فرصتی استثنایی
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
نویسندگان
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان book و آدرس book1348.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 37
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 1
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 1
:: بازدید ماه : 50
:: بازدید سال : 96
:: بازدید کلی : 1014
مثبت اندیشی و موفقیت

مثبت اندیشی و موفقیت

وقتی ما به کلمه «مثبت» فکر می‌کنیم، احتمالا اکثر ما کلمه شادی به ذهنمان می ‏رسد. با این حال، شادی تنها نوع مثبت ‏نگری نیست. راه‌های زیادی برای مثبت بودن در زندگی وجود دارد، حتی زمانی که ناراحتی، خشم و یا چالش‌ها را تجربه می‌کنید.

مثبت اندیشی و موفقیت

مثبت نگری علاوه بر افزایش بهره وری، بر سلامت جسمانی ما تاثیر شگرفی دارد.
 
وقتی ما به کلمه «مثبت» فکر می‌کنیم، احتمالا اکثر ما کلمه شادی به ذهنمان می ‏رسد. با این حال، شادی تنها نوع مثبت ‏نگری نیست. راه‌های زیادی برای مثبت بودن در زندگی وجود دارد، حتی زمانی که ناراحتی، خشم و یا چالش‌ها را تجربه می‌کنید.

تعداد کلمات 1060 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه 
 

درک و پاسخ مناسب به محیط

تحقیقات نشان می‌ دهد که ما قابلیت‌ های قدرتمندی برای انتخاب احساسات مثبت و روش‌ های تفکر داریم. بسیاری از تجربیات ما در زندگی نتیجه چگونگی درک و پاسخ به محیط اطرافمان هستند. خوشبختانه، به جای سرکوب کردن یا تلاش برای «خلاص شدن از احساسات منفی» می‌ توانیم برای درک و پاسخ به آن‌ها متفاوت عمل کنیم. خواهید دید که با کمی تمرین، صبر و پشتکار، می‌ توانید مثبت‌ اندیش تر باشید .


چیزهایی که نمی‌توانید تغییر دهید، بپذیرید

شما نمی‌ توانید طرز تفکرتان را تغییر دهید، اگر نتوانید مشکل را شناسایی کنید. پذیرفتن این که شما افکار و احساسات منفی دارید و این که شما از اینکه چطور به آن‌ ها پاسخ می‌ دهید لذت نمی‌ برید، می‌ تواند به شما کمک کند فرآیند تغییر را شروع کنید.
سعی کنید خودتان را به خاطر افکار و احساسات خود سرزنش نکنید. به یاد داشته باشید: افکاری که ظاهر می‌ شوند یا احساساتی که شما تجربه می‌ کنید ذاتا ” خوب ” یا ” بد ” نیستند صرفا افکار و احساسات هستند. آنچه شما می‌ توانید کنترل کنید این است که چگونه به آن‌ ها را درک کرده و به آن‌ ها پاسخ ‌دهید.
چیزهایی را که نمی‌ توانید تغییر دهید را بپذیرید. به عنوان مثال، اگر شما یک فرد درون‌ گرا هستید که برای ” شارژ شدن ” نیاز دارید زمانی را در تنهایی و سکوت بگذرانید، تلاش برای اینکه خودتان را همیشه برونگرا نشان دهید باعث می شود احساس سرخوردگی و ناراحتی برای شما به همراه داشته باشد. خودتان را در جایگاهی که الان هستید و کسی که هستید بپذیرید. اینگونه می‌ توانید احساس آزادی کنید و خودتان را به مثبت ترین فرد ممکن تبدیل کنید.
 

اهدافی را مشخص کنید

اهداف به ما چشم‌ انداز مثبت تری نسبت به زندگی می‌دهند. تحقیقات نشان داده ‌اند که تعیین یک هدف می‌ تواند باعث شود که شما احساس اعتماد به نفس و مفید بودن بیشتری داشته باشید، حتی اگر مستقیما به هدف نرسید. تعیین اهدافی که شخصا برای شما معنی‌ دار هستند و با ارزش‌ های شما همسو هستند به شما کمک خواهند کرد تا به آن‌ ها برسید و در زندگی خود حرکت کنید.
 

کوچک باشند

با اهداف کوچک تر شروع کنید. مستقیما به ماه شلیک نکنید. آهسته و ثابت برنده مسابقه می‌ شود. اهداف خود را مشخص کنید. هدف ” مثبت اندیش تر بودن” عالی است، اما بسیار عظیم است به طوری که هیچ ایده‌ ای نخواهید داشت که چطور شروع کنید. در عوض، اهداف مشخص و کوچک‌ تر را انتخاب کنید, مانند ” مراقبه کردن دو بار در هفته ” یا ” لبخند زدن روزی یک بار به یک فرد غریبه “
 

مثبت باشند

هدف خود را به صورت مثبت بیان کنید. تحقیقات نشان داده اند که اگر شما اهدافتان را به صورت مثبت بیان کنید به آن ها نزدیک تر خواهید شد. به عبارت دیگردر مسیر اهدافی که انتخاب کرده اید حرکت کنید و از آن ها دوری نکنید. برای مثال: ” خوردن غذاهای ناسالم ” هدفی بی‌ فایده است . این می‌ تواند باعث شرمساری یا احساس گناه شود.” خوردن روزی سه وعده میوه و سبزیجات” مفید و مثبت است.
 

کنترل داشته باشید

اهداف خود را براساس اعمال خودتان نگه دارید. یادتان باشد که نمی‌ توانید کسی را کنترل کنید. اگر اهدافی که نیاز به پاسخ خاصی از دیگران دارند، را تعیین کنید، ممکن است به این نتیجه برسید که اگر چیزی مطابق میل شما پیش نرود احساس سرخوردگی کنید. در عوض اهدافی را تعیین کنید که روی آن ها می توانید کنترل داشته باشید-عملکرد خودتان-
 

یادداشت کنید

تحقیقات اخیر نشان می‌ دهد که یک فرمول ریاضی برای مثبت نگری وجود دارد: سه احساس مثبت برای هر احساس منفی به نظر می‌ رسد شما را در تعادل سالم نگه می‌دارد. داشتن یک دفتر روزانه می‌تواند به شما کمک کند تا تمام تجربیات احساسی خود را در روز خود مشاهده کنید و مشخص کنید که به نسبت به چه چیزی نیاز دارد. همچنین می‌ تواند به شما در تمرکز بر تجربیات مثبت خود کمک کند تا بتوانید آن‌ها را بعدا به یاد بیاورید.
 

بر مثبت ها تمرکز کنید

داشتن یک دفترچه روزانه باید بیش از یک لیست از چیزهایی باشد که دوست ندارید. تحقیقات نشان می‌ دهد که تمرکز تنها بر روی احساسات و تجربیات منفی در دفتر تان آن‌ ها را تقویت خواهد کرد و باعث می‌ شود که شما احساس منفی بیشتری بکنید. در عوض، آنچه را که احساس می‌ کنید بنویسید، بدون قضاوت در مورد اینکه خوب است یا بد. برای مثال، یک تجربه منفی ممکن است شبیه این باشد: ” من امروز وقتی همکارم در مورد وزنم شوخی کرد، احساس درد می‌ کردم”
 

تمرکز بر پاسخ

سپس به پاسخ خود فکر کنید. در لحظه چه واکنشی نشان دادید؟ حالا چطور می‌ خواهی جواب بدهی، با کمی فاصله؟ برای مثال: ” در لحظه، من در مورد خودم احساس بدی داشتم، مثل اینکه بی‌ ارزش بودم. حالا به آن فکر می‌ کنم، می‌ فهمم که همکارم چیزهای بی ملاحظه به همه می‌ گوید. کس دیگری نمی‌ تواند من یا ارزش من را تعریف کند. فقط می‌ توانم این کار را بکنم .”
 

به عنوان یک تجربه به آن نگاه کنید

سعی کنید درباره نحوه استفاده از این تجربیات به عنوان تجربیات یادگیری فکر کنید. چگونه می‌ توانید از این برای رشد شخصی استفاده کنید؟ دفعه بعد چی کار می‌کنی؟ برای مثال: ” دفعه بعد کسی چیزی را آزار دهنده می‌ گوید، من به خاطر دارم که قضاوت آن‌ ها من را تعریف نمی‌ کند. من همچنین به همکارم می‌ گویم که نظرات او بی ملاحظه هستند و احساسات مرا جریحه‌ دار می‌ کنند و احساسات من مهم هستند .”
به یاد داشته باشید که چیزهای مثبت را نیز در دفتر یادداشت خود بگنجانید. حتی چند لحظه برای یادداشت کردن از مهربانی یک غریبه، غروب آفتاب زیبا، یا گپ زدن با دوست به شما کمک می‌ کند این خاطرات را حفظ کنید تا بعدا بتوانید آن‌ ها را به یاد بیاورید .

تعداد بازدید از این مطلب: 10
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
موفقیت محصول حرکت است

موفقیت محصول حرکت است

موفقیت، نتیجه ی غصه خوردن، نق زدن و شکایت کردن نیست. هر چند این کار هم، نوعی عمل کردن و اقدام کردن است و نتایج ویژه ی خود را به بار می آورد ولی مهمترین عامل رسیدن به موفقیت، حرکت در جهت درست است. در این نوشتار به مهم بودن حرکت برای رسیدن به موفقیت اشاره خواهد شد.

موفقیت محصول حرکت است

ایستادن در راه، یعنی رها کردن شیرینی رسیدن به هدف
 
چکیده: موفقیت، نتیجه ی غصه خوردن، نق زدن و شکایت کردن نیست. هر چند این کار هم، نوعی عمل کردن و اقدام کردن است و نتایج ویژه ی خود را به بار می آورد ولی مهمترین عامل رسیدن به موفقیت، حرکت در جهت درست است. در این نوشتار به مهم بودن حرکت برای رسیدن به موفقیت اشاره خواهد شد.

تعداد کلمات 1425 / تخمین زمان مطالعه 7 دقیقه

 

موفقیت و حرکت

حرکت، پویایی و جنب و جوش، اساس و یکی از ویژگی های بارز جهان آفرینش می باشد. تمامی اجرام آسمانی، کهکشان ها و گونه های مختلف گیاهی و جانوری، طبق یک برنامه ی منظم غریزی و زمانبندی دقیق در مسیر رشد و بالندگی در حرکت می باشند.
یک درخت تنومند و کهنسال که در ظاهر ساکن و بی تحرک می باشد، حرکت و رشد خود را توسط نیروهای درونی از زمانی که دانه یا هسته ی (نقطه ی ساکن و خنثی) بی تحرک بوده، آغاز می کند و به تدریج بر اثر فشار نیروهای درونی، طی یک برنامه ی خاص و حساب شده، تبدیل به نهال و بعد درختی تنومند و مقاوم می شود. بعد از آن، بشر جهت رفاه حال خود از میوه ی درخت، چوب، سایه، کاغذ، اکسیژن، لانه ی پرندگان و ... هزاران کاربرد دیگر آن در زندگی بهره برداری می نماید که اگر این نیروی درونی و حرکت نبود و در حد یک دانه یا هسته ی ساکن و بی تحرک باقی می ماند، امروز شاهد این همه تاثیرات زیست محیطی درختان و کاربردهای متنوع آن نبودیم.
 

تصور ایستایی در عالم

تصور اینکه، زمین و اجرام کیهانی و هزاران کهکشان و بطور کلی حیات، برای چند لحظه یا مدتی دچار توقف و سکون شوند، چقدر وحشتناک است که تصور و تصویر آن، فقط از عهده ی سازندگان فیلم های سینمایی تخیلی بر خواهد آمد. حیات و بقاء کره ی زمین، به وجود آمدن روز وشب و فصل ها و این همه رشد و تنوع در زیست گونه های مختلف گیاهی، جانوری و انسان، مدیون عنصری به نام حرکت است. پس در کائنات و جهان آفرینش، هیچ توقف، سکون و رکودی وجود ندارد.
موفقیت، محصول حرکت است نه توقف و سکون. اگر موفقیت حاصل سکون، رکود وتوقف است، پس چرا در جهان پهناور ما، همه چیز در حال تغییر، حرکت و جنب و جوش می باشد؟ احتمالا بارها از زبان رسانه ها یا دیگران این خبر یا جمله را شنیده اید که: «سارق مسلح، موفق به فرار شد.» یا «فلان قاتل یا جنایت کار موفق شد از زندان بگریزد» حتى خلاف کاران نیز، با اقدام، حرکت و عکس العمل به موقع و حساب شده، در کار و هدف خود موفق می شوند. در اینجا بحث ما خوب یا بد بودن هدف نیست، بلکه اهمیت، تاثیر و کاربرد عنصر «حرکت و اقدام کردن» را گوشزد می کنیم. نکته این است که خلافکار نیز، با به کار بردن این عنصر به هدف و خواسته ی خود می رسد.
 

حرکت در سیرعرفانی

سالکان و عرفای که ریاضت می کشند و به درجات بالایی از ایمان و معنویت می رسند، برای رسیدن به آن هدف یعنی همان رشد معنوی، تصمیم می گیرند و یک برنامه ی منظم، مداوم و دقیق را در قالب ریاضت های طاقت فرسا اجرا می کنند تا به خواسته ی خود برسند.
پس خلوت گزینی و سکوت و سکون های عرفا هم در واقع نوعی تصمیم و اقدام کردن است و سکوت آنها، یک سکوت هدفمند و با برنامه برای رسیدن به یک هدف خاص که همانا دستیابی به درجات بالای معنویت می باشد، است. این با سکون و بی تحرکی که بنیانش سستی و بی حالی و تنبلی است، متفاوت می باشد.. بنابراین موفقیت در رسیدن به هدف و خواسته ی خوب یا بد، محصول عمل گرایی و اقدام کردن می باشد. این اقدامات هرچه قدر دقیق و به موقع، حساب شده و با برنامه ریزی وبه هر میزانی باشد، به همان اندازه موفقیت حاصل می شود.
در شاهراه و اتوبان موفقیت، حتی اگر لاک پشت وار حرکت کنید، در نهایت به مقصدی خواهید رسید هر چند به کندی؟! چرا که در اتوبان موفقیت، رقیبان شما با اقدام به موقع و سرعت لازم، روزها، هفته ها و ماه ها از شما فاصله می گیرند و فرصت ها و موقعیت های مالی، شغلی، تحصیلی، عشقی و حتی معنوی را خیلی قبل تر از شما می ربایند.
 

موفقیت، محصول غر زدن و نق زدن نیست

موفقیت، همچنین نتیجه ی غصه خوردن، نق زدن و شکایت کردن نیست. هر چند این کار هم، نوعی عمل کردن و اقدام کردن است و نتایج ویژه ی خود را به بار می آورد. یعنی اگر تصمیم گرفتید برای رسیدن به جایگاه واقعی و خواسته هایتان، به نق زدن، گله و شکایت کردن بپردازید، مطمئن باشید که بی اجر و بدون نتیجه باقی نخواهد ماند.
از برکات و نتایج این عمل می توان به از دست دادن زمان و فرصت های طلایی، تلف شدن انرژی های مثبت فکری و ذهنی، تباه شدن استعدادها و توانایی های منحصر به فرد، از دست دادن دوستان، طلاق و از هم پاشیدن خانواده، افسردگی، اعتیاد، آسیب و ضرر رساندن به اقتصاد مالی خانواده و جامعه، استهلاک روحی و جسمی و در نهایت خودکشی. سوالی که بطور مداوم باید از خود پرسید این است که «آیا صلاح است برای رسیدن به خواسته ها، دست به هر اقدامی زد؟» یا «تبعات و کیفیت نتایج این اقدام یا عمل چقدر جوابگوی نیازهای فکری، روحی و روانی، جسمی و معنوی می باشد؟»
 

موفقیت، محصول شناخت تفاوت ها و استعدادهای منحصر به فرد است

قانون حاکم بر طبیعت، علاوه بر حرکت و جنب و جوش، تنوع گرایی و شناخت تفاوت ها است که باعث به وجود آمدن گوناگونی و شگفتی های عالم طبیعت شده است. هیچ دو موجود زنده ی را پیدا نمی کنید که برای بقاء و رسیدن به خواسته هایش، دارای زیست و رفتاری تقلیدی و مشابه با دیگر گونه ها باشد. همه ی موجودات بنا بر اقتضاء، طبیعت و ویژگی های منحصر به فرد خود، دست به اقدام، تلاش و مبارزه می زنند.
به عنوان مثال در میان حشرات بالدار ویا پرندگان، هر کدام به شیوه ی منحصر به فرد و متفاوت، برای رسیدن به مقصد و یا خواسته هایشان، پرواز می کنند. بر خلاف قانون طبیعت و حیات وحش، بیشتر انسان ها دارای هدف های محدود و فقیرانه هستند وهمه، صبح تا شب در تلاشند تا یک جور و یک شکل و از مسیرهای محدود به هدف ها و خواسته هایشان که شامل ماشین دار شدن، خانه دار شدن، پول دار شدن، داشتن تحصیلات و در ادامه زندگی دوباره مدل ماشین را عوض کردن، نما و دکوراسیون منزل را تغییر دادن، باز هم پول بیشترو ادامه تحصیلات و دوباره............ برسند.
 تجسم کنید برای رسیدن به این چهار یا پنج قلم هدف و مقصد و طی کردن چهار یا پنج قلم راه و مسیر به میزان هدف ها، فضای جامعه با چه ازدحام و آشفتگی انسانی روبه رو خواهد شد. گرم شدن زمین و آب شدن یخ ها، خشکسالی، آلودگی محیط زیست و نابودی گونه های مختلف گیاهی و جانوری، جنگ و خونریزی، گرسنگی، کشتار بی رحمانه آبزیان، نسل کشی و.... همه و همه نتیجه و محصول اقدامات فقیرانه و تنگ نظرانه ی، انسان تک بعدی و محدود نگر است که به قیمت رسیدن به هدف های محدود خود، اقدام به نابودی حیات وحش و طبیعت نموده است.

انسان ها بر خلاف قانون طبیعت که بر اساس تفاوت ها، تنوع و گوناگونی به حیات سالم خود ادامه می دهند، با تبلیغات و جایزه دادن، تصویب قانون ها و نظریه های که در تلاشند تا با از بین بردن سلایق، تفاوت ها، دیدگاه ها و توانایی های منحصر به فرد افراد و مسیرهای متنوع برای رسیدن به هدف های متنوع در زندگی، یک الگوی زندگی یکسان و مشابه ، نگاه و دیدگاهی تک بعدی و غیرخلاقانه برای رسیدن به یک مقصد، طراحی و پایه ریزی نمایند. موفقیت را نمی توان صرفا از راه تقلید بدست آورد، بلکه بیشتر محصول شناخت و استفاده ی خلاقانه از استعدادها و توانایی های خاص افراد جهت نیل به خواسته ها و اهداف گوناگون و متنوع می باشد.
حرف آخر سکون، توقف و رکود هم می تواند به عنوان یک راه و مسیر انتخاب شود. نتایج وتبعات این راه هم مشخص می باشد. محصول و تولید آن هم، تباه شدن و نابودی افراد و جوامع می باشد. پس هر کسی بایستی به تناسب زمان و موقعیت مالی و شرایط روحی، جسمی و نوع توانایی تصمیم بگیرد و حرکت کند و دست به اقدام زند

تعداد بازدید از این مطلب: 17
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
هفت C موفقیّت ( 7 عامل موفقیّت )

هفت C موفقیّت ( 7 عامل موفقیّت )

این مقاله به فصل بهار و زندگی سبز آدمی می‏پردازد . سپس از عادت‏ها و 6 نیاز مزرعه ذهن سخن می‏گوید و هفت عامل موفقیت را یادآور می‏شود .

هفت C موفقیّت ( 7 عامل موفقیّت )


هفت C موفقیّت ( 7 عامل موفقیّت )
نويسنده:دكتر حسین خنیفر
منبع:مجله پرسمان

این مقاله به فصل بهار و زندگی سبز آدمی می‏پردازد . سپس از عادت‏ها و 6 نیاز مزرعه ذهن سخن می‏گوید و هفت عامل موفقیت را یادآور می‏شود . حیات درباره طبیعت در یك دوره‏سالیانه از مشهورترین تغییراتی است كه در زندگی افراد می‏توان مشاهده كرد . ماانسان‏ها یك دوره گردشی داریم و به قول یكی از محققان شاید مدل ساختاری ما در حكمت‏خداوندی تابعی از نظم طبیعت‏باشد . همان گونه كه زمین حركت چرخشی دارد، ما نیز در شبانه روز طی مسیر می‏كنیم و چنان كه زمین حركت گردشی دارد، ما نیز چرخش سالیانه داریم; البته چرخش انسان‏ها با جمادات، نباتات، حیوانات و كلیه آفریده‏ها متفاوت است; چون انسان خلاق‏ترین و فكورترین موجود و خلیفه خداوند در زمین است و همواره باید به سمت ارتقا و بهره وری از عمر گام بردارد .

فرصت‏سالیانه

آهنگ این دوران در آفرینش فرصت‏سالیانه (1) خوانده می‏شود . و آدمیان می‏توانند با آغازی خوب و آگاهانه آینده‏ای روشن بسازند . البته «آینده، تنها برای كسانی شفاف و روشن است كه آغازهای خوب و سرآغازهای مطلوب و تداوم منظم و شناخت كافی از شرایط زمان و مكان داشته باشند .»
اكنون كه در آغاز سال 1382 هستیم، نگاه ما باید «امروز» باشد; برای ویژگی‏های فردا و فرداها برنامه ریزی كنیم و به ورطه برنامه روزی نیفتیم . افراد موفق معمولا برای یافتن ویژگی‏ها و شرایط فردا از اطلاعات كافی، مرتبط و دارای معیارهای مشخص بهره می‏برند . برای برنامه ریزی درست در آغاز سال، تعیین چند مساله اهمیت دارد:
1 . كارهای بلند مدت، میان مدت و كوتاه مدت یعنی امسال می‏خواهم به چه چیزهایی دست‏یابم كه حدود 8- 10 ماه یا بیش‏تر وقت می‏برد; كدام اهدافم در زمانی كم‏تر حاصل می‏شود و كدام كوتاه مدت است .
2 . معاشرت‏ها، ارتباطات و زمینه‏های شغلی، حرفه‏ای و تحصیلی .

عادت‏های ما

متاسفانه ما غالبا از فكر كردن به آینده واهمه داریم و حتی گاه آن را غیر ضروری می‏دانیم . درست است كه ما در قضا و قدر الهی به سر می‏بریم; ولی اختیارات و فرصت‏ها و خلاقیت هایی كه در درون ما به ودیعه نهاده شده به ما قدرت می‏دهد كه هر روز درتحول‏باشیم . حضرت امیرالمؤمنین (ع) می‏فرماید: «هر كس (حتی ااگر) دو روزش مساوی باشد، در زیان است .» (2)
عادت به عادت نكردن به اندیشیدن سبب می‏شود گاه روزها بگذرد و در یك مسیر خطی حركت كنیم و چه بسا به این نوع حركت عادت كنیم و به تدریج زندگی ما از روح و معنا تهی شود . ویكتور فرانكل می‏گوید: «انسان‏ها باید در جست و جوی معنا در زندگی باشند; زیرا بسیاری از ما به ورطه عادت افتاده‏ایم و معنا را ازدست داده‏ایم .» (3)
یكی از برنامه‏های مهمی كه آدمی را به سعادت می‏رساند و افق‏هایی روشن پیش پایش می‏نهد، معاشرت‏ها است . اسحاق نیوتن می‏نویسد: اگر دوردست‏ها را دیده‏ام و مسیرهایی را در دانش درنوردیده‏ام، به خاطر این است كه بر شانه غول‏ها ایستاده‏ام .
از او پرسیدند شانه غول‏ها چیست؟ پاسخ داد: «با بزرگان و فرهیختگان و اندیشه وران و صاحب نظران محشور بودم .»
انسان وقتی با اندیشه‏ها و توانمندی‏ها همنشین می‏شود، استعدادهای بالقوه‏اش به حركت در می‏آید; چون ذهن مانند عضله مستعد با ورزش قوی‏تر می‏شود . بهترین تصمیم این است كه در آغاز سال درباره دوستان و معاشران مطالعه و بررسی كنیم و بهترینشان را برگزینیم . بنابراین، فراموش نكنیم كه:
1 . كسانی كه درباره شغل و علایق شان كتاب‏های خوب می‏خوانند، ذهن خود را باز نگه می‏دارند . 2 . كسانی كه با افراد فرهیخته و توانمند نشست و برخاست می‏كنند، ذهن خود را به سمت‏خلاقیت و نوآوری و ایده‏گیری و سطوح بالای اندیشه سوق می‏دهند . 3 . معاشرت با انسان‏های كوته نظر و غیر خلاق فكر را محدود می‏سازد و نوعی همرنگی ایجاد می‏كند .

مزرعه ذهن

ذهن آدمی چون زمین كشاورزی است . تا وقتی بذرهای ایده‏های خوب را در ذهن خود نكارید، نمی‏توانید به ایده‏های خوب برسید . البته ذهن آدمی بسیار برتر از زمین كشاورزی است . تفاوت ما با طبیعت این است كه ما دارای جرقه ذهنی یا توفان مغزی (4) هستیم . و این معجزه ذهن است كه ناگهان این امر در آن جرقه می‏زند و بارور می‏شود . برای تقویت این تحول و تغییر ذهنی نوع مطالعه، نوع معاشرت‏ها، اهداف و آغازها چهار راه موفقیت‏به شمار می‏آیند . این چهار عامل در حقیقت‏ساده‏ترین راه برداشت محصول از زمین شما است .

نیازهای مزرعه ذهن

مزرعه ذهن ما به موارد زیر بسیار نیازمند است:
1 . كشت: كار زیاد و ساعات كافی و انتخاب‏ها
2 . كود: مطالعه كافی
اصطلاحا امروزه آن را سوخت‏گیری علمی می‏خوانند; یعنی افراد در طول حیات خود، به ویژه در دوران تحصیل و مهم‏تر از آن در دوران دانشجویی، باید از مطالعات دقیق همراه با یادداشت و یادگیری برخوردار باشند .
3 . مواد ضد آفت: نظم و انضباط مشخص و برنامه متعهدانه .
4 . آبیاری: تعهد به هدف و به مراحل انجام فعالیت‏ها .
5 . بذر: اندیشه خوب و ایده‏های جدید .
6 . باران: بخت و اقبال و نیایش و معنویت و هنر .
شما مالك این زمین هستید و اكنون زمان شروع است . آینده در انتظار شما است . باید تصمیم بگیرید می‏خواهید چه بذری در آن بكارید كه از سال گذشته پربارتر، ارزشمندتر و پر محصول‏تر باشد . باید تصمیم بگیرید چگونه از آنچه در مزرعه تان می‏روید مراقبت كنید . فردا همیشه روز دیگری است و با آنچه در این مزرعه می‏روید ساخته می‏شود .

تجارب نامرئی

در آغاز سال بگذارید ذهن ناهشیار شما در تمام اوقات شبانه روز به این مساله فكر كند، با اشخاص مختلف ملاقات كنید، با آن‏ها حرف بزنید . در این صورت، گرمای ذهنتان را حفظ و افكار خفته در ذهنتان را بیدار می‏سازید . عقل سلیم را درخود تقویت كنید و از آن ا ستفاده ببرید; زیرا بهترین دوست‏شما در زندگی است . ما در پیرامون خود با مجموعه‏ای از تجارب نامرئی ارتباط داریم كه باید آن‏ها را بشناسیم . این تجارب همان افرادند كه دائرة المعارف‏های متحرك به شمار می‏آیند . بسیاری از افراد دریایی از تجاربند; ولی خاموش به سر می‏برند . بهترین آن‏ها موفق‏ترین آن‏هایند و جالب این كه بسیاری از آن‏ها فكر می‏كنند معمولی اند و بادیگران تفاوتی ندارند و تا نخواهیم تجاربشان را به ما منتقل نمی‏كنند .

هفت C

برای موفقیت و بهره وری بهینه از زمان، خصوصا در آغاز یك تحول و مهم‏تر از همه در شروع سال جدید، توجه به هفت عامل اساسی یا هفت C ضرورت دارد:
1 . اعتماد و ایمان، (confidence and trast)
بهره وری و كیفیت در طول زمان تنها در صورتی بهبود می‏یابد كه انسان با ایمان و اعتماد به هدف گام بردارد . اگر این اعتماد نباشد، اهداف لرزان و مسیرها مبهم و راه تاریك و مه‏آلود می‏گردد و حتی در درون آدمی مقاومت منفی به وجود می‏آید . ارشمیدس، ریاضی‏دان نامی یونان، می‏گوید: «اهرمی از اعتماد و ایمان به من دهید تا بدون محاسبات ریاضی زمین را جابه جا كنم . » (5)
2 . همكاری و تعهد، (cooperation and commintment)
وقتی انسان با اعتماد به مسیر و برنامه و هدف گام بر می‏دارد، موانع را درهم می‏شكند . آدمی مجموعه‏ای از قوای مختلف درونی است . برای موفقیت‏باید تمام قوای او با هم همكاری كنند و تعهد در وی شعله ور شود .
3 . ارتباطات، (communication)
امروزه مانع اصلی موفقیت‏برنامه‏ها در اغلب موارد، عدم ارتباطات مؤثر با افراد و محیطهای جهت دهنده است . فرد باید بداند باچه مراكزی، چه افرادی و چه محیط هایی ارتباط برقرار كند تا موفقیت‏خود را رقم بزند . اطلاعات پیش شرط ارتباطات صحیح است .
4 . همبستگی، (coherence)
بهبود برنامه و تحصول بهره وری باید بر مبنای همبستگی تمام وجود فرد با آرمان‏ها و برنامه‏ها باشد . این نكته در هر دو مرحله برنامه‏ریزی و اجرا مهم است .
5 . استمرار، (continiuty)
افرادی موفق به شمار می‏آیند كه افزون بر داشتن برنامه پیوسته به آن مقید باشند . بنابراین، پی‏گیری اهداف در برنامه ریزی و اجرا هرگز نباید فراموش شود .
6 . خلاقیت، (Creativity)
به رغم همه تلاش‏ها، بدون خلاقیت و نوآموزی بهره وری بهبود نمی‏یابد . البته خلاقیت تنها به مرحله اجرا اختصاص ندارد و در مرحله برنامه ریزی نیز بسیار كارساز و راهگشا است .
7 . آموزش مستمر، (continuous training)
برقرار ساختن فرایند مستمر آموزش در زندگی از عوامل مهم موفقیت‏به شمار می‏آید . برنامه‏های آموزشی فراوانی به صورت رسمی و غیر رسمی و آزاد در اطراف ما وجود دارد و تجارب بسیار می‏توان از آن‏ها كسب كرد . امروزه بحث آموزش مادام العمر مطرح است . انسان باید همواره در حال آموختن و یادگیری بهینه باشد .
امروزه ثابت‏شده است‏حتی 90درصد مقید شدن به اصول فوق، خود را از حالت «زنده مانی‏» به عرصه «زندگانی‏» می‏آورد . نباید فراموش كنیم كه چنان كه ارنست ریوز (6) می‏گوید: در زندگی ما «هر روز یك روز جدیدی است‏با امكانات جدیدتر و فرصت‏های نامحدود .» سخت كوشی امروز پیروزی فردا را رقم خواهد زد . ما كه عمدتا روزهای متوالی برای ساختن آینده بهتر كار می‏كنیم، نباید این مثلث طلایی را از یاد ببریم:
1 . برای به دست آوردن دانش و موفقیت‏باید مطالعه كرد .
2 . برای خردمند شدن باید مشاهده كرد .
3 . برای یادگیری و موفقیت در امور باید برنامه ریزی كرد; زیرا هیچ حد و مرزی در این خصوص وجود ندارد .

آغاز نیك

یكی از رازهای موفقیت انسان آغاز خوب است . چنان كه در هفت عامل موفقیت اشاره شد، مقدمه و كانون این آغاز اعتماد و ایمان است . همواره باید به خود بگوییم: «آنچه كه خداوند برای دیگران انجام داده، برای من نیز هم اكنون انجام خواهد داد و شاید بسیار بیش از آن را .» (7)
باید با اعتماد و ایمان در راه پیروزی گام نهاد و دانست:
1 . جاده‏ای كه به كامیابی كشیده می‏شود، امتداد یك شروع خوب است .
2 . انسان مجموعه‏ای از افكار خویش است . اگر بخواهید می‏توانید با این مجموعه به همه اهداف مثبت دست‏یابید .
3 . بهترین زمان برای یك آغاز نیك فرجام بهار طبیعت است . بیاییم در بهارستان زندگی و طبیعت، حیات خود را با نگارستان برنامه ریزی جدید و قاطع و مستمر به بوستان موفقیت گره بزنیم .
4 . اگر انسان هدفی بزرگ در زندگی داشته باشد، دستان نامرئی خداوند به یاری اش می‏شتابند .
5 . برای رسیدن به جاده كامیابی، برنامه ریزی ضرورت دارد; زیرا «با ایمان، اراده، برنامه و توكل و حركت و یك آغاز ارزشمند، مشعل دل پر از روغن اجابت می‏گردد .»

تعداد بازدید از این مطلب: 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
هفت مانع رسیدن به موفقیت

هفت مانع رسیدن به موفقیت

عادت های منفی، دیدگاه های غیرکارآمد و سرگرمی های بدون فایده از دام هایی است که بسیاری از ما در آنها گرفتار شده ایم. شاید دیگر وقت آن رسیده است که این موانع را بشناسیم، با ایشان درگیر بشویم و خود را از آنها برهانیم. آنچه باید بدان توجه داشت، صرفاً شناخت این دام ها مهم نیست بلکه راه برون رفت از ایشان مهم تر است که باید با اراده ای قوی به آن همت گمارد.

هفت مانع رسیدن به موفقیت

 هفت چیز است که مانع موفقیت انسان در زندگی است از جمله این موارد نداشتن چشم انداز است.
 
چکیده: عادت های منفی، دیدگاه های غیرکارآمد و سرگرمی های بدون فایده از دام هایی است که بسیاری از ما در آنها گرفتار شده ایم. شاید دیگر وقت آن رسیده است که این موانع را بشناسیم، با ایشان درگیر بشویم و خود را از آنها برهانیم. آنچه باید بدان توجه داشت، صرفاً شناخت این دام ها مهم نیست بلکه راه برون رفت از ایشان مهم تر است که باید با اراده ای قوی به آن همت گمارد.

تعداد کلمات 1922 / تخمین زمان مطالعه 10 دقیقه 



در این مقاله موانع موفقیت و راه‌های غلبه بر تک‌تک آنها را بررسی می‌کنیم.
 

۱. نداشتن چشم‌انداز

افراد زیادی درباره‌ی اهمیت هدف‌مندی صحبت می‌کنند. آنها می‌گویند: «پیش از آنکه کاری را شروع کنید، هدف‌تان را مشخص کنید.» ما به این نصیحت عمل می‌کنیم و به هدف‌های بزرگی فکر می‌کنیم که می‌خواهیم آنها را عملی کنیم. تصمیم می‌گیریم نمرات عالی کسب کنیم، شغل پردرآمد داشته باشیم، ترفیع بگیریم و غیره. درنتیجه، هدف‌های ما متوجه امور قابل حس در زندگی مانند پول درآوردن هستند. این کار مانند تهیه‌ی فهرستی از چیزهای دوست‌داشتنی است. اگر چیزی را می‌خواهی، کافی است برای خودت هدف تعیین کنی و برای رسیدن به آن تلاش کنی.
اما در بسیاری مواقع محرکی برای رسیدن این اهداف و گذر از محدودیت‌های‌مان نداریم. ازاین‌رو برای دنبال‌ کردن اهداف‌مان به‌اندازه‌ی کافی باانگیزه و مصمم نیستیم و دلیلی برای ادامه دادن و پیمودن باقی مسیر موفقیت نداریم. چیزی تشویق‌مان نمی‌کند که حتی به بزرگ‌ترین مشکلاتی که با آنها روبه‌رو می‌شویم توجه کنیم.
ممکن است برای مدت کوتاهی هدف‌های‌مان را باانگیزه‌ی زیاد دنبال کنیم، اما کم‌کم انگیزه‌مان کاهش می‌یابد تا اینکه درنهایت به چیزی کمتر رضایت می‌دهیم.
علت این اتفاق آن است که بیشتر افراد چشم‌اندازی اساسی از زندگی‌شان ندارند. یک چیز بین همه‌ی آدم‌های بسیار موفق مشترک است و آن، داشتن چشم‌انداز است. به همه‌ی انقلابیونی که شیوه‌ی زندگی‌مان را تغییر داده‌اند، نگاه کنید. تک‌تک آنها مصمم بودند که به هر طریق ممکن جهان را به جای بهتری تبدیل کنند.
این شوق سیری‌ناپذیر آنها به پیشرفت آن‌قدر قوی بود که به‌رغم همه‌ی مشکلات هم‌چنان به راه‌شان ادامه دادند. این اشتیاق به آنها کمک کرد تا پس از هر بار زمین‌خوردن، برخیزند. چشم‌انداز و آرمان این افراد به آنها کمک می‌کرد که هرقدر زمین خوردن‌شان سخت باشد، باز برخیزند، گردوخاک لباس‌شان را بتکانند و دوباره شروع کنند تا درنهایت موفق شوند.
این احساس که برای هدفی بزرگ‌تر تلاش می‌کنید، انگیزه و مقاومت شما را افزایش می‌دهد. این کار شاید یکی از مهم‌ترین راه‌های کسب انگیزه باشد. انگیزه به شما کمک می‌کند تا از پس همه‌ی مشکلات بربیایید. این همان پی و بنیانی است که می‌توانید با خیال راحت قصر موفقیت‌تان را بر آن بنا کنید.
اراده‌ی و تمرکز بالا برای رسیدن به موفقیت ضروری است، اما درنهایت داشتن هدف مناسب، موفقیت‌های بزرگ را از موفقیت‌های کوچک جدا می‌کند.
حال سخن این است که داشتن این چشم انداز در ادامه کار چه کمکی می کند. شاید در سخنی کوتاه بتوان این را گفت که با داشتن چشم انداز، وقتی همه کم می‌آورند شما هم‌چنان ادامه می‌دهید.
 

2. ضعف اراده برای رسیدن به موفقیت

برخی به اشتباه فکر می‌کنند موفقیت به‌آسانی به دست می‌آید. حتی بیشتر افراد توقع دارند به‌سادگی در کار خود موفق شوند. چیزی که بیشتر افراد در نظر نمی‌گیرند این است که راه موفقیت از فداکاری‌ها و از خودگذشتگی‌های بسیار می‌گذرد. در راه موفقیت با دشواری‌ها، چالش‌ها و موانع بی‌شمار مواجه می‌شوید.
تصور اشتباهی که از افراد موفق داریم به‌نحو چشمگیری به این مسئله دامن‌ می‌زند. وقتی به آدم‌های فوق‌العاده موفق نگاه می‌کنیم، دستاوردهای بزرگ‌شان را می‌بینیم، اما در بیشتر موارد تلاش‌هایی که برای به واقعیت پیوستن رؤیاهایشان کرده‌اند پنهان می‌ماند. ما می‌بینیم که این افراد در زندگی‌شان به چه چیزهایی رسیده‌اند، اما از فداکاری‌هایی که کرده‌اند بی‌خبریم. حتی از مشکلات و چالش‌هایی که با آن‌ها روبه‌رو شده‌اند خبر نداریم. باید این نکته را توجه داشت که نمی توان زندگی ای را یافت که در آن مشکل و موانعی وجود نداشته باشد. آنچه در زندگی افراد موفق قابل مشاهده است، اراده ایشان برای حل مشکلات و از بین بردن این موانع است.
ضعف اراده می‌تواند به مشکلی چالش‌برانگیز در مسیر موفقیت تبدیل شود. اگر کسی اراده‌ی قوی نداشته باشد، قدرت ذهنی لازم برای انجام کارهای ضروری و رسیدن به موفقیت را نخواهد داشت.
اراده را می توان به ماهیچه‌ای ذهنی تصور کرد. اگر از آن به‌طور مرتب استفاده کنید، خود‌به‌خود قوی می‌شود، اما اگر آن را به کار نیندازید، این ماهیچه ضعیف می‌شود و مقاومت در برابر وسوسه‌های کوتاه‌مدت برای‌تان سخت‌تر می‌شود و ممکن است به‌جای تمرکز بر اهداف بلند‌مدت، تسلیم کارهای وسوسه‌انگیز شوید. به زبان ساده، اراده، قدرت ذهنی افراد برای مقابله با افکار و وسوسه‌هایی است که به تحقق اهداف‌شان کمکی نمی‌کنتد.
مطالعات بسیار نشان داده‌اند که قدرت اراده و خویشتن‌داری ارتباط نزدیکی با سطوح بالای موفقیت و شادی دارد. نباید گذاشت که ضعف اراده مانع دستیابی به اهداف‌شود. بکوشید دائما انضباط شخصی خود را افزایش دهید. با استفاده‌ی منظم از قدرت اراده آن را تقویت کنید.
 

3. عدم تمرکز

یکی دیگر از موانع اصلی موفقیت، ناتوانی در تمرکز همه‌ی تلاش ها بر یک کار خاص است. زندگی مدرن ما را با مفهوم مشغولیت‌های چندگانه و دیگر دل‌مشغولی‌های متنوع و فریبنده ولی بی‌فایده آشنا کرده است که دائم حواس ما را پرت‌ می‌کنند. درنتیجه، بیشتر تلاش‌هایمان صرفاً به‌خاطر عدم انضباط و تمرکز لازم بی‌نتیجه می‌مانند. به‌جای تمرکز بر انجام پروژه‌ی فعلی، از پروژه‌ای به پروژه‌ی دیگر که دوست‌داشتنی‌تر است می‌پریم. از نظر من این کار یکی از بزرگ‌ترین موانع موفقیت است.
اکثر مردم پروژه‌های ناتمام بسیاری دارند که به امان خدا رها شده‌اند. ممکن است این پروژه‌ها در آغاز جذاب بوده باشند، اما آنها با اولین چالش، به‌سرعت سراغ پروژه‌ی دیگری می‌روند.
پریدن از پروژه‌ای به پروژه دیگر نسبتاً آسان است اما راه به جایی نمی‌برد. این کار کمکی به موفقیت شما نمی‌کند.
از دیگر مسائلی که معمولاً هم‌زمان با کمبود تمرکز پیش می‌آید، آن است که بی اینکه متوجه باشیم وقت‌مان را هدر می‌دهیم. اگر بر رؤیاها و هدف‌هایمان تمرکز نکنیم، از زمان‌مان به‌نحو مؤثر استفاده نخواهیم کرد. درنتیجه به‌جای آنکه به دنبال موفقیت باشیم، زمان‌مان را صرف کارهایی سرگرم‌کننده‌ ولی بی‌فایده می‌کنیم.
اجازه ندهید عدم تمرکز مانع رشد شما شود. در عوض، تلاش کنید بر کار فعلی تمرکز کنید. اولویت‌بندی کنید تا کارها را به‌ترتیب انجام دهید. تمام تلاش‌تان را بکنید که حواس‌تان پرت نشود و از همه مهم‌تر، اجازه ندهید مشکلات مانع دنبال کردن رؤیاهایتان شوند. تا زمانی که پروژه تمام نشده است، ‌دست از تلاش برندارید.به سراغ سایر موانع برویم.
 

4. ترس

مشکل بزرگ دیگری که سر راه موفقیت قرار دارد، ترس است. ترس از آن موانعی‌ است که نباید دست‌ کم گرفته شود.
اگر قرار بود همه‌ی موانع ممکن اول کار برطرف شود، هرگز هیچ تلاشی صورت نمی‌گرفت.ترس ممکن است به‌شدت مانع رشد شود. ترس ما را محدود می‌کند، باعث ‌می‌شود معمولی بودن را بپذیریم و مانع می‌شود محدودیت‌های‌مان را کنار بزنیم. ترس هم‌چنین ممکن است ما را از دنبال کردن رؤیاهای‌مان بازدارد. اگر هر رخداد یا چالش به نظرمان خیلی خطرناک باشد، ساکن و منفعل خواهیم ماند و عادت‌هایی را برمی‌گزینیم که مانع انجام کارهای ضروری می‌شوند، فقط به دلیل‌ اینکه از مواجه‌شدن با ترس‌های‌مان هراس داریم.
ترس به طرق گوناگون مانع موفقیت می‌شود. در برخی موارد صرفاً از شکست خوردن می‌ترسیم، گاهی از جواب رد شنیدن و بعضی‌ وقت‌ها نمی‌خواهیم با چیزی ناشناخته‌ مواجه شویم. در هر شکلی که باشد، ترس مانع موفقیت است.
برای دنبال کردن رؤیاهای‌تان باید ریسک کنید. اگر همیشه همان کار قبلی را تکرار کنید، همان نتایج قبلی را می‌گیرید.
ترس می‌توانید بین شما و موفقیت فاصله بیندازد. اگر تاکنون یاد نگرفته‌اید که با ترس‌هایتان مواجه شوید و با آنها مقابله کنید، باید بدانید این ضعف جدی است.
برای مثال من به این نتیجه رسیده‌ام که اصلا نباید از شکست خوردن ترسید.
شکست مرحله‌ای ضروری در مسیر یادگیری است. شکست چالشی است تا برای موفقیت در کارتان باز هم بیشتر تلاش کنید. پس سعی کنید از تک‌تک شکست‌هایتان بیشترین استفاده را ببرید. زمین خوردن ممکن است دردناک باشد، اما در درازمدت بسیار مفید است، البته اگر از شکست‌هایتان به‌عنوان نردبانی برای رسیدن به موفقیت استفاده کنید.
می توانید شکست های خویش را در جایی یادداشت کنید و آنگاه که به موفق رسیدید، این تجربیات را برای دیگران بازگو کنید که شکست ها مانع از رسیدن شما به موفق نشدند.
و این را نیز بدانید و هیچ‌وقت فراموش نکنید، بزرگ‌ترین شکست این است که هرگز تلاش نکنید.

5.  رضایت همگان

در بیشتر موارد، سختی کار در تصمیم‌ به انجام کاری نیست، بلکه در تصمیم به انجام ندادن کارهاست. ما معمولا کارها و درخواست‌ها را بدون بررسی‌ می‌پذیریم، اما اگر کارها را براساس ضرورت و اهمیتی که دارند نسنجیم، در شناخت اولویت‌هایمان سردرگم می‌شویم و هیچ امیدی به نجات‌مان نخواهد بود. این اتفاق باعث می‌شود تکالیفی بپذیریم که انجام آنها کمک چندانی به اهداف‌ خود ما نمی‌کند. در درازمدت این کارها زمان زیادی می‌برند که بهتر بود از اول صرف رسیدن به هدف‌های‌ خودمان می‌شد.
به‌طور خلاصه، برای آنکه دیگران را به هر شیوه‌ی ممکن خوشحال کنیم، بیش از حد کار قبول می‌کنیم. ما نمی‌خواهیم خودخواهانه رفتار کنیم، به همین دلیل در «نه» گفتن به تعهدات و تکالیف مختلف مردد می‌شویم. ازاین‌رو «تلاش برای راضی نگه‌داشتن همه» یکی از موانع اصلی موفقیت است.
اگر واقعا مصمم هستید که به موفقیت برسید، باید از جلب رضایت همگان دست‌ بردارید. حتی بالاتر: شهامت ناامید یا ناراحت کردن دیگران به شما کمک می‌کند بر چیزهای واقعا مهم بیشتر تمرکز کنید.
آیا وقعا مهم است که همیشه همه‌کس را راضی نگه‌دارید؟ از نظر من خیر.
اگر فقط یک کلید برای شکست وجود داشته باشد، آن کلید تلاش برای راضی نگه‌داشتن همه‌ی آدم‌های اطراف‌تان است. این یک امر طبیعی است که نمی‌توان همه‌ را راضی کرد، پس چرا خودتان را به زحمت می‌اندازید؟

 
۶.  کوچک بینی خود

آیا تقلای ما برای سربلندی نیست که باعث می‌شود دائماً محدودیت‌هایمان را کنار بزنیم؟ آیا خواست خوب بودن نیست که باعث پیشروی ما می‌شود؟ آیا خواست ما برای معمولی نبودن دلیل اصلی کسب دستاوردهای بزرگ نیست؟
به‌طور خلاصه، معمولی بودن پیشرفت‌مان را محدود می‌کند و یکی از بزرگ‌ترین موانع موفقیت است. معمولی بودن شوقی را که برای گذر کردن از محدودیت‌ها لازم است ایجاد نمی‌کند.
اما خواهش می‌کنم منظورم را اشتباه متوجه نشوید! معمولی بودن هیچ مشکلی ندارد. می‌توانید انسانی معمولی باشید و شادترین زندگی را داشته باشید، اما وقتی درباره‌ی موفقیت صحبت می‌کنیم ماجرا به‌گونه‌ی دیگری است. نمی‌توانید به موفقیت‌های چشمگیر دست یابید درحالی‌که معمولی بودن را پذیرفته‌اید.
متوسط بودن یعنی بپذیرید که معمولی باشید. ذهینت متوسط باعث می‌شود در زندگی استعدادهای بالقوه خود را شکوفا نکنید. اگر برای سربلندی و بهترشدن تلاش نکنید، در کارهایتان موفق نمی‌شوید.
 

۷. آرمان‌گرایی

آرمان گرایی و کمال‌طلبی مطمئنا مزایای زیادی دارد: باعث می‌شود به‌دنبال استاندارد‌های بالاتری باشیم و تشویق‌مان می‌کند خودمان را اصلاح کنیم. بدون این اصلاحات پیشرفت و نوآوری ممکن نیست. به همین دلیل این دو  می‌توانند بسیار مفید باشد، مخصوصاً در کارهایی که جزئیات در آن‌ها مهم است.
اما آرمان گرایی و کمال‌طلبی ممکن است تبدیل به مشکلی بزرگ بر سر راه موفقیت شود. این اتفاق زمانی رخ می‌دهد که بیش از اندازه کمال‌‌گرا باشید. هرگاه که خواست ما برای به کمال رساندن کاری بین ما و اهداف‌مان فاصله بیندازد، کمال‌گرایی تبدیل به مشکل می‌شود.
این وسواس که هر کاری را «عالی» انجام دهیم و یا برای آن موقعیت خاص انجام دهیم حواس‌مان را از چیزی که واقعاً مهم است پرت می‌کند و باعث کاهش انعطاف‌پذیری و توانایی ما برای پیشرفت کردن می‌شود.
لازم نیست هر کاری را عالی انجام دهید. گاهی اوقات بهتر است زمان‌تان را صرف تمرکز بر یافتن راه‌حل مسائل مهم‌تر بکنید

تعداد بازدید از این مطلب: 12
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
رابطه ذهن انسان و شادي*****

رابطه ذهن انسان و شادي

 

ذهن انسان بر زندگي تاثير مي گذارد، ديدگاه ما نسبت به تعريفي که از دنيا و روابط آن در ذهن داريم و طرز فکر و نگرش ما بر زندگي ما اثر مي گذارند. اين تاثيرات را مي توان به سه گروه عمده دسته بندي کرد:

 

تاثير ذهن بر شخصيت

 

علم روانشناسي سال هاست پيرامون اين موضوع تحقيق و بررسي مي کند. بطور مثال، انسان با اعتماد به نفس ضعيف، تصوير مطلوب و خوبي از خويش در ذهن ندارد و اين ذهنيت مدام اعتماد به نفسش را ضعيف تر مي کند.

 

تاثير ذهن بر رفتار و روابط

 

وقتي شما از رييس تان متنفر باشيد. خود به خود طرز برخورد شما و حرف هايي که درباره ي او مي زنيد تحت تاثير اين نفرت قرار مي گيرد و اين در رابطه ي شما و رييس تان تاثير خواهد گذاشت. حتي او مي تواند ناخودآگاه متوجه احساس شما نسبت به خودش شود و اين در آينده ي شغلي شما مؤثر خواهد بود. در واقع نوع نگرش ما بر ديگران بر رفتار و روابط مان با آنها تاثيرگذار است.

 

تاثير ذهن بر بدن

 

البته علم روانشناسي هنوز به تمام ابعاد اين تاثير پي نبرده است. اما همه مي دانيم که بعضي بيماري هاي جسمي ريشه در ذهن و روان ما دارند. مثلاً شخصيت عصبي يا افسرده ي ما مي تواند جسم ما نيز اثر منفي بگذارد و باعث بروز انواع بيماري ها شود. اکنون توصيه ي پزشکان به اکثر بيمارها اين است که حرص نخورند، نگران نباشند و ...

 

اما برعکس اين قضيه هم صادق است. يعني يک ذهنيت مثبت مي تواند اثر مثبتي بر جسم داشته باشد. اگر افکار منفي مي توانند جسم را بيمار کنند، چرا افکار مثبت نتوانند جسم را درمان کنند؟! بارها شنيده و ديده ايم که شخصي فقط با نيروي ذهني خويش بيماري لاعلاج خود را درمان کرده است.

 

در فيلم مستند راز، مردي که قطع نخاع کامل شده و فقط قادر به تکان دادن پلک چشمش بود و حتي تنفس او با دستگاه صورت مي گرفت، تصميم گرفت تا قبل از کريسمس با پاي خود از بيمارستان خارج شود و اين کار را هم کرد. او با تلقين و ساختن تصاوير ذهني مثبت، ضايعه ي قطع نخاع خويش را درمان کرد. بيماران سرطاني زيادي هم هستند که فقط با نيروي ذهن خويش اين کار را کرده اند. خانم مسني پس از بهبود رماتيسم خود، مرکزي داير کرده است که خانم هاي مسن با صندلي چرخ دار وارد اين مرکز مي شوند و پس از تمرينات ذهني و شفاي بيماري شان با پاي خود از آنجا خارج مي شوند. از اين نمونه ها فراوان است و قدرت ذهن بي پايان.

 

چند بار پيش آمده که با نگاه کردن به چهره ي يک نفر، شخصيت او را قضاوت کرده ايد؟ مثلاً با نگاه به چهره ي کسي به نظرتان آدم خوبي آمده يا قيافه اش براي شما تداعي کننده ي آدم بدجنسي بوده است؟

 

اين چه چيزي را ثابت مي کند؟ تاثير ذهن و طرز فکر شخص بر شخصيتش و تاثير شخصيت او بر چهره و جسمش.

 

آنها که با خود مي گويند: «ما ديگر داريم پيرمي شويم»، «ديگر بايد بيشتر مواظب خودمان باشيم»، «الان سني است که آدم زود مريض مي شود»، «من ديگر به آخر رسيده ام»، «ديگر از ما گذشته» و ... بيماري و پيري را به سمت خود مي کشانند.

 

اما اگر سرزنده باشيد و خود را جوان و سالم بدانيد و به جاي اينکه منتظر پيري و بيماري باشيد، به سالم تر و جوان تر شدن خود فکر کنيد، احتمالاً روند پير شدن خود را کندتر خواهيد کرد يا حتي چيزي بيش از آن.

 

چه بايد کرد؟

 

انسان مثبت يا متعادل هم مثل همه ي آدم ها ممکن است ناراحت يا رنجيده يا عصباني شود، اما موضوع و نکته ي مهم در ميزان و شدت ناراحتي و عصباني شدن است. يعني آن قدر عصباني نشويم که به خود و ديگران آسيب برسانيم و غصه و ناراحتي، چندين روز بر زندگي مان سايه بيندازد.

 

اگر چيزي ناراحت مان کرد، سعي کنيم در اولين فرصت ممکن از آن حالت دربياييم. لبخند بزنيم و تا آنجا که مي توانيم مشکلات را ساده تر بگيريم و فراموش نکنيم که دنيا بر مردمان سختگير بيشتر سخت مي گيرد. البته ممکن است در ابتدا اين کار آسان نباشد، بخصوص براي کساني که روحيه ي حساسي دارند و زودرنج هستند، اما اگر بخواهند و تلاش کنند، حتماً موفق مي شوند.

 

محيط و آدم هاي اطراف ما هميشه چيزهايي براي رنجاندن و عصباني کردن ما دارند و اين امري است اجتناب ناپذير، اما ما مي توانيم خودمان را عوض کنيم و ميزان حساسيت هاي مان را کم کنيم، اين درست مثل خانه يي است که از محيط اطراف و از هوا گرد و غبار مي گيرد. هيچ گاه نمي توان از ورود گرد و غبار جلوگيري کرد. چون حتي از پنجره ي بسته هم وارد مي شود. اما اين ما هستيم که نبايد بگذاريم گرد و غبار همه جا را بگيرد و همه چيز را تيره و مات کند. مساله ي مهم وجود گرد و غبار نيست. بلکه ميزان آن است. اگر خانه کمي گرد و غبار داشته باشد مهم نيست، اما اگر پر از گرد و غبار بشود، آن وقت زندگي ما رنگ و زيبايي خود را از دست مي دهد.

 

عواطف منفي هم درست همين طور هستند، اگر از حد بگذرند همه چيز را به هم مي ريزند.

 

پس بايد عواطف مثبت و منفي مان را در حد متعادل نگه داريم. نه خوشحالي خيلي زياد و افراطي خوب است و نه ناراحتي بيش از حد. گاه تکرار کردن يا نوشتن چند جمله ي مثبت تاثير شگرفي بر روحيه ي ما و در پي آن بر زندگي مان خواهد گذاشت. مي توانيم يک جمله را آن قدر تکرار کنيم تا به يک باور تبديل شود و آن گاه آن باور را در زندگي ما متجلي خواهد شد.

تعداد بازدید از این مطلب: 121
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
فواید مثبت اندیشی*****

فواید مثبت اندیشی

 
 

مثبت اندیشی یکی از ابزارهای درونی است که در زندگی افراد نقش مهمی در رسیدن به موفقیت دارد. مثبت اندیشی را می توان با تغییر نگاه نسبت به رویدادهای زندگی به دست آورد و مثبت بین شد. در این نوشته فواید مثبت اندیشی را از جنبه های مختلف بررسی خواهیم کرد.

محققان با پژوهش هایی به این نتیجه رسیده اند که مثبت اندیشی در زندگی باعث افزایش طول عمر فرد می شود. کسانی که در حوادث زندگی خود نیمه ‌پر لیوان را می بینند معمولا جسم سالم و روحی پرنشاط دارند.

 

اندیشه منفی و بدبینی منجر به ضعف شدید سیستم دفاعی بدن انسان میشود و در مقابله با بیماری ها، توانایی خود را از دست می دهد، بنابرین نگرش مثبت را باید بصورت یک عادت عمیق در وجودتان نهادینه کنید.

با نگرش مثبت، به موفقیت‌ های بیشتری می رسید و حس بهتری در زندگی به دست می آورید.

 
 

فواید مثبت اندیشی از جنبه های مختلف

جهانی که در آن امروز زندگی میکنیم پر از افکار منفی و مشکلات مختلفی است و جدی گرفتن همه ی مشکلات در این شرایط، فرد را در غم و اندوه عمیقی غرق می کند. اما در کنار همه ی این حوادث تلخ، چیزهای مثبت و بسیار خوبی در زندگی وجود دارد که فرد با پیاده کردن نگرش مثبت در زندگی می تواند با عشق و امید و شادی به زندگی ادامه دهد.

انسان مثبت اندیش در مقایسه با سایر افراد لحظات شیرینی را در زندگی تجربه می کند و حتی در شرایط بد زندگی با نگاه مثبت به سراغ مشکلات می رود. در برخورد با مشکلات باید منطقی عمل کنید و با تجربه هایی که از چالش ها و مشکلات زندگی بدست آورده اید، در حل مسائل استفاده کنید چون استفاده از این تجربه ها شما را ماهرتر خواهد کرد و راحت تر با حوادث روبه رو خواهید شد.

 

با مثبت اندیشی پیشرفت می کنید

تفکر مثبت عامل اصلی در پیشرفت مالی و شغلی است. چون افراد مثبت اندیش انتخاب های بیشتری برای موفقیت نسبت به انسانهای دیگر دارند. فرد مثبت اندیش در مشکلات زیاد غرق نمی شود و تلاش می کند زودتر راهی برای مدیریت بحران پیدا کند. شما باید یقین داشته باشید که تمامی مشکلات و مسائل بالاخره به نحوی حل خواهند شد فقط باید اعتماد به نفس داشته باشید و تمام سعی تان را برای حل مشکل به کار بگیرید.

از فواید مثبت اندیشی لذت از زندگی است

در زندگی چیزهای ساده ای وجود دارند که با توجه به آن ها می توان لحاظ لذت بخشی را تجربه کرد اما اغلب افراد از این موارد غافل هستند و مدام به مشکلاتی که درشت هستند فکر می کنند. باید اطرافتان را با دقت ببینید در زندگی دلخوشی های ساده و بسیار ارزشمندی وجود دارند که می توانند همیشه حال شما را خوب کنند لبخند فرندتان، بودن در کنار کسانی که دوستشان دارید، چیزهایی که دارید اما دیگران ندارند، سلامتی و … از مواردی هستند که معمولا زیاد دیده نمی شوند و اگر هم دیده شوند مورد توجه قرار نمی گیرند.

مثبت اندیشی زندگی را شاد و پرنشاط می کند

همه در زندگی خودشان چیزهای با ارزشی دارند. برای غلبه بر مشکلات باید دیدگاهتان را تغییر دهید. بودن در کنار خانواده، دوستان و … لحظات شادی را برای شما رقم می زند این موارد را به خاطر داشته باشید و به موفقیت هایی که در زندگی رسیده اید فکر کنید در این صورت تفکر مثبت را در وجودتان قرار می دهید و می فهمید که هیچ چیز به اندازه ای که شما فکر می کنید بد نیست.

 
 
 

مثبت اندیشی لحظات سخت زندگی را آسان می کند.

هر کسی می داند که لحظات سخت و شاد در زندگی برای همیشه نیست. فردی که افکاری مثبت دارد برای مقابله با مشکلات مختلف زندگی همیشه آمادگی دارد. خیلی از افراد مثبت اندیش در لحظه حال زندگی میکنند و افکار مثبت، آنها را در برابر نگرانی ها و اضطراب های گذشته و آینده حفظ می کند. صبوری همراه با افکار مثبت می تواند همه ی مشکلات را در زندگی حل کند.

مثبت اندیشی رسیدن به اهداف را آسان می کند

خیلی از افراد مثبت اندیش می دانند که اندیشه مثبت در رسیدن به اهداف نقش بسیار موثری دارد، با مثبت اندیشی همیشه حالشان خوب است و بر روی جنبه‌ های مهم زندگی تمرکز می کنند و این را بصورت یک عادت در وجود خود رشد می دهند. اگر شما باور داشته باشید که به هر چیزی که می خواهید می‌توانید برسید پس مطمئن باشید که حتما آن را به دست خواهید آورد..

فردی که افکار مثبتی دارد هر کاری را به وقتش شروع می کند و منتظر فرصت و معجزه نمی شود و با قدمهای کوچک کار خود را شروع میکند تا به هدف برسد. واقعیت های منفی زندگی با غم و اندوه از بین نمی روند و همیشه هستند باید به دنبال راهی بود که همیشه رو به جلو حرکت کرد و تنها ابزار در این مسیر، افکار مثبت و نگرش امیدوارانه به زندگی است که در مسیر پر پیچ و خم زندگی ما را یاری می دهد.

تعداد بازدید از این مطلب: 25
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
جملات مثبتی که زندگی تان را در این روزها تغییر می دهد

جملات مثبتی که زندگی تان را در این روزها تغییر می دهد

شما موجود سازگاری هستید و با انرژی سازنده ای که در درون تان موج می زند و شما را به ایده های جدید و ذهنیت جدیدی هدایت می کند که باعث می شود این انرژی سازنده در درون تان جریان داشته باشد.
موفقیت یک بازی درونی ذهنی است. اگر بتوانید در ذهن خودتان را فردی تصور کنید که به همه چیز رسیده است شانس این که چنین شخصی بشوید زیاد است.

جملات تاکیدی مثبت ارتباطی هستند بین افکار خودآگاه و رفتار ناخودآگاه ذهن. ما روزانه جملات تاکیدی مثبت و منفی را زیاد به کار می بریم بدون این که حتی درباره آن ها فکری کرده باشیم. بسیاری از جملات تاکیدی منفی هستند که باعث پایین آمدن عزت نفس، تصمیم گیری غلط و نگرش منفی می شوند. می توانید کنترل این جملات را به دست بگیرید و برای آرامش و کنترل ذهن خود هیپنوتیزم انجام دهید. ساده ترین کاری که می توانید برای تقویت ذهن و تندرستی انجام دهید به کار بردن جملات تاکیدی مثبت برای موفقیت است.
 
اهمیت جملات تاکیدی مثبت

یکی از دلایلی که باعث می شود بسیاری به موفقیت نرسند این است که برای رسیدن به اهدافشان وارد مرحله عمل نمی شوند. آن ها همیشه به باورهای محدود کننده ای که والدینشان در ذهنشان ایجاد کرده اند تکیه می کنند.
برای این که اشتیاق بیشتری برای رسیدن به اهداف داشته باشید بسیار مهم است که هر روز جملات تاکیدی مثبت را با خودتان تمرین کنید.
هر زمان که از جملات تاکیدی مثبت برای موفقیت استفاده می کنید پیام مثبتی به ذهن ناخودآگاهتان ارسال می شود. جملات تاکیدی مثبت برای موفقیت ثروت، سلامت و موقعیت خوب را به زندگی شما دعوت می کند.

جملات تاکیدی مثبت حتی در سخت ترین شرایط نیز به ما نگرش مثبتی می دهد. این جملات نقطه شروع تازه ای را به ما نشان می دهند و باید از آن ها بیشترین استفاده را ببریم.

در ادامه جملات تاکیدی مثبتی که می توانیم در زندگی روزانه به کار ببریم آمده است:
 
جسم من سالم است، ذهن من باهوش است، روح من آرام است

جسم سالم در ارتباط مستقیم با ذهن و روح سالم است. اگر ذهن پر از احساسات منفی باشد روح و جسم نیز تحت تاثیر قرار می گیرند. تنها دلیل سلامت یا بیماری خودتان هستید. می توانید مجوزی که به طورخودآگاه یا ناحودگاه به تمام بیماری های دنیا داده اید لغو کنید زیرا شما آن درد را به اشتراک گذاشته اید.
می توانید با این بیماری ها با به کار بردن جملات تاکیدی مثبت به طور روزانه مبارزه کنید.

باور دارم که می توانم هر کاری را انجام دهم

این جمله را برای دلگرمی هر روز با خودتان تکرار کنید. با گفتن این جمله هر چیزی و هر کاری که به ذهن تان می رسد را می توانید انجام دهید.
 
هر اتفاقی به نفع من است

هیچ اتفاقی تصادفی نیست. در واقع ما آدم ها چیزی را جذب می کنیم که بخشی از آن هستیم. پس هر اتفاقی در زندگی ما دلیلی دارد و با زندگی ما هماهنگ است.

من معمار زندگی خودم هستم، من پایه آن را می سازم و مواد آن را انتخاب می کنم

جملات تاکیدی را باید هر روز صبح زمانی که بیدار می شوید تکرار کنید. هر روز یک شروع تازه است و می توانید آن را همانطور که دوست دارید بسازید زیرا شما معمار زندگی خودتان هستید. اگر روزتان را با یک جمله تاکیدی مثبت یا افکار مثبت شروع کنید آن روز را به یک روز عالی و موفقیت آمیز تبدیل کرده اید.

کسانی که در گذشته به من آسیب رسانده اند را میبخشم و از آن ها کناره گیری می کنم

این جمله به معنی فراموش کردن کاری که با شما کرده اند نیست، بلکه به این معنی است که آن ها را بخشیده اید و درس گرفته اید. قدرت بخشش چیزی است که به شما اجازه پیشرفت می دهد و می توانید بدون وابستگی به دیگران به زندگی تان ادامه دهید.

توانایی من برای فتح چالش ها و موفقیت نامحدود است

شما هیچ محدودیتی به جزآن ها که خودتان سر راهتان قرار داده اید ندارید. چه نوع زندگی دوست دارید؟ چه چیزی شما را متوقف کرده است؟ چه موانعی برای خودتان ساخته اید؟ این جمله تاکیدی مثبت کمک می کند تمام این موانع را کنار بگذارید.
 
امروز عادت های کهنه را کنار می گذارم و عادت های مثبت را جایگزین آن ها می کنم

شما موجود سازگاری هستید و با انرژی سازنده ای که در درون تان موج می زند و شما را به ایده های جدید و ذهنیت جدیدی هدایت می کند که باعث می شود این انرژی سازنده در درون تان جریان داشته باشد.

 می توانم سرافراز شوم و به درجات عالی برسم

یکی از موثرترین جملات تاکیدی مثبت این است که هر روز به خودتان بگویید می توانید به درجات عالی برسید. به رویاها و تخیلات تان تمرکز کنید و این جمله تاکیدی را با تخیلات تان پیوند دهید. این جمله تاکیدی مثبت با تکرار به واقعیت مبدل می شود.

 امروز سرشار از انرژی و شادی هستم

شادی از درون آغاز می شود نه از بیرون. پس هر روز صبح بعد از بیدار شدن جملات تاکیدی مثبت را تکرار کنید و این را به یک عادت تبدیل کنید.
 
من خودم را همانطور که هستم می پذیرم و دوست دارم

دوست داشتن خود خالص ترین و بالاترین درجه دوست داشتن است. وقتی خودتان را دوست داشته باشید ناخودآگاه خود را تحسین می کنید و به خودتان احترام می گذارید. اگر در کاری که انجام می دهید اعتماد به نفس داشته باشید تشویق می شوید کارهای بزرگ تری انجام دهید.

 خودتان را باور داشته باشید تا به فرصت های بیشتری برسید

اگر این جملات و جملات تاکیدی دیگر را به کار ببرید به طور ناخودآگاه فرصت ها را جذب می کنید و در کارها موفق می شوید.

این به عهده شماست که وقتی به فرصتی دست یافته اید شهامت وارد عمل شدن را داشته باشید. اگر تنها جملات تاکیدی مثبت را تکرار کنید و وارد عمل نشوید موفق نخواهید شد.
تعداد بازدید از این مطلب: 21
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
چگونه به استقلال مالی برسیم؟ راهکارهایی عملی برای رهایی از زندان بی پولی*****

چگونه به استقلال مالی برسیم؟ راهکارهایی عملی برای رهایی از زندان بی پولی

 
 

به دست آوردن پول، همیشه یک ماجراجویی بوده است؛ چه آن زمانی که پول به صورت سکه‌های طلایی و نقره‌ای در کیسه مردم جیرینگ جیرینگ صدا می‌داد چه حالا که به صورت اعتباری نامرئی پشت یک کارت از جنس پلاستیک، خودش را پنهان کرده است. در مسیر این ماجراجویی، عده‌ای با خطرهای آشکار و نهان، دست و پنجه نرم کردند و صاحب دانش و ثروت فراوانی شدند. عده‌ای نیز از کناره‌ها آمدند؛ بی‌خطر رسیدند ولی از دانش، بی‌بهره شدند و از ثروت، گنج ناچیزی به دست آوردند. آنهایی که در ماجراجویی کشف پول، با کوله‌باری از دانش و ثروت به سرمنزل مقصود رسیدند، درهای ذهنشان را گشودند و دانششان را به دیگران نیز آموختند. به همین دلیل، ما وارثان دانش فراوانی از ثروت‌اندوزی هستیم و نسبت به اجدادمان، مسیر بسیار هموارتری را برای رسیدن به استقلال مالی پیش رو داریم. در این موضوع، با هم به دنبال نکته‌های باارزشی می‌گردیم که در رسیدن به استقلال مالی، راهنما و روشنگر مسیرمان خواهند بود.

رابرت کیوساکی

پول، مفهومی است که داشتنش، حتما خوشبختی نمی‌آورد، اما نداشتنش حتما باعث بدبختی می‌شود.

منظور از استقلال مالی چیست؟

استقلال یا آزادی مالی، حالتی است که در آن، فرد به اندازه‌ای از ثروت می‌رسد که بدون نیاز به کار کردن، نه تنها از پس تمام مخارج زندگی‌اش برمی‌آید، بلکه در آسایش و رفاه کامل، زندگی می‌کند. رسیدن به استقلال مالی بسیار شیرین است. وقتی بتوانیم بدون کمک مالی دیگران و در نتیجه تلاش و سیاست‌های مالی خودمان، به راحتی زندگی کنیم، سرشار از احساس غرور و اعتماد به نفس می‌شویم. تجربه همین حس خوب، بهترین انگیزه برای تلاشی پرشور در مسیر رسیدن به استقلال مالی است.

چه رابطه‌ای بین استقلال فکری و استقلال مالی وجود دارد؟

اولین و مهم‌ترین قدم برای رسیدن به استقلال مالی، دست یابی به استقلال فکری است. چون تفکر، مبنای همه‌چیز است. هر موفقیت و هر شکستی در نتیجه عمل دقیق به یک تفکر ایجاد شده است. ما افکارمان را زندگی می‌کنیم. برای این که بتوانیم سرعت رسیدن به استقلال فکری مان را بالا ببریم باید از دو جهت، وارد عمل شویم. این دو جهت شامل موارد زیر می‌شوند:

جایگزینی افکار

اصلاح رفتار

در ادامه، این دو گزینه را با هم بررسی می‌کنیم.

قدم به قدم تا یک سبک فکری جدید

تصور کنید که شما در ذهنتان، همیشه این گونه راجع به پول فکر می‌کنید: «پول به راحتی به دست نمی‌آید.» به دلیل همین سبک تفکر، همیشه به طور خودکار، سخت‌ترین راه‌ها را برای رسیدن به پول، انتخاب خواهید کرد. شما ذهنتان را برای پولی سخت، برنامه‌ریزی می‌کنید و ضمیر ناخودآگاهتان نیز دقیقا خواسته شما را اجرا می‌کند. با وجود این باور، تمام راه‌ها و فرصت‌های کسب آسان پول، از جلوی دیدگان شما ناپدید می‌شوند. بنابراین، باید خیلی جدی، عزمتان را جزم کنید تا ابتدا در دنیای افکارتان به استقلال برسید. برای شروع می‌توانید روی یک برگه کاغذ، تمام فلسفه‌ای که راجع به پول دارید را بنویسید. کسی به جز شما این برگه را نمی‌بیند، پس با خودتان روراست باشید و این کار را صادقانه انجام دهید. بعد از نوشتن دیدگاهتان در مورد پول، نوبت جایگزینی آن فرا می‌رسد. با این کار، شما پایه‌های فکری خودتان را به صورت اساسی، بازسازی می‌کنید. بیایید این راهکار را در قالب یک مثال، با هم بررسی کنیم.

تفکر من راجع به پول: پول به سختی و با زحمت زیاد به دست می‌آید.

تفکر جدیدم راجع به پول: به دست آوردن پول، چیزی شبیه به یک بازی و بسیار آسان است.

تنها روشی که با آن می‌توانید تفکر جدیدتان را جایگزین تفکر قدیمی‌تان کنید، استفاده از اصل تلقین است. آن‌قدر تفکر جدیدتان را با خودتان تکرار کنید که ملکه ذهنتان شود، به حدی روی آن پافشاری کنید که به درستی‌اش ایمان بیاورید. وقتی یک تفکر به باور تبدیل شود، تمام چیزهایی که زمانی غیرممکن به نظر می‌‌رسیدند، به شیوه‌ای جادویی محقق می‌شوند. موفقیت در این بخش، مهم‌ترین و اصلی‌ترین گام برای رسیدن به استقلال مالی شما است. روی آن سرمایه‌گذاری کنید.

وین دایر

تفکر، یک انرژی روانی است. سرمایه‌ای است که می‌توانید با آن آرزوهایتان را خریداری کنید. یاد بگیرید که این سرمایه را برای چیزهایی که نمی‌خواهید خرج نکنید.

اصلاح خشت اول

 

قدم بعدی در رسیدن به استقلال فکری، بازسازی رفتارهای مالی‌مان است. هر کدام از ما، رفتارهای مالی خاص خودمان را داریم. مثلا عده‌ای در برخورد با پول، تنها گزینه خرج کردن را می‌بینند. نکته مهم این است که رفتارهای مالی که تا به امروز داشتیم، نتوانستند در مسیر رسیدن به استقلال مالی، کمک حال ما باشند. بنابراین، تنها گزینه پیش رو، تغییر آن رفتارها است. چند راهکار که در ادامه آنها را می‌خوانیم، می‌توانند در تغییر این رفتارهای مالی به ما کمک کنند.

از یک سیستم حسابداری شخصی استفاده کنید

هر چقدر هم که به حساب و کتاب خودمان اعتماد داشته باشیم باز هم استفاده از یک سیستم حسابداری شخصی، گزینه بهتری خواهد بود. چون با به کار گرفتن ابزارهای حسابداری، دید گسترده‌تری در زمینه اوضاع مالی‌مان به ما می‌دهد. برای استفاده از یک سیستم حسابداری شخصی، نیازی به یاد گرفتن حرفه‌ای حسابداری نداریم. امروزه، برنامه‌های آنلاین زیادی مثل «جیب» وجود دارند که خدمات حسابداری شخصی را در بستر اینترنت و به سادگی هر چه تمام‌تر به کاربران ارائه می‌دهند. با پرداخت مبلغ بسیار کمی می‌توانید از خدمات این سامانه‌ها استفاده کنید و بدون این که لازم باشد از علم حسابداری چیز زیادی بدانید، دخل و خرجتان را خیلی حرفه‌ای مدیریت کنید.

دفترچه خرید داشته باشید

گاهی حتی با وجود استفاده از سیستم‌های حسابداری، باز هم نمی‌توانیم عادت‌های خرج کردنمان را اصلاح کنیم. دارن هاردی در کتاب معروف «اثر مرکب» راه‌حل جالبی را برای این مشکل ارائه کرده است. او برای اصلاح عادت خرج کردنش، از یک دفترچه یادداشت کوچک استفاده کرد. به این ترتیب که هر چیزی که می‌خواست بخرد را با ذکر قیمت و تعدادش در آن یادداشت می‌کرد. شاید در نگاه اول، این یک راه‌حل پیش پا افتاده باشد، اما چند مزیت مهم در این کار نهفته است:

 

ما را با حقیقت و حجم رفتارمان آشنا می‌کند

وقتی بدون حساب و کتاب، خرج می‌کنیم چون از مقدار خرج کردنمان آگاهی نداریم در نتیجه قدمی برای مدیریت خرج کردن‌هایمان برنمی‌داریم. اما وقتی در نتیجه نوشتن با عادت‌های خرج کردنمان روبه‌رو می‌شویم، می‌فهمیم که به خیلی از خریدهایمان اصلا نیازی نداشتیم.

کم‌کم به علت زحمتی که با نوشتن بر گردنمان می‌افتد، فقط چیزهای خیلی ضروری را می‌خریم.

این دستاورد تنها در صورتی ایجاد می‌شود که ما واقعا هر چیزی که می‌خریم را در دفترچه یادداشت کنیم.

ناپلئون هیل

فقر و ثروت، هر دو زاییده تفکر هستند. اندیشه‌های شما کدام یک را جذب می‌کنند؟

استقلال یا امنیت مالی؟ انتخاب شما چیست؟

 

یکی از رقیب‌های اصلی که در مسیر رسیدن به استقلال مالی برای خودش یال و کوپالی به هم زده، امنیت مالی است. امنیت مالی، مفهومی بسیار وسوسه برانگیز دارد. چون انسان را از دام بسیاری از نگرانی‌های مالی نجات می‌دهد. پررنگ‌ترین نمونه از کسانی که امنیت مالی را تجربه می‌کنند، کارمندان هستند. امنیت و استقلال مالی ویژگی‌های خوب و بد خاص خودشان را دارند. بیایید این ویژگی‌ها را با هم بررسی کنیم. در پایان، این شما هستید که باید بین داشتن امنیت و استقلال مالی، یکی را انتخاب کنید.

ویژگی‌های مثبت امنیت مالی

داشتن درآمدی ثابت در هر ماه

داشتن بیمه و مزایا

بهره‌مندی از حقوق بازنشستگی

ساعت‌های مشخص کاری

ویژگی‌های منفی امنیت مالی

معتاد کردن انسان به دریافت مقدار اندکی پول در زمانی مشخص

از بین بردن روحیه شجاعت و ریسک در وجود انسان

کار کردن تا زمان بازنشستگی، بدون وقفه

صبر کردن برای بازنشستگی از کار تا زمان پیری

عدم توانایی در تغییر ساعت‌های کاری

تلاش زیاد برای پولدار کردن کارفرما

حالا بیایید نگاهی به ویژگی‌های مثبت و منفی استقلال مالی بیندازیم:

ویژگی‌های مثبت استقلال مالی

در اختیار داشتن پول زیاد

عدم نیاز به کار در ساعت‌های مشخص

بازنشستگی از کار در زمان جوانی

بازگشت تمام تلاش‌ها به صورت موفقیت برای خود فرد نه دیگران

لذت بردن از زندگی به دلیل رهایی از محدودیت‌های مالی

ویژگی‌های منفی استقلال مالی

نیاز به یادگیری مداوم

نیاز به داشتن روحیه‌ای شجاع و ریسک پذیر

ایجاد تغییرهای کلی در سیستم‌های مالی شخصی

انعطاف‌پذیری بالا

آلفرد آرمنه مونتاپرت

بیشتر مردم مانع‌ها را می‌بینند و تنها عده کمی به راه‌حل‌ها توجه دارند. تاریخ نشان می‌دهد که موفقیت با گروه دوم است.

چگونه مسیر مالی خودم را پیدا کنم؟

 

رسیدن به استقلال مالی، به ساخت یک مسیر مالی مشخص نیاز دارد. رابرت کیوساکی در کتاب چهارراه پول‌سازی، شش قدم را برای ساخت این مسیر مالی، معرفی می‌کند. با هم آنها را بررسی می‌کنیم.

قدم اول: اوضاع مالی‌تان را بررسی کنید

برای برداشتن این قدم باید کارهای زیر را انجام دهید:

صورت مالی فعلی خود را بنویسید. مشخص کنید دارایی‌ها و بدهی‌های شما چقدر هستند؟

یک هدف بلند مدت پنج ساله و یک هدف کوتاه مدت یک ساله مالی که واقع‌بینانه باشند را برای خودتان مشخص کنید.

هدف‌های خود را به بخش‌های کوچک‌تر تقسیم کنید و تمرکز خود را روی انجام آن بخش‌ها بگذارید. مثلا اگر هدف یک‌ساله مالی شما، خلاص شدن از بدهی ۵۰ میلیون تومانی است، باید لیستی از راه‌های کسب درآمد را برای خودتان مهیا کنید. دیوید کلاسون در کتاب ثروتمندترین مرد بابل، راهکار جالبی برای خلاصی از بدهی و به طور همزمان، کسب ثروت را آموزش داده است. او در این راهکار که ترجمه‌ای از یک لوح بابلی است، چهار گام ساده را توضیح می‌دهد: «برای خلاصی از بدهی و مدیریت پول‌هایتان باید درآمد هر ماه خود را به سه قسمت تقسیم کنید.

اول: ۱۰ درصد از درآمد هر ماه خودتان را پس‌انداز کنید.

دوم: ۷۰ درصد از آن را برای خرجتان در طول یک ماه نگه دارید.

سوم: ۲۰ درصد از درآمد هر ماهتان را برای دادن قرض‌ها کنار بگذارید.

چهارم: به این برنامه، پایبند باشید.»

شبیه راهکاری که کلاسون برای خلاصی از بدهی ارائه داد، شما نیز باید هدف‌های خود را به اندازه کارهایی عملی، کوچک کنید.

قدم دوم: تفاوت بین ریسک و خطر کردن را درک کنید

بر خلاف مردم که می‌گویند سرمایه‌گذاری خطر دارد، من می‌گویم نداشتن دانش کافی خطرناک است. پس شما باید با یادگیری اصول مالی، فرق بین ریسک کردن و خطر کردن را یاد بگیرید. در هفته، پنج ساعت را صرف مطالعه روزنامه‌های اقتصادی، اخبار، کتاب‌های صوتی سرمایه‌گذاری، و آموزش‌های مدیریت مالی کنید.

قدم سوم: می‌خواهید چه سرمایه‌گذاری باشید؟

در کل، چند مدل، سرمایه‌گذار وجود دارد:

کسانی که به دنبال مشکلات می‌روند. آنها از طبقه کارآفرینان و سرمایه‌گذاران موفق هستند و معمولا به دنبال سود بالا در پی حل مشکلات می‌گردند.

کسانی که به دنبال پاسخ‌ها هستند. این افراد، بیشتر کارمند یا خویش‌فرما هستند و سوال‌های این چنینی را زیاد می‌پرسند: «من کجا سرمایه‌گذاری کنم؟ چه سهمی الان خوب است؟ آیا اوضاع ملک، رو به رشد است؟» این افراد معمولا آنچه سرمایه‌گذاران دسته اول آماده کرده‌اند را می‌خرند.

کسانی که می‌گویند: «من هیچ چیز نمی‌دانم» این افراد بیشتر جامعه را تشکیل می‌دهند و آماده هستند تا با یک اتفاق مانند ازدواج با فردی پولدار، رسیدن یک ارث بزرگ به آنها یا برنده شدن در قرعه‌کشی‌های میلیاردی، یک شبه پولدار شوند. لازم به یادآوری است که این افراد، معمولا خیلی زود به حالت بی‌پولی قبلی بازمی‌گردند. چون دانش مدیریت پول را ندارند.

 

بهترین کار برای کسانی که در قدم‌های آغازین استقلال مالی هستند، تبدیل شدن به یک کارآفرین و پس از آن به سمت سرمایه‌گذاری رفتن است. در کنار آن هم نباید از آموزش‌های مالی غافل شد.

قدم چهارم: به دنبال نشانه‌ها باشید

 

به افراد موفق و شکست خورده در اطرافتان مانند یک الگو نگاه کنید. به طور مثال، من در زمینه موفقیت، نگاهم به پدر پولدارم بود و در زمینه شکست، با این که برای تلاش‌های پدرم ارزش زیادی قائل هستم اما او را الگویی برای شکست مالی در نظر گرفتم. شما، عصاره‌ای از رفتار نزدیک‌ترین انسان‌هایی هستید که با آنها سروکار دارید. همین حالا، نام شش نفر از افرادی که بیشترین وقت خود را با آنها صرف می‌کنید بنویسید. ببینید که آنها از چه طریقی کسب درآمد می‌کنند؟ کارمند هستند یا شغل آزاد دارند؟ کارآفرین هستند یا سرمایه‌گذار؟ به آن لیست، با دقت نگاه کنید و تصمیم بگیرید که می‌خواهید در آینده مثل این افراد شوید یا نه؟

هانس پتردور – فیزیکدان آلمانی

مردم نیاز به الگوهایی برای آینده دارند که همه چیز را سیاه و خاکستری نشان ندهد، بلکه نمایانگر هدف‌های والا باشد. من دوست دارم که جامعه بشری کمی خوش‌بین‌تر به برنامه‌های آینده خود بنگرد. تخیلات تک‌تک افراد باید به قلیان درآید و متوجه کوچک‌ترین تغییرات هم بشود. این در واقع، پیش‌نویسی برای آینده بشریت است.

قدم پنجم: ناامیدی را به توانایی تبدیل کنید

آخرین کاری که در زندگی می‌خواستم بکنم، فروشندگی بود چون به شدت خجالتی بودم و از فروشندگی هم نفرت داشتم. هنگامی که در زیراکس، فروشنده بودم از ناامیدی رنج می‌بردم. اما من موارد ارزشمندی را از آن دوره یاد گرفتم و توانستم بدهی ذهنی‌ام را به یک دارایی تبدیل کنم. بنابراین، هرگز به خود نگویید که: «این کار را اصلا نمی‌توانم انجام دهم.» زمانی که افراد پولدار در جایگاه الان شما بودند، شکست را بخشی از آموختن می‌دانستند و در مقابل ترس‌ها به جای فرار، ایستادگی می‌کردند. پس با خودتان مهربان باشید و پای اشتباه‌هایتان بایستید.

قدم ششم: از قدرت ایمان، غافل نشوید

به این فکر نکنید که من استعداد ندارم یا کم‌هوش هستم. این موارد هیچ ارتباطی با ثروتمندی یا فقیری شما ندارند. به توانایی‌های خودتان شک نکنید. من همیشه در مدرسه نمره متوسط و کم می‌گرفتم. به همین دلیل، همیشه توسط معلم‌ها تحقیر می‌شدم. اما این‌ها چیزی از نابغه شدنم در زمینه مالی کم نکرد. در مسیر استقلال مالی، بارها دچار تردید شدم اما ایمان خود را نسبت به توانایی‌هایم و مسیری که در آن قدم برمی‌داشتم از دست ندادم. یادتان باشد، شما باورهای خودتان را می‌سازید. پس خودتان را باور کنید و از همین امروز شروع کنید.

خلاصه‌ای از آنچه با هم یاد گرفتیم:

استقلال مالی، یعنی رها شدن از قید و بند‌هایی که در اثر محدود بودن پول سر راهمان سبز می‌شوند.

قبل از این که به سراغ استقلال مالی برویم باید به استقلال فکری برسیم. چون جهان هستی بر اساس افکار، اداره می‌شود.

در مقابل استقلال مالی، مفهوم امنیت مالی قرار دارد. این مفهوم به دلیل محدودیت‌هایش، هرگز به گرد پای گزینه‌هایی که استقلال مالی در اختیارمان قرار می‌دهد نمی‌رسد.

بهترین راه برای رسیدن به استقلال مالی، ساختن مسیر مالی مخصوص به خودمان است.

قدم‌هایی در مسیر خودم…

پیمودن مسیر استقلال مالی، نیازمند دو همسفر است. اولین همسفر، دانشی هدفمند است که هر روز بر آن افزوده می‌شود و دومین همسفر، اعتماد به نفس انجام دادن است. بسیاری از مردم در طول زندگی خود تنها به دنبال امنیت مالی می‌گردند؛ در آزمون‌های استخدامی که بیشتر شبیه به تلکه کردن است شرکت می‌کنند، عمر گران‌بها و پولی که برایش زحمت کشیدند را در این مسیر به هدر می‌دهند، غافل از آن که اگر در مسیر استقلال مالی شان تلاش می‌کردند به انسان‌هایی فراموش نشدنی در دوران خود تبدیل می‌شدند. ما خودمان را دست کم می‌گیریم. در صورتی که توانایی انجام کارهایی بسیار بزرگ و لیاقت داشتن ثروتی بسیار عظیم را داریم. برای ایجاد تغییر در زندگی‌مان، باید اول خودمان را قبول داشته باشیم. به قول دیوید.جی شوارتز، از شما بزرگی و عظمت انتظار می‌رود، خودتان هم این انتظار را از خودتان داشته باشید.

نظر شما چیست؟

شما کدام یک را انتخاب می‌کنید؟ ادامه دادن زندگی به شیوه‌ای که در نهایت منجر به امنیت مالی می‌شود یا تلاش برای رسیدن به استقلال و آزادی مالی؟ آیا فکر می‌کنید که تلاش برای رسیدن به آزادی مالی، ارزشش را دارد؟ اگر پاسختان مثبت است، برایمان بگویید که شما چه کارهایی برای رسیدن به استقلال مالی خودتان انجام دادید؟

تعداد بازدید از این مطلب: 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
۵ نکته مهم در تفاوت مردم عادی با ثروتمندان*****

۵ نکته مهم در تفاوت مردم عادی با ثروتمندان

 
 

مردمِ عادیِ یک جامعه (طبقۀ متوسط) به این خاطر عادی مانده‌اند که مثل پولدارها فکر نمی‌کنند! دیدگاه‌های متفاوتی در موردِ ثروتمندانِ وجود دارد؛ از جمله: «طرف، آدمِ خوش‌شانسی است»، «پدرش پولدار است»، «پارتی دارد»، « کلاه‌برداری است»، «ارث پدری به او رسیده» و … . و جالب اینکه خیلی از مردم، ثروتمندان را آدم‌هایی خودخواه و نچسب می‌دانند. در بیشترِ موارد هیچ مدرکی برای اظهاراتِ بیان شده وجود ندارد و صرفاً حرف‌هایی از روی احساسات و قضاوت‌های شخصی است. در این مطلب ۵ نمونه تفاوت مردم عادی با ثروتمندان را آورده‌ایم.

رفتار و کردار ثروتمندان با مردمِ عادی فرق می‌کند.

مارک تامپسون (Mark Thompson)

پنج تفاوت مردم عادی با ثروتمندان

۱- ثروتمندان، اهل سختی هستند

بیشترِ مردم دنبال راحتی هستند. اولین و البته مهم‌ترین هدفشان راحتیِ فیزیکی، روانی و احساسی است. این آرزوی طبقۀ متوسطِ جامعه است که شغلِ راحتی داشته باشد، به لحاظِ روانی آسوده‌خاطر باشد و هیچ لحظه‌ای از زندگی‌اش صرفِ احساساتِ ناخوشایند نشود. مسلماً هر کسی این چیزها را دوست دارد و ثروتمندان هم از این قاعده مستثنی نیستند ولی راحتی، اولویت دوم آنهاست. آن‌ها می‌دانند که پولدار شدن مغایر با راحتی است؛ به همین دلیل مشکلی با سختی کشیدن در مقاطعی از زندگی ندارند.

هیچ میلیونرِ خودساخته‌ای بدون مبارزه با افکارِ منفی و بدبینیِ اطرافیان میلیونر نشده و نمی‌شود؛ یک دیدگاهِ منفی می‌تواند تلاشتان را بیهوده جلوه دهد و شما را از ادامۀ مسیر بازدارد. اولین چیزی که باعث می‌شود عمدۀ مردم در طبقۀ متوسطِ جامعه باقی بمانند، تسلیم شدن در برابر افکارِ مسمومِ دیگران است. همین الان روی برگه‌ای ۵ کارِ سخت بنویسید که بعدها به ثروتِ شما اضافه می‌کند. سعی کنید این کارها را به تدریج جزئی از سبکِ زندگی خود قرار دهید.

 

ثروتمندان برای رسیدنِ به آرزوهای خود هدف و برنامه دارند.

۲- ثروتمندان به آینده نگاه می‌کنند

بیشترِ ما با این تصور که دنیا در گذشته روزگارِ بهتری بوده بزرگ شده‌ایم. دورانی که مردمِ دنیا مهربان‌تر بودند. آهنگ‌ها زیباتر بود. ورزشکاران پرتلاش‌تر بودند و صداقتِ تجار و کسبۀ بازار بیشتر بود. متأسفانه این تلقیِ نادرست از گذشته تا کنون از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است و همچنان ادامه دارد. با چنین دیدگاهی آینده چیزی جز ویرانی و ناامیدی نیست و همواره باید در حسرتِ گذشته‌ها سوخت و ساخت. اما ثروتمندان چنین دیدگاهی ندارند. آن‌ها مدام به حال و آیندۀ می‌نگرند؛ به فرصت‌های نابی که پیش‌روی آنهاست. آن‌ها گذشته را پلی برای کسبِ تجربیات و رسیدن به دورانِ طلاییِ آینده می‌دانند و برای رسیدن به اهدافِ خود از همین امروز رؤیاپردازی و برنامه‌ریزی می‌کنند. ثروتمندان، بخشِ زیادی از وقتشان را صرفِ شفاف کردنِ ایده‌هایی می‌کنند که معلوم نیست چند سالِ دیگر تحقق یابد؛ اما با شوق و انگیزۀ زیادی این کار را انجام داده و از آن لذت می‌برند.

 

ثروتمندان مغرور نیستند؛ اعتماد به نفسشان بالاست.

جاستین سالیوان (Justin Sullivan)

۳- ثروتمندان اعتماد به نفسِ بیشتری دارند

قضاوت‌ها و برچسب‌های منفی در موردِ افرادِ ثروتمند حد و حساب ندارد. این حرف‌ها از قدیم‌الایام بوده و متأسفانه هنوز هم هست. یکی از معروف‌ترین برچسب‌ها غرور و تکبرِ آنهاست. تصورِ بیشترِ مردم این است که افرادِ پولدار به خاطرِ پول، خود را از دیگران برتر می‌دانند.ولی حقیقتاً این طور نیست؛ افرادِ پولدر به خاطرِ اعتماد به نفسِ بالاست که این طور دیده می‌شون. آن‌ها مدام روی اهدافشان پافشاری می‌کنند و به ندرت ناامید می‌شوند. حتی در شرایطی که ضرر کرده‌اند بازهم خود را شکست‌خورده نمی‌بینند و اتفاقاً با عبرت گرفتن از گذشته با قدرت و انگیزۀ بیشتری به مسیرِ خود ادامه می‌دهند. هیچ یک از این‌ها را نمی‌توان تکبر و غرور نامید؛ بلکه عینِ اعتماد به نفس است؛ آن هم نه یک اعتماد به نفس کاذب، بلکه کاملاً عملی و به قولِ خارجی‌ها Practical. هوشِ افراد ثروتمند بالا است و این جسارت را دارند که با اطمینانِ بالایی غرقِ در اهدافشان شوند. این انرژی به آن‌ها کمک می‌کند تا مدام در حالِ پیشرفت باشند. موفقیت‌های پی در پی، مثل یک دومینوی انرژی، افرادِ ثروتمند را جلو و جلوتر می‌راند؛ تا جایی که دیگر چیزی جلودارشان نیست و احساس می‌کنند به هر چیزی می‌توانند برسند. این قدرت، ثروتمندان را در نظرِ مردم، آدمهایی خشک و مغرور جلوه می‌دهد که مدام دوست دارند از خود و موفقیت‌هایشان حرف بزنند! موفقیت‌هایی که باعث می‌شود با صلابت و اعتماد به نفس بالا حرف بزنند و این چیزی است که مردم را به اشتباه می‌اندازد.

 

پول برای آزادی است نه خودنمایی.

۴- ثروتمندان پول را ابزاری برای رسیدن به آزادی می‌دانند

تصورِ اشتباهِ دیگر در موردِ افرادِ ثروتمند این است که آن‌ها با پولشان خودنمایی و فخرفروشی می‌کنند. البته که پول باعثِ بیشتر دیده شدن می‌شود ولی هدفِ اصلی آزادی است. ما پول در می‌آوریم تا آزادتر زندگی کنیم.آزادی در دنیا بدون ثروت تقریباً غیرممکن است. طبقۀ متوسطِ جامعه تحت کنترلِ حکومت‌ها و نهادها است و کمتر می‌تواند آنچه می‌خواهد انتخاب کند. نگرانی برای پرداختِ قسط و اجاره و رهن منزل مگر می‌گذارد که آزادانه زندگی کنیم. بی‌پولی انتخاب‌ها را محدود می‌کند و این مخالفِ آزادی است.افرادِ ثروتمند در بندِ هیچ چارچوبی نیستند. آن‌ها می‌توانند مشاغلِ خوبی برای خود مهیا کنند؛ مشاغلی که آسیبِ فیزیکی و روانی در پی نداشته باشد. مشاغلی که مجبور نباشند به کارفرما جواب پس دهند. می‌توانند پزشکِ خصوصی داشته باشند و هنگامِ بیماری بهترین امکاناتِ پزشکی را اختیار کنند. کارهایشان را با چند تماسِ تلفنی انجام می‌دهند و نیازی نمی‌بینند. همانطور که می‌بینید ثروتمندان پول در می‌آورند چون به آن‌ها اجازه می‌دهد آزادانه نوعِ زندگیِ خود را انتخاب کنند.از همین الان به آزادیِ خود بعد از ثروتمند شدن فکر کنید!

 

هر کسی جذب مشابهِ خود می‌شود. ثروتمندان نیز جذب ثروتمندان می‌شوند.

Luke MacGregor

۵- کبوتر با کبوتر، باز با باز

معمولاً هر کسی دوست دارد با هم‌کفو خود معاشرت کند. فردی با تحصیلاتِ دانشگاهی تعامل با افرادِ پایین‌تر از خود را ترجیح نمی‌دهد. او بیشتر مایل به ارتباط با محصلین و دانشجویانِ دیگر است. آدم‌های مذهبی بیشتر با سایرِ افرادِ مذهبی نشست و برخاست می‌کند. افرادِ ورزشکار با ورزشکار و … . به همین ترتیب ثروتمندان نیز دوست دارند با افرادِ ثروتمند ارتباط برقرار کنند. مردم شبیه افرادی هستند که با آن‌ها در ارتباطند. دوستانِ ما آینۀ تمام‌نمایِ افکار و دیدگاه‌های ما هستند. شما قطعاً فصلِ مشترکی با دوست خود دارید که با او طرحِ رفاقت ریخته‌اید. ثروتمندان با تعامل با افرادِ ثروتمند، شانسِ خود را برای رسیدنِ به ثروتِ بیشتر امتحان می‌کنند. این موضوع در تمامِ اقشارِ جامعه وجود دارد ولی کاربردش برای افرادِ ثروتمند بیشتر است؛ چرا که یک ایده و جرقۀ کوچک می‌تواند داراییِ آن‌ها را چندبرابر کند. شما نیز سعی کنید با افرادی که از شما ثروتمندتر هستند ارتباط برقرار کنید. خدا را چه دیده‌اید شاید روزی چیزی از آن‌ها یادگرفتید که زندگیِ شما را دگرگون کرد.

تعداد بازدید از این مطلب: 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
این لعنتی را اگر پیدا نکنید،بدون شک ثروتمند نخواهید شد…!****

این لعنتی را اگر پیدا نکنید،بدون شک ثروتمند نخواهید شد…!

 

تصور کنید نوجوانی را که هیچ اشتیاقی به ورزش فوتبال ندارد و تصمیم گرفته است از طریق فوتبال به شهرت خارق العاده ای برسد و تبدیل به یک بازیکن فوتبال مشهور شود،آیا به نظر شما واقعا چنین چیزی ممکن است ؟

ممکن است فردی که شهرت را دوست دارد اما به فوتبال علاقه ای ندارد از طریق فوتبال به شهرت برسد؟

قطعا پاسخ مشخص است : نه!

این موضوع دقیقا مصداق فردی است که برای انجام کاری اشتیاقی ندارد اما می خواهد در آن کار به موفقیت برسد ومن اگر می خوام ثروتمند شوم باید در قدم اول در کاری فعالیت کنم که در انجام آن کار اشتیاق دارم،بله موضوع اصلی  یافتن اشتیاق کاریمان است اولین چیزی که مشخص می کند ما در رشته کاری خود موفق خواهیم شد یا نه ؟ و برای این موضوع مهم است که بپذیرم این موضوع آنقدر مهم است که نیاز است کمی برای یافتن آن زمان بگذاریم تا بتوانیم اشتیاق خود را پیدا کنیم.اما بعد از پیدا کردن اشتیاق کاری تصمیم گیری برای انتخاب یک کار مناسب و ثروت ساز برای خودمان بسیار آسانتر خواهد بود،اگر بخواهم با یک مثال اهمیت این موضوع را نشان دهم باید بگویم فردی را تصور کنید که اشتیاق خود را پیدا نکرده است و به جای زمان گذاشتن برای اشتیاق خود در حال انجام کاری است که از آن هیچ لذتی نمی برد و سالها این کار را انجام ولی به هیچ ثروت بزرگی نمی رسد!مثل همان نوجوانی که سالها ورزشی فوتبالی را که اشتیاقی برای آن ندارد را انجام می دهد تا شاید روزی مشهور شود اما آن روز هیچ وقت نمی رسد و این نوجوان داستان ما فقط سالها وقت خود را هدر داده است!پس زمان گذاشتن برای یافتن اشتیاق وقت هدر دادن نیست بلکه کار بسیار مفیدی است و سالها در زمان و انرژی شما صرفه جوی می کند.

(تصویر اشتیاق)

اشتیاق به زبان ساده یعنی چه ؟

اشتیاق در کار یعنی من از کاری که انجام می دهم بسیار لذت می برم لذتی بدون توجه به اینکه چقدر از آن درآمد کسب می کنم.

اشتیاق لعنتی من کجاست؟

اصلا خاصیت اشتیاق این است که خودش را از صاحبش قایم می کند و باید دنبالش گشت ، این کاملا طبیعی است که اشتیاق خود را پیدا نمی کنید و جالب است بدانید بیش از ۹۰٪ آدم های کره زمین همین شرایط را دارند، اصلا به خاطر همین موضوع که اشتیاق هر کسی خودش را از صاحبش مخفی می کند بسیاری از آدم ها هیچ وقت ثروتمند نشده اند چون اشتیاق خود را پیدا نکرده اند! تازه آنقدر ها هم از زندگی خود لذت نبرده اند چون اشتیاق خود را نیافته اند و کار هایی می کردند که اشتیاقی به انجامش نداشته اند.

چطور اشتیاق را پیدا کنیم؟

ما در انگلیسی عبارتی داریم به نام Self-reflection این دقیقا همان کاری است که باید انجام دهید، این عبارت به معنای انجام دادن تفکرات بسیار عمیق و جدی بر روی خودتان به هدف یافتن ویژگی های خودتان است که یک کار بسیار طولانی و زمان بر است که باید به مرور زمان انجام دهید  مطمئن باشید زمانی که برای این کار اختصاص می دهید باعث ارتقا کیفیت باقی زندگی شما و یافتن اشتیاق شما خواهد شد.

تعداد بازدید از این مطلب: 19
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید