذاری شما در خرید مسکن با شکست مواجه شود، ممکن است بخش دیگر (برای مثال در بازار یابی شبکه ای) موفق بوده و با آموزش جلوی ضرر احتمالی را بگیرد. مزیت دیگر این نوع سرمایه گذاری، آشنایی شما با عرصه های مختلف سرمایه گذاری است. این آشنایی می تواند به شما کمک کند تا  بعد از مدتی مزایا و ریسک های هرکدام از این روش های سرمایه گذاری را بهتر شناخته و با شناخت بیشتری اقدام به این کار کنید.

این چرخه ساده را همیشه تکرار کنید

در پایان، اگر بخواهیم تمام مطالب فوق را به صورت خلاصه در اختیار شما قرار بدهیم،‌ می توان مدلی چند مرحله‌ای را به شما معرفی کرد.

  1. منبع درآمدی مناسبی پیدا کنید و دائماً به فکر بهبود آن باشید.
  2. بیش از مخارج خود درآمد داشته باشید.
  3. بخشی از درآمد خود را پس انداز کنید.
  4. پس انداز خود را با دقت و با مشورت روی موارد و بازارهای مختلف سرمایه گذاری کنید.
  5. چهار مرحله پیش را همیشه با دقت تحت نظر داشته باشید و آن را تکرار کنید.

در حقیقت، این مورد تنها فرمولی است که برای ثروتمند شدن می توان ارائه داد. چراکه بسیار ساده است و فعالیت خاصی برای شما مشخص نمی کند. این ۵ مرحله را می توان فرآیندی دانست که لازمه پولدار شدن است. به جز برخی موارد خاص و استثنائات، پولدار شدن بدون انجام هریک از این ۵ مرحله را شاید بتوان امری غیرممکن دانست. ثروتمند شدن بر اساس این فرمول تنها به تلاش، دانش، تصمیمات و حتی شانس شما بستگی خواهد داشت.

تعداد بازدید از این مطلب: 15
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
قانون اول پولدار شدن*****

قانون اول پولدار شدن

 

قطعا اگر از هر کسی بپرسید که آیا تمایل داری پولدار شوی همه پاسخ خواهند داد بله! کسی نیست که برای پولدار شدن و ثروتمند تر شدن اشتیاق نداشته باشد اما اگر همین سوال را اینگونه بپرسیم : برای پولدار شدن خود چه کار کرده ای ؟ پاسخ ها بسیار کمتر، همراه با تامل و فکر کردن است! اما خوب بعد از کمی فکر کردن شاید چیز هایی بگوییم، مثلا بگوییم:

من در یک رشته تحصیلی خوب درس خوانده ام تا درآمد بالاتری داشته باشم

من سعی کردم بیشتر تلاش کنم تا درآمد بیشتری داشته باشم

من سعی کردم کارم را عوض کنم تا درآمد بیشتری داشته باشم

من سعی کرده ام پولم را پس انداز کنم و کمتر خرج کنم

من سعی کرده ام وام بگیرم تا بتوانم خانه و یا ماشینی بهتر خرید کنم

من همزمان چند کار دارم تا درآمد بیشتری داشته باشم

من پولم را به دیگران داده ام تا برایم کار کنند

و….

و پاسخ های در همین شکل و شمایل

اما کمتر کسی خواهد گفت که من آموزش هایی دیده ام تا بتوانم درآمد بیشتری داشته باشم و دلیل اینکه بسیار آدم های کمتری در اطراف ما از نظر مالی موفق هستند دقیقا همین است که افراد کمتری بر روی آموزش خود برای کسب درآمد بیشتر زمان گذاشته اند و کار کرده اند.شاید قانون لازم پولدار شدن این باشد که باید همین موضوع را بپذیریم که اگر تا امروز به آنچه می خواستیم برسیم نرسیده ایم حتما چیز هایی باید می دانسته ایم که نمی دانیم به قول رابرت کیوساکی : عصر فعلی که عصر اطلاعات است توصیه های قدیمی از قبیل «به دانشگاه برو، شغلی برای خودت دست و پا کن، پول پس انداز کن، همه بدهی ها و قرض هایت را پرداخت کن، برای طولانی مدت سرمایه گذاری کن، در چند زمینه مختلف سرمایه گذاری کن …» دیگر کاربردی ندارند.باید بپذیریم که آموزش را پر قدرت شروع کنیم و راهی جز آموزش دیدن برای موفقیت مالی و افزایش هوش مالی در ایران وجود ندارد. بعد از همراهی با بیش از 2000دانشجو و چندین سال فعالیت اقتصادی این موضوع کاملا برای من مشخص شده است که همه می خواهند موفق شوند اما همه اشتیاق آماده شدن برای آن را ندارند..! همه می خواهند ثروتمند شوند اما همه اشتیاق آموزش دیدن برای آن را ندارند..!

 

ایجاد یک زیرساخت مالی مطمئن از طریق آموزش

برخی در کلاس های آموزشی ام سوالی را به شکل های مختلف از می پرسند، سوال این است {چگونه می‌توانیم ثروتمند شویم…؟}  واین برخی به دنبال پیشنهاد راهی هستند که سریعا ثروتمند شوند، اما واقعیت داستان این است یادگیری ثروتمند شدن مثل یادگیری یک ساز موسیقی است مثلا برای یادگیری پیانو باید آموزش دید و تمرین کرد آن هم نه یک بار بلکه بارها و بارها ….و هیچ میانبری هم جز آموزش و تمرین برای ثروتمند شدن وجود ندارد برای همین موضوع باید قانون اول رسیدن به ثروت را برای خود آموزش دیدن قرار دهیم و خود را به یک متخصص تولید ثروت تبدیل کنیم فردی با هوش مالی بالا که به قول ضرب المثل معروف می تواند از آب هم کره بگیرد.

 

چطور بدون آموزش پولدار شویم!؟

فکر کردن به اینکه چطور بدون آموزش ثروت شویم مثل فکر کردن به این است چطور بدون  آموزش  بتوانیم پیانو بزنیم قطعا کار سختی است و تقریبا نشدنی… البته می توان سالها با یک پیانو آنقدر تمرین و سعی و خطا کرد و شاید بعد از سال ها تلاش بتوانیم چند آهنگ ساده پیانو بزنیم! با توجه به این مثال بیایید یکبار برای همیشه مساله ثروتمند شدن بدون آموزش را ببندیم و بدانیم برای رسیدن به هر موفقیتی لازم است آموزش ببینیم و در مورد ثروت هم هیچ گزینه دیگری وجود ندارد و مسیر اصلی همین آموزش است.به قول وارن بافت یکی از ثروتمند ترین مردان تاریخ دنیا 

سرمایه‌گذاری روی خودتان بهترین کاری است که می‌توانید انجام دهید. توانایی‌های شما چیزیست که نمی‌تواند از شما گرفته شود. شما می‌توانید هرکاری را انجام دهید اما اگر توانایی‌تان را گسترش دهید، یک دارایی فوق‌العاده ارزشمند خواهید داشت که 10ها برابر به سمت شما برمی‌گردد. وارن بافت

 

چطور در رسیدن به ثروت سالها در عمر خود صرفه جویی کنیم؟

همانطور که صحبت کردیم شاید بدون آموزش بتوانیم با سعی و خطا فراوان و سالها زمان پیانو بزنیم اما با آموزش این مسیر را خیلی سریعتر و با آسودگی بیشتری طی می کنیم و  به نتیجه های خارق العاده ای می رسیم . مثلا اگر بخواهیم بدون آموزش پیانو آموزش ببینیم شاید نیاز باشد ۵ سال تمرین کنیم حال آنکه با داشتن یک آموزش خوب می توانیم این مسیر را در کمتر از ۱ سال طی کنیم و در  ۴ سال دیگر از این تخصصی که به دست آورده ایم استفاده کنیم و از نواختن موسیقی خودمان لذت ببریم.در مورد ثروت هم همین موضوع وجود دارد اگر وارد مسیر آموزش شویم به راحتی می توانیم با طی کردن این مسیر در زمانی بسیار کوتاهتر  نسبت به حالت بدون آموزش ( البته اگر بدون آموزش برسیم ! که در ۹۹٪ موارد افراد بعد از مدتی تلاش خسته می شوند و دیگر ادامه نمی دهند ) به لذت ثروتمند بودن و آرزوهایی از زندگیمان که به ثروت مربوط است برسیم.

آموزش دیدن سخت است چه کار کنیم ؟

به نقل از ارسطو ریشه های آموزش تلخ، اما میوه هایش شیرین است.باید بپذیریم اینکه من برای آموزش خود زمان بگذارم شاید سخت باشد من در همین زمان می توانم به تفریح با دوستانم بروم و از بودن با آنها لذت ببرم! و یا به سینما بروم و یک فیلم خوب ببینیم اما وقتی تصمیم می گیرم که آموزش را شروع کنم مقداری از این لذت ها کم می کنیم و به زمان آموزش خود اضافه می کنیم، مثل شرکت در دوره های آموزشی حضوری و غیر حضوری ، مطالعه کتاب ، صحبت با اساتید و افراد خبره که هوش مالی بالایی دارند.شک نکنید گذاشتن این زمان علاوه بر اینکه  زندگی ما را زیباتر می کند و به نوعی تفریح و سرگرمی هم محسوب می شود زیرا ما در مسیر رشد مالی تجربیات متعددی خواهیم داشت و با آدم های بسیار جالبی آشنا می شویم که معنای جدیدی به زندگی ما خواهند داد.بشخصه بهترین دوستانم را در مسیر آموزش پیدا کرده ام افرادی که چون به آموزش خود اهمیت می دهند انسان های موفق تر و بسیار بهتری نسبت به عام جامعه هستند.

آیا کسانی که به موفقیت مالی رسیده اند آموزش دیده اند ؟

۱۰۰٪ بله ! تمام کسانی که به هر موفقیتی رسیده اند آموزش دیده اند، در این موضوع شک نکنید. شاید کسی موفق شده باشد و کلاس آموزشی شرکت نکرده باشد و یا کتابی مطالعه نکرده باشد اما شکست های فراوانی که در کارش اتفاق افتاده معلم او بوده اند،سعی و خطا های بسیاری که به او آموخته اند چه کاری درست است و چه کاری درست نیست.اگر از خود من بپرسند که اگر به ۵ سال گذشته ات برگردی چقدر طول می کشد تا دوباره به اینجایی که هستی برسی ؟ پاسخ من این است که شاید کمتر از ۱ سال ! چون چیز هایی را می دانم که در هیچ آموزشی نیست و فقط با سعی و خطا به دست می آید اما اگر از من سوال کنند اگر ۵ سال پیش هیچ آموزشی برای موفقیت نمی دیدی الان کجا بودی پاسخم این است که شاید  درآمدی کمتر از ۱٪ درآمد فعلی خودم داشتم و یا کسب و کار ناموفقی داشتم و یا در شرکتی به عنوان کارمند مشغول به کار بودم،به جرأت می توانم بگویم آموزش زندگی من را متحول کرده است.

 

معلم من علاوه بر کتاب ها و دوره ها و اساتیدی که از آنها یادگرفته ام شکست ها و سعی و خطاهای فراوانی بوده که انجام داده ام اما قطعا آموزش هایی که گفتم به من کمک کرد که مسیری را که ممکن بود هرگز نروم و یا شاید بیش از ۱۰ ها سال طی کردنش زمان ببرد در ۵ سال طی کنم و این را مدیون آموزش هایی هستم که دیده ام.یادمان باشد قانون اول پولدار شدن آموزش دیدن است حال می توان این آموزش را فقط از سعی و خطا و شکست ها گرفت و یا با آموزش های دیگر مثل کلاس و کتاب خیلی سریعتر و آسانتر آموزش ها را دریافت کرد و کمتر غرق در دنیای درس عبرت از شکست ها شد.همین امروز تصمیم بگیرید به آموزش خود بسیار اهمیت دهید و همین امروز بعد از خواندن همین مقاله آموزشی را شروع کنید شک نکنید قطعا موفق خواهید شد.

تعداد بازدید از این مطلب: 64
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات

صفحه قبل 1 2 3 4 صفحه بعد

درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید