فرصتی استثنایی
اطلاعات کاربری


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
خبرنامه
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



لینک دوستان
نویسندگان
چت باکس

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)
تبادل لینک هوشمند

تبادل لینک هوشمند

برای تبادل لینک ابتدا ما را با عنوان book و آدرس book1348.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.






دیگر موارد
آمار وب سایت

آمار مطالب

:: کل مطالب : 37
:: کل نظرات : 0

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 0

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 5
:: باردید دیروز : 0
:: بازدید هفته : 5
:: بازدید ماه : 54
:: بازدید سال : 100
:: بازدید کلی : 1018
داستان زندگی رندی گیج

 

بسیار خوب، اعتراف می‌کنم. زندگی جادویی دارم. به هر چیزی که دست می‌زنم تبدیل به طلا یا طلای سفید یا prada می‌شود. سلامت، خوشحال و موفق هستم. بدترین کابوس هر روزم این است که بسیاری از رویاهای مردم به حقیقت می‌پیوندد. همیشه به همین روال نیست. بیش از ٣٠ سال است که زندگیم رو به نابودی است. واقعاً شرایط بدی دارم. بیمار، غمگین، دل شکسته و ناامید شدم. به هر چیزی که دست می‌زنم تبدیل به پهن شتر می‌شود. اگر هر کسی در میان بسیاری از کامیابی‌ها به پیروزی دست یابد، یکی از آنها من بودم.

بنابراین چه اتفاقی افتاد؟

تنها نکته مهمی که دارای اهمیت زیادی نسبت به چیزهایی دیگری می‌باشد که تاکنون آموخته‌ام این است که: به این باور رسیده‌ام که در ارتباط با هر موردی که در زندگی‌ام اتفاق می‌افتد، چه خوب و چه بد و غیر قابل بیان مسئولیت دارم. در واقع به راستی فکر می‌کنید که کدام یک ترسناک‌تر است.

بدان معنی است که نمی‌توانم همسرم را به خاطر عملکردهای بدم سرزنش کنم، نمی‌‌توانم همه شکست‌های کاریم را به گردن اسپانسرها، شریک کلاهبردار، یا وضعیت اقتصادی بیندازم و نمی‌ توانم نداشتن سلامتی و یا مصیبت‌هایی که از طرف خدا، جهان، تقدیر و شرایط زندگی به وجود می‌آید را ملامت کنم. در حالی که در ابتدا فکر می‌کردیم که کاملاً ترسناک است … آن نگرشی شد که در نهایت منجر به آزادی من شد.

زیرا اگر همه آنچه را که در مورد چیزهای بد درست است، پس منطق نشان می‌دهد که آن باید برای چیزهایی خوب هم درست باشد. معنی آن این است که می‌توانم خوشحالی، ثروتمند شدن، و رسیدن به موفقیت را نشان داده و افراد با ارزش را در زندگی به سمت خود جذب کنم.

آیا شما واقعاً به آن رسیده‌اید؟ آیا برده‌اید که می‌توانید همه چیزهای خوب را نشان داده و در سلامتی، خوشحالی و رفاه زندگی کنید؟

که از واقعیت‌هایی که دارای اهمیت می‌باشد، پی بردن به وجود هستی در این سیاره بود. زیرا آن به دور از تفکرات ذهنی من است که قربانی شرایط زندگی شوم، و تفکر ذهن و باوری به وجود آورم که بتوانم سرنوشتم را در کنترل خود در آورم. هم اکنون این با آنچه که مردم به آن اعتقاد دارند متفاوت است. اما دوباره می‌گویم که اغلب مردم مریض، بی پول و نادان هستند. آنها احساس می‌کنند به وسیله خدا، جهان، طبیعت، تقدیر، سرنوشت، شرایط زندگی و دیگر عوامل خارجی قربانی شده‌اند. اما وقتی احساس می‌کنید که قربانی این موارد شده‌اید، این احساس سبب می‌شود که بسیاری از واقعیت‌های مهم زندگی را به حساب نیاورده و بر نیروی فکر و اجزای ذهن که مربوط به شرایط زندگی، شخصیت و تقدیر ما می‌باشد تاثیر می‌گذارد.

شما شرایط زندگی‌تان را براساس تفکراتی که دارید به وجود می‌آورید.

بنابراین این اولین قدمی است که بر روی افکاری که برای شما الویت دارند کار کنید. اما بیشتر از این هم وجود دارد. تا زمانی که افکار شما با اهدافتان ارتباط دارد، نمی‌توانید رفاه واقعی را که حق مسلم شماست تجربه کنید. نه تنها باید هدف داشته باشید بلکه باید این اهداف را در رأس افکار روزانه‌تان قرار دهید. باید اهدافتان را با چشمهایی که همیشه به هدف می‌زند در رأس مهمترین وظایفتان قرار دهید. وقتی این کار را انجام دهید، پس از آن واقعاً افکاری که برای شما در اولویت قرار دارد در کنترل دارید و این تفکر ذهن را برای شما به وجود می‌آورد.

این تفکر ذهن است که تعیین می‌کند، چطور در زندگی به موفقیت واقعی دست یابید.

در اینجا این فرایند شبیه چیست:

داشتن اهدافی که به شما در هدایت افکارتان کمک می‌کند.

اینها اهدافی هستند که تفکر ذهن شما را تعیین می‌کند.

این تفکرات ذهنی تعیین می‌کند که چطور واقعاً موفق خواهید شد.

چطور می‌خواهید به هر موقعیتی که منحصراً افکار شما آن را تعیین می‌کند، عکس‌العمل نشان دهید. با دوستم مت پس از بازی فوتبال برای خوردن جوجه سوخاری بیرون رفتم. وقتی به سمت در رفتیم، گفت: «شما می‌دونی که چه اتفاقی افتاده؟ شرط می‌بندم که جوجه ندارن! آن اتفاق برای اولین بار افتاد. ما رفتیم داخل جوجه نداشتند. چطور می‌تونست. بنابراین چه اتفاقی افتاد؟ رفتیم. من ٣ تکه جوجه برای شام و او هم ٣ تکه جوجه ادویه دار سفارش داد. که البته نداشتند. او به من نگاه کرد و آستین‌هایش را بالا زد، مثل آینه می‌گفت، من به شما می‌گویم». اما برای یک بار دیگر، در اینجا نشانه‌ای است که تفکر ذهن را می‌رساند. انتظار داشت که چیزهای بدی در زندگی‌اش اتفاق بیافتد، بنابراین معمولاً آنها اتفاق می‌افتادند.

من عاشق او هستم، اما او در حدود ٣٠٠ جمله بد هر روز بیان می‌کرد. همیشه در وسط حرفهایش، صحبتش را قطع می‌کردم، فریاد می‌زدم، صبر کن، به چیزهایی که می‌گویی ادامه نده! او برای دومین بار سکوت می‌کرد، به آن فکر می‌کرد و دوباره چیزی شبیه آن می‌گفت. خوب فکر می‌کنم که درسته. تغییر تفکر، به شما تصویری از اینکه چگونه در هر روز با موقعیت‌ها مواجه شوید، می‌دهد و آن راه شما را در جذب بسیاری چیزها در زندگی تان تغییر می‌دهد.

بعضی‌ها دوست دارند به سرعت به موفقیت برسند، تصاویری که به وسیله آن به موفقیت دست می‌یابند و دیگران مثل مت انتظار بدترین چیزها را در زندگی‌اشان دارند.

انتظارات شما دیدگاه شما را در مورد هر موقعیتی که در طول روز ١٠٠‌ها بار با آن مواجه می‌شوید تغییر می‌دهد. این خود به تغییر در عملکردهای شما در هر موقعیتی بر می‌گردد و هر کدام از آنها که ظاهراً کوچک و ناچیز به نظر برسند آینده شما را تعیین می‌کنند. اگر شما به ثروت فکر کنید ثروتمند می‌شوید، و شما پول دارید اگر به پول هم فکر کنید. شما احتمال خواهد داشت که کاری را برای دوری از شکست انجام ندهید. شما فکر خواهید کرد که می‌خواهید ثروتمند شوید، اما ذهن نیمه آگاه شما تنها به شما می‌گوید که تلاش بیهوده نکنید (تلاش اضافه نکنید). اگر فکر می‌کنید که همه چیزهای خوب برای دیگران اتفاق می‌افتد، هیچ وقت نباید انتظار یک اتفاق خوب را داشته باشید. و وقتی که این اتفاق روی می‌دهد، آن را تشخیص نخواهید داد، چون منتظر آن نیستید. وقتی مردم بخواهند کارهای خوبی برای شما انجام دهند، نمی‌پذیرید. آنها ممکن است که چیزهای ساده، مثل رد کردن یک پیشنهاد کاری برای انجام یک پروژه، و یا در سطح وسیعتر، مثل رد کردن یک پیشنهاد عشقی از طرف کسی که به شما علاقه دارد را آشکار کنند.

می‌توانید بسیاری از فرصت‌های سرمایه‌گذاری بزرگ که به سمت تجارت شما سرازیر شده و باعث ثروتمند شدن شما می‌شود، نپذیرید. نه اینکه از سلامتی شما، یا حتی مقاومت شما از یک ازدواج متعالی حفاظت کند. البته خلاف آن هم درست است.

اگر اعتقاد داشته باشید که سزاوار ثروت و شادی هستید، انتظار اتفاقات خوب را خواهید داشت. و وقتی آنها را انجام دهید، آنها را با سپاس خواهید پذیرفت. این قدرت تلقین به خود است که در ذهن نیمه آگاه شما صورت می‌گیرد. وقتی شما پرزنت را با فرصتی برای کسب درآمد انجام می‌دهید شما به احتمال زیاد به آن عمل می‌کنید. و وقتی شما این شانس را دارید که کارهای بزرگی را بدون ترس و با جرأت انجام دهید، به سمت انجام این کارها می‌روید. بنابراین این کار شما را مواجه با خرید و فروش می‌کند. به عبارت دیگر آیا شما اعتقاد دارید که ما غده سرطانی، وحشتناک‌ترین تصادف رانندگی که برای ما اتفاق افتاده، مردی که عاشق مردن هستند و چیزهای وحشتناک دیگر را آشکار می‌کند. این ممکنه که یکی از مهمترین سئوالاتی باشد که تاکنون از خود پرسیده‌اید. زیرا معنی آن تفاوت بین ایجاد سرنوشت و یا گذران زندگی در نومیدی کامل، عکس‌العمل و مخالفت با داستان‌ها و هرگز به بدبختی‌ها پایان ندادن می‌باشد.

آیا آن بدان معنی است که من فکر می‌کنم که آرزوهای آگاهانه و نیمه آگاهانه شما مربوط به غده‌های شما یا تصادف وحشتناک یا فاجعه دیگری می‌باشد؟ نه، به هر جهت این آگاهانه نیست. اما معتقدم که می‌توانیم چیزهای بد را برای خود بخواهیم و همینطور اعتقاد دارم که می‌توانیم شرایط زندگی را با قدرت فکر تغییر دهیم.

در حال حاضر اغلب مردم این را درک نمی‌کنند. اعتقاد به شانس، سرنوشت، تقدیر، مشیت الهی و عوامل دیگر بسیار آسان است. اگر می‌توانستیم خداوند را، جهان، اقتصاد و همسران نادان را ملامت کنیم به طور قطع بدبختی‌های ما را خوشایندتر می‌کرد. این طور نیست؟ اما بسیاری از واقعیت‌های مهم که بر نیروی فکر و اعضای ذهن ما تاثیری می‌گذارد و مربوط به شرایط زندگی، شخصیت و تغییر ما می‌باشد فراموش کرده‌ایم. بنابراین نمی‌توانیم فکر کنیم که شما یا من و یا هر کس دیگری عاشق مرگ و یا مصیبت‌های وحشتناک دیگر باشد. اما می دانیم که سزاوار آن نیستیم که مورد اجحاف قرار بگیریم. روح شما آنچه را مخفیگاه رازهای ماست جذب می‌کند یعنی آن چیزی که به آن عشق و همچنین آنچه که به آن ترس می‌گوییم می‌باشد! یعنی، می‌توانید به بزرگترین و والاترین آرزوها، هدف‌ها و رویاهای خود دست یابید یا در آرزوهای معقول و دست یافتنی خود غرق شوید. بنابراین آن شما را به سمت میلیون‌ها سئوال هدایت می‌کند. آیا اعتقاد دارید که روح شما آنچه را که مخفیگاه رازهای شماست به سمت خود جذب می‌کند؟ آنچه را که به آن عشق و آنچه را که به آن ترس می‌گوییم؟ آیا فکر می‌کنید که من خود بی عاطفه، خودخواه، متکبر، خوشبخت، و ثروتمندی هستم که فراموش کرده‌ام که از کجا آمده ام و شرایط زندگی خاصی را که مانع پیشرفت شما شده است را نمی‌فهمم؟

چه میزان مسئولیت را برای بدترین چیزهای واقعی که برای شما اتفاق می‌افتد می‌پذیرید؟ (آتش سوزی، از دست دادن شغل، تصادف رانندگی، بیماری و جراحت، ترک توزیع کننده جدیدتان).

میزان این مسئولیت که شما به عهده می‌گیرید بزرگی تفکر ذهن شما را در بر دارد، و این‌که چطور امکان دارد که به طور نیمه آگاهانه چیزهای بدی را که در زندگی تان اتفاق می‌افتد بگیرید و آشکار کنید. اگر مثل بیشتر مردم باشید، به میزان زیاد مسئولیت‌هایی را که در زندگی تان اتفاق می‌افتد می‌پذیرید. تفکر خود را قبول دارید، و اینکه افکار شما شخصی و شرایط زندگی شما را به وجود می‌آورد. اما احتمال دارد چیزهایی مثل این را اضافه کنید، مطمئناً فکر نمی‌کردید که با آن هیچ چیزی انجام نداده بودم. (جای خالی را پر کنید).

خوب، قصد دارم به شما بگویم که شما بیماری ناعلاج، از دست دادن عشقتان، رسیدن به ورشکستگی، یا صدها مصیبت که ممکن است برای شما اتفاق بیافتد آشکار می‌کنید. این را می‌دانم. اما نمی‌خواستم که ١۵ سال به زندان بروم، اما من در نتیجه اعمالی که انجام داده بودم، آنجا بودم. من نمی‌خواستم مریض، دل شکسته و نادان باشم اما این طور شد زیرا افکارم بر من غلبه کرد. نمی‌خواستم که کارم به وسیله ماموران مالیاتی توقیف شود. اما آن نیز نتیجه مستقیم کارهایم بود. و به طور قطع نمی‌خواستم از کار افتاده شوم، اما حتی آن نتیجه مستقیم برخی تصمیمات و تفکرات ذهن من در آن زمان بود. من این را می‌دانم که زمانی که من تفکر ذهنم را تغییر دادم، همه زندگی‌ام تغییر کرد. بنابراین در اینجا جنبه دیگری از این سئوال را مطرح می‌کنم…

چه میزان مسئولیت برای جالب‌ترین و عالی‌ترین چیزهایی که در زندگی تان اتفاق می‌افتد می‌پذیرید؟ (پیدا کردن عشق زندگی‌تان، به دنیا آمدن فرزندانتان، پیشرفتان، سود عالی در سرمایه گذاری و یا چیزهای دیگر).

حال چرا این سوال را می پرسم؟

اگر فکر می‌کنید همه چیزهای خوب از سرنوشت یا تقدیر خوب می‌آید به جرأت می‌توانم بگویم که خداوند شما می‌تواند بسیاری از چیزهای خوب را از شما بگیرید. حالا قبل از اینکه بسیاری از قشر گرایان (قشری‌ها) شکایت بنویسند، اجازه بدهید توضیح دهم…

در قالب یک داستان

کشاورزی در مزرعه‌اش مشغول کار بود که رهگذری با وی سر صحبت را باز کرد. به کشاورز گفت که باید از خدا به خاطر عطای چنین مزرعه زیبایی تشکر کند. کشاورز درمورد اینکه چطور سنگ‌ها را جابجا و درختان را به خاطر شخم زدن زمین از ریشه می‌کند صحبت می‌کردند. نا آشنایان (غریبه‌ها) می‌خندیدند و اذیت می‌کردند و دوباره بیان کردند که چطور خداوند کشاورز را مورد لطف خود قرار داده بود. این کار برای مدتی ادامه داشت، کشاورز با غرور در مورد شرایط بهتری که برای خودش فراهم کرده بودند می‌گفت و غریبه تکرار می‌کرد که خداوند لطف خود را شامل حال این کشاورز کرده است. در نهایت کشاورز با عصبانیت فریاد زد: شما باید زمانی را می دیدید که من این زمین را از خدا گرفتم.

در این داستان نکات جالبی نهفته است. اگر به خداوند اعتقاد دارید، برای شما خوشحالم. اما همه قدرت (نیرو) و مسئولیت‌های خود را نادیده نگیرید. خداوند یا جهان و یا هر نیروهای دیگری که شما به آن اعتقاد دارید. تنها محرک شما برای انجام کارهایتان می‌باشد و شما را به سمت آنچه که می‌توانید انجام دهید هدایت می‌کند. در انتخابتان آزاد هستید. این توانایی را دارید که آنچه را که در رویاهایتان دارید آشکار کنید. اما کوکر می‌گوید، با هر قدم عبادت کنید.

خداوند به من این توانایی را داده که سافت بال که من را بسیار خوشحال می‌کند بازی کنم. اما اگر بخواهم در سطح بالا این بازی را انجام دهم، این را می‌دانم که باید تمرین کنم، آموزش ببینم و ظرافت‌های این بازی را یاد بگیرم و ورزش‌های بدنی خودم را بهتر کنم. بنابراین این کار را انجام می‌دهم.

خداوند به پاوروتی نعمتهای زیبایی داد. اما آیا شما اعتقاد دارید به اینکه او چطور کار می‌کرد (پاوروتی و نه خداوند) به منظور اصلاح و توسعه این نعمت‌ها. در حالی که قبول مسئولیت در مورد چیزهای بد در زندگی شما مهم است، قبول مسئولیت در مورد بهترین چیزهایم مهم می‌باشد. زیرا اگر شما برای چیزهای خوب اعتبار کسب کنید، به این فکر نمی‌کنید که چطور بیشتر از آن را به وجود آورید. به آن فکر کنید. و به اعتباری فکر کنید که برای آنچه که انجام می‌دهید به دست می‌آورید. باید به شما بگویم، فکر نمی‌کنم که شما یا من و یا هر کس دیگری عاشق مرگ یا مصیبت وحشتناکی باشد.

من یک ارتباط منفی، بلند شدن از آپارتمانم، سرپرستی یک دزدی، معتاد شدن، به زمین افتادن و یا بیمار شدن را نمی‌ خواهم. اما اعتقاد دارم که همه این چیزها را که تفکرات ذهن من در این زمان به وجود می‌آورد، می‌توانم آشکار کنم. پی در پی مدارکی را مبنی بر اینکه بدبخت و بدشانس هستم و اینکه نتوانستم جلوی شکستهایم را بگیرم آشکار می‌کنم. البته همه آنها پوچ است. من آخرین قربانی این نقشه‌ها برای ٣٠ سال شده‌ام. من با گناهانم، احساس عزت نفس پایین و احساس برازنده نبودن، گیج شده‌ام و داستانی دارم که برای احساس برتر بودن احتیاجات من را برآورده می‌کند به وسیله مرد ساده: فقیر و پارسایی که با نیروی شیطان و ظلم به مبارزه پرداخت.

بنابراین شما چطور؟ چه نوع طرز تفکری برای دست یابی به نیکبختی (رفاه) دارید؟

شما آغازگر تفکر آزاد، انتقادی و عشق هستید. مالک افکارتان هستید، بنابراین چیز کلیدی را در ذهنتان نگه دارید. دگرگونی و احیاء طرز فکرتان است که به شما اجازه می‌دهد تا به چیزهایی که خودتان می‌خواهید برسید. معنی آن این است که شما می‌توانید به بزرگترین و والاترین آرزوهای خود، هدف‌ها رویاها یا آرزوهای معقولی که در آن غرق شده‌اید دست یابید. بنابراین در مورد سئوال مهمی که تاکنون به آن پاسخ نداده‌اید فکر کنید زیرا این درسی است که چگونه پایه‌های تجارت بازاریابی شبکه‌ای را بسازید.

تعداد بازدید از این مطلب: 19
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : شنبه 18 آبان 1398
نظرات
سیندا و باد کافمن (بازاریابی شبکه ای)

سیندا و باد کافمن

من "سیندا" و شوهرم "باد کافمن" اهل ایالت آرکانزاس هستیم. بسیار هیجان زده و خوشحالیم که به رتبه های بالای کاری شرکت خود دست یافته ایم. آغاز کار ما با "تیم ناسیونال" همراه با دعای خودمان بود. در تابستان سال 2002، من و باد بر سر اینکه کار جدیدی را شروع کنیم، مدام در حال کشمکش بودیم. در واقع تا آن زمان مغازه عمده فروشی داشتیم. در این مرحله از زندگیمان هم وقت کم می آوردیم، هم پول. حتی تا آنجا پیش رفتیم که در مورد امکان شروع یک کار نیمه وقت جدید با هم مجادله می کردیم. اما این چیزی نبود که برای فرزندانمان می خواستیم، زیرا دیگر وقت نداشتیم که در طول روز آنها را ببینیم. چرا که تا آن موقع من برای فرزندانم به صورت تمام وقت، زمان می گذاشتم.

بنابراین می دانستم که پذیرفتن این مسئله - که من بر سر یک کار دیگر بروم - برای خانواده خیلی مشکل است. در آن زمان بچه های من به ترتیب 5، 9 و 11 ساله بودند و این مشکلات باعث شد دست به دعا برداریم.

 

در سال 2002 بود که بازاریابی شبکه ای به شوهرم معرفی شد. "دن" و "نادین رینولدز" بودند که نتورک را به شوهرم معرفی کردند. آنها از مشتریان مغازه ما بودند. واقعاً خدا را شاکریم که آنها را وسیله ای برای پاسخ دادن به دعاهای ما قرار داد. باد برای جلسه معرفی کار رفت و وقتی به خانه بازگشت، به ما اعلام کرد که ما صاحب یک کار کاملاً سودمند می شویم. اما من اصلاً به آن علاقه نشان ندادم. باد در چند ماه بعد از آن، بارها سعی کرد که جزئیات را به من بفهماند، اما من همه چیز را رد می کردم. سرانجام، موافقت کردم که به "لیتل راک"، دفتر شرکت "تیم ناسیونال" بروم و سپس بگویم که چرا کار را قبول ندارم. اما در عوض، وقتی پس از معرفی کار به خانه برگشتم، داشتم از انرژی منفجر می شدم. همه چیز برایم روشن شد و من موافقت کردم که این کار را انجام دهیم و متوجه شدم که این همان چیزی است که برایش دعا کرده بودیم.

با استفاده از این کار جدید، در طول 6 سال، درآمد بسیار زیادی به دست آوردیم. به عنوان توزیع کننده تازه وارد - علیرغم تجربه قبلی مان در زمینه فروش - همچون دانش آموز تازه کار، در سیستم قدرتمند آموزشی "تیم ناسیونال" تحت حمایت قرار گرفتیم و کم کم پیشرفت کردیم.

خیلی آسان بود!! باور کردیم و هنوز هم تا امروز بر این باوریم که هر فردی را که می شناسیم می تواند در این تجارت موفق شود. پس در طول 6 سال فعالیت مان در بازاریابی شبکه ای، تجارتمان را به هر کسی که می شناختیم معرفی کردیم.

در سال اول به صورت پاره وقت کار کردیم و درآمدمان تا جایی افزایش یافت که با درآمد کارمان در مغازه برابری می کرد. با استفاده از سیستمی که لیدرها برای آموزش استفاده کردند، حتی مشغول ترین مردم دنیا هم می توانستند درآمد بالایی را به دست آورند. این کار دقیقاً همان چیزی بود که می توانستیم انجامش دهیم. خداوند به روشی سخاوتمندانه به ما کمک کرد که به این تجارت بپیوندیم و ما نیز همیشه از این بابت سپاسگزاریم.

درآمدمان با "تیم ناسیونال" به ما اجازه داد که بتوانیم کارهای زیادی را انجام دهیم. اول اینکه در ماه "می" سال 2004 توانستیم تجارت سنتی مان را واگذار کنیم و در 37 سالگی و 38 سالگی از کار قبلی مان بازنشسته شویم. آن چیزی که باعث شد ما برای همیشه از استرس رها شویم.

مزیت دیگری که بازاریابی شبکه ای برای ما داشت، این بود که توانستیم به مسافرت برویم. پیش از آن هرگز نمی توانستیم درب مغازه مان را ببندیم و به مسافرت برویم، زیرا نه وقت آن را داشتیم و نه پولش را. زیرا موقعی که به خارج شهر بروید دو برابر بیشتر پول از دست می دهید، هم پول بیشتری خرج می کنید و هم بابت از دست دادن مشتریانتان متضرر می شوید.

اما اکنون اغلب اوقات با تمام اعضای خانواده به مسافرت می رویم، بدون اینکه دیگر دغدغه پول و وقتمان را داشته باشیم. مثلاً دخترم "اِما" را برای تولد 11 سالگی اش به تور تفریحی "دیزنی" فرستادیم. در واقع این رویایی بزرگ بود که به واقعیت پیوست.

حتی قادر شدیم به یکی دیگر از رویاهای بزرگ زندگیمان دست یابیم و بتوانیم یک خانه دریاچه ای بخریم. امروز، درآمد ما هنوز در حال رشد کردن است. اکنون با یک تا سه ماه کار در منزل، به اندازه مخارج یک سال مان درآمد داریم و اکنون در تجارتی هستیم که نه تنها باعث شد به رویاهایمان بیندیشم، بلکه باعث شد تعداد بسیار زیادی از رویاهای ما به حقیقت بپیوندد. خداوند واقعاً با تمام وجود خویش و تا حد ممکن، پاسخ دعاهای ما را داد و به ما کمک کرد تا به این تجارت بپیوندیم و زندگی مان متحول شود.

تعداد بازدید از این مطلب: 22
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : شنبه 18 آبان 1398
نظرات
چگونه به خودانگیزه بدهیم

چگونه به خودمان انگیزه بدهیم؟



 

 

در این مطلب 10 راه موثر برای ایجاد انگیزه در خود را برایتان نام برده ایم تا کمک کند از استعدادها و توانایی های درونی خود به بهترین شکل ممکن استفاده کنید.

 

هیچ کس نمی تواند به فرد دیگری انگیزه بدهد. تنها کاری که دیگران می کنند تشویق ما برای انجام دادن کارهاست. این خود انسان است که بهترین مشوق و انگیزه دهنده برای خودش است.

 

1 - همیشه در آسایش و آرامش نباشید

از اینکه کمی به خود سختی دهید نهراسید. بزرگ ترین مانع برای رسیدن به استعدادهای درونی همین راحت طلبی است. اتفاق های مهم زمانی رخ می دهند که شما کمی هم تلاش و سختی را تحمل کنید.

 

2 - از اشتباه کردن نهراسید

عقل به ما کمک می کند تا اشتباه نکنیم و در نتیجه هزاران اشتباه به وجود می آید.

 

3 - فکر خود را به مسایل معمولی محدود نکنید

سعی کنید بزرگ و وسیع فکر کنید.

 

4 - شاد بودن را در زندگی خود انتخاب کنید

افراد شاد همیشه انگیزه بیشتری برای انجام امور دارند. شادی حق مسلم شماست و آن را با چیز دیگری عوض نکنید.

 

5 - حداقل یک ساعت در روز را به خودشناسی اختصاص دهید

کتاب های مفید مطالعه یا موسیقی الهام بخش گوش کنید. رانندگی بهترین فرصت برای گوش کردن به کتاب های صوتی در مورد پرورش روح و خودشناسی است.

 

6 - به خود یاد بدهید که کاری که آغاز کرده اید را باید تمام کنید

بسیاری از ما پیش از پایان یک کار یا انجام یک تصمیم، سراغ کار دیگری می رویم. این خوب نیست. همیشه کارهای خود را تمام کنید.

 

7 - در حال زندگی کنید

وقتی در گذشته ها گیر کرده اید یا در آینده ای که نیامده سیر می کنید، نمی توانید از لحظه های کنونی خود استفاده و تصمیمات درست اتخاذ کنید.

 

8 - خود را مجبور کنید تا از زندگی لذت ببرد

لذت بردن بهترین شغل بهشت است.

 

9 - وقتی درمانده می شوید یا شکست می خورید، هرگز عقب نشینی نکنید

شاید موفقیت در چند قدمی شما ایستاده باشد.

 

10 - همیشه آرزوهای بزرگ در سر بپرورانید

اگر چیزی فراتر از سطح انتظار باشد ما همه تلاش خود را می کنیم تا آن آرزو و خواسته را برآورده کنیم.

 

ناراحتی بزرگ زندگی در رنجی که می کشیم نیست در چیزهایی است که از دست می دهیم. بنابراین سعی کنید هیچ چیز را از دست ندهید. ما باید همیشه و در هر لحظه آماده باشیم تا بتوانیم کسی که هستیم را قربانی کسی کنیم که می خواهیم باشیم

 

اگر انگیزه ای ندارید، بخوانید



 

باید بدانیم که انگیزه است که به زندگی ما رنگ می دهد‎

 

گاهی اوقات احساس می کنیم انگیزه ای نداریم؛ روز هایی که دلمان می خواهد فقط تنبلی کنیم و هیچ انگیزه ای برای کارهای عادی و ساده هم نداریم. آیا می خواهید با این حالت مبارزه کنید؟

باید بدانیم که انگیزه است که به زندگی ما رنگ می دهد و راه را به سوی اهداف مترقی و بالا هموار می کند. انگیزه سبب می شود ارزش عمر و وقت خود را بدانیم و از هدر رفت زمان و انرژی جلوگیری می کند.


چرا بی انگیزه اید؟
به طور طبیعی موقعیت هایی وجود دارد که در آن عاقلانه است عمیق ترین احساساتتان را از دیگران پنهان کنید، اما اگر این پنهانکاری احساسات روش زندگی تان شود از نظر هیجانی و روحی فردی خشک و بی روح می شوید و تنها و منزوی خواهید شد. درست آن است که انتخابی عمل کنید، یعنی احساسات تان را به افرادی که قابل اعتمادند بیان کنید.


باخود قرار بگذارید
هنگامی که احساس می کنید علاقه ای به انجام کاری یا کارهایی ندارید، به خود بگویید که اگر این بخش کتاب را خواندم یا این گزارش ها را تمام کردم، می روم بیرون قدم می زنم و یک بستنی (یا هر چیز دیگری که به آن علاقه دارید) می خورم.


با انگیزه رفتار کنید
اگر بی حوصله اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه اید. حسن این کار در این است که به محض شروع، آرام آرام احساس می کنید که شور و علاقه، حقیقتا در وجود شما زنده شده است.


تغییر زمان و مکان هدف ها
هدف های بزرگ و ویژه برای خود در نظر بگیرید. اهداف بزرگ تر نسبت به هدف های کوچک تر، انگیزه بیشتری در فرد به وجود می آورند. هدف بزرگ اثر بیشتر و عمیق تری دارد و می تواند منشأ انگیزه های قوی شود.


برنامه ریزی برای کارهای کوچک
یک کار کوچک را آغاز و به پایان برسانید؛ مثلا میز کارتان را تمیز کنید، یک قبض یا رسید را بپردازید و یا ظرف ها را بشویید. فقط نیاز به این دارید که کاری را آغاز کنید. وقتی این کار را تمام کردید احساس می کنید که آمادگی انجام کار های بعدی را هم پیدا کرده اید.


شروع از کارهای سخت و جدید
هنگامی که به کارهای روزمره خود فکر می کنیم به نوعی دچار نگرانی می شویم که چگونه این همه کار را انجام بدهیم. از سخت ترین کار شروع کنید. هنگامی که سخت ترین کار موجود در فهرست را شروع کرده و به پایان برسانید، احساس می کنید که بار سنگینی را از دوش تان برداشته اید.


یادآوری موفقیت ها
همواره به جای فکر کردن به شکست ها و ناکامی ها، موفقیت ها و کامیابی هایتان را به خاطر بسپارید. بهتر آن است که حتی با ذکر جزئیات آنها را یادداشت کنید؛ مراجعه به گذشته می تواند خاطرات خوبی را در شما زنده کند و انگیزه کار و تلاش را در وجود شما زنده نگه دارند.

 

 

اگر بی حوصله اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه اید

 

محیط کار همراه با تفریح
به خاطر داشته باشید فضای کاری که خلق می کنید یا در برنامه ای که در نظر دارید، جایی هم برای کمی تفریح و شوخی در نظر بگیرید. با این کار انگیزه کافی برای انجام کار و به پایان رساندن آن خواهید داشت.


از شکست نهراسید
شکست را به عنوان نوعی اطلاعات مفید و ضروری و بخشی طبیعی از موفقیت بپذیرید. یکی از بسکتبالیست های مشهور (مایکل جردن) می گوید: بیش از 9هزار خطا داشتم و تقریبا 300بازی را باختم. 26مرتبه به من اعتماد کردند تا ضربه پیروزی را بزنم.


چرا این کار را انجام می دهید
اگر نمی دانید که به چه دلیل می خواهید چنین کاری را انجام دهید یا اینکه دلیل کافی برای انجام آن ندارید، پس خاتمه دادن آن برای شما بسیار مشکل خواهد بود. کاری را برگزینید که دلیل قوی و کافی برای انجام آن داشته باشید.


یادداشت هدف ها
هدف و منظور خود را از انجام آن فعالیت بنویسید، سپس آن را روی دیوار، رایانه، یا آینه بچسبانید. با این کار در طول روز، مراحل انجام کار را مرور می کنید و این آگاهی تداوم کار را برای شما آسان تر می کند.


مثبت اندیش باشید
بیاموزید که بیشتر اوقات مثبت اندیش باشید و یاد بگیرید که افکار منفی را قبل از آنکه سد راه شما باشند، از سر بیرون کنید. ممکن است که همه نتوانیم همیشه مثبت اندیش باشیم، اما باور کنید که بیشتر ما می توانیم این حس را در خود تقویت کنیم و مطمئنا این کار نتیجه کار را بهتر می کند.


کمتر تلویزیون تماشا کنید
آیا زیاد تلویزیون تماشا می کنید و عمرتان را پای تلگرام و فضای مجازی خرج می کنید؟ تلاش کنید روی دیگر زندگی راببنید و  که کمتر خود را درگیر اینترنت کنید. فعالیت های مورد علاقه خود را در زندگی واقعی دنبال کرده و با روش های خودتان انجام دهید.


تقسیم کارها به کارهای کوچک تر
وقتی پروژه بزرگی را در دست دارید، آن را به قسمت های کوچک تری تقسیم کنید، سپس بر روی نخستین بخش تمرکز کنید  و فعالیت خود را آغاز کنید و وقتی این بخش تمام شد، بخش بعدی را آغاز کنید. موفقیت کوچکی که در انجام بخش های اولیه به دست می آورید. دنبال کردن این روش نتیجه بخش است.


بالاتر از توان تان فکر کنید
آینده شما را توانایی ها و داشته های فعلی شما نمی سازد. توانایی های شما بیشتر از چیزی است که فکر می کنید. از تجربه ها کمک بگیرید و برای آینده برنامه ریزی کنید.


توانایی هایتان را پنهان نکنید
روشی که خودتان را معرفی می کنید، تاثیر زیادی در این که دیگران چطور شما را ارزیابی می کنند، دارد. افراط در تواضع بیشتر اوقات تاثیر مخربی دارد، اگر با تواضع نا بجا خودتان را دست کم گرفتید از این که دیگران هم شما را نادیده بگیرند تعجب نکنید. نشان دادن توانایی ها و قابلیت ها به صورت معقول لاف زدن نیست، بلکه آشکار سازی مهارت هایتان است. پس هیچ گاه خودتان را دست کم نگیرید. این افتخار نیست.


ساعت خود را نگاه کنید
شما همه روز های دنیا را در اختیار ندارید. زندگی کوتاه است، بنابراین امروز را دریابید و کاری را که می خواهید انجام دهید. فردا هم کار های دیگری برای انجام دادن وجود دارد.

 

راههای ساده برای ایجاد انگیزه



 

اگر بی‌حوصله‌اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه‌اید.

 

اگر بی‌حوصله‌اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه‌اید. حسن این کار در این است که به محض شروع، آرام آرام احساس می‌کنید که شور و علاقه، حقیقتا در وجود شما زنده شده است.

اگر بی‌حوصله‌اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه‌اید. حسن این کار در این است که به محض شروع، آرام آرام احساس می‌کنید که شور و علاقه، حقیقتا در وجود شما زنده شده است.

 

برای همه ما اتفاق می افتد که گاهی از وضعیت موجود کسل و مایوس می شویم و با اینکه برای رسیدن به هدفی مشخص در تلاش هستیم اما گاهی اوقات از ادامه راه دلزده و مایوس می شویم. در این شرایط تنها کاری که باید انجام بدهید ادامه دادن و پیوستگی در تلاشتان است. وقتی با شرایط کسل کننده ای روبرو شدید و احساس کردید از ادامه و پیگیری هدف دلزده هستید به این حقیقت بیندیشید که کسالت و دلسردی موضوعی کاملا طبیعی است. کاری که شما باید انجام دهید توقف نکردن و ادامه دادن با همان قدم ها و کارهای کوچکی است که شما را به هدفتان می رساند.

 

مانند یک انسان با انگیزه رفتار کنید

اگر بی‌حوصله‌اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه‌اید. حسن این کار در این است که به محض شروع، آرام آرام احساس می‌کنید که شور و علاقه، حقیقتا در وجود شما زنده شده است.

 

یک کار کوچک انجام دهید و برای انجام آن برنامه‌ریزی کنید

یک کار کوچک را آغاز و به پایان برسانید؛ مثلا میز کارتان را تمیز کنید، یک قبض یا رسید را بپردازید و یا ظرف‌ها را بشویید. فقط نیاز به این دارید که کاری را آغاز کنید. وقتی این کار را تمام کردید احساس می‌کنید که آمادگی انجام کار‌های بعدی را هم پیدا کرده‌اید. بنابراین وقتی حال و حوصله انجام هیچ کاری را ندارید یک کار کوچک را شروع کنید تا خاتمه یافتن آن شما را بر سر شوق آورد.

 

هنگام صبح چند سؤال مثبت و روحیه‌بخش از خود بپرسید

هر روز صبح از خود 5سؤال سه بخشی امید‌وار‌کننده بپرسید:
• در حال حاضر در زندگی از چه چیزی راضی هستم؟
• چه ویژگی‌ای مرا خوشحال می‌کند؟
• چگونه در من این حالت را به‌وجود می‌آورد؟

بسیار مهم است که شما واقعا بدانید که چگونه و چرا این شرایط به شما احساس خوبی را منتقل کرده است. این پرسش‌های صبحگاهی فوق‌العاده‌ هستند، زیرا نحوه قرارگرفتن آنان، به شما امکان درک عمیق از شرایط موجود را می‌دهد و سپس آن احساس مثبت را به شما منتقل می‌کند.

میزان پیشرفت تان را اندازه گیری کنید
یکی از دوستان شما چند ماهی است که تحت یک رژیم غذایی خاص است. بعد از چند ماه وقتی او را دوباره ملاقات می کنید متوجه وجود تغییرات زیادی در او می شوید اما جالب اینجاست دوست شما متوجه این تغییرات نمی شود. به دوستتان قوت قلب می دهد که نسبت به زمانی که او را دیده اید تغییرات زیادی کرده است. شما تصویری از قبل از رژیم دوستتان در ذهنتان دارید و به همین علت وقتی او را با دوران بعد از رژیم مقایسه می کنید تفاوت فاحش در اندام او را تشخیص می دهید.

برای به دست آوردن انگیزه و پیگیری مجدد اهداف بهتر است قدری به عقب برگردید و نقطه شروع فعالیتتان را بنگرید. شما در چه مرحله ای قرار داشتید و حال به چه مرحله ای رسیده اید؟ به یاد بیاورید که چگونه ترس ها و موانع اولیه شروع هدفتان را با موفقیت پشت سر گذاشته اید و حال در میانه راه هستید. وقتی پیشرفت تدریجی خود را مرور کنید از موفقیتی که تاکنون به دست آورده اید احساس لذت خواهید کرد و انگیزه و اشتیاق برای از سر گرفتن اهداف در شما به وجود خواهدآمد.

 

کار سخت‌تر را اول شروع کنید

اغلب هنگامی که به کارهای روزمره خود فکر می‌کنیم به‌نوعی دچار نگرانی می‌شویم که کی و چگونه این همه کار را انجام بدهیم. از سخت‌ترین کار شروع کنید. هنگامی که سخت‌ترین کار موجود در فهرست را شروع کرده و به پایان برسانید، احساس می‌کنید که بار سنگینی را از دوش‌تان برداشته‌اید. در این هنگام است که احساس آرامش بیشتری در وجود‌تان پدیدار می‌شود و بقیه روز اعتماد به‌نفس بیشتری خواهید داشت و نگرانی‌های روز‌مره‌تان. کاهش پیدا می‌کند.


موفقیت خود را همیشه به‌یاد داشته باشید

همیشه و در همه حال به جای فکر کردن به شکست‌ها و ناکامی‌ها، موفقیت‌ها و کامیابی‌هایتان را به‌خاطر بسپارید. بهتر آن است که آنها را یادداشت کنید؛ حتی با ذکر جزئیات، زیرا فراموش کردن موفقیت بسیار آسان است و گاهگاهی مراجعه به نوشته‌هایتان می‌تواند خاطرات خوبی را در شما زنده کند و البته انگیزه کار و تلاش را در وجود شما زنده و تازه نگه دارند.

هدف تنها نتیجه نیست
متاسفانه اغلب افراد اهداف را تنها به دلیل نتیجه ای که در انتهای مسیر به دنبال دارند، دنبال می کنند. موفقیت تنها در یک زمینه خاص یا وقوع یک اتفاق خاص تعریف نمی شود. برای مثال عده ای تصور می کنند اگر بتوانند 5 کیلوگرم از وزن خود را کم کنند فرد سالم و خوش اندامی هستند در حالی که موفقیت در سلامت تنها به این اتفاق ختم نمی شود.

آنچه که هدف را لذتبخش می کند همراه شدن در جریان و روند رسیدن به هدف است درست مانند سفر که تنها رسیدن به مقصد هدف شما نبوده بلکه مسیر نیز بخشی از سفر تلقی می شود.


از شکست نهراسید

به‌جای هراس از شکست، آن را به‌عنوان نوعی اطلاعات مفید و ضروری و یک بخش طبیعی از موفقیت بپذیرید. یکی از بسکتبالیست‌های مشهور (مایکل جردن) می‌گوید: بیش از 9هزار خطا داشتم و تقریبا 300بازی را باختم. 26مرتبه به من اعتماد کردند تا ضربه پیروزی را بزنم و من موفق نشدم. بارها و بارها در زندگی شکست خوردم و به همین دلیل است که در زندگی موفق شده‌ام. بنابراین از شکست‌هایتان تجربه کسب کنید و از خود بپرسید این بار، این شکست چه درسی به من می‌دهد؟

 

با دید مثبت برای انجام کار فعالیت کنید 

بیاموزید که بیشتر اوقات مثبت‌اندیش باشید و یاد بگیرید که افکار منفی را قبل از آنکه سد راه شما باشند، از سر بیرون کنید. ممکن است که همه نتوانیم همیشه مثبت‌اندیش باشیم، اما باور کنید که بیشتر ما می‌توانیم این حس را در خود تقویت کنیم و نتیجه حاصل نیز می‌تواند به تلاش بیشتر ما کمک کند.

 

اهداف بزرگ‌تر نسبت به هدف‌های کوچک‌تر، انگیزه بیشتری در فرد به‌وجود می‌آورند.

 

این احساسات مشترک است
حتی افراد بسیار موفق و مشهور هم در بعضی اوقات به دام کسالت و بی انگیزگی می افتند اما تفاوت آنها با دیگر افراد در این است که آنها حتی در شرایط کسل کننده نیز دنبال راهی برای به کنترل درآوردن حال روانی شان هستند و اجازه نمی دهند احساساتشان جای منطق را بگیرد. برای به دست آوردن انگیزه تسلیم احساسات زودگذر خود نشوید.

 

اطلاعات موجود را بازنگری کنید

داشتن اطلاعات لازم در آغاز هرکاری، امری ضروری است، اما گاهی جامعه و رسانه‌ها اطلاعاتی را به انسان منتقل می‌کنند که بار منفی دارد. پس محفوظات ذهنی خود را ارزیابی کنید. نکات منفی را حذف کرده و با توجه به بینش خود، از اطلاعات مفید و مثبت برای دستیابی به هدف‌تان استفاده کنید.

 

در یابید که چه چیزی سبب شادی و خوشحالی شما می‌شود

همه ما می‌دانیم که شرایط ویژه‌ای یا کار‌های خاصی سبب شادی ما می‌شوند، پس کاری که شما را شاد می‌کند، انجام دهید؛ هر اندازه که می‌توانید یا می‌خواهید. البته باید مراقب باشید که این خواسته با آداب و رسوم اجتماعی که در آن زندگی می‌کنید و با باور‌های انسانی و مذهبی در تضاد نباشد.


زمان و مکان هدف‌های خود را تغییر دهید

هدف‌های بزرگ و ویژه برای خود در نظر بگیرید. اهداف بزرگ‌تر نسبت به هدف‌های کوچک‌تر، انگیزه بیشتری در فرد به‌وجود می‌آورند. هدف بزرگ اثر بیشتر و عمیق‌تری دارد و می‌تواند منشأ تولید انگیزه‌های قوی شود.

کارتان را آهسته آغاز کنید

به جای آنکه کارتان را سریع آغاز کنید، نخستین گام‌ها را آهسته بردارید. هنگامی که کاری را با آرامش و طمأنینه شروع می‌کنید، مغز شما این فرمان را دریافت نمی‌کند که این کار باید باسرعت هرچه تمام‌تر خاتمه یابد. اما اگر مغز انسان احساس کند که باید برنامه کاری‌اش را با سرعت به پایان برساند چه اتفاقی می‌افتد؟ اغلب اوقات ممکن است فرد اصلا کار مورد نظر را آغاز نکند. پس شروع یک کار بدون شتاب بهتر از اصلا شروع نکردن است.

همیشه خود‌تان را با خود‌تان مقایسه کنید نه با دیگران

مقایسه خود با دیگران و اینکه نتیجه تلاشتان چه بوده و در چه جایگاهی قرار گرفته‌اید، کشنده انگیزه و قوه خلاقیت انسان است. همیشه افراد بی‌شماری هستند که از شما تواناترند و معدود افرادی هم هستند که از همه پیشی گرفته‌اند؛ هم از بعد مادی و هم معنوی، بنابراین فقط قوای خود را روی خود، برنامه‌ای که در پیش دارید و البته نتیجه‌ای که عایدتان می‌شود، متمرکز کنید و دریابید که چگونه می‌توانید برنامه‌ریزی ذهنی‌تان را بهبود ببخشید و به مرحله اجرا در آورید. بررسی مجدد نتایج حاصله نیز اهمیت زیادی دارد. با این کار شما می‌توانید اشتباه‌های گذشته را پیدا کرده و از تکرار مجدد آن یا انجام خطاهای مشابه جلوگیری کنید. یکی دیگر از مزایای بررسی مجدد نتایج به‌دست آمده، ایجاد انگیزه مضاعف است. درک این موضوع که حاصل تلاش‌های شما چه بوده و در چه جایگاهی قرار گرفته‌اید، توان و اشتیاق شما را چند برابر می‌کند و اغلب از موفقیت و پیروزی خود شگفت‌زده خواهید شد.

مانند یک قهرمان رفتار کنید

داستان زندگی قهرمانان را بخوانید و رفتار و کردار آنان را سرمشق خود قرار دهید و به سخنان آنان گوش فرادهید. کشف کنید که در کار و تلاش آنان چه ویژگی خاصی وجود داشته که سبب موفقیت‌شان شده. اما همیشه به‌خاطر داشته باشید این افراد همانند ما و سایر افرادند و بنابراین، به جای اینکه آنان را در مقام رفیعی بنشانید و تحسینشان کنید، اجازه دهید که الهام‌بخش شما باشند.

سعی کنید محیط کارتان را با کمی تفریح قابل تحمل کنید

به‌خاطر داشته باشید که در فضای کاری‌ای که خلق می‌کنید یا در برنامه‌ای که در نظر دارید، جایی هم برای کمی تفریح و شوخی در نظر بگیرید. با این‌کار انگیزه کافی برای انجام کار و به‌پایان رساندن آن خواهید داشت.

فقط به‌دنبال راحتی نباشید

با بی‌حالی که نوعی تنبلی است، خداحافظی کنید و برای ایجاد انگیزه در خود، با مشکلات مبارزه کنید.

در مورد کاری که می‌خواهید انجام دهید، مطالعه کنید

هنگامی که کاری را آغاز می‌کنید، درباره فرایند کار پژوهشی به‌عمل بیاورید. با این‌کار شما از میزان کاری که در پیش رو دارید و مشکلاتی که ممکن است با آن برخورد کنید، آگاه می‌شوید. گاهی اوقات توقع یا انتظار بی‌جا سبب کاهش انگیزه و هدر رفتن اشتیاق و جدیت اولیه فرد می‌شود. با مدیریت خواسته‌هایتان می‌توانید از هدر رفتن نیروی حاصله از اشتیاق جلوگیری کنید و انگیزه و توانایی‌هایتان را تا پایان کار حفظ کنید. دانستن این موضوع که بر سر کسانی که در موقعیت مشابه شما قرار داشته‌اند، چه آمده، چه مسیری را طی کرده و چه گام‌هایی برداشته‌اند، بسیار مفید و آموزنده است. می‌توانید با تلفیق روش انتخابی آنها و آنچه خود در ذهن دارید، روش کاری مناسبی را انتخاب و فعالیت خود را شروع کنید. این وضعیت میزان نگرانی‌های شما را کاهش می‌دهد و بهتر می‌توانید اوضاع کاری را تحت کنترل خود داشته باشید؛ چه از بعد احساسی و چه از بعد عملی، چون حداقل تا حدودی می‌دانید که دیگرانی که چنین راهی را رفته‌اند با چه وقایعی مواجه شده‌اند و این آگاهی از بعد احساسی و عملی سبب تشویق و دلگرمی شما می‌شود.

معین کنید که چرا می‌خواهید این کار را انجام بدهید

اگر نمی‌دانید که به چه دلیل می‌خواهید چنین کاری را انجام دهید یا اینکه دلیل کافی برای انجام آن ندارید، پس خاتمه دادن آن برای شما بسیار مشکل خواهد بود. کاری را برگزینید که دلیل قوی و کافی برای انجام آن داشته باشید. اگر نتوانستید، انجام این فعالیت را متوقف کنید و به جای آن، فعالیت دیگری را که دلایل انجام آن قوی‌تر و واضح‌تر است آغاز کنید.

هدف‌های خود را یادداشت کنید

هدف و منظور خود را از انجام آن فعالیت بنویسید، سپس آن را روی دیوار، رایانه، یا آینه بچسبانید. با این کار در طول روز، مراحل انجام کار را مرور می‌کنید و این آگاهی تداوم کار را برای شما آسان‌تر می‌کند.

کمتر تلویزیون تماشا کنید

آیا از جمله کسانی هستید که زیاد تلویزیون تماشای می‌‌کنند؟ تلاش کنید که کمتر به تماشای برنامه‌های تلویزیونی بنشینید و فعالیت‌های مورد علاقه خود را در زندگی واقعی دنبال کرده و با روش‌های خودتان انجام دهید.

برنامه کاری‌تان را به چندین برنامه کوچک‌تر تبدیل کنید

هنگامی که پروژه بزرگی در دست دارید، آن را به چند بخش کوچک‌تر تقسیم کنید، سپس با تمرکز روی نخستین بخش کار‌، فعالیت خود را آغاز کنید و وقتی این بخش تمام شد، بخش بعدی را آغاز کنید. موفقیت‌های کوچکی که در انجام بخش‌های اولیه به‌دست می‌آورید، انگیزه شما را افزایش می‌دهد و از تمرکز روی کل کار که ممکن است سبب دلسردی شما شود، جلوگیری می‌کند. اگر این روش را دنبال کنید خود شما هم از نتیجه‌ای که می‌گیرید، شگفت‌زده خواهید شد.

قوه خلاقیت خود را به‌کار بگیرید

کاغذی را بردارید و در بالای کاغذ بنویسید که دوست دارید در چه زمینه‌ای فعالیت کنید. شاید هدف شما کسب درآمد بیشتر یا مبارزه با بیماری و به‌دست آوردن نهایت سلامتی باشد. اکنون 20 روش، ایده یا عقیده در مورد موضوع مورد نظر بنویسید. سعی کنید 10ایده دیگر به لیست خود اضافه کنید؛ البته همه این ایده‌ها مفید یا خوب نیستند. اکنون از قوه خلاقیت خود استفاده کرده و ایده‌هایی را که در رسیدن به هدف برای شما مفیدند، پیدا کنید. حسن این کار این است که نه تنها قوه خلاقیت خود را به‌کار گرفته‌اید، بلکه دریافته‌اید که تا چه حد خلاق هستید؛ هم انگیزه انجام کار را در خود زنده کرده‌ و هم از نظر روحی شرایط مناسبی برای خود فراهم کرده‌اید.

 

انواع بی انگیزگی و راه‌های مقابله با آن



 

گاهی اوقات در زندگی به شدت بی انگیزه می شویم و حوصله هیچ چیز را نداریم

 

گاهی اوقات در زندگی ما شرایطی پیش می آید که به شدت بی انگیزه می شویم و حوصله هیچ چیز را نداریم ، یا حتی بدتر از این حرف ها!! از خودمان می پرسیم اصلا برای چی زندگی می کنیم؟ آخرش که چی؟ این حالات معمولا برای افراد زیادی رخ می دهد. زمانی که این حالات برای ما رخ می دهد دچار بی انگیزگی در زندگی شده ایم، یعنی یک مشکلی در زندگیمان داریم که نمیدانیم آن چیست ؟ پیدا کردن آن و رفع آن می تواند شور و شوق را دوباره به ما برگرداند و بتوانیم با عشق زندگی کنیم . اگر واقعا برایتان مهم است که دلایل بی انگیزگی در زندگی خودتان را بدانید و از این حالت خارج شوید و دوباره به خود پر انرژیتان برگردید.

  

آن ها در هر اتفاقی جنبه منفی آن را می بینند 

افراد بی انگیزه نسبت به موفقیت دید منفی دارند. به اعتقاد روانشناسان سطح باور خودکارآمدی  (توانایی ذاتی تاثیر بر نتیجه یک اقدام) این افراد پایین است. روش های مختلفی برای حل این مشکل وجود دارد مثل نوشتن اهداف و تصور کردن موفقیت که مورد دوم انرژی زیادی برای رویا پردازی های روزانه از شما می گیرد.

 

راه حل 

راز انگیزه داشتن این است که مهارت های خود و چالش هایی که در پی دارند را بررسی کنید. گاهی اوقات یک هدف مشکل شما را تشویق می کند کارها را بهتر انجام دهید و به دلیل پاداش شخصی به پافشاری ها ادامه می دهید.

  

نداشتن هدف:بی انگیزگی در زندگی

اولین دلیل بی انگیزگی در زندگی نداشتن هدف است، کشتی ای که در دریا نداند به کدام ساحل می خواهد برود ،انقدر در دریا می ماند تا بالاخره غرق میشود

 

فلسفه انسان این است که باید همیشه در زندگی مسیری برای رفتن داشته باشد و زمانی که احساس کند مسیری برای رفتن ندارد احساس می کند که به پایان زندگی خود رسیده است. کارمندانی که بعد از گذشت  ۳۰ سال باز نشسته می شوند، میبینید که ظرف چند سال شکسته می شوند چرا که زمان زیادی بود که در زندگی خود هدف و کاری برای انجام داشتند اما دیگر کاری برای انجام ندارند و به مرور روحیه و بعد جسمشان تحلیل می رود. این افراد اگر برای خود هدف جدیدی در زندگی پیدا نکنند احتمال مرگشان بالاست ،دقیقا چنین اتفاقی در ژاپن برای بازنشسته ها رخ میداد و آمار بالایی در مرگ بدون دلیل این بازنشسته ها وجود داشت و بعد از تحقیقات مشخص شد که دلیلش همین بی هدفی آن ها بوده. نداشتن هدف در زندگیتان و اینکه ندانید می خواهید به کجا می خواهید برسید قطعا شما را دچار بی انگیزگی در زندگی می کند

 

راه حل:

خوب راه حل کاملا مشخص است ، انتخاب هدف ،شما باید در زندگی یک هدف داشته باشید، یک هدف کوتاه مدت یا بلند مدت، نوع هدفی که انتخاب میکنید در انگیزه شما برای زندگی تاثیر فوق العاده بالایی دارد. باید تعیین کنید که در زندگیتان قصد دارید به کجا برسید، اینگونه شما شور و شوق دارید برای حرکت کردن، کسی که هدف دارد انگیزه دارد برای زندگی کردن و رسیدن به هدف خود و داشتن هدف فصل جدیدی از زندگیتان را به روی شما باز می کند. اما مهمتر از داشتن هدف اتخاب درست هدف است، اینکه هدف شما متناسب به توانایی های شما و آرزویتان باشد. اگر هدف شما متناسب با خودتان نباشد و درست انتخاب نشود باز دچار بی انگیزگی در زندگی می شوید. 

  

دنبال فرصت ها نمی روند 

تصور آدم های بی انگیزه این است که هیچوقت فرصت های خوب سر راهشان قرار نمی گیرد. اما واقعیت این است که آن ها دنبال فرصت نمی روندتا شانس موفقیت بدست بیاورند. واقعیت این است که فرصت ها منتظر شما هستند تا آن ها را پیدا کنید نه این که انتظار داشته باشید جلوی راهتان بیایند.

 

راه حل 

فرصت ها را جستجو کنید و بخاطر آن ها از محدوده امن خود بیرون آمده و ریسک کنید.

 

 

دلایل بی انگیزگی در زندگی خودتان را بدانید

 

زندگی در زمان های آینده و گذشته:

بعضی ها هدف دارند اما مشکلشان این است که یا در آینده زندگی می کنند یا در گذشته و در ذهن خودشان یا در رویای خوشی که ساخته اند زندگی می کنند یا در مشکلات و شکست های گذشته خودشان غرق شده اند و اکنون را از دست می دهند و هر روزشان تکرار بی فایده همین موضوع است. بخاطر مشکلاتی که در گذشته به وجود آمده به رویاهای آینده پناه می برند و دغدغه مشکلی که در گذشته رخ داده را به دوش می کشند و این باعث می شود انگیزه ای برای زندگی نداشته باشند و همچنین زمانی که در رویای خودشان زندگی می کنند چشم که باز می کنند میبینند که واقعیت کنونیشان با رویایشان فاصله زیادی دارد و ببشتر دچار بی انگیزگی در زندگی می شوند. و اینگونه زمان ها و فرصت های خودشان را از دست می دهند.

 

راه حل:

زندگی در گذشته و آینده هیچ سودی برای ما ندارد ،ما باید از گذشته فقط درس بگیریم و از آینده یک چشم انداز و یک هدف انتخاب کنیم و با کوله پشتی پند از گذشته و عینک چشم انداز آینده در حال قدم برداریم،چیزی که گذشته، گذشته . اگر واقعا می خواهید با انگیزه و شاد زندگی کنید این جمله را در زندگیتان سرلوحه قرار دهید” چیزی رو که نمیتونی عوض کنی رهاش کن”

 

گاهی اوقات باید به این فکر کنی که الان من نفس میکشم زنده ام و هدفی دارم برای رسیدن و پایی برای رفتن این یعنی زندگی...پس دوست من همین الان مشکلات گذشته را در یک برگه بنویسید و درس ها و پندهایی که برای شما داشت را از آن برداشت کنید سپس آن برگه را به دور بیندازید و گذشته را فراموش کنید و در برگه ای دیگر اهدافتان را برای آینده بنویسید و در حال برایش برنامه ریزی کنید و قدم بردارید.

 

همیشه دنبال مقصر هستند 

آن ها همیشه شکست ها و عدم پیشرفتشان را گردن دیگران می اندازند. تقصیر آن ها نیست که در ازدواج شکست می خورند تقصیر همسرشان است. واقعیت این است که شما نمی توانید طرز فکر دیگران و کارهایشان را کنترل کنید. اگر بتوانید تشخیص دهید که اشتباه از خودتان بوده دفعه بعد این اشتباه را تکرار نمی کنید.

 

راه حل 

مسئولیت اتفاقی که برایتان افتاده است را بپذیرید. شکایت کردن ها را کنار بگذارید و مسئول زندگی خودتان باشید.

  

مقایسه های نادرستی انگیزگی درزندگی

دام دیگری که درآن زیاد گیر می کنیم مقایسه های نادرستی است که ما را دچار بی انگیزگی در زندگی می کند. خودمان را با افراد دیگر مقایسه می کنیم و بدتر از همه اینکه درون خودمان را با بیرون افراد مقایسه می کنیم و این باعث سرخوردگیمان می شود ،مقایسه هیچ وقت خوب نبوده و هیچ وقت توصیه نشده. شرایط زندگی ما انسان ها و اینکه در چه جایی و چگونه بزرگ شده ایم بسیار متفاوت از همدیگر است پس هیچوقت مقایسه نمیتواند کار عاقلانه ای باشد. متاسفانه بسیاری از بزرگترها و پدر مادرها برای ترغیب بچه خود از این کار استفاده می کنند و ما هم این کار را یاد گرفته ایم و میتوانم بگویم از بزرگترین دشمنان خودباوری همین مقایسه است ،دیگران از زندگی ما خبر ندارند و نمیدانند که چه در زندگی ما میگذرد، شاید اگر آن ها در شرایط ما بودند خیلی زندگی بدی داشتند پس مقایسه دیگران هم از روی عقل و منطق نیست بلکه از روی نافهمیشان است پس خیلی جدیشان نگیرید.

 

راه حل: 

اگر به این نکته واقف شدید که مقایسه چقدر بد است ،سعی کنید که دیگر خودتان را با هیچکس مقایسه نکنید ،بخاطر عادت های غلطی که در کودکی برای ما ایجاد کرده اند این کار کمی سخت است و ناخودآگاه دچار مقایسه می شویم، سعی کنید با آگاهی، مقایسه کردن در خودتان را از بین ببرید و هرموقع دچار مقایسه با دیگران شدید به خودتان گوشزد کنید که این نمیتواند درست باشد. اینگونه کم کم این عادت اشتباه از بین می رود . این را بدانید که  تنها جایی که مجاز هستید خودتان را با مقایسه کنید ،مقایسه با خود دیروزیتان است این کار کمک میکند هر روزتان را به بهتر از دیروز تبدیل کنید پس این مقایسه درست را جایگزین آن مقایسه اشتباه کنید . و به  مقایسه هایی که از طرف دیگران راجبه شما انجام می شود بی توجهی کنید.

  

 فرد نمی‌داند چطور از وقتش به‌شکل بهینه استفاده کند 

یکی دیگر از دلایل بی انگیزه بودن این است که معمولا این‌گونه افراد زمان زیادی را بیهوده تلف می‌کنند. آن‌ها نمی‌توانند به‌طور مؤثر برنامه ریزی کنند و معمولا کار‌ها را به‌تأخیر می‌اندازند. می‌توانید زمان را به درازا بکشانید و از آن استفاده‌ی بهینه کنید. اگر بتوانید از پس مدیریت زمان بربیایید، انگیزه‌تان بیشتر می‌شود، زیرا موفق به انجام کاری شده‌اید که در نظر افراد بسیاری، کاری‌است دشوار! برای این موفقیت شایسته تشویق هستید. امتیاز دادن به خودتان برای دستیابی به چنین دستاورد‌هایی مایه‌ی انگیزش است.

 

راه حل

بهترین راه برای حفظ انگیزه به‌کمک بهره‌گیری از زمان، این است که پیوسته به خودتان یادآوری کنید تنها شما می‌توانید زمانی را که در اختیار دارید، کنترل کنید. هیچ‌کس و هیچ‌چیز نمی‌تواند چنین کاری کند. مهارت‌های مدیریت زمان را فرا بگیرید.

  

انباشتگی ذهنی :

زمانی که در ذهنمان مسائل زیاد حل نشده ای باقی مانده اند و روی هم انباشته شدند کم کم دچار هنگ می شویم و بعد تا مدتی خلع سلاح میشویم خودمان را مثل ماشینی که یاتاغان زده و مدتی بی حوصله و بی انگیزه می شویم و دچار کلافگی و اعصاب خوردی هستیم ،حتما این مورد را تجربه کرده اید.

 

راه حل:

یک کاغذ بردارید و تمام کارها و برنامه هایتان را در آن بنویسید و با یک زمانبندی مناسب رنامه ریزی کنید و به ترتیب تکلیف هر کدام را روشن کنید و سریعا خودتان را از این حال خارج کنید

 

با انگیزه شوید و با انگیزه بمانید



 

بهترین انگیزه این است که به خود انگیزه دهیم

 

بهترین انگیزه این است که به خود انگیزه دهیم. چگونه می توان با انگیزه و با روحیه بود؟ چگونه می‌توان اشتیاق خود را حفظ کرد و هیجان خود را بالا برد؟

 

با این روش ها می توان به تقویت انگیزه بر پایه اصولی متداول دست یافت:

  

1. در تصمیم خود جدی باشید

تصمیم بگیرید که تمام مسیر را تا نوک قله پیش بروید. اگربرای شروع قدمی برداشته اید و تا این زمان، تصمیمی از ذهن شما گذشته است، حال ذهن خود را برای پیمودن کل مسیر تا نوک قله آماده کنید، پس از آن است که ذهن شما به پرواز درخواهد آمد.

زندگی شما مانند سایه‌ای است که از گوشه تاریک یک تپه سر بر می‌آورد تا لحظه‌ای که تصمیم بگیرید «می‌خواهم در کاری که می‌کنم بهترین باشم.» و ناگهان به سوی خورشید بالا می روید، و زندگی شما تا ابد متفاوت و فوق العاده می‌شود. پس مصمم باشید و دیگر با بی خیالی روزگار نگذرانید.

 

2. محدودیت ها را بشناسید

محدودیت هایی را که مانع پیشرفت شما می شود، بشناسید. دریابید برای این که در کارتان بهتر شوید چه گام‌هایی باید بردارید و چگونه؟ از دیگران هم بپرسید. دریابید چگونه می‌توانید در گام‌هایتان جدیت و پشتکار داشته باشید. هر گامی که با جدیت برداشته شود موفقیت امروز شما را تأمین می‌کند.

  

3. با افراد مناسب ارتباط داشته باشید

چه کسانی افرادی مناسب هستند؟ برنده ها یا مثبت اندیش ها؟ با افرادی همنشین باشید که برای خود هدف و برنامه ریزی دارند. با افرادی که از روحیه ای قوی برخوردارند. با عقاب ها همراه باشید. به گفته زیگ زیگلار، «اگر می‌خواهی با عقاب‌ها پرواز کنی، با بوقلمون‌ها نگرد.» و با افراد منفی نگر و کسانی که افکار مسموم دارند و دائم ناله و شکایت می‌کنند ارتباط‌مان را کم کنیم.

  

4. از خودتان مراقبت کنید

خیلی خوب از خودتان مراقبت کنید. به این معنی که مراقب رژیم غذایی خود باشید و ورزش کنید. همه می‌دانند که باید غذای بهتری بخورند، مرتب ورزش کنند و خوب بخوابند. اگر می‌خواهید در هفته پنج روز به سختی کار کنید، شب ها زود بخوابید.

  

5. خود را بهترین بدانید

مجسم کنید در هر کاری که انجام می‌دهید، همیشه بهترین هستید. به یاد داشته باشید تمام پیشرفت‌های زندگی شما با تصویری که از پیشرفت خود در ذهن دارید، شروع می‌شود.

  

6. با خود به خوبی سخن بگویید

گفت و گوی درونی خود را کنترل و تمرین کنید که با خود مثبت سخن بگویید. چگونه می‌توان چنین کاری انجام داد؟ بگویید، « من بهترین ام.» همین جمله را بگویید. بگویید، « من خودم را دوست دارم،» « می توانم این کار را انجام دهم،»، « عاشق کارم هستم.» اگر این جملات را به خود بگویید در حالی که به آن ها اعتقادی ندارید، این کار گفتن حقیقتی است که هنوز اتفاق نیفتاده است. مهم نیست از کجا می‌آیی،- مهم این است که به کجا می‌روی و مقصدت کجاست.

 

با خود آن طور سخن بگویید که می‌خواهید باشید، نه آن طور که بر حسب اتفاق هم اکنون هستید. به یاد داشته باشید ممکن است موقعیت فعلی شما در حد زیادی بر اثر یک اتفاق به وجود آمده باشد، ولی موقعیتی که می‌خواهید در آینده به آن برسید چیزی است که هم اکنون طراحی می‌کنید و تصمیم می‌گیرید که باشید.

  

7. فعال باشید

به سرعت حرکت کنید. احساس نیاز و ضرورت انجام یک کار در شما حسی است که باید تقویت کنید. این حس، شما را از هر کس دیگری متمایز می‌کند. تعصب داشته باشید و آن را تقویت کنید. هر گاه ایده خوبی به ذهن تان رسید، آن را عملی کنید. هر چه سریع تر حرکت کنید، سریع تر به هدف می‌رسید. هر چه بهتر به هدف برسید، بیشتر خود را دوست خواهید داشت و هر چه بیشتر خود را دوست بدارید، عزت نفس شما بالاتر می رود و هر چه عزت نفس شما بیشتر باشد، نظم فردی شما بیشتر می‌شود و هر چه بیشتر در کارتان پیگیری و مداومت داشته باشید، در نهایت غیر قابل توقف می شوید و به مسیر خود به سو

 

چطور با انگیزه بمانیم تا به هدف‌مان برسیم؟



 

برای برنده شدن، باید به سختی تلاش کنید فداکاری کنید و از همه مهمتر صبر داشته باشید‎

 

رفتارهای ما بر اساس چیزی است که روانشناسان آن را «اصل لذت» می‌نامند. اصل لذت، نیروی اصلی است که انسان را وامی‌دارد به دنبال کسب رضایت فوری برای نیازها، خواسته‌ها و کشش‌های خود باشد. دنبال کردن هدف‌های بلند مدت، کار سختی است زیرا پاداش و رضایت فوری دربر ندارد.

 

آیا تا به حال برای‌تان پیش آمده که برای رسیدن به هدفی، تلاش زیادی کرده باشید؟ مثلا کم کردن وزن اضافی‌تان، تمام کردن یک برنامه‌ی آموزشی و یا کسب یک مهارت ارزشمند؟ اگر چنین است پس حتما چالش‌های دنبال کردن یک هدف بلند مدت را خوب می‌شناسید.

 

ما انسان‌ها به طور ذاتی در جستجوی چیزهایی هستیم که لذت و رضایت فوری به ما بدهند.

 

رفتارهای ما بر اساس چیزی است که روانشناسان آن را «اصل لذت» می‌نامند. اصل لذت، نیروی اصلی است که انسان را وامی‌دارد به دنبال کسب رضایت فوری برای نیازها، خواسته‌ها و کشش‌های خود باشد. دنبال کردن هدف‌های بلند مدت، کار سختی است زیرا پاداش و رضایت فوری دربر ندارد.

 

به دنبال اهداف بلند مدت رفتن ما را در وضعیت انتظار قرار می‌دهد و وقتی کامروایی و خوشنودی به تاخیر می‌افتد – چیزی که دقیقا خلاف طبیعت انسان است – انگیزه ضعیف شده و از میزان تلاش‌ها کم می‌شود. برای برنده شدن، باید به سختی تلاش کنید، فداکاری کنید و از همه مهمتر، صبر داشته باشید.

 

برای غلبه بر افت اجتناب ناپذیر انگیزه که جزء ناگزیر بیشتر دست‌آوردهای بزرگ است، باید به مسیری که شروع کرده‌اید پایبند و وفادار بمانید. دلایل زیادی وجود دارد که باعث می‌شود ما پیگیر هدف‌های خود نباشیم اما عامل اصلی دست از تلاش کشیدن ما، کمبود انگیزه است. با انگیزه ماندن، کلید ادامه‌ی مسیر برای رسیدن به هدف است، مخصوصا وقتی که پیشرفتی نمی‌بینیم یا درجا می‌زنیم.

 

پیگیری هدف بلند مدت، تلاشی غیر شهودی است است که دقیقا خلاف ذات بشر است.

 

به جای جنگیدن با این پروسه، بهتر است خودتان را با آن وفق دهید تا به تدریج در جریان خواسته‌ها و گرایش‌های ذاتی‌تان قرار بگیرید. اما چگونه؟

 

خیلی هم سخت نیست. در ادامه سه راه ساده به شما توصیه می‌کنیم که کمک‌تان می‌کند در جریان پیگیری اهداف بلند مدت خود، با انگیزه و امیدوار باقی بمانید.

 

۱. همیشه پیروزی‌های کوچک‌تان را جشن بگیرید، مهم نیست چقدر کوچک و جزئی هستند 

شادی کردن بابت موفقیت‌های کوچک به شما کمک می‌کند تا سیستم پاداش‌خواهی فوری‌تان را راضی نگه دارید. مغز شما به این پیروزی‌ها نیاز دارد و این پیروزی‌ها باید تکرار شوند. در کتاب «اصل پیشرفت»، نوشته‌ی ترزا آمابیل و استیو کرامر، آمده است از پیروزی‌های کوچک برای لذت و به هیجان آوردن خودتان استفاده کنید. این دو نویسنده، مطالعه‌ای روی ۲۳۸ کارمند از هفت شرکت مختلف انجام دادند و تاثیر موفقیت‌های کوچک و جزئی را بر موفقیت‌های بزرگ‌تر و طولانی‌مدت‌تر مورد ارزیابی قرار دادند.

  

این محققان به اکتشافات مهمی رسیدند. آنها دریافتند شناخت و پیگیری دست‌آوردهای کوچک روزمره، باعث تقویت روحیه و انگیزه‌ی این کارمندان شده بود، احساسات مثبت‌شان را بیشتر کرده و نگرش و رویکردی مساعدتری نسبت به سازمان، همکاران و کارشان پیدا کرده بودند. روانشناسان دریافتند، هر نوع دست‌آوردی – کوچکی‌اش مهم نیست – می‌تواند مدار پاداش مغز ما را فعال کند. وقتی این مدار فعال می‌شود، هورمون‌های مهمی ترشح می‌شوند که به ما احساس غرور و رضایت می‌دهد.

 

 

برای غلبه بر افت انگیزه باید به مسیری که شروع کرده‌اید پایبند و وفادار بمانید‎

 

۲. پیش بروید و هر نقطه‌ی عطفی را خوب بررسی کنید 

روند پیشرفت‌تان را بررسی کنید، چند دلیل برای این کار وجود دارد؛ اول اینکه به شما این امکان را می‌دهد تا به مرور زمان پیشرفت‌تان را ببینید و متوجه آن شوید. دوم اینکه به شما اجازه می‌دهد با دقت بررسی کنید چه چیزی مفید است و چه چیزی بیفایده. در مسیرتان با عادات بد، اشتباهات و کمبود انگیزه‌هایی مواجه خواهید شد. اگر عادت کنید که مکررا بازخوردها را بررسی کنید، احتمال رسیدن به موفقیت بیشتر شده و بهتر می‌توانید از انحراف از مسیر اصلی پیشگیری کرده و هر وقت لازم بود سازگاری‌های لازم را انجام دهید.

 

کارشناسان توصیه می‌کنند راهی پیدا کنید که بتوانید به طور جدی و موشکافانه، روند پیشرفت‌تان را بازبینی کنید. استفاده از اپلیکیشن‌هایی چون Coach Me، یک راه بسیار عالی برای دقت در عادات و شادی بابت تغییرات کوچک است. می‌توانید شیوه‌ی بررسی هفتگی را در پیش بگیرید و همه چیز را طی هفته‌ای که گذشته مرور کنید. مطمئن باشید در خلال این بررسی‌ها، کلیدها و راهکارهای مفیدی خواهید یافت که جلوی موانع و لغزش‌های احتمالی را بگیرید. 

 

۳. دست از سرزنش خودتان بردارید، اشتباه و شکست، اجتناب‌ناپذیر است 

همه‌ی ما دچار اشتباه می‌شویم و وقتی سعی داریم به چیز بزرگی برسیم، گاهی زمین می‌خوریم؛ این اتفاق بخشی از فرایند رفتن به دنبال آرزوهای بزرگ است. به جای تمرکز روی شکست، از آن درس بگیرید و آن را تبدیل به امتیازی جهت موفقیت‌تان کنید؛ بله کلیشه‌ای است اما و.اقعیتی است که ارزش بارها تکرار کردن را دارد. یاد بگیرید که خودتان را ببخشید، بلند شوید و به جلو حرکت کنید. اینکه یک روز وسوسه شدید سه عدد دونات بخورید، دیر از خواب بیدار شدید و یک جلسه از باشگاه را از دست دادید یا در امتحان مردود شدید، حادثه‌ای است که تعیین کننده‌ی موفقیت شما نیست، انرژی دوباره کسب کنید و حرکت کنید.

 

صبر داشتن و حفظ شکیبایی و مقاومت حین یک پروسه‌ی بلند و طاقت‌فرسا، کار سختی است. جشن گرفتن و ارزش قائل شدن برای تمام چیزهایی که در آنها موفق بوده‌اید، رمز موفقیت و حفظ انگیزه است.

 

چگونه انگیزه‌مان را برای راه اندازیِ کار جدید بالا ببریم؟



 

انگیزه به معنای عمل است و عمل نتیجه را به دنبال دارد‎

 

راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید آسان نیست و شما باید از بسیاری از تفریحات خود اجتناب کنید تا بتوانید به دنیای ناشناخته‌ها و موارد غیرقابل‌پیش‌بینی قدم بگذارید.

 

در طول 20 سال فعالیت ورزشی خود و حضور مجدد در المپیک سال 2008، من با برخی از بهترین مربیان جهان کار کرده‌ام. اما وقتی که می‌خواستم شرکت خودم را راه‌اندازی کنم تا دانش خود را درباره روانشناسی انگیزشی و آموزش با دیگران به اشتراک بگذارم، آنقدرها هم که فکر می‌کردم کار ساده‌ای نبود.

 

راه‌اندازی یک کسب‌وکار جدید آسان نیست و شما باید از بسیاری از تفریحات خود اجتناب کنید تا بتوانید به دنیای ناشناخته‌ها و موارد غیرقابل‌پیش‌بینی قدم بگذارید. بسیاری از چیزها مانند ترس و ناامیدی انسان را از جهش بازمی‌دارند. اما یک‌چیز در این زمینه بیشترین نقش را دارد: انگیزه

 

وقتی به روزهای دوران ورزشی‌ام نگاه کردم، متوجه شدم که چه چیزی تغییر کرده است. به یاد می‌آورم که چه چیزی یا چه کسی باعث می‌شد حتی وقتی‌که نمی‌خواهم، بیشتر به خودم فشار بیاورم. به‌عنوان یک ورزشکار، تفاوت آن بود که من روزهای ساختار‌بندی شده داشتم و البته یک مربی که باید به او گزارش می‌دادم. ساختار داشتن ما را متمرکز نگه‌ می‌دارد و یک مربی نیز می‌تواند به ما فشار آورد و ما را به چالش بکشد.

 

خوشبختانه من این مراحل را پست سر گذاشتم و Onbotraining را تأسیس کردم که یک سرویس مربی آنلاین است و به افراد کمک می‌کند که به اهدافشان برسند. من تصمیم گرفتم درس‌هایی که در این مسیر آموخته‌ام را با دیگران نیز به اشتراک بگذارم. این ها سخنان خانم اینگا*، ورزشکار موفق در زمینه پرتاب نیزه است. در ادامه 10 راهکار برای رسیدن به هر آنچه در زندگی می‌خواهید از زبان این ورزشکار آورده شده است.

 

 10 راهکار برای رسیدن به هر آنچه در زندگی می‌خواهید

 

1. روی تعهد تمرکز کنید و نه انگیزه 

شما چقدر به اهداف خود متعهد هستید؟ این مورد چقدر برای شما اهمیت دارد و برای رسیدن به آن حاضر هستید چه چیزی را قربانی کنید؟ اگر خود را کاملاً متعهد بدانید، انگیزه نیز به دنبال آن ایجاد خواهد شد.

 

2. به دنبال دانش باشید و نه نتیجه 

اگر روی هیجان کشف، بهبود، کاوش و تجربه کردن تمرکز کنید، انگیزه شما همیشه در بالاترین سطح خود قرار خواهد داشت. اما اگر تمام تمرکز خود را متوجه نتایج بسازید، انگیزه شما مثل آب‌وهوا می‌شود- ناپایدار و در لحظه‌های طوفانی از بین می‌رود. بنابراین کلید ماجرا این است که روی سفر تمرکز کنید و نه مقصد. به این فکر کنید که در این مسیر در حال یادگیری چه چیزهایی هستید و چه چیزهایی را می‌توانید بهبود دهید.

 

3. سفر را سرگرم‌کننده کنید 

این‌یک بازی فوق‌العاده است. زمانی که این سفر را بیش‌ازحد برای خود سخت و جدی می‌کنید، باعث ایجاد یک وزنه احساسی می‌شوید و چشم‌انداز را نیز از دست خواهید داد.

 

4. از شر افکار رکودی خلاص شوید 

افکار بر احساسات تاثیر می‌گذارند و احساسات دید شما نسبت به کار را مشخص می‌کنند. شما قطعا افکار زیادی در ذهن خود دارید و همیشه در این فکر هستید که باید روی کدام‌یک از آن‌ها تمرکز کنید. آن فکری که شما را در یک مخمصه گیر می‌اندازد (مانند ترس یا شک) و یا آن احساسی که شما را به سمت جلو سوق می‌دهد (هیجان، تجربه کردن، تست کردن چیزهای جدید، قدم گذاشتن به خارج از منطقه راحتی)

 

 

وقتی‌که بیش‌ازحد انگیزه دارید، فرسوده‌شدن آسان‌تر می‌شود‎

 

5. از تخلیل خود استفاده کنید 

گام بعدی بعد از خلاص شدن از افکار منفی آن است که از تخیل خود استفاده کنید. وقتی‌که کارها خوب پیش می‌رود، شما پر از انرژی مثبت هستید و وقتی‌که سختی‌ها را تجربه می‌کنید، شما نیاز دارید که بیشتر انرژیک باشید. بنابراین شرایط خود را بازتعریف کنید. اگر مدام با خود بگویید که «من از کارم متنفرم» حدس بزنید که این کلمات چه احساسی را تحریک می‌کنند؟ همه‌چیز به تخیل شما بازمی‌گردد. حتی از بدترین رئیس جهان در خسته‌کننده‌ترین شغل دنیا نیز همیشه می‌توانید چیزهای جدیدی یاد بگیرید. من یک تمرین خوب برای شما دارم: برای سه روز، فقط به افکار مثبت فکر کنید و حرف‌های مثبت بزنید. خواهید دید که چه رخ می‌دهد.

 

6. آسان‌گیری نسبت به خودتان را متوقف کنید 

انگیزه به معنای عمل است و عمل نتیجه را به دنبال دارد. گاهی اوقات اعمال شما نتایج دلخواه را به بار نمی‌آورد. بنابراین شما به خودتان آسان می‌گیرید و خودتان را در شرایط سخت قرار نمی‌دهید. شما درحالی‌که خود را به سمت رکود و حتی گاهی اوقات افسردگی سوق می‌دهید، همیشه منتظر یک‌زمان یا فرصت مناسب هستید. این کار را متوقف کنید. خودتان را به چالش بکشید. آن کاری که قلبا می‌خواهید را انجام دهید، حتی اگر ترس وجود شما را فرا گرفته است.

 

7. از حواس‌پرتی‌ها اجتناب کنید 

چیزهای بی‌معنی و حواس‌پرتی‌ها همیشه سر راه شما قرار دارند. به‌خصوص آن چیزهای آسان و معمول که ترجیح می‌دهید بجای تمرکز روی چالش‌های جدید و پروژه‌های بامعنی روی آن‌ها کار کنید. یاد بگیرید که روی موارد مهم تمرکز کنید. لیستی از کارهایی که باعث هدر رفت زمانتان می‌شوند را بنویسید و نسبت به انجام ندادن آن‌ها متعهد باشید.

  

8. به دیگران تکیه نکنید 

هیچ‌وقت نباید انتظار داشته باشید که دیگران کاری را به‌جای شما و برای شما انجام دهند. تمام افراد مشغله‌های خاص خودشان را دارند. هیچ‌کدام از آن‌ها نمی‌تواند شما را خوشحال کند و یا بجای شما به اهدافتان برسد. همه‌چیز به خود شما بستگی دارد.

 

9. برنامه داشته باشید 

همیشه سعی کنید سه قدم جلوتر از خود را از پیش بدانید. به بیشتر از این هم نیازی ندارید. تقویم هفتگی خود را خالی کنید. در آن بنویسید که در چه زمانی، چه‌کاری را چگونه انجام می‌دهید. چه زمان، چه‌کاری و چگونه برای برنامه‌ریزی زمانی بسیار مهم هستند. در پایان هفته ببینید که هرروزتان به چه‌کاری گذشته است و مواردی که می‌توانید بهبود دهید را بازبینی کنید.

 

10. از خود در برابر فرسودگی محافظت کنید 

وقتی‌که بیش‌ازحد انگیزه دارید، فرسوده‌شدن آسان‌تر می‌شود. همیشه برای شناسایی نشانه‌های خستگی، خود را زیر نظر داشته باشید و همواره زمانی را به استراحت اختصاص دهید. مغز و بدنتان زمانی می‌تواند استراحت کند که شما زمان‌های تفریح و استراحت را در برنامه زمانی خود قرار داده باشید. کارهای متنوع انجام دهید، بین کارهای خلاقانه و منطقی جابجا شوید، ورزش کنید، مکان خود را تغییر دهید، مدیتیشن کنید، نفس عمیق بکشید، چشمانتان را ببندید و یا فقط به مدت پنج دقیقه روی یک‌چیز تمرکز کنید. تمام این کارها از شما در برابر فرسودگی محافظت می‌کنند.

  

نتیجه‌گیری 

فقدان انگیزه به این دلیل نیست که شما تنبل هستید و یا هدفی ندارید. حتی بزرگ‌ترین ستاره‌ها، ثروتمند‌ترین افراد و بهترین ورزشکاران نیز گاهی اوقات کم می‌آورند. آن چیزی که باعث ایجاد انگیزه برای آن‌ها می‌شود، کنجکاوی آن‌ها در مورد این است که چقدر می‌توانند بهتر یا سریع‌تر به‌پیش بروند. بنابراین فارغ از تمامی موارد ذکر شده در بالا، کنجکاو باشید و این می‌تواند شما را به اهداف و موفقیت برساند.

 

3 راهکار ذهنی برای افزایش انگیزه



 

برای انجام کارهای مختلف، انگیزه های متفاوت لازم است‎

 

برای انجام کارهای مختلف، انگیزه های متفاوت لازم است. در اینجا به سه مورد برای افزایش انگیزه اشاره خواهیم کرد و ضمن برشمردن آنها چگونگی و زمان به کار گرفتن هر یک را با هم مرور می کنیم.

 

گاهی شب ها و در هنگام خوابیدن، برنامه ریزی هایی را برای خود انجام می دهم و با طلوع خورشید و بلند شدن از خواب همه انگیزه خود را برای انجام آن از دست می دهم. این یعنی تمام آنچه را که هنگام خوابیدن برای خودم برنامه ریزی کرده بودم تا به اجرا درآوردم، همه انگیزه هایی را که به هنگام شب داشتم همه و همه را از دست می دهم.

 

ممکن است شما درست نقطه مقابل من باشید و زمانی که صبح از خواب بلند می شوید بسیار هیجان زده باشید تا روزتان را بسازید. در واقع ممکن است شما در گروه افرادی باشید که روزها برای انجام کارهای خود برنامه ریزی می کنید و حتی ممکن است این کار را هنگام صرف ناهار و یا حتی بعد از ظهرها انجام دهید.

 

زمان هایی هم وجود دارد که واقعا حال و حوصله کار کردن ندارید. این اتفاق بیشتر در اوقاتی می افتد که انگیزه کافی برای انجام کارهایتان ندارید. خبر خوب این است که محققان برای این مشکل هم راهکارهایی ارائه کرده اند. اگر ما هم جزء افرادی هستیم که گاهی انگیزه کافی برای انجام کارهایمان را نداریم، راه هایی علمی وجود دارند که بتوانیم از پس چنین چالشی که در زندگی مان به وجود آمده بربیاییم.

 

 3 راهکار ذهنی برای افزایش انگیزه

 

بیایید به بررسی این راهکارهایی که به مدد علم برای پیدا کردن انگیزه به ما پیشنهاد شده بپردازیم و برخی از آنها را با هم مورد مطالعه و بررسی قرار دهیم:

 

۱- از انگیزه درونی برای انجام کارهای خلاقانه بهره بگیرید 

در کل انگیزه به دو دسته انگیزه های درونی و بیرونی تقسیم می شوند. اگر زمانی که مهمان دارید، به دنبال تمیز کردن خانه تان هستید، این انگیزه نوع بیرونی است. اما اگر برای خودتان تفریحی را برای یک روز تعطیل ترتیب می دهید و اقدام به پیدا کردن راهی برای ارضاء خواسته تان می کنید، انگیزه درونی را خود را به کار گرفته اید.

 

در مورد انگیزه بیرونی، به عنوان مثال اگر رئیس تان به شما پیشنهاد داده که پروژه ای را که در دست دارید، زودتر از زمان معمول آن به پایان برسانید، پاداش مالی دریافت خواهید کرد، آن وقت شما نوعی انگیزه بیرونی برای انجام سریع تر آن پروژه پیدا کرده اید.

 

درست است که شما برای دریافت آن پاداش مالی بیشتر تلاش می کنید اما چنین انگیزه ای در تمامی موارد نمی تواند پاسخگو باشد و تنها در مواردی که در آنها خلاقیت وجود ندارد کارآمد است.

 

این راهکار، یعنی انگیزه بیرونی، زمانی که با افکاری خلاقانه و نو مواجه هستید، با شکست مواجه خواهد شد. پس محققان این نوع انگیزه را در چنین مواردی پیشنهاد نمی کنند.

 

در مورد ایده ها و افکار خلاقانه، به زمان بیشتر احتیاج داریم تا بتوانیم آنها را در ذهن مان بپرورانیم و چنین افکاری را به دیگر چیزهای مرتبط اتصال دهیم.

 

بیایید این کار را در عمل بررسی کنیم: به سه مورد از انگیزه های درونی تان تمرکز کنید. برای خودتان پاداش هایی را برای به ثمر رساندن کارهای ساده در نظر بگیرید، پاداش هایی که کمی هم برایتان فضا را مفرح کند. مثلا به خودتان قول بدهید در صورتی که آن کار را انجام دهید، غذای خوشمزه ای را که دوست دارید می خورید یا یک بازی که مورد علاقه تان است را انجام دهید یا یک فیلمی که مدت ها بود دوست داشتید ببینید را تماشا کنید.

 

اما در مورد کارهای خلاقانه مانند نوشتن یک مقاله و یا گذاشتن اسم بر روی یک کسب و کار جدید، تلاش نکنید که از انگیزه های بیرونی تان استفاده کنید. به جای این کار به پیشنهاد «دان پینک» که در مورد انگیزه های درونی مطلب می نویسد، گوش کنید و راهکارهای او را به کار گیرید که عبارتند از:

خودمختاری

تسلط

هدف

  

خودمختاری در مورد شانس صدق می کند. «اسکات جِلِر» مسئول دپارتمان رفتارهای کاربردی از دانشگاه تکنولوژی ویرجینیا، در گفتگویی با ویرجینیا تِک در این باره می گوید، زمانی که بدانید برای انجام انجام کاری، شانسی برای تان وجود دارد، انگیزه بیشتری برای به اتمام رساندنش پیدا می کنید.

 

هنگامیکه از سمت رئیس تان کاری به شما واگذار می شود و برای آن زمان خاصی در نظرگرفته می شود، تلاش کنید که بر سر زمان منطقی به انجام رساندن آن با رئیس به توافق برسید تا بدین ترتیب بتوانید شانس انجام صحیح و به موقع آن را برای خودتان فراهم آورید.

 

و اما درمورد تسلط، پینگ بر این باور است که تسلط، به انجام رسیدن چیزی است که برای تان اهمیت دارد. اگر کاری را که انجام می دهید واقعا دوست دارید و دلتان می خواهد که مهارت بیشتری را در انجام آن به دست آورید، انگیزه بیشتری پیدا می کنید که بهتر و زیادتر بیاموزید و آن آموخته ها را در کارتان به کار گیرید و به دنبال فرصت هستید که بیشتر و بیشتر آنها را به عمل ببندید. بالاخره زمانی خواهد رسید که شما قادر باشید از آن مهارت ها در انجام بهینه کارتان بهره ببرید.

 

و در نهایت، تمرکز به هدف؛ این امر زمانی است که شما می خواهید کار بزرگ تر از اندازه و تصورتان را انجام دهید. زمانی که مثلا به مشتری هایتان فکر می کنید، یا به اینکه چگونه کسب و کار شما خواهد توانست بر جهان تاثیرگزار باشد و یا به دنبال راهکارهایی برای اعضای تیم تان هستید که بتوانند در فعالیت هایشان مبدع باشند، در تمامی این موارد شما انگیزه فراوانی خواهید داشت تا بخش مربوط به خودتان را به بهترین نحو انجام دهید.

 

زمانی که این سه مورد، یعنی خودمختاری، تسلط و هدف را همزمان به کار گیرید، خودتان را قطعا خوش شانس و در مسیری که حرکت می کنید مصصم می بینید.

 

 

برای خودتان اهدافی را تعیین کنید که گویی در صورت محقق نشدن چیزی را از دست داده اید‎

 

۲- به دنبال آن باشید که چگونه کارتان می تواند به دیگران هم کمک می کند 

زمانی که بدانیم کاری که انجام می دهیم برای دیگران هم مفید است، آن وقت، کار موردنظر را با انگیزه بیشتری انجام خواهیم داد. یکی از نمونه ها مطالعه ای در دانشگاه میشیگان است. دانشجویان این دانشگاه به مدت ۱۰ دقیقه با کارگران یک مرکز در مورد افزایش حقوق تلفنی صحبت کردند. آمار بدست آمده نشان داد که آن کارگران تا ۱۷۱ درصد افزایش درآمد را تجربه کردند.

 

حالا این مورد را به صورت عملی بررسی می کنیم: با کسانی که ممکن است از کار شما بهره ببرند صحبت کنید. تلاش کنید با افرادی که از کار شما مستقما تاثیر می پذیرند صحبت نمایید. ممکن است آنها مشتری های نهایی شما یا مشتری های نهایی آن گروهی باشند که در مورد کارتان با آنها صحبت می کنید. ممکن است این افراد جزء گروهی نباشند که شما هر روز ملاقات شان می کنید اما در ارتباط بودن با این قشر خواهد توانست انگیزه شما را افزایش دهد. ممکن است از آنها بخواهید که فرم های نظرسنجی را برای تان پر کنند. مثلا به شما در مورد آنچه رضایت شان را بیشتر جلب می کند، اطلاعاتی بدهند.

 

اگر کنجکاو هستید که بدانید که این کار برای تان نتیجه ای را نیز به دنبال خواهد داشت یا خیر، تلاش کنید که امر یاد شده را به شکل مداوم پی گیری کنید و آن را تا زمانی انجام دهید که بدانید موثر است.

 

۳- برای خودتان اهدافی را تعیین کنید که گویی در صورت محقق نشدن چیزی را از دست داده اید 

در مورد یافته های این بخش به دو مورد می توان اشاره کرد که به شما انگیزه می دهد. اولی پایه شناختی دارد و از آن به «نفرت از دست دادن» یاد می شود. به عنوان مثال زمانی که شما پولی را روی زمین پیدا می کنید، خوشحال می شوید اما زمانی که همان مقدار پول از کیف پولتان گم می شود، واقعا ناراحت می شوید. «نفرت از دست دادن» به این موضوع ربط پیدا می کند که ما زمانی که چیزی را گم می کنیم، احساسات بیشتری را در مقایسه با یافتن همان چیز، پیدا می نماییم.

 

دومین بخش مربوط به یافتن، صاحب آن بودن است. «تاثیر موهبت ها» اصطلاحی است که برای این مورد استفاده قرار می گیرد و رتبه بندی چیزهای ارزشمندی را در زندگی صاحب شان تعیین می کند. دن اریلی اقتصاددان رفتارگرای دانشگاه دوک به همراه پروفسور زیو کارمن به مطالعه ای در این مورد پرداخته. آنها از دانشجویانی که برنده لاتاری چند دوره خرید بلیط های بازی های بسکتبال بودند خواستند تا بلیط هایشان را بفروشند، آنها هم به طور متوسط بلیط هایشان را به مبلغ ۱٫۴۰۰ دلار (حدود ۱٫۹۰۰٫۰۰۰ تومان) فروختند.

 

سپس از کسانی که بلیط هایشان هرگز در مسابقات نبرده بود رقم پیشنهادی فروش بلیط هایشان را پرسیدند و آنها ۱۷۰ دلار (حدود ۶۰۰٫۰۰۰ تومان) را اعلام کردند که البته تفاوت بسیاری میان این ارقام وجود دارد.

 

علت این جریان آن بود که برندگان تصور می کردند که بلیط هایشان از ارزش بیشتری برخوردار است و این همان «تاثیر موهبت ها» بود که به کار آمد. در واقع گروه برنده برای فروش بلیط هایشان مقاومت بیشتری نشان می دادند.

 

پروفسور واسیلی دالاکاس، از بخش بازاریابی دانشگاه سن مارکوس کالیفرنیا، در کلاس های دانشگاهی خود و در میان دانشجویان، نفرت از دست دادن را مورد مطالعه قرار داد. او دو کلاس داشت که در هر دوی آن دو کلاس از روش ها و آزمون های مشابهی استفاده می کردند. هر کدام از سئوال های آزمون های وی یک نمره داشت که اگر پاسخ اشتباه به آن داده می شد، یک نمره از دست می رفت و اگر درست جواب داده می شد یک امتیاز را برای آن دانشجو به همراه داشت.

 

داگلاس در کلاس اول خود به دانشجویان گفت درصورتی که ۵ امتیاز را در این امتحان کسب کنند لازم نیست در امتحان پایانی شرکت کنند. ۴۳ درصد از دانشجویان این کلاس نمره ۵ را از این آزمون کسب کردند. و اما در کلاس دوم، داگلاس به دانشجویانش گفت که امتحان پایان ترم دلبخواهی است و می توانند در آن شرکت نکنند مگر اینکه دانشجویی نتواند در این آزمون نمره ۵ را کسب کند. در کلاس دوم ۸۲ درصد از دانشجویان توانستند نمره ۵ را کسب کنند. باورتان می شود؟

 

در حالت دوم دانشجویان باور داشتند که این حق را پیدا کرده اند که بتوانند در آزمون نهایی شرکت نکنند و این آزمون برایشان حالت اختیاری پیدا کرده بود و با از دست دادن آزمون اول، این احتمال برای شان از بین خواهد رفت. در واقع ذهنیت از دست دادن، باعث می شد که آنها انگیزه بیشتری برای کسب نمره لازم در آزمون اول را بدست آورند.

 

در گروه اول چیزی برای از دست دادن وجود نداشت و بدست آوردن یک موقعیت جدید آن قدر که از دست دادن موقعیتی، عذاب آور است، نمی تواند در فرد انگیزه ای برای به انجام رساندن حتمی کار به وجود آورد.

 

این از دست دادن چه در مورد پول باشد، یا حقی و… اطمینان حاصل کنید که چیزی را برمی گزینید که بتوانید آن را صاحب شوید و آن همان چیزی باشد که به شما احساس ارزشمندی بیشتری می دهد.

 

مورد آخر را هم به مرحله عمل درآوریم: از روند نفرت از دست دادن برای ایجاد بیشترین میزان انگیزه در خودتان بهره ببرید. زمانی که انگیزه کافی برای انجام یک کار را ندارید می توانید از تاثیرات روانشناسی رفتارگرا استفاده کنید. مثلا اگر برای بدست آوردن یک میزان مشخص از پول تلاش می کنید، در نظر بگیرید اگر همان میزان را از دست بدهید چقدر احساس بدی خواهید داشت. آن وقت انگیزه بیشتری پیدا می کنید که تا آن را بدست آورید چرا که شما از دست دادن را دوست ندارید.

 

در واقع حس مالکیت، حسی است که می تواند هر دو نوع انگیزه، یعنی بیرونی و درونی را افزایش دهد. البته عوامل بسیار دیگری همچون، نظم، اراده، پشتکار و توجه و تمرکز کافی نیز می توانند در این روند تاثیر داشته باشند اما از همه اینها مهم تر، انگیزه است. بدون انگیزه، امکان ندارد که بتوان سختکوش تر به انجام کارها رسیدگی کرد.

 

همچنان مواردی که برشمرده شدند ممکن است لزوما برای همه افراد کارآمد نباشد. رویکردهای متفاوت دیگری هم وجود دارند که ممکن است برای این گروه بیشتر کارآمد باشند. یادمان باشد که رویکرد مناسب با خودمان را بیابیم و آن را به کار گیریم.

 

قلب شما هم صبح شنبه را دوست ندارد!



 

کمتر انگیزه‌ای باعث می‌شود صبح شنبه به‌راحتی از رختخوابتان خارج شوید‎

 

کمتر انگیزه‌ای باعث می‌شود صبح شنبه به‌راحتی از رختخوابتان خارج شوید، حتی یک فنجان قهوه! درواقع تحقیقات هم نشان می‌دهند قلب شما هم چندان صبح شنبه را دوست ندارد.

چراکه تغییر در برنامه خواب، مخصوصا در روزهای تعطیل و نیز اجبار برای صبح‌زود بیدارشدن در روز شنبه، می‌تواند منجر به بالارفتن قندخون و ابتلا به بیماری‌‌های قلبی‌شود. کمبود خواب و نیز بیداری طولانی‌مدت در روزهایی که سرکار نیستید، بدنتان را گول می‌زند و بدن به‌ اشتباه فکر می‌کند شما به منطقه جغرافیایی متفاوتی سفر کرده‌اید. فرض کنیم شما در یک روز معمول کاری، ساعت 10:30 شب می‌خوابید و ساعت 6:30 صبح هم بیدار می‌شوید. نقطه میانی خواب شما ساعت 2:30 بامداد است.

 

حال اگر بااین تصورکه جمعه صبح تاساعت 8 می‌توانید بخوابید،پنجشنبه شب تا دیروقت بیدار بمانید و فیلم تماشا کنید، نقطه میانی خوابتان را به ساعت 4 صبح رسانده‌اید که این به معنای یک ساعت و نیم اختلاف ساعت است.گرچه تصورش هم سخت است که در تعطیلات آخر هفته هم مثل روزهای کاری بخوابیم و بیدار شویم، اما حداقل با این کار می‌توانیم به تنظیم ساعت بدنتان کمک کنید. این تغییر مداوم ساعت خواب در روزهای کاری و غیرکاری، بدن و مغز را گیج می‌کند و این یکی از همان دلایلی است که گفته می‌شود شیفت شب برای سلامتی افراد مضر است. درواقع مغز ما آموزش دیده است که در ساعات مشخصی از شبانه‌روز خواب باشد وبنابراین وقتی تمام هفته خواب را از خودتان دریغ می‌کنید و صبح جمعه تا ساعت 10 می‌خوابید، مغزتان را وادار می‌کنید در ساعاتی که معمولا باید بیدار باشد، چرت بزند و درنتیجه کیفیت خوابتان پایین می‌آید. فراموش نکنید خواب در ساعاتی که مغز برای بیداری آماده است، کیفیت چندانی ندارد.

 

بازی‌‌های ویدیویی سه‌بعدی، قدرت مغز را تقویت می‌کنند
محققان بعد از انجام تحقیق برروی دانشجویانی که به مدت دو هفته روزی نیم ساعت بازی ویدیویی سه‌بعدی و دوبعدی انجام می‌دادند، دریافتند بازی‌‌های ویدیویی سه‌بعدی می‌توانند توانایی شکل‌گیری حافظه را بهبود ببخشند و با بالارفتن سن به مغز سود برسانند. این دانشجویان قبل و بعد از این مدت، تست‌‌های حافظه انجام داده بودند تا ناحیه هیپوکامپ (منطقه‌ای از مغز که مسئول حافظه و یادگیری‌‌های پیچیده است) را درگیر کنند. برخلاف بازی‌‌های ویدیوییدو بعدی، افرادی که بازی ویدیویی سه‌بعدی انجام داده بودند، عملکرد بهتری (12درصد) در تست‌ها نشان دادند. نویسنده این تحقیق می‌گوید: «این افراد اطلاعات فضایی زیادی برای کاوش و اطلاعات بسیار پیچیده‌تری برای یادگیری داشتند. ما می‌دانیم که این شیوه آموزش و حافظه نه‌تنها محرک بوده، بلکه نیازمند درگیر و فعال‌شدن ناحیه هیپوکامپ نیز هست.» تحقیقات بیشتری لازم است تا دریابیم آیا هیپوکامپ با حجم زیاد اطلاعات و پیچیدگی و روابط فضایی و جست‌وجو در بازی‌‌های ویدیویی سه‌بعدی تحریک می‌شود یا خیر.

کارکنان شیفت شب،بیشتر درمعرض سوانح رانندگی هستند.
در مطالعات انجام‌شده روی 16 نفر از کسانی که شیفت شب کار می‌کردند مشخص شد که بیش از یک سوم آن‌ها بعد از اتمام کار دچار سانحه رانندگی آزمایشی شدند. آمار تصادفات همان افراد در زمانی که به اندازه کافی خوابیده بودند به صفر رسیده بود. پزشک سرپرست این تحقیق می‌گوید: «این آزمایش خطرناک‌بودن رانندگی بعد از یک شب کامل کارکردن را نشان می‌دهد؛ درحالی‌که همین افراد اگر شب قبل به‌اندازه‌کافی خوابیده باشند، دچار سوانح رانندگی نمی‌شوند.»

طبق توصیه پزشکان، کارکنان شیفت شب باید پس از پایان کار، به‌جای اینکه خودشان رانندگی کنند، روش جایگزینی مثل استفاده از وسایل حمل‌ونقل عمومی را انتخاب کنند.

آلودگی هوا، خطر ابتلا به بیماری‌‌های قلبی را در افراد مبتلا به دیابت بالا می‌برد
براساس پژوهش‌های اخیر، قرارگرفتن درمعرض آلودگی هوا، ذرات ریز و گردوغبار و دود اگزوز ماشین به مدت طولانی خطر ابتلا به بیماری‌‌های قلبی را در خانم‌‌های مبتلا به دیابت بالا می‌برد. دکتر جیم هارت، استادیار بیمارستان زنان در شهر بوستون، می‌گوید: «افراد واکنش‌‌های متفاوتی نسبت به سطوح مختلف آلودگی از خود نشان می‌دهند و تحقیقات ما منحصرا برای بررسی همین موضوع بوده است.» بیماری‌‌های قلبی یکی از مهم‌ترین عوارض قندخون بوده و 29 میلیون نفر در کشور آمریکا را درگیر کرده است؛ بنابراین حدود 65درصد از افرادی که به بیماری قندخون مبتلا هستند، در اثر سکته و بیماری‌‌های قلبی جان خود را از دست می‌دهند.

 

در این تحقیق که 17 سال به طول انجامیده است، خانم‌هایی که مبتلا به قندخون بودند 44درصد بیشتر به بیماری‌‌های قلبی عروقی دچار شدند و با تماس آن‌ها با ذرات ریز و آلاینده‌ها، این رقم تا 66درصد افزایش پیدا کرد. دکتر هارت با اشاره به اهمیت ذرات ریز می‌گوید هرقدر ذرات بیشتری بتوانند به ریه فرد راه پیدا کنند، التهاب بیشتری را به وجود می‌آورند که منجر به مسدود‌شدن عروق خونی خواهد شد. براساس شواهد، حتی کوچک‌ترین ذرات می‌توانند از ریه مستقیما وارد جریان خون شوند.

 

چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم؛ راه‌هایی که شما را به هدف می‌رساند

۲۹

انگیزه مجموعه‌ای از خیلی چیزهاست. شاید نوعی ترس، شاید هم نوعی میل شدید باشد. هر چیزی که یک موجود زنده را وادار به حرکت کند، نامش را می‌توانید انگیزه بگذارید. اما انگیزه اولین عنصر تشکیل‌دهنده‌ی رفتار در ما آدم‌هاست، وقتی می‌پرسیم فلان شخص چرا فلان کار را انجام داد؟ دنبال انگیزه‌ی او از رفتارش هستیم. انگیزه وادارمان می‌کند کاری را که واقعا دوست داریم انجام دهیم یا به هدفی که واقعا داریم برسیم، انگار کسی توی سرمان روی یک صندلی ننویی شیک نشسته است پایش را روی پایش انداخته، مقتدرانه تاب می‌خورد و هی می‌گوید: «فکر می‌کنم می‌تونی..»، « حتما هنوز می‌تونی…»، « مطمئنم انجامش میدی…» اما این مهم است که بفهمیم چگونه در خود انگیزه ایجاد کنیم و به هدف برسیم.

 

در این نوشته می‌خواهیم درباره‌ی سه گام مهمِ تمرکز، رشد اعتماد به نفس و ثابت قدم بودن که در ایجاد انگیزه مؤثر هستند، با شما صحبت کنیم. همراه ما باشید تا ببینیم چگونه باید در خودمان انگیزه ایجاد کنیم.

 


حتما بخوانید: چطور برای رسیدن به هدف با انگیزه بمانیم؟


گام اول: متمرکز باشید

۱. موقعی که ترسیده‌اید، فکر نکنید

 

به این مورد کاملا توجه کنید! همه‌ی ما می‌دانیم که افکار منفی بد هستند؛ اما اغلب اوقات حواس‌مان نیست که داریم به آنها پروبال می‌دهیم. همیشه فکرمان مشغول چیزهایی است که نمی‌خواهیم، این جمله برای‌تان آشنا نیست؟! بله اتفاقا این بدترین چیزی است که همیشه هم اتفاق می‌افتد؛ دقیقا روی چیزی متمرکزیم که نمی‌خواهیم. البته این مسأله کاملا طبیعی است! اما ذهن ما از کجا باید بداند که ما به چیزی فکر می‌کنیم که نمی‌خواهیمش؟ پس باز هم به کار خودش ادامه می‌دهد و همان‌ها را به سمت خود می‌کشد؛ حتی اگر نخواهیم‌شان! از طرفی کدام‌تان کسی را می‌شناسید که برای چیزی که نمی‌خواهد تلاش کند؟ وقتی چیزی را نمی‌خواهید آیا برای رسیدن به آن تصمیم می‌گیرید؟! در نهایت تمام اینها دست به دست هم می‌دهد تا شما هیچ کاری نکنید.

پس ترس به چند دلیل مضر است؛ اول اینکه شما را بی‌انگیزه می‌کند، هدف منفی چیزی نیست که شما برایش تلاش کنید. نکته‌ی بعدی این است که افکار منفی که از ترس می‌آیند، خسته‌کننده و طاقت‌فرسا هستند. «ترس» انرژی شما را کم می‌کند و در حالت نگرانی مداوم نگه‌تان می‌دارد و وقتی خسته و نگران باشید، بی‌انگیزه می‌شوید.

۲. هدف خود را مشخص کنید و برایش برنامه بریزید

 

برنامه ریزی یکی از اصول فراموش‌نشدنی کار است. خوب فرض می‌کنیم که شما افکار مثبتی دارید. اما همان‌طور که گفتیم چون ذهن‌مان تشخیص نمی‌دهد ما مثبت فکر می‌کنیم یا منفی و فقط کلمات و احساسات مربوط به آنها را دریافت می‌کند، باید بدانیم چگونه و درباره‌ی به چه موضوعاتی فکر کنیم. مثلا به جای آنکه فکر کنید «نمی‌خوام دربه‌در و فقیر باشم»، «نمی‌خوام تمام عمرم موجود بیچاره‌ای باشم» باید فکر کنید «می‌خوام امنیت مالی داشته باشم». ساده است؛ چون اولی پر از کلمات منفی است و دومی یک کلمه‌ی مثبت و مهم دارد. چه عالی! خوب حالا چه برنامه‌ای برای رسیدن به امنیت مالی دارید؟

البته این فقط یک مثال بود. نکته‌ی مهم این است که برای این هدف یا هر هدف دیگری باید چند نمونه برنامه‌ی کارامد داشته باشید. می‌دانم این یکی از سخت‌ترین کارهای دنیاست اما برای رسیدن به هدف‌تان باید بین تمام موارد هماهنگی ایجاد کنید و انجام‌شان دهید. اکر واقعا این هدف مد نظر شماست، باید اول ببینید دقیقا چه می‌خواهید و چه برنامه‌ای برای تحققش دارید، اگر واقعا بخواهید راهش را هم پیدا می‌کنید. مگر اینکه نخواهید هدفی داشته باشید که از آن انگیزه‌ای به وجود بیاید. من که فکر نمی‌کنم این را بخواهید!

۳. یک هدف داشته باشید

 

شلوغش نکنید! به قول قدیمی‌ها پله‌ها را یکی‌یکی بالا بروید. اگر یک لیست بلندبالا از اهداف‌ داشته باشید، تنها اتفاقی که می‌افتد این است: استرس می‌گیرید، بی‌خیال همه‌شان می‌شوید، دچار رفتار اجتنابی می‌شوید و رسیدن به هدف را به بعد موکول می‌کنید. اما اگر قدم به قدم و یکی یکی به اهداف‌تان فکر کنید شدنی‌تر خواهند بود. می‌توانید روی یکی تمرکز کنید، به آن برسید و سراغ بعدی بروید. سود خود را کم کنید اما مطمئن باشید سوخت و سوزی در کار نخواهد بود.

اگر نتوانید روی یک هدف خاص تمرکز کنید، نمی‌توانید روی خودتان متمرکز شوید پس انگیزه‌ای در کار نخواهد بود. اهداف‌تان را به اهداف کوچک‌تر و کوتاه‌مدت تقسیم کنید تا امکان رسیدن به آنها بیشتر شود. سعی کنید یک برنامه بریزید و کم‌کم به هدف‌تان نزدیک شوید.

۴. خودتان را سرگرم کنید

 

ممکن است شما خیلی وقت‌ها کارهایی انجام داده باشید و از انجام آنها ناراضی باشید. اشکالی ندارد، گذشته دیگر گذشته است. لزومی ندارد مدام خودتان را شماتت کنید. دست از سر خودتان بردارید. اگر موفق شوید این کار را بکنید، می‌توانید تجربیات بدتان را هم مثل افکار منفی رها کنید. سعی کنید برای خودتان سرگرمی‌های تازه به‌وجود بیاورید و به همه چیز با دید منطقی نگاه کنید، آن‌ وقت چیزهای بد هم مثل بقیه‌ی چیزها می‌گذرند و آن‌قدرها آزارتان نمی‌دهند.

خواستن توانستن است. از دویدن بدتان می‌آید؟ مشکلی نیست برای وزن کم کردن، کیک بوکسینگ را امتحان کنید؛ تازه هیجان‌انگیزتر هم هست. نویسنده‌ی بدی هستید؟ (این یکی را با خودم هستم) موضوع نوشتن‌تان را عوض کنید. نمی‌توانید با ذخیره کردن پول، ضریب امنیت مالی‌تان را بالا ببرید؟ نوع زندگی و محیط اطراف‌تان را تغییر دهید. اگر محیط اطراف‌ هر فرد آن‌قدر انعطاف‌پذیر است، پس انگیزه‌تان را هم می‌توانید تغییر دهید.

۵. درباره‌ی انگیزه‌تان مطالعه کنید

شاید کمی احمقانه به نظر برسد! چطور می‌شود درباره‌ی انگیزه‌ و چیزی که در ذهن‌مان است، مطالعه کنیم؟ اما به هرحال این امر شدنی‌ است.

یکی از راه‌های مطالعه درباره‌ی انگیزه‌تان، شنیدن داستان‌های موفقیت دیگران است که مغز شما را وادار به تفکر می‌کند. البته ممکن است فکر کنید مثلا خواندن داستان کسی که موفق شده است ۳۰ کیلو وزن کم کند، شما را مأیوس می‌کند و حس کنید آدم بی‌عرضه‌ای هستید که نتوانسته‌اید حتی ۵ کیلو وزن کم کنید؛ اما اگر حتی فرض کنیم این حرف‌تان درست باشد، باید احساسات منفی را از خودتان دور کنید و عزم‌تان را جزم کنید. می‌توانید حتی از همین افراد کمک بگیرید. اتفاقا همین‌طور داستان‌ها می‌تواند برای پیشرفت ترغیب‌تان کند و از بی‌تفاوتی نجات‌تان دهند. پس هم‌کلاسی‌های دوره‌ی دبیرستان‌تان را در فیس‌بوک بی‌خیال شوید و به انجام امور مفید بپردازید.

۶. به خودتان جایزه بدهید

 

بیایید صادق باشیم؛ اینکه سریع‌تر به نتیجه برسیم واقعا کافی نیست. سال‌ها طول می‌کشد تا از یک کسب‌وکار پول خوب به‌دست آورید. ماه‌ها طول می‌کشد تا به وزن دلخواه‌تان برسید و ممکن است خیلی طول بکشد تا واقعا به احساس خوشحالی در زندگی‌مان برسیم. اما چیزی که درباره‌اش حرف می‌زنیم، احساس رضایت و خشنودی فوری است. پس می‌توانیم این راهکار را استفاده کنیم: حالا که زندگی فورا چیزی را به ما نمی‌دهد تا خوشحال‌مان کند، پس خودمان به خودمان پاداش بدهیم.

حتما نباید فقط وقتی به هدف بزرگی می‌رسید به خودتان پاداش بدهید (حواس‌تان باشد جایزه مبهوت‌تان نکند، در هر صورت باید تا آخرش بروید) نقاط هدف تعیین کنید و به هرکدام که رسیدید به خودتان جایزه بدهید. ۲ کیلو وزن کم کردید؟ عالیه! به خودتان یک جایزه بدهید، این به شما انگیزه می‌دهد چند کیلوی دیگر هم کم کنید. در امتحان بهترین رتبه را به‌دست آوردید؟ خیلی خوب است! خودتان را به یک شام عالی دعوت کنید. نیمه‌ی اول کتاب‌تان را تمام کرده‌اید؟ شگفت‌انگیز است! جایزه‌اش این است که بیرون بروید و خرید کنید.

گام دوم: اعتماد به نفس‌تان را بالا ببرید

۱. نیمه‌ی پر لیوان را ببینید

 

مهم‌ترین چیزی که باید در این بخش به آن توجه کنید این است: بدانید چه چیزی ندارید و می‌خواهید به‌دستش بیاورید. واقع‌بین باشد و نواقص یا نداشته‌هایتان را بپذیرید. آن‌وقت است که می‌دانید چه می‌خواهید و می‌توانید به‌ آنها فکر کنید. قبول دارم که این می‌تواند آغاز یک موج منفی باشد، خب بالاخره یاد نداشته‌هایتان می‌افتید! منم همین‌طور هستم! ممکن است شروع کنید به دلسوزی کردن برای خودتان، بی‌علاقه شوید، انگیزه‌تان را از دست بدهید و دیگر سمت چیزی نروید. اما چاره‌ای نیست البته راه‌حلی دارد که الان می‌گویم؛ درباره‌ی چیزی که می‌خواهید فکر کنید، و فکر کنید برای چه چیزی واقعا از خدا ممنون هستید؟ اگر این‌طوری به همه‌چیز نگاه کنید دلسرد نمی‌شوید و بهتر دست‌گیرتان می‌شود چه چیزی برای‌تان مناسب‌تر است یا باید داشته باشیدش.

۱۰ مورد از داشته‌هایتان و آنچه که دارید و برای‌شان سپاسگزارید، لیست کنید. این کار را هر روز انجام دهید (تازه، هر چقدر بیشتر فکر کنید می‌فهمید چیزهای بیشتری دارید) روی آنچه که دارید تمرکز کنید، هرچیزی که ساخته‌اید و خودتان به‌دست آورده‌اید. همه‌ی اینها به افزایش اعتماد به نفس شما کمک ‌می‌کند. اگر نگرش‌تان مثبت باشد با خودتان می‌گویید «من می‌تونم انجامش بدم». اگر به دستاوردهای گذشته‌تان نگاه کنید می‌بینید که واقعا می‌توانید. بنابراین انگیزه پیدا می‌کنید و رسیدن به هدف‌تان آسان‌تر می‌شود.

۲. راهش را پیدا کنید

 

فرض کنیم شما می‌خواهید بازیگر شوید. عالیه‌! اما از کجا باید شروع کنید؟ نمی‌دانم می‌دانید یا نه، اما اولین چیزی که درباره‌ی «چطور به هدف رسیدن» به ذهن‌تان می‌رسد می‌تواند خیلی تهدیدآمیز باشد؛ چون ممکن است باعث شود کلاً انگیزه‌تان را از دست بدهید و دست از هدف‌تان بردارید! به همین سادگی رویاهایتان به یکباره با خاک یکسان می‌شود. در صورتی‌ که اگر بدانید چه مسیری را باید طی کنید، خیلی راحت‌تر می‌توانید یک پله بالاتر بپرید.

هرچه منبع دم دست‌تان است، بررسی کنید. حالا که تکنولوژی در اختیار همه هست باید جهان زیر انگشتان‌تان باشد. به این ترتیب دیگر بهانه‌ای ندارید. از دوستان‌تان و آشنایان‌تان بپرسید، حتی می‌توانید از هرکسی که این راه را قبلا رفته، کمک بگیرید. اگر از تمام چیزی که می‌خواهید تا شما را به هدف‌تان برساند سر در بیاورید، می‌توانید به اندازه‌ی یک متخصص به خودتان مطمئن باشید. «دانش» ذهن شما را آرام می‌کند و نگرانی را از شما دور می‌کند. اگر بدانید مسیرتان چیست و چگونه باید آن را طی کنید، افکار منفی دور می‌شوند، اعتماد به نفس‌تان بالا می‌رود و نگرشی تازه پیدا خواهید کرد.

۳. دور و ورتان را از چیزهای مثبت پُر کنید

 

جهان پر از چیزهایی است که ساز مخالف می‌زنند. ممکن است بلافاصله بعد از اینکه از ذهن‌تان بگذرد: «فردا یه نفس راحت می‌کشم»، یک نفر پیدا شود و سر ۵۰ هزار تومان شرط ببندد که نمی‌توانید! پس بهتر است از چنین افرادی فاصله بگیرید. این افراد عموما اشخاص بیچاره‌ و درمانده‌ای هستند که سزاوار توجه نیستند. قبول دارم که این افراد ممکن است گاهی البته خیلی، خیلی، خیلی کم بتوانند مفید باشند. حالا به شما می‌گویم چطور؟! اگر فرضاً آن‌قدر تنها باشید که اجازه بدهید چنین فردی کنارتان بماند او سعی می‌کند شما را هم در آتش یأس یا حسادت خودش بسوزاند و چون فکر می‌کند شما نمی‌توانید او را رها کنید، به کارش ادامه می‌دهد. مقاومت او باعث می‌شود شما بخواهید توانایی‌تان را به طرف ثابت کنید. این میزان آدرنالین شما را بالا می‌برد و عزم و اراده‌ای که شما لازم دارید را به شما می‌دهد. و در هر صورت، خودتان را به خودتان و او ثابت می‌کنید. حالا می‌توانید حتی از او متشکر هم باشید. او سبب خیر شده است و ناخواسته به شما انگیزه داد و کمک‌تان کرد! دوستش داشته باشید!

۴. از کم شروع کنید

 

هیچ راهی برای اینکه هدفی مثل «معروف شدن» یا «۳۰ کیلو وزن کم کردن» یا حتی «مهارت در ساز زدن» به راحتی اتفاق بیفتد، وجود ندارد. قبول دارم که مثال‌های اغراق‌آمیزی زدم، اما می‌خواهم شما را متوجه چیزی کنم: داشتن هدفی که امکان تحققش کم است، فقط شما را متوقف می‌کند.

به جای معروف شدن، از دست دادن وزن زیاد و یادگرفتن یک ساز سخت، کمی کوتاه بیایید مثلا یک کانال موفق در یوتیوب برای خودتان بسازید. ۵ کیلو وزن کم کنید و برای شروع فقط یاد بگیرید یک آهنگ با هر سازی که دوست دارید بنوازید. همه‌ی این کارها در جهت همان اهداف بزرگ شما هستند اما فرق‌شان این است که شدنی‌تر هستند.

اگر لیستی از اهداف یا کارها دارید به نفع‌تان است که از کوچک‌ترین‌شان شروع کنید وقتی آن را به نتیجه برسانید، انگیزه‌ی لازم برای کار بعدی خود به خود ایجاد شده است. دستاورد واقعی مثل این می‌ماند که نصف راه را رفته باشید.

۵. تجسم کنید

 

هر روز چند دقیقه بنشینید و تجسم کنید که هدف‌تان را به‌دست آورده‌اید. تمام مراحل را تجسم کنید؛ اهداف‌تان، نحوه‌ی انجام دادن‌شان، دستیابی به آنها و هر چیز خوب دیگری که به آنها مربوط است. حسی که دارید شبیه چیست؟ بعد از چند دقیقه بلند شوید. چه حسی دارید؟

از تمام حواس‌تان کمک بگیرید. چه مزه‌ای و چه بویی حس می‌کنید؟ چه صدایی می‌شنوید؟ چه چیزهایی می‌بینید؟ چه چیز زندگی را بعد از رسیدن به هدف‌تان دوست دارید؟ کدام صفت‌ها برای توصیف این زندگی مناسب هستند؟ کار کردن روی کدام موارد و جزئیات، هدف‌تان را شفاف‌تر و دست‌یافتنی‌تر می‌کند؟ کجا هستید؟ در چه مرحله‌ای؟ چه می‌کنید؟ چه لباسی تن‌تان است؟ چطور به نظر می‌رسید؟ چه کسی کنارتان است؟ تمام اینها را تصور کنید و در ذهن‌تان لمس‌شان کنید. حالا چه حسی دارید؟ انگیزه یعنی همین!

گام سوم: به راه‌تان ادامه بدهید

۱. هیجان‌تان را حفظ کنید

 

خیلی وقت‌ها قبل از اینکه به چیزی برسیم، جذابیت خودش را از دست می‌دهد. حتی اگر روی هدفی کار کردید و برایش وقت و انرژی گذاشتید، باز هم این ریسک وجود دارد که خیلی زود خسته شوید. پس نباید بگذارید چنین اتفاقی بیفتد. در همه‌حال باید به اندازه‌‌ی کافی برای هدف‌تان جذابیت ایجاد کنید.

با توجه به توانایی‌هایتان، مفاهیم تازه‌ای از اهداف‌تان را تجربه کنید. اگر هدف‌تان وزن کم کردن است، یک عادت غذایی سالم تازه انتخاب کنید و اگر می‌خواهید پول بیشتری به‌دست آورید، سعی کنید به دنبال یک استراتژی کسب‌وکار جدید و یک سیستم بودجه‌ی متفاوت باشید.

اطراف‌تان را از تصاویری که دوست دارید، پرکنید. اگر تصاویر جذابی از اهداف‌تان جلوی چشم‌تان باشد، انگیزه‌تان بالا می‌‌رود. تصویر پس‌زمینه‌ی لپ‌تاپ‌تان را همان چیزی که دوست دارید بگذارید تا به شما انگیزه بدهد. برای خودتان این‌طرف و آن‌طرف در جاهای غیرمنتظره یادداشت‌های کوچک بگذارید. به خودتان یادآوری کنید «آره من انجامش میدم.. من به‌دستش میارم». این تمام چیزی است که قطعا هیجان‌زده‌تان می‌کند.

۲. مدام طرح خود را اصلاح کنید

شما برای شروع یک هدف دارید و می‌دانید چگونه به آن برسید. اما وقتی اجرای طرح‌تان را آغاز می‌کنید کمی که جلوتر بروید، ممکن است به مواردی برسید که عملا بی‌فایده هستند یا حداقل ارزش وقت گذاشتن ندارند. می‌توانید همین وقت را برای تجزیه و تحلیل بگذارید و طرحی ارائه کنید که با سرعت بیشتری جلو برود.

لیستی از تمام فعالیت‌هایی که باید انجام دهید، تهیه کنید. ببینید کدام‌شان در حال حاضر بازده‌ی بالاتری دارند؟ کدام‌یک واقعا مهم هستند و نمی‌توان حذف‌شان کرد؟ وقتی مشخص شد بهترین‌ها کدام هستند و کدام‌ها خیلی مهم نیستند، تمرکز، وقت و انرژی‌تان را روی کارهای سودمند‌تر می‌گذارید به این ترتیب وقت‌تان هدر نمی‌رود و بازده‌ی بیشتری هم خواهید داشت. حالا به جای اینکه استرس بگیرید، همه‌چیز تحت کنترل‌تان است و انگیزه دارید که ادامه بدهید.

۳. جلوی چشم باشید

صبح دوشنبه است و تصمیم گرفته‌اید قهوه خوردن را ترک کنید. فکر بدی نیست! شما ساعت ۷:۳۰ این تصمیم را می‌گیرید و باید ساعت ۹ هم در دفترتان برای یک جلسه‌ی کاری حاضر شوید. قبل از جلسه، آبدارچی برای همه قهوه‌ی گرم و خوشمزه می‌آورد. اما کسی نمی‌داند که شما در حال ترک کافئین هستید. باید چه کار کنید؟ به همه‌ی همکاران‌تان بگویید!

اینکه به همه اعلام کنید: «آهای! من میخوام این کار رو انجام بدم»، باعث می‌شود به خاطر حفظ آبرو و غرور خودتان هم که شده، خودتان را ملزم به انجام تصمیم‌تان کنید. امیدوارم همیشه طوری رفتار نکرده باشید و چیزی فراتر از خودتان، برای دیگران نساخته باشید که شکست خوردن خیلی برای‌تان سخت‌تر شود. از طرفی اگر همکاران‌تان بدانند که قهوه را ترک کرده‌اید، حتما لیوان‌تان را جایی پنهان خواهند کرد؛ در هر صورت این هم یک نوع کمک است!

حتما شما هم زمان زیادی را با اینترنت می‌گذرانید و در فضای مجازی بیشتر با مردم ارتباط دارید تا در زندگی واقعی! ناراحت‌کننده است اما متأسفانه اکثر ما همین‌طور هستیم! تصمیمات‌تان را در فضای مجازی اعلام کنید شاید این بار شما الهام‌بخش شخص دیگری باشید و انگیزه ایجاد کنید.

۴. از کاه، کوه نسازید

 

تا به‌حال چند بار به این جمله برخورده‌اید: «اجازه ندهید موانع شما را زمین بزنند»؟ موانع وجود دارند و نمی‌توان از آنها فرار کرد! حتی موفق‌ترین افراد هم به موانع زیادی برخورد کرده‌اند. چون موفقیت بدون موانع بی‌مفهوم است؛ آنها حتما از موانع بیشتری هم عبور کرده‌اند. ادیسون کم شکست خورد؟! به یاد بیاورید او ۱۰۰۰۰ راه پیدا کرد که هیچ کدام‌شان جواب نداد!

آسان‌ترین راه عقب‌نشینی و پاک کردن صورت مسئله است. خوب نمی‌توانید! زور که نیست! فقط یادتان باشد، وقتی عقب‌نشینی می‌کنید، اعتراف کرده‌اید که نمی‌توانید. پس ۱۵ دقیقه به خودتان زمان بدهید و از کارکردن فاصله بگیرید. فردا هم روز خداست. شکست امروز هیچ ربطی به فردا ندارد، فردا روز دیگری است با تلاش‌ها و امیدها و انگیزه‌های دیگر.

۵. دوستان همفکرتان را برای حمایت از خودتان مطلع کنید

 

باید اعتراف کنم کارهای کمی در این دنیا وجود دارد که آدم بتواند به تنهایی از پس آنها برآید. اگر از کسانی‌ که واقعا درک‌تان می‌کنند کمک بگیرید، بار بزرگی از روی دوش‌تان برداشته می‌شود.

به این نکته توجه کنید روی خودتان کار کنید و این سپر دفاعی «کمک نگرفتن از دیگران» را کنار بگذارید. باور کنید این نه نشانه‌ی ضعف شماست، نه نشانه‌ی حماقت‌تان. کمک دادن یا کمک گرفتن عین انسانیت است! یک گروه حمایت‌کننده‌ی درجه‌ی یک برای خودتان دست و پا کنید، کم‌ترین کمک‌شان این است که به شما انرژی خوبی می‌دهند. وقتی احساس کنید شکست خورده‌اید، نمی‌گذارند به قهقرا بروید، با منابعی که در اختیار دارند و با ایده‌هایشان یاری‌تان خواهند کرد و البته انگیزه‌ی لازم را پیش روی‌تان قرار می‌دهند. دوستان خوب، گروه‌های آنلاین و خلاصه یک شبکه‌ی انگیزشی مؤثر برای خودتان تشکیل دهید.

۶. نمودار پیشرفت خود را ترسیم کنید

انسان‌ها به طور طبیعی تمایل به عینی کردن همه‌چیز دارند. می‌دانید چند نفر از هنر انتزاعی متنفرند؟ فهمیدنش احتمالا باید سخت باشد! پس اگر شما در این مسیر بهترین هستید، به‌دست آوردن همه‌چیز خیلی ممکن‌تر به نظر می‌رسد. به راه‌تان ادامه‌ دهید! می‌توانید بنشینید و ببینید چگونه این کار بزرگ را انجام می‌دهید. خوب دیگر چه می‌خواهید؟ این هم انگیزه!

یک دفترچه مخصوص این موضوع داشته باشید. وظایف و کارهایی را که باید هر روز انجام دهید (یا کارهایی که باید تکمیل شوند)، یادداشت کنید و مدام خودتان را چک کنید تا اگر به اهداف میانی یا اهداف کوچک‌تر رسیدید قابل تشخیص باشند و هرجا می‌روید دفترچه‌تان همراه‌تان باشد؛ این خودش نوعی یادآوری انگیزه است!

زندگی کوتاه است. امروز را آن‌طور که هست درک کنید و کارهایی را که می‌خواهید، انجام دهید. بجنبید و تنبلی نکنید! فردا هم کارهای دیگری برای انجام دادن وجود دارد.

 

۶ راه افزایش انگیزه در بی‌حوصلگی

۲۱

حتی با­انگیزه­‌ترین و جاه­‌طلب‌­ترین افراد هم گاهی برای رسیدن به اهداف خود به مشکل بر­می‌­خورند و بی‌حوصله می‌شوند. خبر خوب این است که در اغلب اوقات خودمان می­‌توانیم علت رکودمان را بفهمیم. خبر خوب بعدی اینکه راه‌­هایی هم برای خلاص شدن از شر رکود و برای ایجاد انگیزه وجود دارد. در اینجا شش راه برای ایجاد انگیزه به شما معرفی می­‌کنیم.

۱. علت رکودتان را پیدا کنید

 

 

علل بروز رکود در زندگی شما ممکن است یکی از موارد زیر باشد:

  • از انجام کاری که می­‌دانید مجبور به انجام آن هستید، می‌­ترسید. انجام این کار را به تعویق می‌­اندازید چون در حقیقت از آن کار خوشتان نمی­‌آید.
  • خسته­‌اید. جای غذای خوب، خواب کافی و ورزش در زندگی شما خالی است یا اینکه بیمار هستید و حال و روز درست و حسابی ندارید.
  • اعتماد به نفس شما پایین است. می­‌ترسید از منطقه‌ی آسایش خود خارج شوید و خود را به چالش بکشید.
  • وسط انجام یک پروژه هستید. از آن پروژه­‌هایی که اول برای انجام‌­اش هیجان داشته‌­اید، ولی حالا که به سخت‌­ترین قسمت، یعنی میانه­‌ی پروژه رسیده­‌اید، هیجان خود را از دست داده­‌اید و هنوز تا رسیدن به ته پروژه راه زیادی در پیش دارید.

حتما بخوانید: ۱۳ عادت بدی که بهره‌وری را پایین می‌آورد


۲. وقتی از انجام کاری می­‌ترسید، طوری برنامه‌­ریزی کنید که نتوانید از زیر انجام دادنش در بروید

 

مثلا فرض کنید که تصمیم می­‌گیرید صبح‌­ها ورزش کنید. برای اینکه بتوانید بر نفس امّاره­‌ی خود غلبه کنید، لباس‌­های ورزش را کنار تخت­خواب‌تان بگذارید تا صبح کله‌­ی سحر که بیدار شدید، با لباس‌­ها چشم در چشم شوید. برای محکم‌­کاری، با دوستان خود قرار بگذارید تا در باشگاه همدیگر را ببینید. دوستی با یک آدم مسئولیت­‌پذیر انگیزه‌­ی رسیدن به موفقیت را در شما بالا می‌­برد.

برای تهیه کتاب «مدیریت زمان به روش اساتید هاروارد» کلیک کنید

۳. وقتی خسته‌اید، مواظب سلامتی خود باشید

 

بعضی روزها، به خود استراحت بدهید. بعضی روزها ورزش کنید. بعضی روزها هم فقط با فاصله گرفتن از فضای کار و کمی هواخوری، حالتان بهتر می‌شود. ببینید اخیرا عادت‌های شما به چه صورتی بوده است. آیا استراحت کافی داشته‌اید؟ غذاها و نوشیدنی‌های سالم مصرف کرده‌اید؟ به تازگی مبتلا به بیماری خاصی شده‌اید که باعث شود احساس کسالت کنید؟ دقت کنید که در این مدت اخیر چطور از بدن خود مراقبت کرده‌اید؛ توجه به حفظ سلامتی می‌تواند در عبور از رکود و ایجاد انگیزه به شما کمک کند.


حتما بخوانید: ۲۷ نکته علمی در مورد سلامتی


۴. هر وقت احساس کمبود اعتماد به نفس کردید، به این فکر کنید که چرا به توانایی­‌های خود شک دارید.

آیا با افکار منفی دست به یقه هستید؟ یک اتفاق یا اظهار نظر منفی به تازگی زندگی را برایتان زهرمار کرده است؟ خودتان را با بقیه‌ی آدم‌­ها مقایسه می­‌کنید؟ وقتی افکار منفی از سر و کول مغزتان بالا می­‌روند، پیش خودتان از خودتان تعریف و تمجید کنید یا کمی به خودتان استراحت بدهید و سعی کنید از زندگی لذت ببرید.


حتما بخوانید: فیلم آموزشی : ۳ روش برای افزایش اعتماد به نفس


۵. وقتی به میانه­‌ی راه رسیدید، ثابت قدم بمانید

 

وقتی برنامه‌ریزی می‌­کنید که به هدفی معین دست پیدا کنید، معمولا اول راه حفظ انگیزه و حرکت رو به جلو کار ساده‌­ای است. در ابتدای راه، وقتی به نتایج نهایی کار فکر می­‌کنید و شور و شوق و افکار مثبت به ذهن‌تان می­‌آیند. در انتهای راه هم حفظ انگیزه کار بسیار آسانی است. وقتی به انتهای راه نزدیک می‌­شوید، دیدن نقطه­‌ی پایان شما را هیجان‌­زده می­‌کند و باعث حرکت رو به جلو می‌­گردد.

به نظر من، میانه‌­ی راه سخت­‌ترین قسمت راه است. در میانه­‌ی راه، اگرچه هیجان اولیه از بین رفته است، اما هنوز برای رسیدن به هدف نهایی راه زیادی باید رفت. تازه در میانه­‌ی راه است که شما می‌فهمید برای اتمام راه چقدر زحمت و زمان نیاز دارید. در این وضعیت، ناامید می‌شوید و گاه و بی‌­گاه برای خارج شدن از ناحیه‌آسودگی و حرکت رو به جلو به مشکل برمی‌خورید.

در میانه­‌ی راه، به این فکر کنید که از اول اصلا چرا وارد این راه شدید؟ علل شخصی، منطقی و مهمی که باعث شدند بخواهید به این هدف برسید چه بودند؟ اغلب به یاد آوردن همین «چراها» به ما کمک می‌کنند وقتی دچار رخوت می‌شویم بار دیگر انگیزه پیدا کنیم.

در این حال، به این حرف کنفُسیوس، فیلسوف چینی، فکر کنید: «مهم نیست چقدر کند حرکت می‌کنید، مهم این است که از حرکت کردن باز نایستید.» وقتی به میانه‌­ی راه رسیدید به حرکت رو به جلو ادامه دهید. خودتان را متعهد کنید که در روز برای رسیدن به هدفتان کاری، هرچند کوچک، انجام دهید.


حتما بخوانید: چطور پشتکار خود را زیاد کنیم؟


۶. به یاد داشته باشید که رکود تا ابد ادامه نخواهد داشت و بلافاصله برای رهایی از رکود اقدام کنید

با قدم‌­های کوچک شروع به حرکت به سمت هدف خود کنید. به یاد داشته باشید که استقامت و استواری می­‌تواند شانس رسیدن شما به موفقیت را چندین برابر کند. یادتان باشد، راه رسیدن به موفقیت پر از پستی و بلندی است. حرکت رو به جلو در شرایطی که انگیزه‌ی خود را از دست داده­‌اید کمک می­‌کند تا بر ترس‌­های خود غلبه کنید، از منطقه‌ی آسایش خارج شوید و افکار منفی را از خود دور کنید. هر قدمی که در این شرایطِ سخت به سمت جلو برمی­‌دارید کمک می­‌کند تا حس اعتماد و توانمندی در شما تقویت شود و مثل تکانه­‌ای است که شما را به سمت خروج از رکود هل می‌دهد.

هرگاه در زندگی برای رسیدن به هدفی برنامه‌­ریزی ­کنید، قطعا با مشکلات و سختی‌­هایی روبه‌رو خواهید شد. این مشکلات و سختی‌­ها باعث می‌­شوند انگیزه­‌ی خود را از دست بدهید و با سر وارد رکود و رخوت شوید. در این شرایط، غلبه بر مشکلات و تلاش برای خروج از رکود کمک می­‌کند تا به موفقیت بلندمدت خود دست پیدا کنید. وقتی بفهمید که می­­‌­توان در روزهای بد و سخت به خود انگیزه داد، در­خواهید یافت که در آینده با مشکلات سخت­‌تر چطور باید دست و پنجه نرم کنید.

هر آدمی در دوره­‌ای از زندگی دچار رکود می­‌شود. درک علت از دست دادن انگیزه و اقدام برای رهایی هرچه سریع­‌تر از شر این رکود، کمک می­‌کند تا به موفقیت‌­های بزرگی که در انتظار شما هستند، دست پیدا کنید.

 

روانشناسی ایجاد انگیزه؛ ۱۲ راهکار برای اینکه همین الان باانگیزه شوید

۴

همین اول کار بگویم که اگر می‌خواهید وظایف‌تان را درست و کامل انجام دهید، باید به خودتان انگیزه بدهید. حتما می‌پرسید چه انگیزه‌ای و چگونه؟ مقاله زیر به شما کمک می‌کند تا بیشتر با شیوه‌های کاربردی افزایش انگیزه آشنا شوید.

 

 

اول از خودتان بپرسید (فارغ از اینکه کاری را به آخر می‌رسانید یا نه)، آیا این قابلیت را دارید که برای انجام همه‌ی وظایف و کارهایی که باید انجام دهید، به وجد بیایید؟! یا اینکه اساسا شروع یک کار برای‌تان سخت است؟ آیا به جای تمرکز بر روی کارهای تلنبار شده‌تان، مدام آن‌ها را نادیده می‌گیرید و گاهی هم فرار می‌کنید؟ آیا شما هم همیشه کاری را که از انجام آن متنفرید، در انتهای لیست کارهایتان می‌گذارید؟

باید واقعیتی را به شما بگویم؛ تا زمانی که انجام کار را به تأخیر می‌اندازید، استرس و فشار بیشتری را با خود حمل خواهید کرد. در نتیجه، ممکن است بعد از مدتی اعتماد به نفس خود را از دست بدهید و حتی به توانایی خود در انجام آن کار شک کنید! می‌دانم شروع کاری که برای‌مان جذابیتی ندارد ولی حتما باید انجام شود تا چه حد می‌تواند آزاردهنده باشد. پس چاره چیست؟ ایجاد انگیزه برای شروع هر کاری می‌تواند موتور محرکه‌ی شما در انجام آن کار باشد. بیایید اول با ساختار انگیزش کمی بیشتر آشنا شویم.

انواع انگیزش

دو نوع انگیزه درونی و بیرونی وجود دارد که در انجام هر کاری، بسته به نوع آن به طور ترکیبی می‌توانند به ما کمک کنند.

۱. انگیزش درونی

حالتی است که در آن شما برای به دست آوردن نیازهایتان، با عوامل درونی برانگیخته می‌شوید. اکثر عادت‌های ما و کارهایی که در اوقات فراغت‌مان انجام می‌دهیم بر اساس انگیزه درونی است. این کارها را انجام می‌دهیم چون از انجام دادن‌شان لذت می‌بریم و صرفا به دلیل اجبار و یا الزامی برای انجام‌شان، دست به کار نمی‌شویم.

۲. انگیزش بیرونی

حالتی است که در آن توسط عوامل بیرونی که توسط دیگران ایجاد می‌شوند و در کنترل دیگران‌اند، برانگیخته می‌شویم. به عنوان مثال دریافت دستمزد و یا مورد تشویق و تجمید قرار گرفتن. شغل و کار ما معمولا با انگیزش‌های بیرونی در ارتباط است. هرچند، در صورت لذت بردن از کار، انگیزش درونی نیز در انجام آن دخیل بوده است.

اکثر وظایفی که ما در محل کارمان انجام می‌دهیم، هر دو نوع انگیزش را در بر می‌گیرند. اما مسئله اینجاست؛ با اینکه ما شغل‌مان را دوست داریم و حقوق کافی هم برای آن دریافت می‌کنیم (هر دو نوع انگیزش درونی و بیرونی)، علاقه و انگیزه‌ای به انجام بعضی از کارها نداریم (کارهایی نظیر بایگانی کردن، بحث با کارکنان در مورد ضعف عملکردشان، گزارش نویسی و…).

چیزی که مشخص است این است که به هر حال ما مجبوریم به عنوان قسمتی از وظایف شغلی‌مان کارهای ناخواسته‌ای را انجام دهیم، پس باید راهی برای افزایش انگیزه پیدا کنیم. اینجاست که مفهوم خودانگیختگی (انگیزه دادن به خود) اهمیت ویژه‌ای‌ پیدا می‌کند.

خودانگیخته باشید. برای این کار لازم است نیازهای خود را ارزیابی و درک کنید و بدانید چه چیزی برای شما ارزشمند و شایسته‌ی تقدیر است. حالا این هنرمندی شماست که با تغییر محیط در راستای جذابیت‌های ذهنی‌تان، خودانگیخته شوید. پس به جای اینکه دنبال عواملی باشید که یک وظیفه را برای شما جالب‌تر کند، خودتان آن را به شکلی درآورید که برای‌تان جالب‌تر و ارزشمندتر شود. برای این کار روش‌های گوناگونی وجود دارد که در زیر به آن اشاره شده است.

نکته:

مقاله‌ی معروف‌ترین نظریه های انگیزشی برای فهم و بررسی نیازهای شما، اطلاعات بیشتر و کامل‌تری را در اختیارتان قرار می‌دهد.

استراتژی‌هایی برای خودانگیختگی

بر اساس دو نوع انگیزشی (انگیزش درونی و بیرونی) که توضیح داده شد، دو نوع استراتژی نیز قابل تعریف است. حالت اول این‌ است که وظیفه و کار مورد نظر را از نظر درونی، جالب‌تر و رضایت‌بخش‌تر انجام دهید. حالت دوم این است که برای خودتان پاداش‌های بیرونی و شخصی در نظر بگیرید. استفاده‌ی ترکیبی از دو استراتژی بالا معمولا بیشترین اثربخشی را به دنبال دارد. بر اساس استراتژی‌های ذکر شده، می‌توان روش‌های کاربردی و متنوعی را برای ایجاد خودانگیختگی، پیاده کرد.

۱. نگرش و رویکرد خود نسبت به وظایف و کارهای ناخواسته و اجباری را تغییر دهید

به عنوان مثال مرتب کردن و سازماندهی قفسه‌ی بایگانی ممکن است به خودی خود انگیزه‌بخش نباشد؛ اما اگر اینگونه به این مسئله نگاه کنید که انجام این کار و مرتب کردن فایل‌ها و مدارک موجود در قفسه‌ی بایگانی، باعث می‌شود دیگران به شما به عنوان یک فرد شایسته، منظم و قابل تقدیر نگاه کنند، ممکن است انگیزه‌ی کافی برای انجام این کار را به دست آورید. اگر اینگونه به مسئله نگاه کنید می‌توانید پیوندی میان انجام یک کار نه چندان جالب و نیازهای خود (در این مورد مورد توجه و تشویق قرار گرفتن) ایجاد کنید و با تکیه بر آن، وظیفه و کار خود را به خوبی انجام دهید.

۲. به چرایی کاری که انجام می‌دهید فکر کنید

ممکن است گاهی به این موضوع فکر کنید که کار شما کاری بیهوده و بی‌هدف است و چرا وقت خود را با انجام چنین کار بیهوده‌ای تلف کنید؟ یکی از روش‌های عالی جهت افزایش انگیزه‌ی خود این است که تمام نکات مثبت و دستاوردهای شغل خود را لیست کنید. به عنوان مثال اگر شما کارمند بخش خدمات نظافتی در یک بیمارستان هستید، کار شما باعث می‌شود بیماران در مقابل میکروب‌ها و آلودگی‌ها در امان باشند. اگر شما کسب و کاری بین المللی در حوزه‌ی تجهیزات و مبلمان اداری دارید، کار شما افزایش بهره وری کارکنان در سرتاسر جهان را به ارمغان می‌آورد.

۳. اهداف‌تان را تعیین کنید

با تعیین اهداف، شما دقیقا می‌دانید که برای به دست آوردن آنچه در زندگی‌تان می‌خواهید؛ دقیقاً باید به دنبال انجام چه کارهایی باشید. در نتیجه دیگر آن کارها برای‌تان خسته کننده نخواهد بود. به عبارتی با نگاه کردن به تصویر کلی و مشخص اهداف‌تان، خواهید دید که چقدر راحت‌تر می‌توانید وظایف و کارهای ناخواسته و اجباری‌تان را به انجام برسانید.

۴. وظایف خود را به اجزای کوچکتر تقسیم و تجزیه کنید (کارتان را بشکنید)

به عنوان مثال مرتب کردن و سازماندهی همه‌ی فایل‌ها و مدارک موجود در قفسه‌ی بایگانی شما ممکن است کار حجیم و سنگینی باشد و انجام آن طی یک مرحله بسیار دشوار به نظر برسد؛ بنابراین اول فایل‌ها را دسته بندی کنید. به طور مثال آن‌ها را با توجه به حروف الفبا در چند دسته قرار دهید. بعد از چیدن هر دسته در جای خود، برای مرتب کردن بقیه آن‌ها انگیزه و حس بهتری پیدا خواهید کرد.

۵. برای خودتان مسئولیت و الزام پاسخگویی ایجاد کنید

درباره‌ی وظایف و کارهایی که باید انجام دهید و همچنین مدت زمانی که انتظار می‌رود کار را در طول آن به اتمام برسانید، به مدیر و یا همکار خود توضیح دهید. وقتی که بدانید دیگران از شما انتظار دارند که کارتان را در زمان مشخصی به خوبی به پایان برسانید، انگیزه پیدا می‌کنید تا با انجام بهتر وظایف خود، توانایی‌تان را به دیگران اثبات کنید.

۶. زمان‌تان را مدیریت کنید

مدیریت زمان را یاد بگیرید. برای خودتان برنامه‌ی زمانبندی شده‌ای طراحی کنید که در زمانی مشخص، به شیوه‌ای موثر بتوانید آن را اجرا کنید.

۷. کارهای خود را به تعویق نیندازید

غلبه بر عادت به تعویق انداختن کارها را یاد بگیرید. وقتی که انگیزه‌ی کمی برای انجام کاری دارید؛ مطمئن باشید که اگر آن را به تعویق بیندازید، انگیزه‌تان کمتر شده و احتمال به انجام رسیدن آن بیش از گذشته، کاهش می‌یابد و در مواقعی به صفر نیز خواهد رسید. پس برای زودتر به انجام رساندن کارهایی که انگیزه کمتری دارید، بیشتر عجله کنید.

۸. برای خود پاداش در نظر بگیرید

با خود‌‌ عهد ببندید که اگر کار مورد نظرتان را در زمان مشخص و با موفقیت انجام دادید به خودتان پاداش خوبی بدهید. به عنوان مثال اگر کار کوچکی را به خوبی انجام دادید به عنوان پاداش برای خود بستنی یا چیز خوشمزه‌ی دیگری که دوست دارید بخرید و هنگامی که کار بزرگتری را با موفقیت پشت سر گذاشتید؛ خود را به یک رستوران برای صرف یک شام خوب و دلچسب دعوت کنید!

۹. با پیامدهای منفی ناشی از انجام ندادن کار، به خود هشدار دهید ( خود را بترسانید)

به خودتان بگویید که اگر این کار را به خوبی انجام ندهید با رئیس‌تان به مشکل بر می‌خورید. روی این موضوع تمرکز کنید و با فکر کردن به اینکه مثلا رئیس‌تان نسبت به شما ذهنیتی منفی پیدا می‌کند و ممکن است زمانی که به کمک او نیاز دارید و مثلا می‌خواهید برای انجام کارهای شخصی‌تان از او مرخصی بگیرید، با شما همکاری نکند. پس به خود هشدار دهید که لازم است کارتان را به موقع و درست انجام دهید.

۱۰. وظایف‌تان را در صورت امکان با همکاران خود مبادله کنید

میتوانید برخی از وظایفی را که علاقه‌ای به انجام آنها ندارید به یکی از همکاران‌تان که مشکلی با انجام آنها ندارد بسپارید و به جای آن، برخی از وظایف او که انجام آن برای شما خوشایندتر است را به عهده بگیرید. در محیط کار از علایق، استعدادها و نیازهای یکدیگر جهت انجام موثرتر وظایف‌تان استفاده کنید.

۱۱. اجازه دهید افکار مثبت و افراد مثبت اندیش شما را احاطه کنند

افکار مثبت بسیار قدرتمند هستند. فقط به خود بگویید که «من می‌توانم»، در بسیاری از مواقع این جمله تمام چیزی است که برای شروع یک کار به آن نیاز دارید! از سوی دیگر وقتی افرادی که در کنار خود دارید مثبت اندیش باشند، همواره از شما حمایت می‌کنند و شما را تشویق می‌کنند که به تلاش خود ادامه دهید و این انگیزه را به شما می‌دهند که کارتان را با موفقیت پشت سر بگذارید.

۱۲. برای خود یک کارنامه‌ی انجام کار، درست کنید

تمام کارهایی که موفق به انجام آنها شده‌اید را در یک کارنامه ثبت کنید. این کارنامه به شما انگیزه می‌دهد. وقتی کاری را با موفقیت به اتمام رساندید، آن را به کارنامه‌ی خود اضافه کنید تا با پربارتر شدن آن، رکورد شما در انجام موفق کارها افزایش پیدا کند! از این کارنامه، هنگامی که به انگیزه‌ی بیشتری برای اتمام کارتان نیاز دارید، استفاده کنید.

جمع‌بندی

انگیزش موضوع پیچیده‌ای است و انگیزه دادن به خود، ممکن است کار دشواری باشد. با ارزیابی و درنظر گرفتن نیازهایتان می‌توانید زاویه‌ی دیدتان را نسبت به کارها و وظایف خود تغییر دهید و با پیوند دادن این وظایف با احساسات و تجاربی که از نظر درونی برای شما خوشایند و رضایت بخش است، به خوبی از پس آنها برآیید.

همچنین می‌توانید برای خود پاداش شخصی در نظر بگیرید و نگرش خود نسبت به کارهای نا‌خواسته یا اجباری را تغییر دهید و انگیزش بیرونی ایجاد کنید. به عنوان مثال اگر مجبور به اضافه کاری شده‌اید؛ به جای اینکه با نارضایتی از اینکه مجبورید چند ساعت بیشتر در محل کارتان بمانید اوقات خود را تلخ کنید، با فکر کردن به اینکه دستمزد بیشتری می‌گیرید و می‌توانید چیزی را که به آن علاقه دارید تهیه کنید، انجام این کارهای اضافه را برای خود خوشایند کنید. یا با بخشی از این دستمزد، به عنوان پاداش انجام کار، خود را برای یک شام خوب به رستوران دعوت کنید. با استفاده ترکیبی از تکنیک‌های ارائه شده برای ایجاد انگیزه، می‌توانید برای انجام وظایف ناخواسته و یا اجباری به خود انگیزه‌ی لازم را بدهید.

 

۳ روش ایجاد انگیزه برای به پایان رساندن پروژه‌های بلندمدت

۰

ضر‌ب‌الاجل‌ها نیروهای کاری بسیار قدرتمندی هستند که مهم‌ترین وظایف را مشخص می‌کنند، تمرکز به وجود می‌آورند و ما را به‌ سمت اتمام کارها سُوق می‌دهند. به همین دلیل است که پروژه‌های بدون ضرب‌الاجل برای هفته‌ها، ماه‌ها و حتی سال‌ها در لیست کارهایمان خاک می‌خورند. در این مطلب راجع‌ به همین مشکل صحبت خواهیم کرد و پس از مقدمه‌ای کوتاه، سه راهکار را برای ایجاد انگیزه در به پایان رساندن پروژه‌های بدون ضرب‌الاجل، معرفی می‌کنیم.

 

 

حتما بخوانید:

گاهی‌اوقات این خاک خوردن در فهرست کارها، ریشه در مبهم بودن پروژه، خسته‌کننده بودن یا مشخص نبودن روال انجام آن دارد. طبیعی است که چنین پروژه‌ای از فهرست اولویت‌هایمان خط بخورد، چرا که کار کردن روی آن ما را معذب می‌کند. اما گاهی هم پروژه چنین ویژگی‌هایی ندارد و به‌ تعویق انداختن آن وابسته به شرایط است: یعنی کارهای دارای ضرب‌الاجلی داریم که رسیدگی به آنها برای‌مان ضروری‌تر است. به همین خاطر فرصت رسیدن به پروژه‌های بدون ضرب‌الاجل را پیدا نمی‌کنیم.

در بیشتر مواقع، به‌خاطر کار نکردن روی چنین پروژه‌هایی، از جانب دیگران سرزنش نمی‌شویم. فقط خودمان از اینکه نمی‌توانیم انجام‌شان بدهیم و مدت‌هاست که آنها را دست‌نخورده باقی گذاشته‌ایم، احساس بدی پیدا می‌کنیم. به‌علاوه، وقتی کاری مهم باشد، اما ضرب‌الاجل نداشته باشد، هر لحظه ممکن است کارفرما سراغش را بگیرد و فکر اینکه در چنین زمانی چیزی برای ارائه کردن نداریم، نگران‌مان می‌کند.

بیایید از وارسی مشکل بگذریم و ببینیم که چه راه‌حلی برای آن وجود دارد؟ وقتی می‌خواهیم یا نیاز داریم که کاری بدون ضرب‌الاجل را به‌ اتمام برسانیم، چطور باید برای انجام دادنش انگیزه کافی ایجاد کنیم؟ درادامه ۳ راهکار را برای حل این مشکل معرفی خواهیم کرد.

۱. تعیین ضرب‌الاجل

 

اگر پروژه‌ای ضرب‌الاجل ندارد، به این معنا نیست که خودمان نمی‌توانیم برای آن ضرب‌الاجل تعیین کنیم. مثلا می‌توانیم موعد مشخصی برای به‌ اتمام‌ رساندن پروژهٔ موردنظر تعیین کنیم و هر هفته زمانی را برای رسیدگی به آن کنار بگذاریم. یا زمان مشخصی در روز را به پیش بردن کارهای مرتبط به آن اختصاص دهیم.

تعهداتی را که در این رابطه برای خودتان ایجاد کرده‌اید، جایی یادداشت کنید. بهترین انتخاب، تقویمی است که در آن وظایف و تاریخ رسیدگی به آنها را یادداشت می‌کنید. اگر می‌دانید در اوقاتی که سرتان شلوغ است، جایی برای رسیدگی به کارهای بدون ضرب‌الاجل ندارید، زمانی را تعیین کنید که سرتان خلوت‌تر است و می‌توانید واقعا به تعهدی که داده‌اید عمل کنید.

وقتی موعدی را برای به‌ اتمام رساندن پروژه (یا بخش‌هایی از آن) تعیین می‌کنید، درک بهتری از اولویت آن پیدا خواهید کرد. به‌علاوه، چنین شرایطی در شما حس ضروری بودن کار را ایجاد می‌کند.

در همین حین که به زمان‌بندی وظایف‌تان فکر می‌کنید، تعداد کارهایی را که زمان اتمام مشخصی ندارند و باید به آنها رسیدگی کنید، مشخص کنید. اگر تعداد این کارها زیاد است، با اختصاص دادن هر ماه به یکی از آنها، شانس پیشرفت خود را در انجام کار بیشتر خواهید کرد. اگر بخواهید تمام کارهای ناتمامِ بدون ضرب‌الاجل را به‌ یک‌باره انجام دهید، احتمال اینکه وسط راه خسته شوید و به تعهدات‌تان پایبند نمانید، بیشتر می‌شود.

۲. درگیر کردن شخص یا اشخاص دیگر و به وجود آوردن فشار مثبت

 

گاهی کارهای بدون ضرب‌الاجل تنها درصورتی پیش می‌روند که از کمک شخص دیگری استفاده کنیم. وقتی زمان‌بندی‌‌مان را برای انجام کارها با دیگری درمیان می‌گذاریم و طی روندی منظم او را از آخرین به‌روزرسانی‌های فعالیت‌هایمان آگاه می‌کنیم، برای خودمان نوعی انگیزه برای پیش بردن کارها پیدا می‌کنیم.

بعضی افراد شخص به‌خصوصی را دارند که ترجیح می‌دهند با او از اهداف‌شان صحبت کنند و راجع به روند کار به او گزارش دهند. این شخص می‌تواند همکار، رئیس‌، دوست‌ یا هر شخص دیگری باشد. عدهٔ دیگری هستند که ترجیح می‌دهند تعداد بیشتری از افراد را از تصمیم‌شان آگاه کنند و به آن جلوه‌ای عمومی‌تر بدهند.آنها این کار را با درمیان گذاشتن تصمیم‌شان با چند نفر از همکاران، یا پست کردن هدف‌شان در شبکه های اجتماعی انجام می‌دهند. بسته به صلاح‌دید می‌توانید یکی از این دو راه را انتخاب کنید. البته راه دوم را تنها درصورتی انتخاب کنید که همکاران یا مخاطبان شما تصمیم‌تان را فراموش نکنند و پیگیر روند کارتان باشند.

راه دیگر این است که از کسی بخواهید در پیش بردن پروژه کمک‌تان کند تا با هم روی آن کار کنید. زمان مشخصی در هفته یا روز را به این همکاری اختصاص دهید. اگر نمی‌توانید همکار پیدا کنید، سعی کنید اتاق یا دفتری را برای کار انتخاب کنید که در آن، شخصِ دیگری هم مشغول انجام دادن کارهای خودش باشد. بهترین کاری که در حالت دوم از دست‌تان برمی‌آید این است که آن شخص را در جریان کارتان بگذارید و در پایان روز، راجع به کارهایی که کردید با او صحبت کنید. همین برقراری ارتباط و در مجاورت شخص دیگر بودن، مسئولیت پذیری شما را بیشتر می‌کند، چون او از کاری که باید طی آن مدت‌ انجام بدهید، خبر دارد.

این کار مزیت دیگری هم دارد: به‌نوعی محیط کار کوچکی به وجود می‌آورد و این احساس آزاردهنده را که شما در حال کار کردن هستید و دیگران دارند خوش می‌گذرانند، کمتر می‌کند.

از میان این راه‌ها موردی را انتخاب کنید که بیشتر با آن احساس راحتی می‌کنید و فکر می‌کنید که در ایجاد انگیزه مؤثرتر خواهد بود. همهٔ این موارد درجه‌ای از مسئولیت‌پذیری را به همراه دارند، به این ترتیب اگر ضرب‌الاجلی واقعی هم وجود نداشته باشد، حس نا‌امید کردن دیگری یا بدقول بودن، شما را وادار به انجام کار خواهد کرد.


حتما بخوانید: چطور پر حرفی انگیزه شما را خفه می‌کند


۳. استفاده از مشوق

 

آخرین راهی که برای ایجاد انگیزه معرفی می‌کنیم، استفاده از مشوق‌های متقاعدکننده است. این راهکار به شیوه‌های مختلفی قابل پیاده‌سازی است. شما می‌توانید با این شیوه شروع کنید: برای انجام دادن کارتان پاداشی در نظر بگیرید. مثلا با خودتان قرار بگذارید که یک ساعت روی پروژه وقت بگذارید و بعد از آن ناهار بخورید. یا مثلا وقتی کار تحقیقات‌تان به‌ پایان رسید، بعدازظهر را صرف مرتب کردن دفتر کارتان کنید. قرار نیست این پاداش‌ها خیلی بزرگ و تجملی باشند. فعالیت‌هایی را برای پاداش در نظر بگیرید که دل‌تان می‌خواهد انجام بدهید.

اگر این پاداش‌ها مشوق‌های قابل‌اعتنایی نبودند و نتیجه‌ای نداشتند، از شیوهٔ دوم استفاده کنید که در نظر گرفتن جریمه است. مثلا با خودتان قرار بگذارید که اگر یک ساعت وقتِ معین‌شده را صرف پیش بردن کار بدون ضرب‌الاجل‌تان نکردید، اجازهٔ دیدن برنامهٔ تلویزیونی موردعلاقه‌تان را نخواهید داشت. ایدهٔ اصلی این است که محروم شدن از انجام فعالیت لذت‌بخشی را که به‌طور معمول انجام می‌دهید، به‌عنوان جریمه در نظر بگیرید. به این صورت احتمال نادیده گرفتن کاری که مجبور نیستید برایش وقت بگذارید کمتر می‌شود.

روش آخر هم این است که پاداش بزرگ‌تری برای پایان روز کاری در نظر بگیرید. مثلا با خودتان قرار بگذارید که پس از اتمام کار، به کافی‌شاپ، رستوران یا پارک بروید. با استفاده از این شیوه، تجربه‌ای لذت‌بخش را با نیاز به تمرکز بر کاری ادغام می‌کنید که درصورت نبود آن مشوق، ممکن است چندان راغب به انجام دادنش نباشید.

کلام آخر

فارغ از اینکه از کدام راه برای ایجاد انگیزه استفاده می‌کنید، این نکته را به‌ خاطر داشته باشید که مسیر نسبتا دشوار و پرچالشی پیش رو دارید. برای پیدا کردن زمان خالی عجله نکنید و این کار را بادقت انجام دهید. وقتی وظایف پروژهٔ موردنظر را زمان‌بندی کردید، سر قولی که به خودتان می‌دهید بمانید و از رسیدگی به کارها طفره نروید. درگیر کردن دیگران هم در این میان می‌تواند تأثیر خوب و قابل‌ملاحظه‌ای داشته باشد.

اگر راه دیگری برای ایجاد انگیزه و پیشبرد چنین پروژه‌هایی به نظرتان می‌رسد یا نظری دربارهٔ این مطلب دارید، لطفا آن را با ما و خوانندگان «چطور» درمیان بگذارید.

 

مزایای انگیزه درونی و ۶ راهکار مؤثر برای تقویت آن

۰

کنفسیوس، فیلسوف سر‌شناس چینی، قرن‌ها پیش گفته بود: «شغلی را انتخاب کن که عاشق آن هستی. بدین ترتیب حتی یک روز هم مجبور به کار کردن نخواهی بود». این سخن ایده‌ای زیبا و بسیار ساده به نظر می‌آید. اما همه می‌دانیم زندگی واقعی کمی متفاوت است. متأسفانه همه آن‌قدر خوش‌اقبال نیستند که کار محبوب‌شان را پیدا کنند، آن را دنبال کنند و تا آخر عمر هم شاد و خوشبخت باشند. گاهی زندگی طور دیگری پیش می‌رود! اما برای کشف شور‌و‌شوق واقعی در زندگی راه‌هایی هست که باید یاد بگیریم. مهارت‌ها و عادت‌هایی که موجب موفقیت ما در زندگی می‌شوند. داشتن انگیزه و تقویت آن یکی از این مهارت‌ها است. در این مقاله با انواع انگیزه و تأثیر آنها بر موفقیت ما،‌ مزایای انگیزه درونی و راه‌های مؤثر برای تقویت آن آشنا می‌شوید. با ما همراه باشید.

 

 

حتما بخوانید:

انواع انگیزه‌ها

اجازه دهید کمی به عقب باز‌گردیم، به آغاز داستان! انگیزه یکی از اصلی‌ترین دلایل ما برای انجام کار‌ها‌ست. ما برای انجام هر کاری مانند فعالیت‌های روزمره، سرِ کار رفتن (حتی بیش از اندازه کار کردن)،‌ تعیین اهداف، استفاده از قدرت اراده و … انگیزه‌ای داریم. انگیزه‌ها دو دسته‌اند: انگیزه‌های درونی (ذاتی و باطنی) و انگیزه‌های بیرونی (خارجی).

وقتی انجام کاری تمایلات درونی ما را ارضا می‌کند یا برای ما جذاب و لذت‌بخش است، قاعدتا انگیزه‌های درونی ما فعال هستند. در این حالت، ما نیازمند پاداش یا قدر‌شناسیِ دیگران نیستیم. ساز‌و‌کار انگیزه‌های بیرونی کاملا بر‌عکس است. انگیزش بیرونی با محرک‌های خارجی مانند وعدهٔ ترفیع گرفتن یا افزایش حقوق یا دیگر مزیت‌های مادی فعال می‌شود.

شاید اینجا با تناقضی دربارهٔ پاداش مالی رو‌به‌رو شوید! پاداش مالی قطعا انگیزه‌ای بیرونی است اما هم‌زمان باعث می‌شود ما از کار خود لذت [درونیِ] بیشتری ببریم! خوشبختانه پژوهش بسیار بزرگی در‌این‌باره صورت گرفته است. در این پژوهش، با بررسی تحقیقات مرتبط در طول ۱۲۰ سال گذشته، معلوم شده است که ارتباط بسیار ضعیفی بین پاداش مالی و رضایت شغلی وجود دارد. اوضاع وخیم‌تر هم می‌شود! شواهدی وجود دارد که دریافت پولِ بیشتر می‌تواند اثری منفی بر انگیزه‌های درونیِ شما داشته باشد [و رضایت درونی شما را کاهش دهد]!

مهم نیست پای کدام یک از انواع انگیزه در میان است؛ ما برای زندگی کردن به انگیزه نیاز داریم. ما همواره برای حرکت کردن، جلو رفتن و پیشرفت کردن به انگیزه نیاز داریم. وقتی آن‌چنان خسته‌ایم که نایِ برداشتن حتی یک قدم را هم نداریم، این انگیزه است که ما را به جلو هُل می‌دهد.

بیایید بهترین راه‌های ایجاد انگیزه برای پیش‌رفتن را بررسی کنیم. ببینیم چگونه می‌توان آتشِ شوق‌و‌ذوق درونی را زنده نگه داشت. زمانی که در کنج عزلت فرو رفته‌اید، زانوی غم بغل کرده‌اید و با خود می‌گویید کاش مجبور نبودید هیچ کاری انجام دهید، چه چیزی می‌تواند شوق حرکت را در شما بیدار کند؟


حتما بخوانید: چگونه با انگیزه زندگی کنیم؟


چرا انگیزهٔ درونی قدرتمند‌تر از انگیزهٔ بیرونی است؟

 

همه موافقیم که برای زندگی به انگیزه نیاز داریم. به کدام انگیزه؟ پژوهش‌های فراوانی نشان می‌دهند قدرت انگیزه‌های درونی بسیار بیشتر از انگیزه‌های بیرونی است. این موضوع به‌ویژه دربارهٔ انگیزه‌های پایدار صادق است. چرا؟ پاسخ ساده است. به این فکر کنید که «من می‌خواهم» چه تفاوتی با «من مجبورم» دارد. این دو‌گانگی بیشتر از هر جا در شغل شما پیش می‌آید!

فرض کنید هر روز با بی‌میلی به محل کار می‌روید و هنوز به محل کار نرسیده، هول‌و‌ولا تمام وجود‌تان را در بر گرفته است! با این اوصاف چه لذتی از کار‌کردن می‌برید؟ بهره وری و اثر‌بخشی شما چقدر خواهد بود؟ کیفیت کار‌تان چقدر است؟ جواب این سؤالات روشن است! شما قطعا به این زودی‌ها کارمند نمونهٔ ماه نخواهید شد!

مشکل انگیزۀ بیرونی نا‌پایداریِ آن است! دلیلِ این نا‌پایداری احتمالا مقوله‌ای مرتبط با روانشناسی به نام «اصل خو‌گیری به لذت» است. [بر اساس این اصل، انسان‌ها هنگام رو‌به‌رو شدن با رویداد‌ها یا تغییرات بزرگ در زندگی، ترجیح می‌دهند به‌سرعت به سطحی پایدار از شادی باز‌گردند. مثلا اگر افزایش درآمد داشته باشید، انتظارات و امیال شما نیز افزایش می‌یابد و لذتِ پایداری را که داشتید، از دست می‌دهید!] «اصل خو‌گیری به لذت» در واقع بیانِ شیک همین موضوع است که پاداش‌های بیرونی منبعی پایدار برای شادی و رضایتمندی نیستند.


حتما بخوانید: ۸ روش رهبران موفق برای ایجاد انگیزه در کارمندان


شما به امید ترفیع‌ گرفتن، ۱۰۰ ساعت در هفته کار می‌کنید! ترفیع هم می‌گیرید. حس خوبی که به دست آورده‌اید تا چه مدت پایدار است؟ پژوهش‌های علمی نشان می‌دهند حس قدم‌ زدن روی ابر‌ها به‌سرعت از بین می‌رود و شما حریص‌تر می‌شوید. به این ترتیب، شما وارد مسابقه‌ای بی‌پایان برای کسب لذت بیشتر شده‌اید. در هر مرحله، برای حرکت‌ کردن به انگیزه‌های بزرگ‌تر و بزرگ‌تری نیاز دارید. زمانی که به اهداف خود می‌رسید، تازه متوجه می‌شوید که رضایتمندیِ موردنظر را به دست نیاورده‌اید. شما بر «تردمیل لذت» سوار شده‌اید! [حرکت می‌کنید اما هرگز نمی‌رسید.]

شما می‌توانید هر روز بنویسید اما کار شما بدون میل باطنی، فقط سیاه‌ کردن کاغذ است. هیچ تمرینی تداوم نمی‌یابد مگر اینکه از انجام دادنش حد‌اقل کمی لذت ببرید.

– اولیور بورکمان، نویسنده و روزنامه‌نگار

 

مزایای انگیزش درونی

گفتیم که تلاش‌کردن تنها به امید دریافت پاداش و تشویق بیرونی پایدار نمی‌ماند و لذت‌بخش هم نخواهد بود. اگر هنوز مخالفید، ‌دلایل بیشتری برای‌تان می‌آوریم:

۱. عملکرد شغلیِ بهتر

پژوهش‌ها نشان می‌دهند که انگیزۀ درونی در مقایسه با انگیزۀ بیرونی، ابزار قدرتمند‌تری برای پیش‌بینیِ عملکرد شغلی است. وقتی ما برای انجام کاری انگیزهٔ درونی داریم، از آن لذت می‌بریم و تمایل داریم انجامش دهیم. بنابراین ما آن کار را هر روز انجام می‌دهیم چون به ما شور‌و‌شوق و شادی و رضایت می‌دهد.

۲. متعالی‌تر بودن اهداف

دلیل دیگر این است که انگیزۀ درونی با اهداف متعالی‌تری هم‌سو و آمیخته است. مشارکت در فعالیت‌های عام‌المنفعه یا انجام کار‌های ارزشی در راستای خیر جمعی (به‌جای خیر فردی)، نمونه‌هایی از این هم‌راستا‌ بودن است. آدام گرنت، روانشناس سازمانی،‌ پژوهش مشهوری در این باره انجام داده است. این پژوهش بر روی گروهی از کارمندان انجام شد که در برگزاری فعالیتی خیریه مشارکت داشتند. در این فعالیتِ خیریه، کمک‌های مالی برای دانشجویان کم‌بضاعت جمع‌آوری می‌شد. وقتی تأثیر این کمک‌های مالی بر زندگی و آیندهٔ دانشجویان به کارمندان نشان داده شد، نتیجه شگفت‌انگیز بود! بهره‌وری شغلیِ کارمندان در هفتۀ اول ۴۰۰ درصد افزایش یافت! در دراز‌مدت نیز میانگین زمانی که این کارمندان صرف برقراری تماس تلفنی می‌کردند ۱۴۲ درصد و میزان کمک‌های مالی جمع‌آوری‌شده ۱۷۱ درصد افزایش یافت.

۳. علم‌آموزی بهتر

انگیزش درونی در زمینهٔ تحصیل (کسب علم) نیز بسیار مؤثر است. پژوهش‌های علمی حاکی از این است که ارائهٔ انگیزه‌های بیرونی (مانند تشویق و تمجید) انگیزه‌های درونی دانش‌آموزان را تضعیف می‌کند. این مسئله در دراز‌مدت موجب کندی در کسب مهارت‌ها و ایجاد خطا در فرایند آموزش می‌شود. اگر کودکان انگیزه‌های درونی داشته باشند، بیشتر در موضوعات درسی درگیر می‌شوند، بیشتر از آنها لذت می‌برند و آگاهانه برای حل مسئله تلاش می‌کنند.

گویا همهٔ پژوهش‌ها به نتیجهٔ مشترکی اشاره می‌کنند: اگر نمی‌خواهید برای کار‌هایی که مجبور به انجام‌ دادن‌شان هستید، احساس بیگاری‌ دادن داشته باشید، داشتن انگیزهٔ درونی ضروری است.


حتما بخوانید: ایجاد انگیزه در دانش آموزان با چند راهکار موفق


۶ روش برای افزایش انگیزه درونی

 

چگونه می‌توان انگیزه‌های درونی را پرورش داد؟ خوشبختانه راه‌های زیادی برای تقویت انگیزه‌های درونی وجود دارد. ما بهترین راهکار‌ها را برای شما دست‌چین کرده‌ایم:

۱. خود‌باوری دربارۀ توانایی‌های خود را افزایش دهید

نظریهٔ «خود‌باوری» را آلبرت باندورا،‌ روان‌شناس آمریکایی‌ ـ کانادایی، در سال ۱۹۸۲ مطرح کرد. خود‌باوری تصور ما از توانایی خود برای دستیابی به اهداف است. به عبارت دیگر، خود‌باوری به این معناست که آیا ما فکر می‌کنیم جربزهٔ کافی برای موفقیت در کاری را داریم یا نه.

تأثیر خود‌باوری بر اعتماد به نفس بالا‌تر، عملکرد بهتر و افزایش انگیزه روشن است. افرادی که خود‌باوری بالا‌تری دارند، بیشتر تلاش می‌کنند، اهداف دشوارتری برای خود تعیین می‌کنند و انگیزهٔ بیشتری برای بهبود مهارت‌های خود دارند.

گاهی باور به تواناییِ رسیدن به اهداف، یک پیش‌گویی خود‌محقق‌کننده (خود‌انجام) است و انگیزهٔ ما برای اثبات این باور و دستیابی به هدف را تقویت می‌کند. [پیش‌گویی خود‌محقق‌کننده، نوعی پیش‌گویی‌ست که با اعلامش، شرایط وقوع آن مهیا می‌شود. مثلا در اواخر بهار سال ۱۳۹۷ در میان ایرانیان شایع شد که به‌زودی قیمت ارز‌های خارجی و طلا افزایش می‌یابد. به همین دلیل، مردم برای خرید ارز و طلا به بازار هجوم بردند و بالا‌ترین جهش قیمتی در تاریخ را در این بازار‌ها به وجود آوردند!]


حتما بخوانید: خودباوری و موفقیت؛ راهکارهای افزایش خودباوری برای رسیدن به موفقیت


۲. فعالیت‌های خود را با اهداف متعالی گره بزنید

باید با خود صادق باشید که هر کاری را به چه علتی انجام می‌دهید و چه چیزی به شما انگیزه می‌دهد. مهم نیست کاری که انجام می‌دهید چقدر دنیوی و مادی است. شما همیشه می‌توانید کار‌های خود را با اهداف متعالی پیوند بزنید. به این کار در روان‌شناسی، «ساختار‌بندی مجدد روایت» می‌گویند. در سال ۱۹۶۱، جان اف.‌ کندی،‌ رئیس‌جمهور وقت آمریکا از سازمان ناسا بازدید می‌کند. در حین بازدید، با سرایدار سازمان رو‌به‌رو می‌شود و از او می‌پرسد کار شما چیست؟ سرایدار پاسخ می‌دهد:

کمک می‌کنم اولین انسان را به ماه بفرستیم!

 

این جمله واقعا الهام‌بخش است. موافقید؟ فعالیت‌های خود را طوری روایت کنید که نشان دهد چه کمکی به دیگران می‌کنید و چه اثری از خود در جهان به جا می‌گذارید. با این روش انگیزه‌هایی قدرتمند و با‌معنا برای خود خلق می‌کنید.

۳. در فعالیت‌های داوطلبانه مشارکت کنید

 

شرکت در فعالیت‌های داوطلبانه و عام‌المنفعه روشی مناسب برای ادای دین به کائنات است. با مشارکت در این فعالیت‌ها و حمایت از نیازمندان، احساس تشخص می‌کنید، مهارت‌های جدیدی می‌آموزید،‌ دربارۀ خودتان احساس بهتری پیدا می‌کنید و با ارزش‌های درونیِ خود مانند احسان و انسانیت، پیوندی دوباره ایجاد می‌کنید. همهٔ این ویژگی‌ها نهایتا به افزایش انگیزش درونی شما می‌انجامند.

وقتی کاری را صرفا برای لذت‌ بردن و کمک به دیگران و بدون انتظار پاداش بیرونی انجام می‌دهید، یعنی تمام انگیزهٔ شما درونی است. خدا را چه دیدید! شاید این احساسات شیرین و انگیزه‌های درونی به تمامیِ جنبه‌های زندگی شما تسری پیدا کنند. به این ترتیب، بدون انتظار شهرت یا افتخار، تمام تلاش‌تان را در انجام همهٔ کار‌ها به کار خواهید گرفت.

۴. منتظر نمانید تا حس‌و‌حال انجام کار به سراغ‌تان بیاید

به‌تازگی پژوهش جالبی در نشریهٔ «Harvard Business Review» منتشر شده است. بر اساس این پژوهش،‌ وقتی می‌گوییم «نمی‌توانم خودم را برای باشگاه‌ رفتن متقاعد کنم» یا «نمی‌توانم صبح زود بیدار شوم»، در واقع منظور‌ ما این است که حس‌و‌حال آن کار‌ها را نداریم! برای انجام این کار‌ها هیچ مانع فیزیکی‌ای سد راه ما نیست؛ تنها مانع تنبلی است.

خبر خوب این است که برای انجام هیچ کاری به حس‌وحال انجام آن نیاز نداریم. گاهی پیش می‌آید که با اکراه، کاری را شروع می‌کنیم، اما در ادامه از انجام دادنش لذت می‌بریم. آیا چنین تجربه‌ای داشته‌اید؟

مثلا ممکن است بعد از یک روز سختِ کاری،‌ حس‌و‌حال باشگاه‌ رفتن را نداشته باشید. به‌جای ساعت‌ها کلنجار رفتن و دلیل‌تراشی ذهنی، تنها کافی‌ است بروید باشگاه! به خودتان بگویید بعد از باشگاه به این موضوع فکر می‌کنید! وقتی گرمِ تمرین‌کردن شدید و افرادی با وضع مشابه را کنار خود دیدید، ناگهان خستگی و بی انگیزگی از شما جدا می‌شود.

پی‌ریزی و پیروی از برنامه‌های دائمی، روشی دیگر برای غلبه بر به تعویق انداختن کار‌ها‌ است. کافی‌ است به انجام‌ دادن کاری عادت کنید. در این صورت، ناگهان متوجه می‌شوید که ساعت ۶ صبح بیدار شدن و به محل کار رفتن یا روزی یک ساعت نوشتن (اگر در حال نوشتن کتاب هستید) اصلا سخت و هولناک نیست.


حتما بخوانید: بی انگیزه بودن؛ ۱۰ دلیل بی انگیزگی و راهکارهای مقابله با آن‌ها


۵. خود‌مختاری و حق تعیین سرنوشت را جدی بگیرید

نظریه خود تعیین کنندگی (خود‌مختاری) را در اواسط دهۀ ۸۰ میلادی، اساتید دانشگاه روچستر ارائه کردند. [خود‌مختاری یعنی به‌جای پذیرش شرایط تحمیلی، از حق انتخاب و تعیین سرنوشت خود استفاده کنیم.] این نظریه یکی از مشهور‌ترین نظریات در حوزهٔ انگیزش است. نظریهٔ خود‌مختاری به بررسی دلایل رفتار‌های ما و دسته‌بندی این دلایل می‌پردازد. بر اساس این نظریه، ما سه نیاز اصلی داریم که با تأمین آنها، نیاز‌مان به رشد و شکوفایی ارضا می‌شود. این سه نیاز بنیادی عبارت‌اند از: شایستگی، خود‌کفایی (استقلال) و وابستگی (احساس تعلق).

اگر شغل‌مان امکان آموختن و رشد را برای ما فراهم کند (شایستگی) و ما به اندازه‌ای استقلال داشته باشیم که خلاقیت خود را بروز و امور را به روش خود انجام دهیم (خودکفایی)، آنگاه انگیزهٔ ما برای تلاش کردن بیشتر می‌شود و عملکرد ما به اوج می‌رسد. علاوه بر این، ما به‌عنوان موجوداتی اجتماعی، به احترام و ارتباط با دیگران محتاجیم (وابستگی).

هر سه مؤلفه به‌تنهایی یا در ترکیب با هم می‌توانند قدرتمند‌ترین ابزار‌های انگیزشی را در اختیار ما بگذارند. حتی اگر خمود و بی‌انگیزه باشیم، با کمک این ابزار‌ها می‌توانیم به شکوفایی دست یابیم.

۶. دلایل جدی‌تری برای انجام‌ دادن کار‌ها پیدا کنید

برخی از شرکت‌ها خواست یا تواناییِ ایجاد انگیزه در کارکنان خود را ندارند. کارکنان این شرکت‌ها با چه انگیزه‌ای عملکرد خوب خود را حفظ می‌کنند؟ در سال ۲۰۱۶ پژوهش جالبی دربارهٔ این موضوع انجام شد. این پژوهش به بررسی میزان انگیزهٔ کارکنان یک کارخانهٔ مکزیکی پرداخت. کارکنانِ این کارخانه هر روز کار‌هایی تکراری انجام می‌دادند، هرگز مهارت تازه‌ای نمی‌آموختند، ترفیع نمی‌گرفتند و تخصص‌های‌شان توسعه پیدا نمی‌کرد. همچنین بدون توجه به بهره‌وری، حقوق یکسانی به همه پرداخت می‌شد! به این ترتیب، به‌جز حفظ شغل، هیچ انگیزهٔ بیرونیِ دیگری در کار نبود.

در این شرایط بود که نوع سومی از انگیزه‌ها به نام «انگیزهٔ خانواده» کشف شد. کارکنانی که توافق بیشتری با عبارات «تأمین خانواده برای من مهم است» و «منفعت‌ رساندن به خانواده برای من اهمیت دارد» داشتند، انرژیِ بالا‌تری برای کار‌کردن و در نتیجه عملکرد بهتری داشتند. توجه کنید که این کارکنان به‌جز خانواده، انگیزهٔ درونی یا بیرونیِ دیگری نداشتند!

نکتۀ مثبت دربارۀ این انگیزه این است که محل کار یا شرایط شما تأثیری در آن ندارد. فعالیت شما با موضوع عمیق‌تری مرتبط است. اگر حاضر نیستید کاری را به‌خاطر خود‌تان انجام دهید، شاید آن را به‌خاطر کسانی که دوست‌شان دارید، انجام دهید! احتمالا همگی موافقید که این انگیزه بسیار قدرتمند است.

سخن آخر

فردریک هرزبرگ، روان‌شناس آمریکایی، مؤلف یکی از مشهور‌ترین نظریه‌ها دربارهٔ انگیزش است. مقالهٔ او با عنوان «تکرار کن، چگونه به کارمندان خود انگیزه می‌دهید؟» محبوب‌ترین مقالهٔ نشریهٔ «Harvard Business Review» است و بیش از ۱٫۲ میلیون بار منتشر شده است. او می‌گوید:

اگر به سگم لگد بزنم، حرکت می‌کند. اگر بخواهد مجددا حرکت کند باید چه کار کنم؟ باید دوباره به او لگد بزنم. همین‌طور، من می‌توانم باتری فردی را خالی و سپس آن را شارژ کنم و باز‌ هم آن را شارژ کنم. صحبت از انگیزه‌ دادن فقط زمانی معنا دارد که شما شارژرِ باتریِ آن فرد را در اختیار داشته باشید. به این ترتیب، آن فرد به انگیزهٔ دیگری نیاز ندارد. او برای انجام کار [و خالی کردن باتری‌اش] مشتاق است [چون شما دوباره آن را شارژ می‌کنید].

 

هرزبرگ توضیح می‌دهد که به‌اصطلاح، «عوامل بهداشت شغلی» (شامل حقوق، امنیت شغلی، مزایا، میزان مرخصی و شرایط کاری)، انگیزه یا شکوفایی فردی ایجاد نمی‌کنند. باید به‌دنبال برانگیزاننده‌هایی مانند دشواری‌های کاری، فرصت‌های پیشرفت، دستاورد‌های [شغلی]، مسئولیت‌های بیشتر، به‌ رسمیت‌‌ شناخته‌ شدن و خودِ شغل بود.

هرزبرگ دریافته بود که وقتی بحث شادی و رضایتِ بلند‌مدت (و به‌طور کلی بهبود سلامت روان و روح) در میان است، انگیزش درونی حرف اول و آخر را می‌زند.

دفعهٔ بعدی که خواستید تکان کوچکی به خود بدهید، «تحمل کن و انجامش بده» به‌هیچ‌وجه بهترین شیوهٔ انجام موفقیت‌آمیز کار نیست. سعی کنید کار‌تان را با اهداف بزرگ‌تر (و در صورت امکان، معنوی) گره بزنید. هرگز نگویید خسته‌اید و پیدا‌کردن انگیزه برای شما محال است. سرایدار ناسا را به یاد بیاورید!

اگر نیروی مولّد درون‌تان را پیدا کنید، توقف‌نا‌پذیر خواهید بود.

ی موفقیت ادامه می دهید.

تعداد بازدید از این مطلب: 39
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
رمز انجام کارها

11 راز موفقیت در کار و زندگی

راز موفقیت انسان‌های بزرگ چیست؟

چگونه در کار، زندگی و حتی درس و دانشگاه به موفقیت بیشتری برسیم؟

موفقیت صرف نظر از آن‌که آن را چگونه تعریف می‌کنیم می‌تواند حسی شبیه به یک مقصد زودگذر و اغلب گریزان داشته باشد.

برای دریافت بهترین محتوای مرتبط با کسب و کار، در کانال تلگرام «کسب و کار با بورسینس» عضو شوید:

رسیدن به اهداف و تشخیص موفقیت در زمان دستیابی به آن نیازمند اعتماد، اشتیاق، و انگیزه است.

بسیاری از افراد به دنبال رمز و راز موفقیت هستند. موفقیت از دید هرکس متفاوت است، شاید برای یک شخص، موفقیت معادل داشتن 10 میلیارد تومان پول باشد و برای شخصی دیگر معادل قبولی در امتحانات درسی و کنکور.

شاید هم واقعا هیچ رمز و رازی وجود ندارد و هرکس باید خود مسیر موفقیت را پیدا کند. با این حال، 12 توصیه زیر از سایت بورسینس می‌تواند در اکثر زمینه‌ها به شما کمک کند و ارزش خواندن را دارد.

1 – اهداف‌تان را بنویسید

 

یک راز موفقیت در زندگی این است که اهداف‌تان را بنویسید.

نوشتن اهداف فقط مربوط به پول و کار نیست. اهداف می‌تواند مربوط به زندگی زناشویی، درس و روابط شما نیز باشد.

اولین کاری که صبح انجام می‌دهید، تعیین می‌کند که روزتان چگونه قرار است باشد. ذهن‌تان را جوری برنامه‌ریزی کنید که از همان لحظه‌ی بیدارشدن در شرایطی قوی و توانا باشد؛ با این روش، قطعا یک روز عالی و مفید خواهید داشت. حالا چطور می‌توانید چنین شرایطی را برای خودتان ایجاد کنید؟

با نوشتن اهداف‌تان هر روز صبح. وقتی این کار را کردید، دور مهم‌ترین هدف‌تان خط بکشید؛ هدفی که در درازمدت، بیشترین تاثیر را در زندگی‌تان خواهد گذاشت. حالا از خودتان بپرسید: «امروز چه کارهایی می‌توانم انجام دهم که همه چیز را تغییر دهد و من را به این هدفم نزدیک‌تر کند؟» تمام کارها و اقداماتی را که به ذهن‌تان می‌رسد یادداشت کنید، دور دو مورد از مهم‌ترین‌های‌شان را خط بکشید و شروع کنید. تا زمانی که انجام‌‌شان نداده‌اید متوقف نشوید.

این، شیوه‌ای بی‌نهایت موثر و عالی است که همان اول صبح شما را در شرایطی درست و مطلوب قرار می‌دهد. به جای اینکه صبح، سرگردان و خواب‌آلود باشید و نیم ساعت طول بکشد تا بیدار و هشیار شوید، ذهن‌تان را تنظیم می‌کنید تا پربازده و موفق باشد.

یک دلیل خوب دیگر برای نوشتن اهداف‌تان این است که با خواندن‌شان احساس خوبی خواهید داشت؛ جوری آنها را بنویسید که انگار همین الان به نتیجه رسیده‌اند.

با تکرار هر روزه‌ی این نوشتن و خواندن، خوشفکری و مثبت‌اندیشی شما تضمین خواهد شد و طبق اهداف‌تان عمل خواهید کرد. اهدافی که روی کاغذ نیایند، فقط آرزو هستند و بس! قدرت و نیرویی که در نوشتن اهداف پنهان است شما را به سمت دومین شرط لازم برای موفقیت سوق می‌دهد.

ریچارد برانسون می‌گوید:

“رؤیاهای خود را دنبال کنید، درگیر زندگی و چیزهای جدیدی شوید که برایتان جالب است. اگر می‌خواهید کار و کسبی به راه بیاندازید، مطمئن شوید که درباره سرگرمی مورد علاقه یا موضوعی باشد که برایتان جذاب است.

این‌طوری زندگی بهتری خواهید داشت. هدفتان انجام کاری، صرفاً برای پول درآوردن، نباشد.

برانسون برای مجله خود برای افراد و مشاهیر بسیاری نامه فرستاد و بسیاری از آن‌ها دعوت او برای مصاحبه را پذیرفتند.

فکر می‌کنم خیلی از افراد ایده‌های خیلی خوبی در ذهن دارند، ولی افراد اندکی می‌روند و واقعاً ایده‌هایشان را اجرا می‌کنند.

خیلی افراد هستند که به این فکر می‌کنند که حتماً فرد دیگری قبلاً این کار را کرده، یا هیچ وقت نمی‌توانی پول لازم برای این کار را فراهم کنی و یا اینکه در زندگی نباید خطر کرد.

دست آخر کسانی شانس یک زندگی هیجان‌انگیز و پر ارزش را خواهند داشت که می‌گویند همین الان می‌روم و این کار را می‌کنم.

2 – باورهایتان را تقویت کنید

 

یک رمز موفقیت در زندگی این است که باورهای‌تان را قوی کنید.

اگر از افراد موفق بپرسید اولین قاعده‌ی کامیابی‌شان چیست، همه‌شان خواهند گفت: خودشان و کاری که انجام می‌دهند را باور دارند و از ابراز این باور نمی‌ترسند.

اگر شما خودتان را قبول نداشته باشید چرا دیگری قبول‌تان داشته باشد؟ وقتی دیگران از شما درباره‌ی اهداف و خواسته‌های‌تان می‌پرسند، از بیان صریح و قاطع آن نهراسید، شاید هم به اهداف بلندتان بخندند و به دیده‌ی تمسخر نگاه‌تان کنند اما شما با تکیه بر باوری که به خودتان دارید نباید اهمیتی به واکنش‌ آنها بدهید.

اگر نسبت به خواسته‌های‌تان سُست و نامطمئن باشید، تصمیمات متزلزلی خواهید گرفت که شما را به جایی نمی‌رساند. خلاف جریان پیش بروید و متمایز باشید. گذشته از همه‌ی اینها، چند نفر در دنیای امروز هستند که واقعا زندگی رویایی‌شان را دارند؟

حالا، چند نفر از اینها اگر ازشان بپرسید اهداف‌شان چیست، با جملاتی شبیه «نمی‌دانم» جواب می‌دهند؟ پس با اراده و مصمم باشید و خودتان را باور کنید. مردم بابت اینکه شهامت دارید دنبال رویاهای‌تان بروید به شما احترام خواهند گذاشت.

زمانی داستانی شنیدم که در مورد مرد جوانی بود که در یک فروشگاه محصولات ویدیویی کار می‌کرد. او هر روز دو مجله با خود به محل کارش می‌بُرد: یکی مربوط به کارآفرینی بود و دیگری مجله‌ای بود پُر از تصاویر اتومیبل‌های پرسرعت و گرانقیمت.

رئیسش از او پرسید که چرا او هر روز این مجله‌ها را با خود می‌آورد و جواب مرد جوان این بود: «من دارم اتومبیلی را که قرار است بخرم انتخاب می‌کنم.» واکنش رئیس، مانند بیشتر آنهایی بود که ذهنی متوسط دارند: او دارد خودش را خسته می‌کند، او هرگز به چنین اتومبیلی نخواهد رسید و در نهایت مایوس و ناامید خواهد شد.

مدتی بعد، مرد جوان کارش را در آن فروشگاه رها کرد و به دنبال رویایش رفت. چند سال بعد او به همین فروشگاه برگشت تا یک فیلم ویدیویی را به آنجا برگرداند و سوار همان اتومبیلی بود که در آن مجله انتخابش کرده بود.

همان کسانی در آنجا کار می‌کردند که این جوان در گذشته با آنها همکار بود. حالا می‌توانید تصور کنید وقتی او را با همان اتومبیلی دیدند که فکر می‌کردند هرگز صاحبش نخواهد شد، چه قیافه‌هایی داشتند؟ همه‌ی اینها با ایجاد یک سیستم فکری و اعتقادی قدرتمند شروع شد.

اولین قدم برای رسیدن به رویاها و خواسته‌ها این است که آنها را باور و تصور کنید. وقتی شما در ذهن‌تان ایمان دارید که هم‌اکنون به اهداف‌تان خواهید رسید، حسی از تحقق و یقین ایجاد می‌شود. این باور و قطعیت شما را به سمت اقدام و عمل پیش می‌برد و وقتی بدانید نتیجه چه خواهد بود، خیلی راحت‌تر می‌توانید اقدامات لازم برای رسیدن به آن نتیجه را انجام دهید.

شما مطمئن هستید بدنی را که دوست دارید خواهید داشت.

شما مطمئن هستید با خانواده‌ای که آرزویش را دارید در خانه‌ی رویایی‌تان زندگی خواهید کرد.

شما مطمئن هستید شغلی که دوست دارید را خواهید داشت و سرمایه‌ای را که باور دارید لایقش هستید به دست خواهید آورد.

اگر تصاویر موفقیت‌های‌تان را مدام در ذهن‌تان تکرار و تجسم کنید، راه‌های عصبی جدیدی در مغزتان ایجاد می‌کنید. ذهن‌تان نمی‌تواند فرق بین واقعیت و چیزی را که صرفا تصوراتی قوی و روشن هستند تشخیص دهد.

رویاپردازی کنید و آن را باور داشته باشید، تصور کنید هم اکنون به خواسته‌های‌تان رسیده‌اید. اگر رویای‌تان ملکه‌ی ذهن‌تان شود، مطمئن خواهید شد که تنها نتیجه و پیشامد ممکن همین است و تلاش می‌کنید راه‌هایی را پیدا کنید تا به وقوع بپیوندد.

3 – روی خودتان سرمایه‌گذاری کنید

 

از خردمندی پرسیدند بهترین سرمایه‌گذاری ممکن که کسی می‌تواند انجام دهد چیست.

جوابش کوتاه، ساده و دلنشین بود: «روی خودت سرمایه‌گذاری کن.»

نام این خردمند، وارن بافِت (Warren Buffett) است که موفق‌ترین کارآفرین و سرمایه‌گذار دنیا است و بنا به گزارش فوربز (Forbes)، سرمایه‌ای به ارزش ۵۳.۵ میلیارد دلار دارد.

استخدام مربی شخصی، عضویت در باشگاه ورزشی، تهیه‌ی غذاهای سالم، خریدن کتاب و پرداخت‌ هزینه‌های آموزشی ولخرجی نیستند بلکه سرمایه‌گذاری‌اند: سرمایه‌گذاری روی خودتان!

بعضی از کارهایی که می‌توانید برای سرمایه‌گذاری روی خودتان انجام دهید:

  • به باشگاه بروید و تمرین کنید. تمرین و ورزش باعث ترشح اندروفین شده، به شما احساس فوق‌العاده‌ای می‌دهد و راندمان و میزان انرژی‌تان را بالا می‌برد. اگر زمانی را به ورزش اختصاص بدهید از عهده‌ی انجام کارهای روزانه‌تان بهتر بر خواهید آمد و با چیزهایی که زندگی پیش پای‌تان می‌گذارد بهتر می‌توانید کنار بیایید. چهل و پنج تا پنجاه دقیقه وقت، تمام آن چیزی است که نیاز دارید و بهترین مدت برای ورزش و تمرین نیز همین مقدار است.
  • وقتی هنگام برگشتن از محل کار برای خرید به فروشگاه می‌روید از خودتان بپرسید: «چه غذاهایی ذهن و بدنم را تغذیه و تقویت می‌کند تا احساس و عملکرد بهتری داشته باشم؟» با پاسخی که به این سوال می‌دهید شرایط عالی بودن را برای خودتان فراهم می‌کنید و هوشمندانه غذاهایی را برمی‌گزینید که توانایی ذهنی و جسمی‌تان را بالا می‌برند و تصمیمات بهتری خواهید گرفت.
  • شروع کنید به کتاب خواندن. تقریبا همه کتاب می‌خرند، اما تعداد کمی واقعا آنها را کامل می‌خوانند.
  • تعداد کمی از افراد کتاب‌هایی را که خریده‌اند می‌خوانند اما تعداد بسیار کمتری چیزی را که خوانده‌اند به خاطر می‌سپارند. فقط خواننده‌ی کتاب نباشید بلکه واقعا مطالعه اش کنید.
  • دست کم یک ساعت در روز کتاب بخوانید. برایان تریسی (Brian Tracy) سخنران انگیزشی می‌گوید: «یک ساعت مطالعه‌ی روزانه، در عرض سه سال شما را در هر زمینه‌ای که فعالیت دارید، بهترین خواهد کرد؛ در عرض پنج سال تبدیل به یک مرجع ملی خواهید شد و در عرض هفت سال می‌توانید در زمینه‌ی کاری خود یکی از بهترین افراد در دنیا باشید.»
  • هر ایده‌ای را که به ذهن‌تان می‌رسد یادداشت کنید. هرگز خانه را بدون قلم و کاغذ ترک کنید. معمولا بهترین ایده‌ها در نامناسب‌ترین شرایط به ذهن خطور می‌کنند؛ یادداشت‌شان کنید. فکر نکنید به یادتان خواهد ماند؛ نمی‌ماند! ضمنا یادداشت کردن ایده و فکر به ذهن‌تان اجازه می‌دهد ذخیره‌اش کند و ایده‌های بیشتر و بهتری ارائه دهد.
  • یک مهارت جدید یاد بگیرید. سعی کنید هر روز یک مهارت جدید یا یک مطلب تازه یاد بگیرید. یک مهارت در روز یعنی ۳۶۵ مهارت جدید در سال. حالا تصور کنید اگر همین امروز شروع کنید، یک سال بعد چطور خواهید بود؟
  • برای دل خودتان کاری انجام دهید. بله، سختکوشی و پشتکار، یک عامل اساسی در موفقیت است، اما دست کم یک بار در ماه، تفریح کنید و کاری هیجان‌انگیز، مفرح و بی‌شائبه انجام دهید که به شما احساس شادابی و سرزندگی بدهد؛ خوش بگذرانید و تفریح کنید.

سرمایه‌گذاری بیل گیتس روی رشد شخصی

بیل گیتس رئیس شرکت مایکروسافت هر شب قبل از خواب حدود یک ساعت راجع به تمامی مسائل نظیر سیاست مطالعه می‌کند.

دانشگاه اسکس در سال ۲۰۰۹ مطالعاتی انجام داد که بر اساس آن ۶ دقیقه مطالعه روزانه می‌تواند استرس را تا ۶۸ درصد کاهش دهد.

از دیگر خواص مطالعه در بلند مدت، ممانعت و به تاخیر انداختن ابتلا به آلزایمر گزارش شده است که تقریباً اکثر انسان‌ها به هنگام پیری تا حدودی به آن مبتلا می‌شوند. همچنین علاوه بر خواص ذکر شده برای مطالعه، مطالعه روزانه می‌تواند استرس را کاهش دهد و حافظه را قدرت بخشد.

نتایج مطالعه‌ای در دانشگاه انگلیس نشان می‌دهد که مطالعه روزانه تا ۳۲ درصد احتمال ابتلا به بیماری زوال‌شناختی را کاهش می‌دهد.

4 – وقت خودتان را با موبایل، شبکه‌های اجتماعی و سریال‌ها تلف نکنید

 

همه‌ی ما از تلف کردن وقت خود در اینترنت، احتمالا بیش از هر کار دیگری احساس گناه می‌کنیم.

چک کردن سریع فیسبوک یا توییتر می‌تواند منجر به ساعت‌ها اتلاف وقت شود. کلیک کردن از یک لینک به لینک دیگر طبیعی است و در نهایت باعث می‌شود در پایان روز هیچ پیشرفتی در کار شما حاصل نشود.

اگر خودتان را از این لحاظ گناهکار می‌دانید، برنامه‌ای به نام SelfControl وجود دارد که به شما امکان می‌دهد برخی وبسایت‌ها را تا ۲۴ ساعت مسدود کنید.

همچنین من دوست دارم که از گشت و گذار در شبکه‌های اجتماعی به عنوان پاداشی برای اتمام یک کار استفاده کنم. این باعث می‌شود که گشت و گذار شما در شبکه‌های اجتماعی حتی شیرین‌تر شود!

شاید مرور کردن سایت‌های موفقیت و انگیزه‌بخش نیز یک پاداش خوب دیگر باشد.

خاموش کردن تلفن همراه و وسایل الکترونیکی تاثیر زیادی برای بهبود خواب دارند. دکتر چارلز چیسلر استاد دانشگاه هاروارد آمریکا بر این باور است که نور آزاد شده از صفحه تلفن‌های همراه باعث فرستادن پیام‌هایی به ذهن ما می‌شود که ذهن ما را فعال نگاه می‌دارد و باعث می‌شود تا دستور آزادسازی مواد شیمیایی به هنگام خواب در بدن به تعویق بیفتد و برای خواب ما مشکل آفرین می‌شود.

اگر می‌خواهید شب‌ها راحت و آسوده بخوابید تلفن همراه خود را در اتاق دیگری و دور از دسترس خود قرار دهید.

شاید بخواهید با خواندن کانال‌های تلگرام موفقیت، خودتان را فریب دهید که در حال کشف راز موفقیت هستید! ولی اینکار صرفا بهانه‌ای باشد تا کارها را به تعویق بیندازید، به یاد داشته باشید که عمل کردن بسیار مهم‌تر است.

ریچارد برانسون از کارآفرینان موفق دنیا و ثروتمند مشهور انگلیسی می‌گوید:

“مادرم، ما را طوری تربیت کرد که برویم بیرون و برای خودمان کاری بکنیم، نه اینکه بنشینیم و کارهای دیگران را تماشا و تلویزیون نگاه کنیم. به نظرم این روش تربیتی خوبی بود. من زمان زیادی را با فرزندانم در جزایر کارائیب گذرانده‌ام و در آنجا هیچ وقت تلویزیون نگاه نمی‌کنیم.

جزیره نکر (در جزایر ویرجین بریتانیا) جایی است که در آن خود را از دنیای بیرون جدا می‌کنم و می‌توانم دغدغه‌هایم را فراموش کنم. ولی کارهایی که می‌کنم آن‌قدر به نظرم جذاب، با‌ارزش و هیجان انگیز است که هیچ وقت نمی‌خواهم کامل فراموششان کنم. چون خود را در جایگاه قدرتمند و چالش برانگیزی می‌بینم و نمی‌خواهم این موقعیت را هدر بدهم.”

5 – با خواب و استراحت کافی، خلاق‌تر شوید

 

باور کنید یا نه، داشتن خواب بود یک عامل موفقیت در زندگی محسوب می‌شود!

علاوه بر این، قدم زدن قبل از خواب یکی از راه‌های بهبود خواب و طولانی‌شدن عمر است.

مدیر عامل شرکت بافر، شب‌ها قبل از خواب مدتی را به قدم زدن اختصاص می‌دهد و این کار به او کمک می‌کند تا بر استرس‌های روزانه خود غلبه کند و از آن‌ها خلاص شود و بتواند بدن خود را آماده استراحت کند.

مطالعات اخیر نشان می‌دهند که پیاده روی می‌تواند خلاقیت افراد را افزایش دهد، بنابراین بسیاری از مشکلاتی که شما ممکن است برای آن‌ها راه حلی پیدا نکرده‌اید را یک پیاده روی شبانه حل و فصل کند.

از روش‌های آزادسازی استرس روزانه به هنگام خواب، مدیتیشن است. مطالعه اخیر در سال ۲۰۱۴ نشان می‌دهد که در بین ۱۹ هزار مورد مطالعاتی همگی بعد از مدیتیشن به آرامش روانی رسیده بودند و در این مطالعه مدیتیشن به عنوان یک روش آرامش بخش معرفی شده است.

برای انجام فعالیت‌های خلاقانه این توصیه مفید است:

ورا وانگ، همواره قبل از خواب به طراحی می‌پردازد.

شاید بهترین زمان برای انجام فعالیت‌های خلاقانه در سکوت و آرامش شب باشد. مطالعات نشان می‌دهند که افرادی که سحر خیز هستند به هنگام شب در انجام فعالیت‌های خلاقانه موفق‌تر عمل می‌کنند. این گونه افراد به هنگام شب بهتر می‌توانند مسائل منطقی را تحلیل کنند و همچنین راحت‌تر به ارتباطات بین دو موضوع پی می‌برند و در نتیجه در فعالیت‌ها و عملیات‌های خلاقانه موفق‌تر ظاهر می‌شوند.

6 – برنامه ریزی داشته باشید

 

مدیر شرکت اکسپرس آمریکا همواره قبل از خواب به بررسی برنامه روز بعد خود می‌پردازد و بنابراین قادر است صبح‌ها بعد از بیدار شدن بلافاصله به سراغ فعالیت روز و آنچه باید انجام دهد می‌رود. مطالعات صورت گرفته نشان می‌دهند که آن دسته از کسانی که شب‌ها قبل از خواب برنامه روز بعدی خود را آماده می‌کنند می‌توانند به مراتب انسان‌های موفق‌تری باشند و بعد از مدتی می‌توانند پیشرفت‌ها و قدم‌های بزرگی در زندگی بردارند.

لیست‌های متعدد درست کنید و برای خود چالش‌های جدید ایجاد کنید.

ریچارد برانسون می‌گوید:

” من لیست‌های بسیاری برای خودم تهیه می‌کنم، چون فکر می‌کنم توجه به جزئیات کوچک است که یک شرکت استثنایی را از یک شرکت متوسط متمایز می‌کند. جزئیات خیلی مهم است و من فکر می‌کنم تعیین چالش‌ها و اهداف جدید برای خود هم مهم است.

معتقدم که ابتدای سال زمان خوبی است برای اینکه اهداف پیش روی خود در طول سال را بنویسید. اگر خود را سازماندهی نکنید و آنچه را می‌خواهید بدست بیاورید ننویسید، خطر آن وجود دارد که زمان از چنگتان برود و چیزی زیادی به دست نیاورده باشید.”

7 – زیاد نگران پول نباشید

 

تا جوان هستید هیچ فرصتی را از دست ندهید، حتی اگر از پایان راه مطمئن نیستید.

پتانسیل پیشرفت شما در خطر کردن و ریسک‌پذیر بودن است.

البته ادعا نمی‌کنم باید در مسیرهایی قدم بگذارید که مشخصاً بی‌نتیجه هستند. منظور ریسک‌های حساب‌شده و هوشمند است. اگر بدون تدبیر و تعقل به هر سمتی بروید، مجبور می‌شوید تا آخر عمر مشغول التیام دادن آسیب‌هایی باشید که می‌بینید.

مارک زاکربرگ: “بزرگترین ریسک، ریسک نکردن است. در دنیایی که واقعا به سرعت در حال تغییر است، تنها راه‌بردی که مطمئنا به شکست می‌انجامد ریسک نکردن است.”

نگران پول نباشید، بلکه در عوض مترصد فرصت‌ها باشید و می‌بینید که پول به دنبال آن خواهد آمد.

این نگرش بهترین راهی است که باعث می‌شود از فرصت‌های شغلی خود سود ببرید. به دنبال پول بودن، مخصوصاً اگر در ابتدای راه شغلی خود باشید، نتایج جالبی به دنبال ندارد. بهتر است مهارت‌ها و دانش خود را تقویت کنید که در بلندمدت، هم برایتان پول به همراه می‌آورد و هم شادی.

8 – متمرکز و با پشتکار مسیر را ادامه دهید

 

تفاوت شکست و پیروزی این است که بتوانید پس از زمین خوردن بلند شوید.

بله، شکست خوردن دردناک است و رنج زیادی می‌آورد.

اما شما باید از آسیب‌ها، دردها و افکار منفی عبور کنید. همه‌ی ما بارها شکست‌ خورده‌ایم. افراد موفق کسانی هستند که در هر شرایطی شانه‌های خود را بالا می‌اندازند و به مسیرشان ادامه می‌دهند.

پشتکار بسیار باارزش‌تر از استعداد است.

وودی آلن می‌گوید: « مردم همیشه به من می‌گویند که می‌خواهند یک فیلم‌نامه یا نمایشنامه یا رمان بنویسند. ولی فقط تعداد انگشت‌شماری واقعاً این کار را می‌کنند. بقیه افراد بدون اینکه به نتیجه‌ای برسند از بازی خارج می‌شوند.

آن‌ها نمی‌توانند از پس نوشتن برآیند، برای اینکه دست به عمل نمی‌زنند. وقتی شما جرئت کنید وارد گود شوید، مثلاً شروع کنید به نوشتن، نیمی از مسیر موفقیت را طی کرده‌اید. برای همین می‌گویم ۸۰ درصد از موفقیت حضور داشتن است. این بهترین درسی است که زندگی به شما یاد می‌دهد.»

هنر تمرکز نیز در زندگی و کسب‌وکار نقش مهمی دارد. هنگامی‌که بر چند کار مشخص متمرکز شوید، بسیار بهتر و مؤثرتر عمل می‌کنید. اگر خود را با اهداف مختلف و پراکنده سرگرم کنید، وقت کافی برای توجه به هیچ‌کدام نخواهید داشت.

استیو وزنیاک می‌گوید: اگر عاشق کاری هستید که انجام می‌دهید و حاضرید برای انجام آن هرکاری نیاز است انجام دهید، آن را در چنگ خود دارید و ارزش آن را خواهد داشت که در شب هر دقیقه از تنهایی خود را فکر کنید و فکر کنید که چه‌چیزی می‌خواهید طراحی کنید یا بسازید.

9 – مثبت اندیشی، راه فرصت‌ها را در زندگی باز می‌کند

 

فرصت‌ها همیشه در اطراف ما هستند.

فقط باید بتوانیم آن‌ها را ببینیم.

منفی نگری زندگی را برایتان به‌قدری تیره‌وتار می‌کند که نمی‌توانید ببینید چه فرصت‌هایی دقیقاً همین‌جا و پیش روی شما هستند.

وقتی نگاه مثبتی داشته باشید، می‌توانید از هر اتفاقی برای یک زندگی شاد و موفق استفاده کنید. سعی کنید یک دوره سی‌روزه مثبت اندیشی را امتحان کنید. خودتان متوجه نتایج آن خواهید شد.

اریک اشمیت می‌گوید: “راهی برای بله گفتن به چیزها بیابید. به دعوت به یک کشور جدید بله بگویید، به ملاقات یک دوست جدید بله بگویید، به یاد گرفتن یک چیز جدید بله بگویید. با بله گفتن است که شغل جدید‌، و شغل بعدی، و همسر و حتی بچه‌های‌تان را به‌دست می‌آورید.”

زندگی هیچ‌وقت همه قطعات پازل را جلوی شما قرار نمی‌دهد. موفقیت شما به این بستگی دارد که بتوانید خودتان تکه‌های گم‌شده را پر کنید. اگر صبر کنید تا همه‌ی اطلاعات لازم هر پروژه را به دست آورید، تا ابد معطل می‌شوید؛ مخصوصاً در دنیای امروزه که بازارها قبل از اینکه حتی تصور کنید، تغییر می‌کنند.

استیو جابز می‌گوید: “شما با نگاه کردن به جلو نمی‌توانید نقطه‌ها را به هم وصل کنید. تنها با نگاه کردن به عقب می‌توانید آنها را متصل کنید. بنابراین باید اعتماد کنید که این نقطه‌ها یک جوری در آینده تان به هم متصل شوند.”

10 – یک تغییر مثبت بوجود بیاورید و یک کار خوب کنید

 

برای خواسته‌های دیگران زندگی نکنید، نگذارید پدر و مادر یا دوستانتان به شما بگویند بهتر است چه‌کاری انجام دهید و چگونه زندگی کنید.

نصیحت و توصیه‌های آن‌ها را بشنوید ولی کاری را انجام دهید که خودتان فکر می‌کنید صحیح است.

مهم نیست چه‌ کاری پیش روی شما است؛ همیشه حداکثر تلاشتان را بکنید، گاهی شغلی را که می‌خواهیم، به دست نمی‌آوریم. گاهی اوقات سزاوار ترفیع هستیم و آن را به دست نمی‌آوریم. هیچ‌کدام از این شرایط نباید عملکرد شما را ضعیف کند. اگر همه انرژی و تلاشتان را به کار نبرید فقط به خودتان صدمه می‌زنید. اگر همه‌ی انرژی و انگیزه‌ی خود را روی هدفتان نگذارید، هرگز به شغل، ترفیع یا هر جایگاهی که مدنظرتان است نمی‌رسید.

تا وقتی نفس می‌کشید تسلیم نشوید، هرگز از خودتان و خواسته‌هایتان دست نکشید. منظور این نیست که با کورکورانه پیش رفتن و توجه نکردن به شرایط و بازخوردها به اهدافتان دست پیدا می‌کنید. روی مشکلات کار کنید و همه‌ی بازخوردها را زیر نظر قرار دهید تا توقف‌ناپذیر شوید.

ریچارد برانسون می‌گوید:

“اگر می‌خواهید یک کارآفرین بشوید، اولین چیز لازم این است که ایده‌ای داشته باشید که بتواند تغییری مثبت در زندگی دیگران ایجاد کند. کسب و کار یعنی همین.

اگر صاحب کار و کسبی باشید، در موقعیتی هستید که بتوانید تغییرات بزرگی در این دنیا ایجاد کنید.

به نظر من این برای کارمندان یک شرکت هم خوب است، که از کار کردن در شرکتی که می‌دانند در دنیا کارهای خوبی انجام می‌دهد لذت ببرند. “

به ایده‌هایتان ایمان داشته باشید و در کار خود از همه بهتر باشید

” شما قطعاً باید به ایده‌های خود ایمان داشته باشید. اگر شخص احساس خوبی نسبت به کاری که می‌کند نداشته باشد و به آن افتخار نکند، انگیزه‌ای برای هیچ کاری نمی‌ماند. باید علاقه شدیدی به کاری که می‌خواهید بکنید داشته باشید و بتوانید دیگران را هم به آن علاقه‌مند کنید.

اگر یک ایده، ایده خوبی باشد، باید بتوانید آن را در دو یا سه جمله توضیح دهید و دو سه جمله خیلی راحت پشت یک پاکت نامه جا می‌شود.

اگر بنا نبود خط هوایی من از همه خطوط هوایی بهتر باشد، دلیلی برای راه اندازی آن نداشتم. باید اطمینان کنید که همه جنبه‌های کاری که می‌خواهید بکنید، از رقیب‌هایتان بهتر باشد. “

لذت ببرید و هوای تیم‌تان را داشته باشید

” من صددرصد معتقدم لذت بردن از کار بسیار مهم است، و اگر از کاری لذت نمی‌برید یعنی وقت آن رسیده که به سراغ کار دیگری بروید. از راس تا پایین چرخه اداری باید از کارشان لذت ببرند تا فضای کاری دلچسبی ایجاد شود.

اطمینان حاصل کنید که کسانی شرکت شما را اداره می‌کنند که عمیقاً به مردم اهمیت می‌دهند، به بهترین جنبه افراد دقت می‌کنند و در عوض انتقادکردن، تشویق می‌کنند.

انسان‌ها چندان هم با گل‌ها فرق نمی‌کنند. اگر به یک گل آب بدهید شکوفا می‌شود و اگر آب ندهید، می‌خشکد و می‌میرد، من معتقدم که انسان‌ها هم همین گونه‌اند. “

11 – برای خانواده‌تان زمان بگذارید و سپردن کارها به دیگران را بیاموزید

 

یکی از اولین کارهایی که به عنوان یک کارآفرین باید کرد، آموختن هنر سپردن کارها به دیگران است.

کسانی را پیدا کنید که در اداره روزانه یک شرکت از شما بهتر باشند و با این کار وقت خود را، برای فکر کردن به موضوعات مهم‌تر و وقت گذراندن با خانواده، آزاد کنید.

این کار، مخصوصاً اگر فرزند دارید، خیلی مهم است. آنها تنها چیزی هستند که وقتی شما بروید از شما باقی می‌ماند.

من می‌دانم که کارآفرین موفقی‌ هستم ، ولی مطمئن نیستم که می‌توانستم مدیر خیلی موفقی هم باشم. ذهن من همیشه به آینده فکر می‌کند و به ساختن چیزهای جدید فکر می‌کنم.

فکر می‌کنم بهتر است به مجرد اینکه چیزی را راه انداختم، فرمان آن را به فرد دیگری بسپارم. می‌توانم بروم و بیایم و کمی دردسر هم برای کارمندانم ایجاد کنم، ولی بهتر است کسب و کار روزانه را به فرد دیگری محول کنم.

به یاد بسپارید داشتن یک زندگی زناشویی پربار و موفق می‌تواند در افزایش تمرکز بر روی کار به شما کمک کند. همه ما افرادی را دیده‌ایم که پس از متاهل‌شدن، موفقیت خوبی بدست آورده‌اند، البته به شرطی که همسر به درستی و باآگاهی انتخاب شده باشد.

سخن آخر

آخرین قاعده و توصیه‌ای که برای‌تان داریم این است: ادامه دهید و ادامه دهید!

گاهی شرایط سخت می‌شود و راه به‌نظر طولانی می‌آید. اما شما باید فقط ادامه دهید و از حرکت نایستید.

اهداف‌تان را مرور و یادآوری کنید و تجسم‌شان را فراموش نکنید، ناگهان وضعیت‌تان تغییر خواهد کرد و دوباره در مسیر درست‌تان قرار خواهید گرفت؛ مسیری که شما را به تعالی می‌رساند.

کسب موفقیت در همه ی زمینه ها چه تحصیل، زندگی شخصی و تجارت و کسب و کار از اهمیت زیادی برخوردار است. همه برای رسیدن به موفقیت تلاش میکنند و البته برای کسب موفقیت از برنامه ریزی خوب هم در زندگی و هم در کار استفاده میکنند.

به گزارش گروه بازار باشگاه خبرنگاران، برای رسیدن به موفقیت تلاش و پشتکار اولین چیزی است که باید از آن بهرمند شویم همچنین مطالعه و کسب علم و دانش و تجربیات هم میتواند به ما کمک کند تا زودتر به موفقیت برسیم.
 
برای موفق شدن در کار و شغلی که داریم چه به عنوان کارفرما و یا کارمند ابتدا باید علاقه و انگیزه ی کافی برای کار وجود داشته باشد افرادی که با علاقه مشغول به کار می شوند معمولا موفقیت بیشتری کسب می کنند و راحت تر می توانند با چالش های کاری مقابله کنند بنابراین انگیزه و علاقه لازمه ی موفقیت در کسب و کار است.

اما 6 رمز موفقیت در کار به ما کمک کند تا زودتر بتوانیم با تلاش و پشتکار زیاد به نتیجه ی خوب برسیم.
 
1-نظم و ترتیب در کار:

برای شروع هر کاری یک اهدافی وجود دارد اهدافی که میخواهیم در کسب و کارمان به آن دست یابیم را باید برای خودمان تعریف کنیم. داشتن نظم و ترتیب در کار ابتدا با نوشتن اهداف آغاز می شود پس از آن باید برای رسیدن به این اهداف یک برنامه ریزی منظم و خوب داشته باشیم تا با استفاده از آن بتوانیم به اهداف خود دست پیدا کنیم.

یک برنامه ریزی منظم که در جهت رسیدن به اهداف ما باشد در این برنامه ریزی باید آنچه را که به بهتر شدن تجارت و کسب و کار کمک می کند را یادداشت کنید مثلا شناخت مصرف کنندگان، نیازهای آنها، رقبا، خدمات و محصولاتی که ارائه میدهیم و... باید در برنامه ریزی که داریم به صورت منظم نوشته شوند تا با استفاده از آن به ترتیب بتوانیم کسب و کار خود را رو به جلو ببریم.
 
2-تلاش و جدیت:

برای رسیدن به موفقیت باید تلاش و پشتکار فراوان داشت باید سعی کنیم که در آن تجارت و کسب و کاری که داریم بهترین باشیم داشتن بهترین عملکرد در کار و ارائه بهترین محصولات با کیفیت بالا از جمله مواردی است که نیاز به تلاش و جدیت در کار دارد.

جیم کولین نویسنده ی کتاب های مختلف در زمینه ی موفقیت تجارت ها معتقد است که برای موفق شدن در کار باید به 3 نکته توجه کرد:

1-کار کردن با علاقه
2-اناجما فعالیت ها در زمینه ای که بیشتر در آن توانایی و قابلیت داریم
3-تولید محصولاتی که بتواند در نهایت ما را به اهداف مالی خود و موفقیت های آن نیز برساند.
 
3-مقابله با چالش های کاری:

در هر کار و تجارتی مشکلات و چالش ها وجود دارند بنابراین باید با استفاده از تجربیات خود از موانع کاری عبور کنیم و همچنین تشخیص راه هایی که سرعت عمل ما را در کار افزایش میدهد یک فاکتور مهم برای از بین بردن چالشها است که بتوانیم زودتر به اهداف خود برسیم.
 
4-خلاقیت:

تجارت های موفق همگی دارای خلاقیت هستند. خلاقیت باعث ایجاد تنوع در محصولات و خدماتی است که یک تجارت آنها را ارائه میدهد.

تمرکز روی این اصل مهم می تواند به ایجاد محصولی با کیفیت و تنوع بالا کمک کند که وقتی محصولات از کیفیت خوب برخوردار باشند قطعا میزان مصرف کنندگان بیشتر می شود و در نهایت درآمد زایی یک تجارت افزایش می یابد. هر چقدر که توانایی بیشتری در ایجاد خلاقیت در کار داشته باشیم موفق تر خواهیم بود.
 
5-تمرکز:

تمرکز کردن روی اهداف در کار و همچنین روی بهتر کردن نوع کار و گسترش آن از دیگر عواملی است که به موفقیت یک تجارت کمک می کند.

بهترین روش برای تمرکز بیشتر در کار این است که برنامه ریزی روزانه برای انجام کارهای خود داشته باشید. مثلا هر روز برنامه ریزی روز بعد را انجام دهید تا نظم و تمرکز در کار افزایش یابد.
 
6-تشویق و ترغیب:

تشویق و ترغیب و انگیزه دادن به کارمندان و تیم کاری به موفقیت بیشتر کمک می کند. در اصل اشتیاق کافی برای انجام کار راه رسیدن به موفقیت را آسان تر می کند. تشویق و ترغیب برای ایجاد تنوع در کار، گسترش و توسعه آن همگی نیاز به تشویق و ترغیب کافی دارد.

رمز موفقیت برای انجام کار

 
 
 
 
.1397
 
49 نظرات

بسم الله الرحمن الرحیم 

برای كامیابی در کار باید با مشكلات و فراز و نشیب های زندگی مبارزه نمود ؛ پس هیچگاه بـر اثـر بروز سختی ها و شكست ها نـاامید نشوید: روند زندگی و کار به بازی فوتبال می ماند كه تا آخرین دقیقه مـمـكـن است سرنوشتش تغییر كند.
در این جا با قانون طلایی كـه شـمـا را در طـی مسیر یاری می رساند آشنا میشویم.
حتی رئیس هم باید آستین هایش را برای كار كمی بالا بزند
زیردستان خـود را وادار بـه انـجـام كـاری نـكنید كه خودتان تاكنون انجامش نداده اید یا رغبتی به انجام دادنش ندارید. اگر رئـیس یا سـردسته گروهی هسـتـیـد باید خودتان سرمشق و الگوی دیگران قرار بگیرید ، آنگاه دیگر کسی در انجام كار با شما بحث نخواهد كرد
هیچگاه ۱۰۰% هیچ چیز را برای هیچكس برملا نكنید
اگر خیال دارید میلیونر شوید بهتر است هیچگاه تمام جزئیات برنامه و نقشه خود را به كسی نگویید. همواره چیزی را نزد خودتان نگاه دارید. اگر مجبور به افشای آن شدید تنها ۷۵ تا ۹۰ درصد آن را برملا سازید. همان ۱۰%از شما حفاظت خواهد كرد (و همچنین ضمانت می کند كه آن ایده متعلق به شماست)
كنار هر مرد موفقی یك زن موفق وجود دارد
هر مردی برای كسب موفقیت به پایداری و استقامت یك زن بزرگوار نیاز دارد. یك مرد بدون خانواده، یك مرد كامل نخـواهد بود. در مـقـابـل، یـك هـمـسر بـد و نـامـنـاسب شـما را از شكوفایی استعدادها و قابلیت هایتان باز می دارد
هـرگـاه خـواسـتید اقدام به انجام كاری كنید، همواره مدت زمان مـحـقـق گشـتن آن را بیشتر، و پاداش و ثـمـره آن را كمتر برآورد كنید
حـتـی بـهترین طرح ها و نقشه ها ممكن است بی ثمر و نافرجام گردد. اغـلـب اوقـات مـا به مـنـظوردستیابی بـه خـواسـتـه هایمان ملزم به تلاش و كوشش هستیم و این بدان مفهوم است که همواره باید صبور و شکیبا باشیم دست بالا گرفتن كار و دست كم گرفتن پاداش آن سبب می گردد شما هیچگاه مأیوس و ناامید نشوید.
برای «پول درآوردن» باید پول خرج كرد
اگر پولی را خرج می کنید و بعد هزینه آن پول، سود بیشـتـری را عایدتان خواهد كردپس نگران پول خرج كردن نباشید. اگر ایده ای برای تجارت و كسب و كار داریداز بـانك وام بگیرید. بـه كارمندان خود حقوق و دستمزد شایان توجه بدهید، بـرای مـشـاوره با متخصصین و جویا شدن از رهنمودهایشان پول پرداخت كنیدبه این ترتیب اگر شـما كـاسـب یـا تـاجـر بـاهـوشـی بـاشـیـد همیشه در اوج خواهید بود.
متمركز بودن و «پشتكار» دو عنصر حیاتی موفقیت هستند
اگر شما به خودتان ایمان داشته باشید هیچ چیز نمی تواند سـد راهتان شودحـتی جملات دلسرد كننده نزدیكترین كسانتان نیز نخواهد توانست شما را از حركت باز دارد.
ایجاد انگیزه در خود

تا انگیزه برای انجام امور مختلف در افراد وجود نداشته باشد آن ها ترغیب به انجام دادن امور روزمره خود نخواهند بود می خواهیم راههای موثر برای تقویت انگیزه را بشناسیم.
ایجاد انگیزه
گاهی اوقات احساس می کنیم انگیزه ای نداریم؛ روز هایی که دلمان می خواهد فقط تنبلی کنیم و هیچ انگیزه ای برای کارهای عادی و ساده هم نداریم. آیا می خواهید با این حالت مبارزه کنید؟
باید بدانیم که انگیزه است که به زندگی ما رنگ می دهد و راه را به سوی اهداف مترقی و بالا هموار می کند. انگیزه سبب می شود ارزش عمر و وقت خود را بدانیم و از هدر رفت زمان و انرژی جلوگیری می کند.
چرا بی انگیزه اید؟
به طور طبیعی موقعیت هایی وجود دارد که در آن عاقلانه است عمیق ترین احساساتتان را از دیگران پنهان کنید، اما اگر این پنهانکاری احساسات روش زندگی تان شود از نظر هیجانی و روحی فردی خشک و بی روح می شوید و تنها و منزوی خواهید شد. درست آن است که انتخابی عمل کنید، یعنی احساسات تان را به افرادی که قابل اعتمادند بیان کنید.
باخود قرار بگذارید
هنگامی که احساس می کنید علاقه ای به انجام کاری یا کارهایی ندارید، به خود بگویید که اگر این بخش کتاب را خواندم یا این گزارش ها را تمام کردم، می روم بیرون قدم می زنم و یک بستنی (یا هر چیز دیگری که به آن علاقه دارید) می خورم.
با انگیزه رفتار کنید
اگر بی حوصله اید و انگیزه کاری را ندارید، تصور کنید که سرشار از انگیزه اید. حسن این کار در این است که به محض شروع، آرام آرام احساس می کنید که شور و علاقه، حقیقتا در وجود شما زنده شده است.
یادآوری موفقیت ها
همواره به جای فکر کردن به شکست ها و ناکامی ها، موفقیت ها و کامیابی هایتان را به خاطر بسپارید. بهتر آن است که حتی با ذکر جزئیات آنها را یادداشت کنید؛ مراجعه به گذشته می تواند خاطرات خوبی را در شما زنده کند و انگیزه کار و تلاش را در وجود شما زنده نگه دارند.
از شکست نهراسید
شکست را به عنوان نوعی اطلاعات مفید و ضروری و بخشی طبیعی از موفقیت بپذیرید. یکی از بسکتبالیست های مشهور (مایکل جردن) می گوید: بیش از ۹هزار خطا داشتم و تقریبا ۳۰۰بازی را باختم. ۲۶مرتبه به من اعتماد کردند تا ضربه پیروزی را بزنم.
مثبت اندیش باشید
بیاموزید که بیشتر اوقات مثبت اندیش باشید و یاد بگیرید که افکار منفی را قبل از آنکه سد راه شما باشند، از سر بیرون کنید. ممکن است که همه نتوانیم همیشه مثبت اندیش باشیم، اما باور کنید که بیشتر ما می توانیم این حس را در خود تقویت کنیم و مطمئنا این کار نتیجه کار را بهتر می کند.
کمتر تلویزیون تماشا کنید
آیا زیاد تلویزیون تماشا می کنید و عمرتان را پای تلگرام و فضای مجازی خرج می کنید؟ تلاش کنید روی دیگر زندگی راببنید و که کمتر خود را درگیر اینترنت کنید. فعالیت های مورد علاقه خود را در زندگی واقعی دنبال کرده و با روش های خودتان انجام دهید.
بالاتر از توان تان فکر کنید
آینده شما را توانایی ها و داشته های فعلی شما نمی سازد. توانایی های شما بیشتر از چیزی است که فکر می کنید. از تجربه ها کمک بگیرید و برای آینده برنامه ریزی کنید.

چگونه برنامه ریزی خود را عملی کنیم؟ (قسمت اول)

برنامه ریزی کاری است که اکثر ما در انجام دادن آن خوب هستیم اما تعداد خیلی کمی از افراد میتوانند برنامه ریزی خود را عملی کنند و به برنامه های خود پایبند باشند.

یکی از اعضای سایت برای من ایمیل فرستاده بود که هر شب قبل از خواب اولویت بندی می کند، برنامه ریزی میکند و با خوشحالی برای شروع روز بعد به رختخواب می رود. ظهر روز بعد در حالی که به برنامه خود نگاه می کند هنوز هیچ کدام از کارهای مهم اش را انجام نداده است و درگیر کارهای دیگری شده است. در همین حال تصمیم می گیرد که به صورت جدی برنامه را از سر بگیرد که اتفاقات ناخواسته نیز پیش می آید و او به کل از برنامه ریزی اش عقب می افتد. در پایان روز او خیلی خسته است و خیلی کار انجام داده اما نتوانسته برنامه خود را کامل انجام دهد. کتابی که باید میخوانده تمام نشده، یک جلسه مهم را کنسل کرده است و ذهنش درگیر کارهای عقب افتاده است. این در حالی است که آنقدر خسته است که نمیتواند با فرزندانش وقت بگذاراند.

مهارت برنامه ریزی

سلام به همه دوستان عزیزم. الان که در حال نوشتن این مقاله هستم در این فکرم که چه قدر از ما به دلیل بلد نبودن مهارت های افزاش عملکرد در کار و زندگی خود با مشکل و یا عدم آرامش رو به رو میشویم. دوست داریم بتوانیم از زمان، انرژی و تمام توان خود برای داشتن کار، تحصیلات و زندگی دلخواه بهره ببریم اما نمیشه که نمیشه!

ولی نگران نباشید باید ما اعضای سایت آموزش تمرکز و تفکر بتوانیم موثر ترین افراد در کار و زندگی مون باشیم.

  • در ادامه این مقاله با من همراه باشید. هر قسمت که سوالی براتون پیش اومد سوالاتتون را در قسمت نظرات در پایین همین مقاله برای من ارسال کنید.
  • اگر تجربه ای در این زمینه دارید که احساس می کنید به دیگران کمک می کند هم من و هم بقیه دوستان خوشحال میشویم که تجربیات شما را بدانیم و کیفیت زندگی مون را بهبود دهیم.

چرا نمی توانم به برنامه هایم پایبند باشم؟

مغز ما اشتیاق زیادی به آینده داره. اقداماتی که ما رو به آینده میرسونه برای اون خیلی ارزشمند هست. در نتیجه وقتی داریم برنامه ریزی می کنیم و به انجام کارهایی فکر می کنیم که ما رو به هدفون میرسونه خیلی ذوق و شوق داریم. برای مثال من میدونم که اگر روزی ۵ ساعت بر روی کسب و کارم زمان بگذارم و کارهای x, y, z را انجام دهم سال آینده به درامد مورد نظرم میرسم و این موضوع باعث میشه که کلی برای برنامه ریزی هیجان زده باشم..

نمونه دیگر…

و یا مثال دیگه اینکه وقتی میدونید اگر روزی ۸ ساعت درس بخونید در کنکور در رشته مورد نظرتون پذیرفته میشوید اشتیاق زیادی به برنامه ریزی پیدا می کنید و دوست دارید که هرچه سریع تر به خواسته خود برسید. برای همین به سرعت دست به برنامه ریزی میزنید و اولویت هایتان را مشخص می کنید. سپس تصمیم میگیرید که از فردا به برنامه خود عمل کنید اما فردا میشود و …

 

برخلاف ارزشمند بودن آینده ، مغز ما از لحظه حال گریزان است. او تمایل دارد بیشتر در آینده باشد و به آینده برسد و بنابراین لحظه حال را از دست میدهد. بنابراین ما با تناقض رو به رو میشویم. با اینکه خیلی اهداف خود را دوست داریم و کلی برای رسیدن به آنها هیجان داریم اما نمی خواهیم که در لحظه حال برای آنها تلاش کنیم و انجام اقداماتی که برای آنها برنامه ریزی کرده ایم خسته کننده به نظر میرسد. در نتیجه مغز مان تصمیم میگرید که حواس ما را پرت کند و ما را مشغول انجام کارهای راحت تری کند. یادگیری لذت بردن از لحظه حال نیز خود یک مهارت است. برای کسب اطلاعات بیشتر دوره زندگی در لحظه حال را مشاهده کنید.

این موضوع علت اصلی این است که ما همگی در برنامه ریزی خیلی خوب هستیم اما عمل به برنامه ها و اقدام کردن برای مان سخت میشود.

چگونه برنامه ریزی خود را عملی کنم؟

همان طور که گفتم به دلیل ماهیت مغزمان، اکثر ما در برنامه ریزی کردن خوب هستیم زیرا شوق و ذوق رسیدن به خواسته هایمان را داریم اما در اقدام کردن و عمل به آنها خوب نیستیم زیرا دوست نداریم کارهای سخت انجام دهیم و به دنبال کارهای لذت بخش هستیم.

بنابراین شما دوست عزیزم که در حال مطالعه این مقاله هستی:

  • اگر نمیتوانی به برنامه هایت عمل کنی باید به گونه ای برنامه ریزی کنی که موفق به عمل کردن به آنها شوی.
  • وقتی نمیتوانی به برنامه هایت عمل کنی یعنی به درستی برنامه ریزی نکردی.

برنامه ریزی همانند بسیاری ازمهارت های دیگر یک مهارت است و باید آن را تمرین کنید تا در آن حرفه ای شوید. بنابراین برای اینکه بتوانید برنامه خود را عملی کنید و به برنامه ریزی های خود پایبند باشید باید:

  •  برنامه ریزی صحیح کنید
  • متناسب ساختن برنامه با زندگی شخص خودتان تا بتوانید آن را اجرا کنید

قسمت دوم این مقاله را (چگونه برنامه ریزی صحیح کنیم و به آن عمل کنیم؟) را در پایان این مقاله بخوانید.

برنامه ریزی چیست؟

برای اینکه بدانید چگونه برنامه ریزی های خود را عملی کنید، در ابتدا بیایید با مفهوم برنامه ریزی آشنا شویم. قبل از اینکه به یک فرد حرفه ای در زمینه برنامه ریزی و عمل به آنها تبدیل شوید لازم است که بیشتر در مورد مفهوم برنامه ریزی بدانید.

طبق تعریف ویکی پدیا:

برنامه‌ریزی، فرایندی برای رسیدن به اهداف است. بسته به فعالیت‌ها، هر برنامه می‌تواند  بلندمدت، میان‌مدت یا کوتاه‌مدت باشد.

همان طور که در این تعریف نیز مشخص است برنامه ریزی یک فرایند است. فرایندی که به ما کمک می کند تا به اهداف خود برسیم. یک برنامه ممکن است که روزها و یا حتی ماه ها طول بکشد تا بتواند ما را به اهداف مان برسد. اما برنامه های اکثر افراد یک برنامه کوتاه یک روزه است که در پایان روز پرونده آن بسته میشود.

معمولاً تصوری که در مورد برنامه ریزی وجود دارد این است که من باید فردا کارهای x, y, z و a را انجام دهم. در پایان روز یا کارها انجام میشود و یا نمیشود اما موضوع مهم این است که دوباره یک برنامه جدید با موضوعات جدید چیده میشود و روزها و روزها می گذرد بدون اینکه بدانید:

  • به کجا قرار است که برسید
  •  در حال طی کردن چه فرایندی هستید
  • چرا اصلا باید به این برنامه عمل کنید
  • چرا برنامه تان را دوست ندارید
  • علت اهمال کاری تان چیست
  • چرا عمل به برنامه ها سخت است

نمونه موردی…

در یکی از جلسات کوچینگ مراجعی داشتم که مدام از اینکه نمیتوانست به برنامه هایش عمل کند شکایت میکرد. یکی از اهداف کاری او افزایش درآمد بود اما آنچه در برنامه هایش دیده میشد کارهایی بود که من احساس میکردم او را به افزایش درآمد نمی رساند. از او پرسیدم چرا در برنامه فردا کارهای x و  y را قرار داده ای؟ او گفت نمیدانم باید انجام شود دیگه! پرسیدم چرا باید انجام شود؟ گفت این از کارهای شرکت است. از او پرسیدم آیا این کار تو را به درآمد مد نظرت میرساند؟ کمی مکث کرد و گفت نه!!!!

 

 

بله او کارهایی انجام میداد که اگر چه اولویت بالایی داشتند اما او را به هدفش نمی رساندند. در واقع او برنامه ریزی میکرد اما نه برای رسیدن به هدف اصلی اش. برای انجام کارهایی که دوستش نداشت و تصور می کرد که باید انجام شود.

مشکل بسیاری از افراد با برنامه ریزی این است که نمیدانند برنامه ها آنها را به کجا خواهند رساند.

آیا با عمل به برنامه به استان خراسان میرسند و یا استان آذربایجان غربی؟

چگونه برنامه ریزی کنیم و به آن عمل کنیم؟

قبل از اینکه در این مورد صحبت کنم و یاد بگیریم که چگونه به صورت صحیح برنامه ریزی کنیم تا بتوانیم به آن پایبند باشیم لازم میدانم که به پاراگراف قبل برگردید و به موضوع مطرح شده فکر کنید. به این سوال ها جواب دهید:

 

همان طور که تا اینجا متوجه شدید علت اینکه نمی توانید برنامه های خود را عملی کنید نداشتن مهارت برنامه ریزی است.

وقتی ندانید چگونه یک برنامه مناسب خود طراحی کنید، فقط طبق علایق خود برنامه ریزی خواهید کرد و هر فرایندی که احساس کنید شما را به هدف برساند در برنامه خود می گنجانید بدون اینکه بدانید آن فرایند مناسب شما هست و یا نه. در چنین شرایطی احتمال شکست در برنامه ریزی بیش تر از موفقیت خواهد بود.

چگونه برنامه ریزی کنیم و به آن عمل کنیم؟ (قسمت دوم)

برنامه ریزی صحیح مهارتی است که در قسمت اول این مقاله در مورد آن صحبت کردیم. برای اینکه بتوانید برنامه ریزی کنید و همچنین موفق شوید که آنها را عملی کنید و به اقدام برسید باید بیشتر با این مهارت آشنا شوید. در قسمت اول این مقاله در مورد دلایل عدم عمل برنامه ها و علت فرار مغز ما از برنامه ریزی صحبت کردیم. همچنین گفتیم که اگر نمی توانید برنامه های خود را عملی کنید و آنها را به مرحله اقدام برسانید بنابراین باید مهارت برنامه ریزی صحیح را بیاموزید.

اگر هنوز قسمت اول این مقاله را مطالعه نکرده اید پیشنهاد می کنم از این قسمت (چگونه برنامه ریزی خود را عملی کنیم؟ دلایل عدم عمل کردن به برنامه(قسمت اول)) آن را مطالعه کنید و سپس برای فراگیری مهارت صحیح برنامه ریزی دوباره به این صفحه برگردید.

آماده اید که شروع کنیم؟

  • قبل از شروع یادتان باشد که مطابق همیشه میتوانید سوالات خود را در قسمت نظرات برای من ارسال کنید. سوالات شما را خواهم خواند و در سریع ترین زمان به شما پاسخ خواهم داد.
  • همچنین من و دیگر خوانندگان سایت خوشحال میشویم که تجربیات خود را با ما به اشتراک بگذارید. خواندن تجربیات دیگران و شنیدن موفقیت های دیگران باعث میشود که بتوانیم کیفیت زندگی و کار خود را بهبود دهیم

چگونه برنامه ریزی خود را عملی کنیم؟

برای اینکه بتوانید به برنامه های خود پایبند باشید و آنها را به مرحله اقدام برسانید در ادامه در مورد ۷ اصل مهم صحبت می کنم. تمام موارد گفته شده را بخوانید و مشخص کنید که عدم رعایت کدام مورد باعث شده که نتوانید به برنامه ریزی خود پایبند باشید.

خیلی خیلی مهم است که بتوانید این موضوع را تشخصی دهید و سپس با رعایت نکات گفته شده آنها را برطرف نمایید و برنامه ریزی صحیح داشته باشید.

۱- باور

شاید باورتان نشود که باورهای ما چه نقش پررنگی در انضباط شخصی، برنامه ریزی ها و همچنین پایبندی ما به برنامه ها دارند. بله درست خواندید. باور

در اینجا نمی خواهم در مورد هدف گذاری صحبت کنم ولی وقتی هدفی دارید باور داشتن به آن، باور داشتن به اینکه شما میتوانید به آن برسید مهم ترین موضوع در عملکرد روزانه ماست. اجازه دهید برایتان مثال بزنم.

اگر شما برای درس خواندن برنامه ریزی کنید اما در اعماق ذهن تان موفقیت در کنکور و یا امتحان کاری سخت و نشدنی باشد خب مسلماً شما موفق به اجرای برنامه هایتان نخواهید شد. زیرا ذهن ناخودآگاه باور دارد که نمیشود. بنابراین با وجود برنامه ریزی های شیک و با کلاس، عملی کردن آنها خیلی سخت خواهد بود. این برنامه ریزی صحیح نیست.

 

بنابراین موضوع خیلی مهم این است که بر روی باور های خود کار کنید. اگر هدفی دارید در ابتدا خیلی مهم است که به آن ایمان داشته باشید. مطمئن باشید که شما می توانید. خودتان را باور کنید. شما فوق العاده توانمند هستید.

پر رنگ شدن باورها به زمان نیاز دارد. قرار نیست با خواندن این مقاله همین فردا شما باورتان تغییر کند و به اهداف خود ایمان بیاورید. می توانید از خدمات کوچینگ استفاده کنید تا باورهای خود را تقویت کنید.

۲- پیدا کردن ۳ حوزه اصلی تمرکز

 

یک خودکار و یک کاغذ آماده کنید و برگردید.

هدف تان را در ذهن تان تجسم کنید. به این فکر کنید که در یک سال و یا یک ماه آینده باید بر روی چه حوزه هایی تمرکز کنید؟ ۳ حوزه اصلی تمرکزتان را مشخص کنید.

برای مثال اگر هدف تان افزایش درآمد است بنویسید که یکسال آینده باید بر چه حوزه هایی متمرکز شوید؟ ممکن است بگویید:

  • فروش بیشتر
  • جذب مشتریان جدید
  • یادگیری و توسعه فردی

و یا اگر هدف تان قبولی در آزمون دانشگاه است ممکن است بگویید در یک سال آینده باید بر سه حوزه زیر متمرکز شوید:

  • خواندن درس های دوره پیش دانشگاهی
  • خواندن درس های دوم و سوم دبیرستان
  • امتحانات مدرسه

۳ حوزه اصلی که باید یک سال آینده بر آن متمرکز شوید را مشخص کنید.(اگر حوزه های کاری شما بیشتر است میتوانید برنامه های خود را به ۵ حوزه تقسیم کنید) در برنامه ریزی های خود این سه حوزه را مد نظر قرار داشته باشید. باید هر کاری می کنید و یا هر موضوعی که در برنامه خود قرار میدهید در این سه حوزه قرار بگیرد. اگر کارهایی در برنامه شماست که زیر مجموعه این سه حوزه نیست می توانید آنها را خط بزنید.

۳- نوشتن برنامه قابل انجام برای برنامه ریزی صحیح

در بسیاری اوقات می بینم افراد برنامه هایی برای خود میچینند که غیر قابل انجام است. به طور مثال فرد در برنامه خود ۱۰ ساعت کار کردن و یا درس خواندن قرار داده در صورتی که تا کنون روزی ۲ ساعت کار می کرده است. وقتی با او صحبت می کنم می گوید که تنها راه موفقیت همین است و اگر روزی ۱۰ ساعت مشغول کار نباشد نتیجه نمی گیرد. بنابراین اولویت بندی می کند، برنامه ریزی می کند و برای رسیدن به خواسته خود برنامه ریزی می کند اما…

اما این برنامه به اجرا در نمی آید. چرا؟

زیرا این برنامه متناسب با آقا و یا خانم x نیست. او تا کنون روزی ۲ ساعت کار می کرده و نیاز به زمان دارد تا بتواند روزی ۱۰ ساعت کار کند. او باید در ابتدا ۲ ساعت را به ۳ ساعت برساند. سپس ۵ ساعت، ۸ ساعت و در نهایت ۱۰ ساعت.

داشتن برنامه هایی که مناسب شما نیست و با واقعیت شما سازگار نیست موجب نا امیدی و بی انگیزگی شما میشود. بله شما میتوانید روزی ۱۰ ساعت کار کنید و به موفقیتی که خواهانش هستید برسید اما این موضوع نیاز به گذر زمان و قدرتمند شدن عضله شما دارد. یک شبه نمی توانید تغییر کنید. تغییر فرایندی آهسته و پیوسته است.

باور داشته باشید که اگر برنامه تان مطابق زندگی و شخصیت خودتان نوشته شود (و نه آنچه که دیگران انجام میدهند) نه تنها می توانید به مرور آن را بهبود دهید بلکه احتمال رسیدن به موفقیت تان بسیار بسیار بالاست. زیرا شما خودتان را باور دارید و شما منحصر به فرد هستید. باور نقش مهمی در برنامه ریزی صحیح و عملی کردن برنامه هایتان دارد.

۴- اضافه کردن حوزه چهارم

همیشه یک حوزه و یا یک دسته چهارم نیز در برنامه های خود قرار دهید. این دسته شامل کارهایی میشود که غیر منتظره رخ میدهد و شما باید برای آن زمان اختصاص دهید. برای مثال ماشین تان خراب میشود و مجبور میشوید در ساعت کاری آن را به تعمیرگاه ببرید. مهمان به منزل تان می آید و باید برای آنها وقت بگذارید.

برخی افراد برنامه خود را به گونه ای می چینند که در آن زمان هیچ رویداد غیر منظره ای پیش بینی نشده است. سپس شاکی میشوند که اتفاقات غیر منتظره باعث میشود که ما نتوانیم به برنامه خود رسیدگی کنیم. برای داشتن یک برنامه ریزی صحیح اتفاقات غیر منتظره را در برنامه خود قرار دهید.

دوستان من ما همه انسان هستیم و این کاملاً طبیعی است که اتفاقاتی در طی روز برای ما پیش بیاید که از قبل آن را پیش بینی نکرده بودیم.

پس زمانی اضافه در برنامه خود قرار دهید تا در صورت وجود کارهای پیش بینی نشده کل برنامه تان را از دست ندهید.

۵- لذت بخش کردن اقدامات

اقدامات خود را لذت بخش کنید. اگر در کاری که انجام میدهید لذت وجود ندارد احتمال اینکه بتوانید به برنامه خود پایبند باشید کمتر میشود. وقتی که خودتان را باور کنید و برای خودتان ارزش قائل باشید قدر زحمات تان را خواهید دانست. شما یک ساعت درس خوانده اید، یک ساعت بر روی اهداف تان کار کرده اید، یک قدم در جهت رشد و بهبود خود برداشته اید. تمام این ها عالی هستند. بابت تمام کارهایی که در برنامه تان هستند و شما آنها را انجام میدهید شکرگزار باشید.

 

شکرگزاری باعث میشه که اقدامات تان لذت بخش تر شود.

۶-کوچک کردن اهداف

همان طور که در قسمت سوم توضیح دادم باید برنامه شما قابل انجام باشد. برای اینکه بتوانید برنامه قابل انجام بنویسید باید اهداف خود را کوچک تر کنید. هدف بزرگ شما را نا امید می کند و ممکن است که از مسیر رسیدن به خواسته تان خارج شوید زیرا:

  • هدف را غیر قابل دسترس می بینید.
  • رسیدن به آن سخت به نظر میرسد.
  • مسیر رسیدن به آن کاری لذت بخش به نظر نخواهد رسید
خوشحال میشوم سوالات و تجربیات خود را در قسمت نظرات برای من ارسال کنید. اعضای وب سایت تمرکز و تفکر دوست دارند کیفیت زندگی خود را عالی بسازند. ما در این جا در کنار هم از یکدیگر می آموزیم.

۷-کاهش حواس پرتی ها

حواس پرتی ها را به حداقل برسانید و تمرکز خود را تقویت کنید. کاهش حواس پرتی ها اصل مهمی در برنامه ریزی صحیح است. در اینجا کلی مقاله هست که می تونید با کمک آنها بر روی تمرکز خود کار کنید و حواس پرتی ها را به حداقل برسانید. در دوره تقویت تمرکز من این حواس پرتی ها را به صورت مفصل توضیح داده ام و روش حذف آنها را گفته ام.

۸-اقدام کردن

و یکی از مهم ترین قسمت های برنامه ریزی صحیح و عمل کردن به آنها، اقدام کردن است. اقدام کنید، اقدام کنید، اقدام کنید. گاهی اوقات افراد آنقدر درگیر برنامه ریزی هستند که اقدام کردن را فراموش می کنند. مهم نیست اگر امروز برنامه ای ندارید. مهم نیست اگر از شب قبل برای خود برنامه ای نچیده اید.

 

 

همین لحظه مهم است. کاری را انجام دهید. یک قدم کوچک بردارید. مهم نیست چه قدر کوچک باشد اما کاری را انجام دهید. اقدام کردن تاثیر فوق العاده ای بر احساس شما می گذارد. باور رسیدن به اهداف تان را در شما تقویت می کند، شما را امیدوار می کند و باعث میشود که انگیزه تان در کار، زندگی و تحصیل افزایش یابد.

چرا برنامه هایم را عملی نمی‌کنم؟

عملی نکردن برنامه ها و اقداماتی که می‌خواهیم آن‌ها را انجام دهیم یکی از بدترین احساسات را در وجود ما ایجاد می‌کند. بارها شنیده‌ام که افراد می‌گویند من می‌خواهم این کارها را انجام دهم اما نمی‌توانم، اما نمی‌شود، اما اهمال‌کاری می‌کنم، به‌جایش کارهای دیگری انجام می‌دهم
و این احساس که می‌خواهیم اما نمی‌شود یک حس ترس، نارضایتی، ناشادی و حتی خشم از خودمان را در ما به وجود می‌آورد.

در مقالات اول و دوم در مورد این موضوع صحبت کردم که چگونه برنامه‌ریزی خود را عملی کنیم و به برنامه های خود پایبند باشیم. در قسمت سوم این مقالات می‌خواهم ابزاری به شما دهم که به کمک آن خودتان را بهتر بشناسید و علت اهمال‌کاری و به تعویق انداختن کارها و عملی نکردن برنامه هایتان و از دست دادن انگیزه‌تان را پیدا کنید.

چرا برای رسیدن به اهدافم اقدام نمی‌کنم؟

دوست عزیزم، تاکنون سؤالات زیادی از من دراین‌باره پرسیده شده و در جلسات کوچینگ افراد زیادی را دیده‌ام که این موضوع را بررسی کرده‌اند. برای همین در قسمت سوم این مقاله می‌خواهم جواب سؤالات همه شما را بدهم.

اینکه برای رسیدن به اهدافت اقدام نمی‌کنی دو دلیل دارد:

۱- هدفت خواسته تو نیست

یا

۲-  هدفت خواسته تو هست اما…

در این مقاله علت اول را به‌صورت مفصل توضیح خواهم داد و در مقاله بعدی به بررسی علت دوم خواهم پرداخت.

عملی نکردن برنامه هایی که به آنها علاقه نداریم و یا خواسته مان نیست

۱- به هدفت علاقه نداری و فقط به خاطر حرف بقیه، به دلیل اینکه دیگران بر روی تو حساب کنند، برای اینکه احساس می‌کنی اگر این کارها را انجام دهی در خانواده بیشتر روی تو حساب می‌کنند، برای اینکه فکر می‌کنی اگر کارها را انجام دهی در آینده موفق‌تر خواهی شد، برای اینکه به تو گفته‌شده که این کارها تو را فرد موفق‌تری می‌سازد و … تصمیم گرفته‌ای یک سری کارها را انجام دهی اما واقعیت این است که چون برای انجام آن کار چرایی نداری و چرایی آن اهداف را پیدا نکرده‌ای به آن‌ها علاقه‌ای نداری و نمی‌توانی برای آن اقدام کنی.

سیستم انگیزه که یک نیروی درونی برای هل دادن شما به سمت هدف است کار نمی‌کند و چند روزی هدفت را پیگیری می‌کنی اما سرانجام نمی‌توانی آن را ادامه دهی. کارها را به تأخیر می‌اندازی، به‌جای اقدام برای اهدافت، کارهای غیرضروری را انجام می‌دهی و دچار اهمال‌کاری می‌شوی.

در دوره راز مدیریت انگیزه کاملا در این مورد صحبت کرده ایم. اینکه تشخیص دهید چه می‌خواهید و چگونه برای رسیدن به آن‌ها سوخت و انگیزه لازم را به دست آورید. تشخیص اینکه چه می‌خواهید به شما کمک می‌کند تا بتوانید خودتان را بشناسید و خودتان را درگیر کارهایی که به آن‌هایی علاقه ندارید نکنید.

یکی از مراجعینم می‌گفت که می‌خواهد روزانه مطالعه داشته باشید چون این هدف مهمی برایش هست و آینده کاریش در دو سال آینده بستگی به این لحظه و مطالعاتی دارد که این روزها انجام می‌دهد. اگر روزانه مطالعه نداشته باشد ممکن است در آینده نتواند جایگاه کاری خوبی داشته باشد.
این فرد هیچ‌گاه موفق به مطالعه کردن نمی‌شد و همیشه از این موضوع ناراحت و نگران بود. او در بیرون خودش به دنبال عاملی می‌گشت که مانع از انجام کارها می‌شد.

در حین جلسات متوجه شدیم که او به این مطالعات علاقه‌ای ندارد و فقط به این دلیل که دیگر همکارانش در حال انجام چنین مطالعاتی هستند، تصمیم به مطالعه روزانه گرفته است. موضوع دیگر ترس بود. ترس از اینکه نکند از بقیه همکارانش عقب بماند.

وقتی متوجه شد که خواسته اش پیشرفت کاری است و پیشرفت کاری چیزی است که برایش مهم است تصمیم گرفت برای این خواسته اش در دوره های کتابخوانی شرکت کند و مهارت کتاب خواندن را یاد بگیرد. در واقع خواسته او تغییر پیدا کرد و این شفافیت به او کمک کرد تا بهتر بتوانید برای خواسته اش اقدام کند

چه کار کنیم؟

بنابراین اگر اهدافی دارید و دلایل عملی نکردن آن‌ها، بی‌علاقگی و یا ترس از آینده است بدانید که ترس‌هایتان واقعی نیستند. این‌قدر نگران آینده نباشید.
آینده شما آن‌گونه خواهد بود که می‌اندیشید. اگر فکر کنید که به دلیل مطالعه نکردن در آینده از بقیه همکاران عقب می‌افتید پس علاوه بر اینکه لحظات حال زندگی خود را از دست می‌دهید و مدام در نگرانی به سر می‌برید، آینده نیز اتفاقات خوبی پیش نخواهد آمد.

در لحظه حال زندگی کنید و از آینده نترسید. موفقیت شما در زندگی بستگی به این موضوع دارد که تا چه اندازه می‌توانید در لحظه حال زندگی کنید و نگرانی‌های آینده را مدیریت کنید. دوره زندگی در لحظه حال کاملاً به این موضوع مربوط است و افرادی که شرکت کرده‌اند می‌دانند که شادی زندگی ما بستگی به این دارد که چند درصد از زمان مان را در شبانه‌روز در حال هستیم و چند درصد در آینده.

بهترین حالت و فرمول شادی، رضایت و موفقیت فرمول ۱۰-۸-۱۰ است یعنی ۱۰ درصد در آینده باش، ۸۰ درصد در حال و ۱۰ درصد درگذشته. حال شما چند درصد در لحظه حال زندگی می‌کنید؟

اگر تا اینجا متوجه شده‌ای که هدفی که آن را به تأخیر می‌اندازی و در انجام آن اهمال‌کاری می‌کنی، هدفی است که به آن علاقه نداری و فقط به خاطر دیگران و یا به خاطر ترس و … تمایل به انجام آن داری، لطفاً با خودت صادق باش.

ما تا انگیزه، شور و اشتیاق و علاقه کافی برای انجام کاری نداشته باشیم نمی‌توانیم آن را انجام دهیم. پس این‌قدر خودت را اذیت نکن.  بارها گفته‌ام که برای اینکه بتوانید برکاری متمرکز شوید باید در آن غرق شوید. بنابراین باید شور و اشتیاق درونی داشته باشید.

اگر کاری را به خاطر اینکه در نظر دیگران خوب به نظر برسی انجام می‌دهی باید بدانی که برای انجام این کار سوخت لازم نخواهی داشت. میانه راه خسته می‌شوی و از انجام کارها دلسرد می‌شوی. زیرا نمی‌دانی به کجا داری می‌روی و هدفت از رفتن به آنجا چیست.

اگر داری کاری را انجام می‌دهی به خاطر اینکه دیگران به تو گفته‌اند که با انجام آن به موفقیت خواهی رسید اما به آن علاقه‌ای نداری میانه راه خسته و دلسرد می‌شوی زیرا از نتیجه آن آگاه نیستی.

آنچه کتاب ها می گویند…

کتاب‌های بسیاری وجود دارد که می‌گوید اگر یک سری کارها را انجام دهی در آینده به موفقیت خواهید رسید. در کنار این کتاب‌ها افراد زیادی را دیده‌ام که آن کتاب‌ها را خوانده‌اند اما علاقه‌ای به انجام دستورات کتاب ندارند و چون فکر می‌کنند تنها راه موفقیت آنچه هست که در آن کتاب گفته‌شده، پیش خود فکر می‌کنند که اگر من این کارها را انجام ندهم به موفقیت نخواهم رسید و آنجاست که ترس از آینده باعث می‌شود فرد یک سری اهدافی را برای خود قرار دهد. اهدافی که واقعاً به آن‌ها علاقه‌ای ندارد و فقط به دلیل ترس از موفق نشدن تصمیم گرفته است که آن‌ها را انجام دهد.

دوستان عزیزم واقعاً این‌طور نیست. اگر به انجام خیلی کارها علاقه‌ای نداری هیچ ایرادی ندارد. این موضوع مانع موفقیت تو در آینده نیست. دلیلی ندارد کارهایی را انجام دهی که به آن علاقه‌ای نداری. دلیلی ندارد که نگران آینده باشی. کارهایی که به آن‌ها علاقه نداری را رها کن و نگران نباش.

گفته می‌شود: افراد موفق صبح زود از خواب بیدار می‌شوند پس اگر می‌خواهی به موفقیت برسی صبح زود از خواب بیدار شو!

درست است که اگرعلاقه داشته باشی و بتوانی صبح زود بیدار شوی به دلیل اینکه خانه ساکت است، مزاحمی نداری، تمرکزت خیلی بالاست، حس و حال خوبی خواهی داشت و می‌توانی از زمانت بهتر استفاده کنی و سریع‌تر به خواسته‌هایت برسی اما

  • اگر علاقه‌ای به صبح زود بیدار شدن نداری
  • اگر صبح زود بیدار شدن برایت سخت است
  • اگر هرکاری می‌کنی بازهم نمی‌توانی صبح‌ها زود بیدار شوی
  • اگر شرایط زندگی‌ات به‌گونه‌ای نیست که بتوانی صبح زود بیدار شوی

این موضوع به این معنی نیست که ناامید شوی و فکر کنی که دیگر فرد موفقی نخواهی بود. قرار نیست اگر صبح زود از خواب بیدار نشوی به موفقیت نرسی. راه رسیدن به موفقیت بیشمار است. تو از راه‌های مختلف می‌توانی به خواسته‌هایت برسی. اگر کتابی می‌خوانی و نمی‌توانی به گفته‌هایش عمل کنی دلیل این نیست که تو به موفقیت نخواهی رسید.

لطفاً این موضوع را درک کنید و این‌قدر خودتون را اذیت نکنید. قرار نیست هرچه که دیگران می‌گویند را شما اجرا کنید و اگر اجرا نکردید به موفقیت نرسید. قرار نیست فقط یک راه برای رسیدن به خوشبختی، شادی و موفقیت وجود داشته باشد. قرار نیست ما طبق سلیقه و علایق دیگران زندگی کنیم.

خودتان را بشناسید. علایق خود را درک کنید. کارهایی را انجام دهید که به شما احساس خوبی می‌دهند.

روش  رسیدن به موفقیت

اگر فردی کاری را انجام داد و به موفقیت رسید شما هم می‌توانید با انجام آن کار به موفقیت برسید درصورتی‌که به انجام آن علاقه‌مند باشید. اگر علاقه‌مند نباشید به این معنی نیست که شما دیگر نمی‌توانید موفق شوید. شما می‌توانید موفق شوید اما با انجام کاری که موردعلاقه شماست. کاری که برای شما معنی داشته باشد و تأثیرات آن را در زندگی‌تان مشاهده کرده باشید.

دلیلی ندارد که اگر صبح زود از خواب بیدار نشوید فرد موفقی نشوید. شما می‌توانید از روش‌های دیگری به موفقیت برسید. به این موضوع فکر کنید. آیا می‌خواهید به خاطر دیگران و یا به خاطر ترس خودتان را عذاب دهید؟ آیا می‌خواهید لحظات حال را به خاطر انجام ندادن برخی کارها از دست دهید؟

دوستان عزیزم بدانید این شما هستید که تعیین می‌کنید چه‌کاری را انجام دهید و چه‌کاری را انجام ندهید.

وقتی کاری را نمی‌توانی انجام دهی، چه اصراری به انجام آن داری؟ آیا اصرار تو فقط به دلیل ترس نیست؟ آیا این ترس نیست که تو را عذاب می‌دهد؟ آیا فکر نمی‌کنی که آنچه تو را اذیت می‌کند و باعث می‌شود حالت بد باشد، نگران باشی، از دست خودت عصبی باشی فقط و فقط ترس از آینده است؟

وقتی از افراد در جلسات کوچینگ می‌پرسم که اگر آن اقدامات را انجام ندهند چه می‌شود اکثراً پاسخ مشابهی دریافت می‌کنم. بیشتر افراد می‌گویند که می‌خواهند این کارها را انجام دهند چون با انجام آن‌ها آینده بهتری خواهند داشت. پس هر طور که شده من باید بتوانم یک سری اقدامات را انجام دهم.

سؤال من از شما این است که به چه قیمتی؟ به قیمت از دست دادن لحظات حال؟ به قیمت لذت نبردن از زندگی و لحظات تان؟

سؤال من از آن‌ها این است که آیا هیچ راه دیگری وجود ندارد که تو را به خواسته‌هایت برساند؟ چه می‌شود اگر از روش‌های دیگری استفاده کنی؟ اما ذهن نگران معمولاً ایده دیگری ندارد.

چیزی که اکثر افراد نمی‌دانند این است فقط یک راه و یک مسیر برای رسیدن به خواسته‌هایتان وجود ندارد. اگر به انجام برخی کارها علاقه‌ای ندارید آن‌ها را رها کنید. نگران نباشید که با رها کردن آن‌ها موفقیت آینده‌تان را از دست خواهید داد. خیر اصلاً این‌طور نیست. برای رسیدن به خواسته‌هایتان بی‌نهایت راه و مسیر و روش وجود دارد. خودتان را مجبور نکنید که فقط از یک مسیر و از یک راه استفاده کنید.

ذهن نگران، شما را در لوپی قرار می‌دهد و به شما اجازه تفکر گسترده‌تر را نمی‌دهد. آرامش داشته باشید و مطمئن باشید که می‌توانید به خواسته‌های خودتان برسید.

می‌خواهم یک فرمول جادویی به شما بدهم. اینکه بدانید آیا شما در مسیر درستی هستید و یا نه احساس شماست. اگر احساس خوبی دارید یعنی در مسیر درستی هستید اما اگر احساس خستگی، احساس نارضایتی، احساس ناامیدی دارید یعنی در مسیر درستی قرار ندارید.

چرا برنامه هایم را عملی نمی کنم؟ علت عدم عمل به برنامه ریزی (قسمت ۴)

در سلسله مقالات برنامه ریزی تا کنون در این موارد صحبت کرده ایم که چرا اکثر افراد برنامه ریزی می کنند، اولویت بندی می کنند اما نمی توانند اقدام کنند. به عبارت دیگر چرا در عملی کردن برنامه هایمان مشکل داریم؟ علت عدم عمل به برنامه ریزی هایمان چیست؟

با اینکه اهداف مان برای ما مهم هستند اما در اقدام کردن دچار اهمال کاری میشویم، کارها و اقدامات را به تاخیر می اندازیم و در نهایت با یک احساس منفی و بد که ناشی از عدم عمل به برنامه ریزی هاست رو به رو میشویم.

در قسمت های قبل در این مورد صحبت کردیم که چگونه برنامه ریزی کنید و گفتیم که گاهی ندانستن روش صحیح برنامه ریزی موجب عدم عمل به برنامه ریزی ها میشود. همچنین در قسمت های بعدی در مورد برنامه هایی صحبت کردیم که علاقه و یا شور و اشتیاقی برای انجام آنها نداریم.

علت عدم عمل به برنامه ها

امروز و در قسمت چهارم این سری از مقالات در مورد اهدافی صحبت شده است که ما به آنها علاقه مندیم. انگیزه، شور و اشتیاق فراوانی برای رسیدن به آنها داریم اما:

  • در میانه راه شور و اشتیاق و انگیزه خود را از دست می دهیم
  • احساس می کنیم شاید به آنها علاقه ای نداریم
  • و در نهایت اقدام کردن و عمل به برنامه ها برایمان سخت میشود

در این جور مواقع مشکل در طرز فکر و یا دیدگاهی است که ما نسبت به اهداف خود داریم. در ویدئو زیر خانم حمیدی در این باره توضیح داده اند.

وقتی که نیاز داریم سوخت رسیدن به اهدافمان را افزایش دهیم طرز تفکری که نسبت به خود و یا اهداف مان داریم مانع حرکت و اقدام کردن ما میشود.

در چنین شرایطی انگیزه و شور و اشتیاق ما کم رنگ میشود چون در ته ذهن مان فکر می کنیم که نمیشود. پییش خود فکر می کنیم که عمل به برنامه ریزی ها هم نمی تواند ما را به سمت خواسته مان ببرد. ترس از نرسیدن، ترس از شکست و هزاران مانع ریز و درشت دیگر مانع از حرکت و رسیدن به خواسته هایمان میشوند.

 

 

۳۵ راهکار برای موفقیت شغلی قبل از ۳۵ سالگی

 

هفته گذشته، تولد ۳۴ سالگی من بود. در اولین هفته ۳۵ سالگیم، بطور تصادفی مقاله ای با عنوان ۳۵ کاری که باید برای موفقیت شغلی خود تا قبل از ۳۵ سالگی انجام بدید به دستم رسید. بخاطر این حُسن اتفاق و همزمانی، خالی از لطف ندیدم این کارها را با شما به اشتراک بگذارم. فقط ۲ تا نکته در مورد این مقاله وجود دارد. اول اینکه لازم نیست همه این ۳۵ کار را برای موفقیت شغلی خود انجام دهید، بلکه این مقاله فقط لیستی از مواردی که می تواند مفید باشد را ارایه می کند و خود شما می توانید تصمیم بگیرید کدام یک را به لیست خودتان اضافه کنید یا آن را از لیست حذف کنید.

نکته دوم این است که لازم نیست حتما این کارها را تا ۳۵ سالگی انجام بدهید. از آنجایی که انسان همیشه تمایل به تعویق انداختن کارهای سخت دارد، معمولا این گونه تیترها (که مثلا تا قبل از ۳۵ سالگی یا قبل از ۳۰ سالگی این کارها را انجام دهید) سعی دارند محرکی برای هدف گذاری شخصی با محوریت زمان محدود برای دستیابی به اهداف باشند. پس اگر شما هنوز به ۳۵ سالگی نرسیدید یا از آن عبور کردید، خیلی به این عدد ۳۵ دقت نکنید و متناسب با سن خودتان و اهداف کاریتان، لیستی تهیه کنید و روی آن تمرکز کنید. من شخصا اعتقاد دارم که در زندگی شغلی، تا قبل از ۴۰ سالگی باید ایجاد نمود و خلق کرد و بعد از ۴۰ سالگی باید برداشت کرد و حفظ کرد، البته برای هیچ کاری، هیچ سنی دیر نیست.

۱- دقیقا بدانید که چه کاری قرار است انجام دهید

فرض کنید شما یک دوست را بصورت تصادفی در آسانسور ملاقات می کنید که این توانایی را دارد شانسی برای بدست آوردن موقعیت شغلی مطلوب در اختیارتان بگذارد. البته این دوست شما خیلی از نظر زمانی وقت ندارد و شما فقط حدود ۳۰ ثانیه تا ۲ دقیقه وقت دارید نظر ایشان را جلب کنید. در این چند ثانیه محدود چه تصویری از خودتان و اهداف شغلی­تان برای وی می سازید؟ جواب این سوال، دقیقا همان کاری است که شما باید بتوانید با آن آینده خود را تغییر دهید: کوتاه، موجز، موثر و ارزشمند.

۲- نقطه قوت کلیدی خود را بشناسید

شما در انجام چه کاری/کارهایی فوق العاده هستید؟ لیستی از آنها تهیه کنید. وقتی  از افراد موفق این سوال را بپرسید، خیلی واضح و راحت، با گفتن چند کلمه کلیدی می توانند نقاط قوت خود را به شما می گویند.

۳- نقاط ضعف خود را بشناسید

طبیعی است هر فردی در انجام یک سری از کارها خیلی توانایی قابل توجهی نداشته باشد. نگران نباشید که نقطه ضعفی دارید، ولی اگر هنوز نقاط ضعف خود را نمی شناسید، باید کمی نگران باشید. خوشبختانه شما می­توانید با تکنیک های مهارتی، مدیریتی و منابع انسانی این تقاط ضعف را تبدیل به نقاط قوت کنید، به شرط آنکه ابتدا آنها را شناسایی کنید.

۴- یاد یگیرید چگونه تفویض اختیار کنید

هیچ فردی در جهان قادر نیست خودش همه کارها را به تنهایی انجام دهد. این مساله، وقتی در مسیر پیشرفت شغلی قرار می گیرید بیشتر نمایان می شود. شما باید بدانید کدام کارها را باید خودتان انجام دهید و کدام یک را باید به دیگران بسپارید. کارمندان، همکاران، شرکا تجاری و … همه از افرادی هستند که شما می توانید به آنها تفویض اختیار کنید.

۵- خطوط قرمز اهداف شغلی خود را ترسیم کنید

زندگی ممکن است فرصت های زیادی پیش رو هر انسانی قرار دهد. ممکن است در برهه ای از زمان، پیشنهادات کاری متنوعی به شما داده شود. آیا شما باید به همه آنها جواب مثبت بدهید؟ به عبارت دیگر، شما باید توانایی “نه” گفتن به برخی فرصت ها و پیشنهادات را داشته باشید. برای اینکه راحت بتوانید “نه” بگویید باید خطوط قرمز شغلی خود را بدانید. بخاطر دارم قبل از ۳۰ سالگی، تقریبا هر پیشنهاد کارآفرینی که به من ارایه می شد، بصورت جدی روی آن فکر می کردم. حتی بدلیل ورود به چند کسب و کار که با اهداف شغلی من سازگار نبود، زیان های مالی و زمانی هم پرداخت کردم. با کسب این تجربیات، اکنون براحتی می توانم به خیلی از پیشنهادات کاری جواب منفی بدهم. امیدوارم شما مثل من خیلی برای یاد گرفتن “نه” گفتن هزینه نکنید!

۶- کاری را انجام دهید که بتوانید با افتخار در موردش صحبت کنید

اساسی ترین نیاز برای یافتن شغل و کار کردن کسب درآمد است. افراد زیادی را سراغ دارم که فقط و فقط برای کسب درآمد و جبر روزگار کاری را انجام می دهند که هیچ علاقه ای به آن ندارند. اگر شما از این دسته افراد هستید و از سوی دیگر می خواهید در زندگی شغلی خود موفق باشید، ریسک کنید و کاری را انتخاب کنید و انجام دهید که وقتی در مورد آن صحبت می کنید چشمهایتان برق بزند، تن صدایتان تغییر کند و هیجان ناشی از آن، آدرنالین خونتان را افزایش دهد. این انتخاب، به نقاط قوت و ضعف شما (بند ۲ و۳) خیلی مربوط است.

۷- از اشتباهات گذشته درس بگیرید

همه افراد، حتی کارآفرینان موفق در مسیر شغلی خود اشتباهاتی انجام داده اند. شاید این جمله به نظر خیلی ساده باشد: “از اشتباهات گذشته درس بگیرید” ولی باور کنید عمل به آن خیلی ساده نیست. ممکن است شما هم افرادی را دیده باشید که از اشتباهات چیزی یاد نمی گیرند. البته این لزوما به معنای تکرار همان اشتباه نیست، بلکه مقصود از این جمله ایجاد خرد و دانش تجزیه و تحلیل شرایط، تصمیمات و تحلیل روابط علت و معلولی است که به نتیجه منجر شده است. با یادگیری از اشتباهات، شما می توانید تهدید ها را به فرصت تبدیل کنید.

۸- حد توانمندی های خود را جا به جا کنید

اگر شما میتوانید یک رویداد ۲۰ نفره را مدیریت کنید، وقت آن رسیده است که تلاش کنید یک رویداد ۱۰۰ نفره را مدیریت کنید. تا وقتی تلاشی برای افزایش حد توانمندیهای خود انجام ندهید، نمی توانید مهارت های خود را ارتقا دهید.

۹- کاری که می ترسید را انجام دهید

در راستای افزایش حد توانمندی هایتان (بند قبل) سراغ کاری بروید که از انجام آن ترس دارید. از منطقه راحت خود خارج شوید. اگر میترسید در مقابل جمع سخنرانی کنید، حتما آن را انجام بدهید. سخنرانی در مقابل جمع برای همه افراد کار راحتی نیست. انجام کاری که از آن می ترسید بعضی وقتها می تواند خیلی لذت بخش باشد.

۱۰- از شنیدن انتقادات ناراحت نشوید

به انتقاداتی که به عملکرد شغلی شما می شود به چشم بازخورد نگاه کنید. بازخورد یا فیدبک، تحلیل عملکرد شما از چشم دیگران است. حتی بازخوردهای مغرضانه نیز می تواند برای شما پیامهایی برای بهبود شرایط شغلی شما داشته باشد، ولی این کاملا بستگی به نحوه برخورد شما با انتقادات و فرد انتقاد کننده دارد.

۱۱- به دیگران بازخورد بدهید

اگر به نظر شما عملکرد همکار یا حتی مدیرتان می تواند بهبود یابد، به او بازخورد دهید. اگر مدیرتان رفتاری می کند که انگیزه تیمی را از بین می برد و ممکن است خودش متوجه این رفتار نباشد، فیدبک مناسب شما می تواند شرایط را بهبود دهد. از انتقاد کردن برای بهبود شرایط نترسید. البته حواستان باشد درست اینکار را انجام دهید.

۱۲- یاد بگیرید در جای مناسب “نه” بگویید

گفتن “نه” یکی از سخت ترین کلمات دستور زبان است. همانطور که در بند ۵ گفته شد، باید در تمامی مراحل مسیر شغلی، بدانید به کدام پیشنهادات و درخواست ها جواب مثبت دهید و به کدام یک “نه” بگویید.

۱۳- شبکه ای از افراد مورد اعتماد بسازید

بحث شبکه سازی (networking) از بحث های داغ کسب و کار است. این روزها با بالا گرفتن تب استارت آپ ها در کشور، بحث شبکه سازی نیز خیلی مورد توجه قرار گرفته است. افرادی را دیده ام که دیوانه وار دنبال شبکه سازی هستند، با همه افراد مهم ارتباط برقرار می کنند، کارت ویزیت رد و بدل می کنند و … . البته که مهمترین سرمایه اجتماعی هر فرد و کسب و کار این شبکه ها هستند، نباید در مورد شبکه سازی افراط کرد. ایجاد شبکه سخت است ولی سخت تر از آن، نگهداری و حفظ آن است. نکته مهم ایجاد شبکه ای است مورد اعتماد، به این معنی که در جاهایی از مسیر شغلی بتوانید از حضور و حمایت آنها اطمینان خاطر داشته باشید.

۱۴- درباره شغلتان با افراد صاحب نظر مشورت کنید

افراد متفاوتی می توانند به عنوان مشاور، الهام بخش ترسیم مسیر شغلی شما باشند. مدیرتان، همکارانتان یا حتی مادرتان می توانند در زمره این افراد باشند. با افراد مختلف و البته مناسب مشاوره کنید و به یاد داشته باشید شما باید تصمیم نهایی را بگرید، لازم نیست به حرف همه آنها گوش دهید، فقط الهام بگیرید.

۱۵- مطالب نامناسب مربوط به خودتان را از اینترنت پاکسازی کنید

اسم خودتان را به فارسی و انگلیسی در موتورهای جستجو (مثل گوگل) بنویسید و ببینید چه مطالب/عکس/فیلمی از شما در فضای اینترنت و شبکه های مجازی منتشر شده است. اگر خودتان محتوای نامناسب منتشر کرده اید یا اطلاعاتی که دلتان نمی خواهد بقیه بدانند وجود دارد، آن را اصلاح کنید. اگر منتشر کننده شخص دیگری است، می توانید با وی تماس گرفته و خواهش کنید محتوا را حذف کند.

۱۶- پروفایل لینکدین خود را حرفه ای کنید

اگر افراد حرفه ای در کسب و کار بخواهند در مورد شما مطلبی بدانند، احتمالا اولین جایی که دنبال آن خواهند گشت، شبکه اجتماعی لینکدین است. پس حتما پروفایل لینکدین خود را حرفه ای بسازید. برای داشتن یک پروفایل حرفه ای، مقاله هفته بعد را حتما مطالعه کنید.

۱۷- پرتفویی از کارهای موفق خود داشته باشید

حتما یک نسخه فیزیکی یا دیجیتال از مقالاتی که نوشته اید، کمپین های بازاریابی که طراحی و اجرا کرده اید، یا گزارش سالانه عملکردی و … را آماده داشته باشید. بهتر است آنها را در یک سایت شخصی به روز رسانی کنید. حتما در جلسات و برخورد با افراد (مدیر یا سرمایه گذار آتی) آنها را به سایت ارجاع دهید.

۱۸- یاد بگیرید بفروشید

وقتی شما برای استخدام به شرکتی میروید، در واقع دارید خدمات خود را میفروشید. اگر فروشنده نباشید نمی توانید خودتان را بفروشید! پس حتما یاد بگیرید که چگونه بصورت موثر و در زمان کوتاه بفروشید.

۱۹- مذاکره کردن را بیاموزید

تکنیک های مذاکره را بیاموزید. مذاکره یکی از روشهای بدست آوردن چیزهایی که دلتان می خواهد، است. البته جنگ و مبارزه هم روش دیگر است. پس برای بدست آوردن چیزهای دلخواهتان یا مذاکره کنید یا بجنگید!

۲۰- یاد بگیرید مدیرتان را مدیریت کنید

در مسیر شغلی، موارد متعددی رخ می دهد که شما روش کار، وظایف و شرایط را دوست ندارید. در این صورت شما یا باید تسلیم شوید و به شرایط تن دهید یا سعی کنید آن را (البته بصورت معقول و منطقی) تغییر دهید. در این صورت شما باید تکنیک های مدیریت مدیرتان را بیاموزید.

۲۱- یاد بگیرید ایمیلهای موثر و حرفه ای بزنید

ارسال ایمیل یکی از راه های برقرار ارتباط و رسیدن به خواسته های شماست. ایمیل به نوعی یک روش مذاکره نیز هست. ایمیل لحن و تن صدا را انتقال نمی دهد بنابراین امکان درک اشتباه پیام بالاتر است. اینکه شما بیاموزید ایمیلهای حرفه ای بزنید که به اهدافتان برسید، مهارتی خاص و منحصر بفردی خواهد بود.

۲۲- حرفه ای دست بدهید

دست دادن در جلسات و ملاقات ها آداب و روشهایی دارد. البته شاید این مورد جزو آموزشهای دیپلمات ها باشد، ولی یاد گرفتن آن برای مدیران و کارآفرینان توصیه می شود. روش دست دادن در ملاقات اول می تواند تصویری مطلوبی از شما برای طرف مقابل بسازد.

۲۳- از یک سیستم یادآوری وظیفه مناسب خودتان استفاده کنید

همه تجربه نوشتن وظایف را در دفتر خود داریم. با رواج موبایلهای هوشمند، برنامه های زیادی برای مدیریت وظایف طراحی شده است. البته همه این برنامه ها برای همه مناسب نیست و کار نمی کند. بنابراین برنامه مناسب خودتان را پیدا کنید و از آن بهترین نحوه را بگیرید.

۲۴- سطح انرژی و ساعت بیولوژیک بدن خود را بشناسید

برخی افراد ساعتهای صبح پر انرژی تر و هوشیار ترند، برخی وسط روز، برخی عصر ها و بعضی هم نیمه شب ها. شما باید بدن خودتان را بشناسید و ساعت مناسب را برای انجام کار مناسب انتخاب کنید. در این صورت، کارایی شما به بالاترین حد خود می رسد.

۲۵- خواب منظم داشته باشید

میزان ساعت خواب مورد نیاز خود را بدانید و خود را مقید کنید در ساعات منظمی (حتی در آخر هفته و تعطیلات) مطابق آن بخوابید. خواب منظم و کافی در تقویت حافظه و طول عمر موثر است.

۲۶- یاد بگیرید چگونه استرس خود را مدیریت کنید

فراموش کنید شغلی داشته باشید که به شما استرس وارد نکند. استرس در تمامی مقاطع شغلی وجود خواهد داشت. چه شما کارمند ساده باشید یا مدیرعامل یه هلدینگ بزرگ، حتما استرس خواهید داشت. پس ناچارید روش مدیریت استرس را بیاموزید.

۲۷- بیش از حد و بی دلیل عذرخواهی نکنید

عذرخواهی کردن رفتار مودبانه و پسندیده ای است. البته عذرخواهی های بیش از حد و بی دلیل، یا عذرخواهی برای اتفاقاتی که خارج از کنترل شما بوده، نشان دهنده اعتماد به نفس پایین، غیر حرفه ای بودن و مهارت کم است. وقتی عذرخواهی کنید که بتوانید شرایط را بطور قابل توجهی تغییر دهید.

۲۸- بر “سندروم ایمپاستر” غلبه کنید

سندرم ایمپاستر (impostor syndrome) یک پدیده روانی است که در آن افراد نمی‌توانند موفقیت‌هایشان را بپذیرند. بر خلاف آنکه شواهد بیرونی نشان می‌دهد که فرد با رقابت و تلاش به موفقیت رسیده‌اند خود فرد تصور می‌کند که لیاقت موفقیت را ندارد و آنها کلاه‌بردارند. دلایل موفقیت خوش‌شانسی، زمان‌بندی یا نتیجه فریب دادن دیگران که آنها باهوش یا تلاش‌گر هستند در نظر گرفته شده و توسط خود فرد مورد پذیرش قرار نمی‌گیرد. اگر چنین تفکری دارید، حتما بر آن غلبه کنید. شما لیاقت موفقیت هایی که کسب کرده اید، را دارید.

۲۹- یک برنامه جایگزین شغلی داشته باشید

اگر به هر دلیل غیر منتظره و غیر قابل پیش بینی شما فردا کارتان را از دست دهید، چه کار خواهید کرد؟ به این موضوع فکر کنید و یک برنامه جایگزین اضطراری در نظر بگیرید.

۳۰- یک کار/پروژه کنار کار اصلی هم داشته باشید

اگر میتوانید، مشاوره دهید یا یک پروژه مرتبط با مهارت هایتان در کنار کارتان انجام دهید. این کار علاوه بر کسب درآمد، شما را با افراد بیشتری آشنا می کند و شبکه اجتماعی شما را وسیع می کند، ضمن اینکه روحیه شما را نیز بهبود می بخشد. فقط حواستان باشد خودتان را تحت فشار زیاد قرار ندهید.

۳۱- برای دوران بازنشستگی سرمایه گذاری کنید

شاید فکر کردن به بازنشستگی در مراحل اولیه مسیر شغلی جالب نباشد، ولی حتما برای آن دوران سرمایه گذاری و سرمایه اندوزی کنید. ابزارهای مختلف مالی و پولی برای این هدف وجود دارد. صندوق های بازنشستگی، بیمه عمر، سپرده های بلند مدت و … همه از این دست هستند.

۳۲- روی خودتان سرمایه گذاری کنید

جهان هر روز در حال تغییر و رشد است و شما برای اینکه در حرفه خود به روز باشید، باید همواره مهارتهای خود را به روز رسانی کنید. روی خودتان سرمایه گذاری کنید و مهارت هایتان را ارتقا دهید.

۳۳- در فعالیتهای غیر انتفاعی شرکت کنید

مهارتهای حرفه ای خود را در اختیار فعالیتهای خیریه و غیر انتفاعی قرار دهید. در این صورت حال بهتری خواهید داشت و سهم خود را به دنیا و همنوعان خود ادا می کنید.

۳۴- بدانید چه چیز را نمی خواهید

بعضی اوقات فهمیدن چیزی که دقیقا می خواهید سخت است. در این مواقع دانستن چیزهایی که نمی خواهید به حل مسله کمک می کند. آیا از شغل بازاریابی بدتان می آید؟ از یک شرکت دولتی خشک؟ پس آن را انتخاب نکنید. با حذف گزینه هایی که دلخواه شما نیست، گزینه های مانده روی میز انتخابهای بهتری خواهند بود.

۳۵- همواره اهداف شغلی جدیدی انتخاب کنید

طبیعی است در مسیر شغلی به هدفی که تعیین کرده بودید، برسید. بعد از آن چه می کنید؟ متوقف می شوید؟ بنابران لازم است بعد از رسیدن به هر هدف، هدف بعدی انتخاب شود. هدف شغلی بعدی شما چیست؟ جواب این سوال کمی سخت بنظر می رسد.

 

بیل گیتس ثروتمندترین مرد جهان است که 11 سال متوالی برنده این عنوان بوده و دارایی او در حدود 51 میلیارد دلار تخمین زده می شود. گیتس در سن 43 سالگی ثروتمندترین مرد جهان بود. او از سن 20 سالگی تاکنون رئیس شرکت مایکروسافت بوده است که ارزش آن چیزی در حدود 50 بیلیون دلار است. گیتس با دگرگونى مایکروسافت و تبدیل آن به یک بازیگر مهم در صنعت کامپیوتر و استفاده از جایگاه برتر جدید براى ایجاد بسترى جهت رشد خیلى زیاد در برنامه‌هاى کاربردى فکر خود را به منصه ظهور گذاشت. گیتس از همان ابتدا و خیلى زود دریافت که اگر بخواهد فکرش را به نتیجه برساند، لازم و ضرورى است که یک استاندارد صنعتى ایجاد شود. او همچنین مى‌دانست که اگر هرکسى زودتر و قبل از همه‌ به آنجا برسد فرصت و شانس مهم‌ترى براى داشتن قدرت در صنعت کامپیوتر خواهد داشت.

ثروت گیتس به اندازه ای است که خارج از درک ما است و این خود هم مایه رشک ما است و هم کنجکاوی ما را بر می انگیزاند. اما آنچه مهم می نماید شیوه کسب و کار گیتس است که در آن گیتس به مدیران هشدار مى دهد؛ «به همه کسب و کارها هشدار می دهم که حتی اگر تاکنون در صنعت خود بی رقیب هستید، ممکن است به زودی مورد هجوم بازیگران داد و ستد اینترنتی قرار بگیرید!»

در واقع گیتس پدیده قرن بیستم یعنی بزرگترین غول کامپیوتری است که طلوع برق آسای وی همراه با شهرت و اقبالش، موید ظهور یک نظم تجارت جهانی جدید است. گیتس در شیوه کسب و کار خود به مدیران توصیه مى کند که با «الگوى زندگى اینترنتی» آشنا شوند؛ « دستهاى خود را بکار اندازید! بایستى با پست الکترونیک و دیگر ابزار دیجیتالى کار کنید و با روش کار آنها خوب آشنا شوید. باید به چشم ببینید که «سایت» اینترنتى رقیبان چگونه است. بایستى خود از کاربران اینترنت گردید؛ چندین کتاب در این زمینه بخوانید و سفر با شبکه جهانى را آغاز کنید!»

توصیه اول: جریان اطلاعات‏ را خون زندگى بخش بدانید

گیتس عقیده دارد که شایسته ترین راه شاخص نمودن شرکت در میان رقیبان‏ و بهترین راه پیش افتادن از دیگران، بهره بردارى کارآمد از «اطلاعات» است و چگونگى و روش گردآوری، مدیریت و کاربرد اطلاعات است که سرنوشت برد و یا باخت ما را رقم مى زند. به نظر گیتس برندگان آنهایى خواهند بود که با برپا کردن یک «دستگاه عصبى دیجیتالى سراسری»، جریان اطلاعات را در میان همکاران و مشترکهاى وابسته به خود، ساده و روان نمایند و در سایه آن، به بهینه سازى و یادگیرى پیوسته بپردازند.
گیتس براى روان ساختن جریان پیوسته اطلاعات در سازمان ها، دوازده گام بنیادین را برمى شمارد:

  1. در انجام ارتباطات سازمانى از راه «پست الکترونیکی» پافشارى کنید، زیرا مى توانید در برابر خبرهاى تازه با شتاب بازتاب هاى عصبى واکنش نشان دهید.
  2. داده ها و اطلاعات فروش را همواره به صورت «در خط» (مستقیم) – از روى نمایشگر رایانه ـ بررسى کنید تا به آسانى به سهم و روند بازار آگاه شوید. به روند کلى و همچنین خدمات موردى مشتریان توجه نمایید.
  3. در تجزیه و تحلیل وضعیت کسب و کار، از رایانه شخصى (‍PCS) بهره بگیرید و کارکنان فرهیخته را در بخشهاى نیازمند به سطح فکرى بالا در زمینه تولید، خدمات، و سودآورى بگمارید.
  4. به یارى ابزار دیجیتالی، «تیم هاى نمادین (مجازى) فراسازمانی» بیافرینید تا اعضا بتوانند آگاهیهاى همدیگر را در سراسر جهان و به هنگام بیفزایند.
  5. همه فرآیندهاى «کاغذی» را به «دیجیتالی» تبدیل کنید و تنگناهاى ادارى را برطرف نمایید. بدین گونه‏ کارکنان فرهیخته براى انجام وظیفه هاى مهمتر آزاد مى شوند.
  6. با بکارگیرى ابزار دیجیتالى از فعالیتهاى «تک- وظیفه‌ای» بکاهید و یا آنها را به فعالیتهاى «ارزش‌افزا» تبدیل کنید، تا مهارتهاى کارکنان فرهیخته را خوب بکار گیرید.
  7. یک جریان «بازخورد» دیجیتالى بوجود آورید تا به افزایش کارآیى فعالیتهاى کمی، و کیفیت کالاها و خدمات، بیفزاید. بایستى همه کارکنان به آسانى بتوانند که رعایت معیارها و استانداردهاى اصلى را پیگیرى کنند.
  8. نظام دیجیتالى را براى انتقال دیدگاهها و شکایتهاى مشتریان به کارکنانى که مسئولیت و توان بهسازى فرآورده ها را دارند‏، بکار گیرید.
  9. به یارى ارتباطات دیجیتالی، طبیعت و چگونگی، مرزها، و پیرامون کسب و کار خود را دوباره بررسى کرده و خوب بشناسید. با دریافت اخطارهاى ناشى از دگرگونى وضعیت مشتریان، سازمان را بزرگتر و مهمتر/ یا کوچکتر و خودمانى‌تر (صمیمى‌تر و نزدیکتر به هر مشترى) کنید.
  10. اطلاعات بازرگانى را با شتاب انتقال دهید. با بکارگیرى روش جابجایى دیجیتالی، چرخه داد و ستد اسناد را با تامین کنندگان و شریکان، کوتاه کنید و در همه موارد به هنگام باشید.
  11. فرآورده ها (کالا/ خدمات) را با کمک روشهاى دیجیتالى به مشتریان برسانید و دست واسطه ها را کوتاه کنید. چنانچه کسب و کار شما خود جنبه واسطه گرى دارد، با بکارگیرى ابزار دیجیتالی، ارزش و اهمیت داد وستد را در نزد مشترى بالا ببرید.
  12. با کمک ابزار دیجیتالی، مشتریان را در حل مشکلات خود راهنمایى کنید. دیدارهاى حضورى را به پاسخگویى به نیازمندیهاى پیچیده و پرارزش تر مشتریان اختصاص دهید.

توصیه دوم: بازرگانى اینترنت را بشناسید و به کار گیرید

گیتس مى گوید که شرکتها و سازمان هاى تجارى در دهه آینده ابزارهاى دیجیتالى را به خدمت خواهند گرفت چرا که تصمیم گیرى هاى پرشتاب، واکنشهاى کارآمد و تماس هاى بى واسطه با مشتریان، از ویژگیهاى شرکتها و سازمانهاى سده بیست و یکم است که در آنها بسیارى از داد و ستدها به صورت «خودخدمتی» (سلف سرویس) دیجیتالى درخواهند آمد، واسطه ها یا به فعالیتهاى ارزش آفرین رو خواهند آورد و یا میدان را خالى خواهند کرد‏، واحد «خدمات مشتریان» پیشاهنگ فعالیتهاى ارزش افزا در هر کسب و کارى خواهد شد. بنابراین تیم مدیریت یک شرکت و یا سازمان تجارى باید خود را با اینترنت آشنا کرده و زمانى را صرف آماده ساختن دیدگاهى از دهه آینده و دگرگونى هاى رخ داده در کسب و کار کند و راههاى پیاده کردن چنین دیدگاهى را با گروه «فن آورى اطلاعات» شرکت در میان بگذارد.

گیتس عقیده دارد که اینترنت با ارتباط دادن مستقیم خریداران و فروشندگان راه رسیدن به «سرمایه‌دارى بى دردسر» را هموار خواهد ساخت و با کاستن از هزینه هاى داد و ستد، واسطه را از میان خواهد برد. تنها دسته کوچکى از دارندگان کسب و کارها با برگزیدن قیمت هاى بسیار پایین به پیروزى خواهند رسید و بسیارى دیگر باید راهبرد خدمت بهتر به مشتریان را پیشه کنند. پس با توجه به نظر گیتس در این مورد، اگر بخواهیم در دهه آینده براى موفقیت سازمان به کارهاى خدماتى سرگرم شویم، باید کارکنان فرهیخته را با ابزار دیجیتالى اطلاعات مجهز کنیم تا بدان وسیله بتوانند با مشتریان ارتباط تنگاتنگى برقرار نمایند.

بیل گیتس مى گوید که براى بهره گیرى از توانمندى هاى بى مانند اینترنت در آفرینش پیوند دو سویه با مشتریان باید یک «سایت» در شبکه جهانى برپا سازیم که این امر خود نیازمند به پشتیبانى بى‌دریغ مدیریت ارشد و شناخت ایشان از فن‌آورى اینترنتى مى باشد. به نظر گیتس یک شبکه خوب جهانى مى‌تواند فروشندگان را به مشاوران مشترى تبدیل کند. از سوى دیگر بخش بزرگى از ارتباطهاى دوسویه اینترنتى با مشتریان مربوط به عرضه خدمات و پشتیبانى از فعالیت ایشان است. چنانچه کیفیت خدمات پایین باشد، موجب بدنامى گسترده و شکست مى شود؛ زیرا گستره اینترنت فراوان است. بنابراین باید نظام دیجیتالى شرکت و سازمان تجارى ما، توان عرضه خدمات ویژه شخصى به مشتریان را داشته باشد‏، این فرصت را فراهم کند که اطلاعات را جانشین دارایى‌هاى عینى نماید و همچنین زیربناى نظام دیجیتالى ما ، کاربرد ابزار صوتی، تصویرى و حرکتى (ویدیویى) را در آینده ممکن سازد.

گیتس توصیه مى کند که ما با «الگوى زندگى تار عنکبوتی» سازگار شویم که در آن شبکه جهانى از راه اینترنت با هم پیوند مى خورد. در «الگوى زندگى تار عنکبوتی» گیتس حرکت در شبکه اینترنت همانند حرکت عنکبوت در تور خود است که مى‌تواند در همه جهات و با شتاب حرکت کند. بنابراین توصیه گیتس به ما این است که بازرگانى اینترنتى را بشناسیم و الگوى زندگى تار عنکبوتى را به کار گیریم تا در شبکه اینترنت در همه جهات و با شتاب حرکت کنیم.

بنابراین ما باید ارتباط دو سویه با مشتریان خود را به کمک اینترنت از همین امروز آغاز کنیم و ابزارها و نظامهاى دیجیتالى مشتریان را که به هنگام روى آوردن از نظام سنتى به الگوى اینترنتى نیاز دارند‏، برآورد کنیم.
به نظر گیتس فن آورى «الگوى تار عنکبوتی» ایجاب مى‌کند که نظام دیجیتالى ما باید این امکان را داشته باشد که ما با افراد حرفه‌اى «برون سازمانی» مانند وکیلان دادگسترى و حسابداران ارتباط مستقیم و پیوسته داشته باشیم و همچنین در این نظام دیجیتالى بیشتر به کارهاى اصلى و شایستگى‌هاى ویژه سازمان بپردازیم و بقیه کارها را به پیمانکار بدهیم.

گیتس مى گوید که در هر کسب و کارى «نخستین» باشید و پیش از دیگران به بازار وارد شوید تا موقعیت رقابتى شرکت را بهبود بخشید. اما نکته اى که گیتس در این میان مطرح مى‌کند‏، این است که «شتاب» و «نخستین» بودن در کسب و کار بیشتر فرهنگى است تا فنی؛ یعنى باید دست‌اندرکاران را قانع کنیم که ادامه کار پیروزمندانه سازمان، در گرو حرکت پرشتاب همگانى است. گیتس در همین خصوص توصیه مى‌کند که براى رسیدن به برگشت سریع سرمایه، کیفیت برتر و بهاى ارزان فرآورده‌ها از جریان روان داده‌هاى دیجیتالى استفاده کنیم و در میان سازندگان، تامین کنندگان، بخش فروش و دیگر فعالیتها … ارتباط الکترونیکى برقرار سازیم تا برنامه‌ریزى را هر چه سنجیده‌تر نماید و به تغییرات پیش‌آمده در تولید، در همان نوبت هشت ساعته کاری، واکنش نشان دهد.

توصیه سوم: دانش و آگاهی را به خدمت اندیشه های راهبردی درآورید

توصیه سوم بیل گیتس، ثروتمندترین مرد جهان و غول کامپیوتری قرن بیست و یکم، برای موفقیت در کسب و کار این است که دانش و آگاهی را به خدمت اندیشه های راهبردی درآوریم و برای این منظور گیتس، رعایت نکات زیر را ضرورى مى داند:

خبرهای ناگوار را با شتاب پخش کنید

گیتس عقیده دارد که یکی از ویژگیهای هر مدیر خوب اینست که بتواند به جای انکار خبرهای بد، با آنها کنار بیاید و چگونگی خبرها را به خوبی شناسایی کند. پس مدیران عامل، باید خبرهای بد را جستجو و پذیرش کنند و سازمان را به پاسخگویی مناسب بدان تشویق کنند و به این مهم اطمینان داشته باشند که خبرهای بد نیز همانند خبرهای خوش در مدیریت خریدار دارد. همچنین به نظر گیتس توانایی یک شرکت در میدان رقابت به توان پاسخگویی آن شرکت در برابر رخدادهای برنامه ریزی نشده (خوب و یا بد) بستگی دارد، گیتس توصیه می کند باید اشتباه های ارزشمند –تجربه های شکست خورده در راهی درست- را ارج بنهیم و به آنها پاداش دهیم.
گیتس در برخورد با خبرهای ناگوار توصیه می نماید که نظامهای دیجیتالی را در سراسر سازمان به وجود آوریم تا به ما در شناخت ابعاد گوناگون رخدادهای بد در سراسر سازمان و آگاه ساختن پرشتاب مدیریت از آنها کمک کند. این نظام دیجیتالی باید ما را در گردآوری داده های مورد نیاز و تشکیل تیمهای مشکل گشا، یاری رساند. همچنین گیتس توصیه می کند که از افرادی در واحدهای مختلف و نقاط جغرافیایی دور از هم، تیمهای نمادین (مجازی) تشکیل دهیم تا در وضعیت بحران سازمان به کمک مدیریت بشتابند.

 خبرهای بد را به خوب تبدیل کنید

گیتس عقیده دارد که برای موفقیت در کسب و کار باید به پیشواز خبرهای بد برویم تاجاهایی را که نیاز به بهسازی دارند بشناسیم و خبرهای بد را به پیامدهای خوب تبدیل کنیم. گیتس برای موفقیت در این امر توصیه می کند که «ناخشنودترین مشتریان» را به عنوان بزرگترین منبع یادگیری مدیریت دریابیم و در کسب و کار خود ساختار و سیاست هایی پیاده کنیم که شکایتها را با شتاب و بی‌واسطه با راه حلها پیوند دهند. برای این منظور می توانیم یک نظام دیجیتالی را ایجاد کنیم تا بتوانیم اطلاعات بازخوردی از مشتریان را با ابزار الکترونیکی دریافت و تجزیه و تحلیل کنیم تا دریابیم که آنها از ما چه می خواهند؟، این نظام دیجیتالی باید شکایتهای دریافتی از مشتریان را با شتاب به افراد مسئول برساند تا اشکالات را برطرف سازند. همچنین این نظام دیجیتالی باید توان پاسخگویی به پرسش کنندگان را به هنگام و در زمان مناسب داشته باشد. توصیه دیگر گیتس در این خصوص این است که پرسشهای عادی و تکراری را در «سایت» شبکه‌ای پاسخ دهیم و تلفن را برای تماس های ضروری و دشوار نگه داریم.

از آمارهای خود آگاه باشید

برای آنکه به اهمیت آمار در مدیریت واقف شویم به این سخن «ویلیام گرلی» در کتاب «بالای سر جمعیت» اشاره می کنیم که می گوید: « برای رسیدن به نور رستگاری، باید اطلاعات دقیقی از سفارش خریدهای همه مشتریان (تازه و قدیمی) و هر گونه اموال شرکت (ثابت و عینی و موجودیهای گوناگون) داشته باشید. چگونه می توانید چنین کنید؟ فن آوری اطلاعات و بکارگیری دلیرانه آن، چنین امکانی را برای شما فراهم می آورد.»
گیتس نیز عقیده دارد که آگاهى از اعداد و تحلیل و فهم آنها بنیان شناخت هر کسب و کار است و مى‌گوید: آگاهی به عدد و رقم های سازمان، چیزی بیش از تراز کردن ماهانه دفترهای حسابداری است. این داده ها در بازاریابی و امور مالی هم به درد می خورند. عددها بر کاغد حالت ایستاد و مرده دارند اما داده های دیجیتالی آغازگر اندیشیدن و حرکت هستند. آمار و عددهای درست و تازه، ما را به پاسخگویی به هنگام به مشتریان و شریکان وا می دارند. بنابراین گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی که ما در سازمان به وجود آورده ایم باید بتواند داده های مربوط به کسب و کار را بی‌درنگ و از نقطه داد و ستد با مشتریان و شریکان دریافت کند. داده های متعلق به شریکان را با داده های ما یک کاسه کند و همه نیازها را برآورده سازد.

انسانها را به کارهای فکری بکشانید

گیتس می گوید که باید نرم افزارهای تحلیلگری را ارایه دهیم که به ما این فرصت را بدهد تا نیروی انسانی ارزشمند خود را از گردآوری اطلاعات رهانیده و به فعالیتهای ارزش آفرین بگمارد، تا این نیروها بازده شگرفی داشته باشند. تجزیه و تحلیل های نرم افزاری خود را باید ابتدا در جاهایی بکار بگیریم که نتیجه های مشخص ببار آورند و حرکت را از بازاریابی و تبلیغات توده وار و همگانی به سوی تبلیغات هدفدار و بر روی گروهی مشخص آغاز کرده و ادامه دهیم. برای رسیدن به این اهداف گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی ما باید توان تجزیه و تحلیل پیچیده الگوهای خرید مشتریان را داشته باشد، به گونه ای که بتواند در به نتیجه رساندن خدمات ویژه فردی به مشتریان، یاور سازمان باشد. این نظام دیجیتالی باید بتواند به کمک داده های جمعیتی، مانند درآمدها، گروه سنی، توزیع جغرافیایی، و یا آمارهای دیگر، گروههای مشتریان سودآور و گروههای کم بازده را شناسایی کند. همچنین این نظام دیجیتالی باید بتواند این امکان را برای کارکنان فراهم کند تا آنها از کار عادی و تکراری، به فعالیتهای اسثنایی بپردازند. این کارکنان باید به آسانی به عددها و داده های دیجیتالی دسترسی داشته باشند و از سرفصلها و چکیده ها به ریز داده بروند و داده‌ها را از جهتهای مختلف دیده و بررسی کنند.

بهره هوشی سازمان خود را بالا ببرید

این بحث را با سخنی از «جک ولش» رئیس هیات مدیره جنرال الکتریک آغاز می کنیم که می‌گوید: «توان یادگیری و به عمل درآوردن پرشتاب آموخته ها، بزرگترین امتیاز رقابتی را در اختیار سازمان می‌گذارد.»
گیتس برای آنکه بهره هوشی سازمان خود را بالا ببریم، توصیه می کند که از «مدیریت دانایی» استفاده کنیم؛ یعنی اطلاعات را گردآوری و سازماندهی کرده و سپس به کاربرانی که بدان نیاز دارند برسانیم و برای بهسازی پیوسته اطلاعات از راه تجزیه و تحلیل داده ها با دیگران همکاری داشته باشیم، به واکنش مشتریان شتاب ببخشیم و آموزش را بی دردسر کنیم به گونه ای که به افراد این امکان را بدهیم تا در خانه و یا محل کارشان، در پشت میز خود و هر گاه که برنامه هایشان اجازه دهد، به آموختن بپردازند. باید بر روی بزرگترین دارایی یعنی «افراد باهوش» سرمایه گذاری کنیم و افراد هوشمند را به استخدام سازمان درآوریم.

گیتس نقش مدیر عامل را در بالا بردن بهره هوشى سازمان بسیار موثر می داند و عقیده دارد که نقش مدیر عامل در بالا بردن بهره هوشی شرکت حکم می کند تا محیط کار را به گونه ای بیافریند، که همکاری و مشارکت در اندوخته های علمی را برای کارکنان فراهم سازد؛ نقاطی را که در آنها هم‌اندیشی و همکاری سودمند است، نشان دهد؛ ابزار دیجیتالی به منظور آسان ساختن پخش مهارتها و مشارکت در دانسته ها را فراهم نماید؛ و به کارکنان در برابر همکاریها و از خود گذشتگی هایی که برای آموزش دیگران از خود نشان می دهند، پاداش مناسب بدهد.

به یاد داشته باشید که بردهای بزرگ با خطرهای بزرگ همراهند

به نظر گیتس در آغوش کشیدن پیروزی های بزرگ، گاهی به خطر کردنهای بزرگ نیاز دارد و باید در صنعت، اطلاعات را جانشین موجودی انبارها کنیم و در فعالیتهای دانش بر، اطلاعات را در برابر خطرها قرار دهیم. گیتس در این خصوص می گوید: «دور بودن از اطلاعات در میدان کارهای دانش‌بر، همانند جدا کردن مغز از پیک دانشمند فرهیخته است». بنابراین گیتس توصیه می کند که یک نظام دیجیتالی را در سازمان به وجود آوریم و این نظام را دربست در اختیار خود قرار دهیم تا بتواند مدیریت دانایی، عملیات سازمان و نظامهای بازرگانی را آنچنان به هم پیوند زند که با همدیگر یک نظام یکپارچه دیجیتالی بیافریند، این نظام دیجیتالی باید بتواند توان آزمایش فرآورده ها بر مبنای استانداردها و پذیرش جهانی را داشته باشد و ضمن بازنگری های لازم، مهار کار را از دست ندهد.

توصیه چهارم: به عملیات سازمان بینش بیفزایید

یکى دیگر از توصیه هاى بیل گیتس براى موفقیت در کسب و کار این است که به عملیات سازمان بینش بیفزایم. گیتس در این خصوص نیز رعایت موارد زیر را توصیه مى‌کند:

فرآیندهایی را برگزینید که به کارکنان اختیار می دهند

گیتس عقیده دارد که باید به نیروی ابتکار فرد میدان داده شود و کارکنانی که نسبت به نظامهای تولید و طرز کار آنها آگاهی بیشترس دارند، بهتر و هوشمندانه تر بکار گرفته شوند. گیتس در این خصوص مى گوید:« من سخت اعتقاد داریم که اگر شرکتها به کارکنان خود آگاهى و اختیار لازم و ابزار بکارگیرى آنها را بدهند، دستاوردهاى شگفت انگیز و آفرینشهاى چشمگیرى از آن جوانه خواهد زد.» بنابراین باید کارکنان فرهیخته ای به کار گرفته شوند تا شغلهای وظیفه محور از میان برود و یا در فرآیندهای گسترده ای ادغام شود. برای این منظور گیتس توصیه می کند که کارکنان خط تولید به داده های به هنگام دسترسی داشته باشند تا به کمک آنها بتوانند کیفیت فرآورده ها را بهتر کنند و نظام تولید و ساخت فرآورده ها را با دیگر نظامها یکپارچه سازند.

به یاری فن آوری اطلاعات به مهندسی دوباره بپردازید

«پاول اونیل» رئیس هیات مدیره و مدیر عامل «الکوا» (CEO Alcoa) می گوید: «من به فن‌آوری اطلاعات به چشم یک نظام مستقل می نگرم. از دید من، این نظام یک رهگشای پرارزش است. شاید مهمترین اثرش اینست که ما را به چنین پرسشی وا می دارد: چرا، چرا، چرا؟»

گیتس عقیده دارد که فن آوری اطلاعات عصای دست فرآیندهای کارآمد است که این فرآیندها در زمان و منابع دیگر تا ده برابر از پیش، صرفه جویی می کنند. گیتس می گوید که باید همه فرآیندها را باز ارزشیابی کنیم و فرآیندهایی بیافرینیم که ساده و موثر باشند و همه مانع ها را دور بریزیم. برای حل بسیار از مشکلات باید فرآیندها را در جهت عرضه اطلاعات روان و بهینه، از نو طراحی کنیم. شمار افراد درگیر در یک فرآیند و نیز شمار دست به دست شدن کار را کاهش دهیم تا مسایل کم و ساده شوند. باید رهبران کسب و کارها، را برای تصمیم گیری در کنار مدیران فن آوری اطلاعات، در زمینه نیازهای شرکت به کار بگیریم.

به نظر گیتس پیچیدگی سبب مرگ برنامه های مهندسی دوباره می شود، بنابراین باید یک نظام دیجیتالی را ایجاد کنیم که به رشد پرشتاب راه‌حلها در بستر زمان کمک کند، امکان پیگیری وضعیتهای گوناگون را به کاربران بدهد، روند پیشرفت کارها و آنجاهایی را که به تصمیم گیری مدیریتی نیاز هست، نشان دهد، یک فرآیند بزرگ را به چندین زیر مجموعه مستقل تبدیل کرده و نتیجه کار آنها را بهم ارتباط دهد تا یک نظام کارآمد بوجود آید، از یک جریان روان اطلاعات دیجیتالی برای ساده کردن سراسر فرآیند کار بهره بگیرد و با آفرینش ابزارها و راه حلهای کوچکتر و سراسر دیجیتالی، از روی آوردن به چرخه های گسترده و دراز مدت حل مسایل، خودداری کند.

فن آوری اطلاعات را منبعی راهبردی به حساب آورید

بیل گیتس عقیده دارد که مدیرعامل باید به فن آوری اطلاعات به چشم منبعی راهبردی بنگرد که به افزایش درآمد شرکت کمک می کند. باید مدیرعامل فن آوری اطلاعات را نیز همپای دیگر فعالیتهای شرکت به خوبی بشناسد و مدیر ارشد فن آوری اطلاعات (CIO) باید خود عنصری از گروه گسترش راهبردهای شرکت باشد تا بتواند نظام اطلاعات را در خدمت اجرای راهبردها سامان دهد.

گیتس توصیه می کند که نظام دیجیتالی ما هر ساله بخش اندکی از بودجه را صرف امور جاری و بخش بزرگتر را در راه گسترش نظام اطلاعات و دستیابی به ابزار بهتر هزینه کند. همچنین این نظام دیجیتالی باید چند ابزار درجه یک در اختیار داشته باشد و در مواقع لزوم پاره ای ابزار کار تازه به نظام کنونی افزوده شود.

توصیه پنجم: در انتظار غیر منتظره ها باشید

«جک ولش» مدیر عامل شرکت جنرال الکتریک مى گوید: «هر دگرگونی، با خود فرصتى به همراه مى آورد. بنابراین سازمانها باید به جاى رخوت، از دگرگونى‌ها نیرو بگیرند.»

بیل گیتس نیز از دگرگونى ها استقبال کرده و عقیده دارد که رهبران پیروزمند آنهایى هستند که به پیشواز روشهاى نوین کسب و کار مى روند بنابراین گیتس توصیه مى کند که براى آینده دیجیتالى محور خود را آماده سازیم تا از فن آورى بالاترین بازده را بدست آوریم.

اما آنچه که گیتس بیش از همه بر روى آن تاکید دارد این است که باید بپذیریم که در عصر دیجیتالى زندگى مى کنیم تا از پیامدهاى مثبت و توانمندیهاى آن بهره بگیرم؛ گیتس خود مى گوید که من فرد خوش بین هستم و به پیشرفت اعتقاد دارم. من از اینکه در چنین دوره اى از تاریخ زندگى مى کنم خشنودم؛ ابزار دوران صنعتى به کمک ماهیچه هاى ما آمدند، ابزار دوران دیجیتالى میدان فعالیت و توان مغز و اندیشه ما را گسترش مى دهند. بسیار خوشحالم که فرزندانم در این دوران رشد مى‌نمایند.»

بیل گیتس عقیده دارد براى آنکه بتوانیم با دگرگونى ها کنار آمده و این دگرگونى ها را به خدمت بگیریم باید ابزارهاى دیجیتالى را براى بازآفرینى روش کار خود به خدمت بگیریم تا به یارى یک سیستم عصبى دیجیتالى با شتاب اندیشه به کسب و کار بپردازیم.

 

تعداد بازدید از این مطلب: 72
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
7 دلیل برای آنکه باید مثبت بیاندیشید

7 دلیل برای آنکه باید مثبت بیاندیشید

مثبت اندیشی چه تغییرات خارق العاده قراره تو زندگی ما ایجاد کنه که انسانها رو از صفر به صد و حتی بعضیاشونو به هزار و میلیون و میلیارد می رسونه؟ با ما همراه باشید تا با هفت دلیل برای آنکه مثبت بیاندیشید، آشنا شوید.

7 دلیل برای آنکه باید مثبت بیاندیشید

مثبت اندیشی یعنی فرار از افکار مخرب برای رسیدن به موفقیت .
 
چکیده: مثبت اندیشی چه تغییرات خارق العاده قراره تو زندگی ما ایجاد کنه که انسانها رو از صفر به صد و حتی بعضیاشونو به هزار و میلیون و میلیارد می رسونه؟ با ما همراه باشید تا با هفت دلیل برای آنکه مثبت بیاندیشید، آشنا شوید.

تعداد کلمات 1092 / تخمین زمان مطالعه 5 دقیقه

 

بیایید مثبت فکر کنیم

بیایید مثبت فکر کنیم، اما چرا؟ 7 دلیل علمی که ثابت میکند مثبت اندیشی کلید طلایی خوشبختی است:"نفوس بد نزن"، "بد به دلت راه نده"، "لفظ بد نیا"، "منفی نباش"، "هر چی فکر کنی همون میشه"، "مثبت فکر کن"، "مثبت باش"،
قطعاً همۀ ما با این جملات و اصطلاحات آشنایی کامل داریم و هممون هم به دفعات گفتیم و شندیم. از دورهمی های دوستانه و فامیلی تا نشست ها و محافل کاری و دانشگاهی و بیزینسی هر جا که صحبت از شادکامی وموفقیت افراد میشه محال ممکنه کلید واژه مثبت اندیشی از قلم بیوفته و یا گفته یا شنیده نشه.

اما واقعاً چجوریه؟ مگر مثبت اندیشی چه تغییرات خارق العاده قراره تو زندگی ما ایجاد کنه که انسانها رو از صفر به صد و حتی بعضیاشونو به هزار و میلیون و میلیارد می رسونه. مگه تفکر مثبت چه پتانسیلی در خودش داره که انسانها با داشتنش می تونن در هر زمینه ای  از روابط عشقی گرفته تا کاهش وزن و موفقیت در کنکور و کارآفرینی و غیره و غیره به اوج آرزوهاشون برسن. اگه شما هم می خوایید که به این مسئله با عمق بیشتری نگاه کنید و پیامدهای اون رو یک به یک بررسی کنید، پس با ما همراه باشید.
 

مثبت بودن قدرت تمرکز شما رو بالاتر می بره

وقتیکه مثبت اندیش باشید قدرت تمرکزتان رو چیزی که میخوایید و هدفی که دارید بالاتر میره و باعث میشه که دیگه به حواشی، نویزها، منفی بافی ها، و کلا هر چیزی که بوی غم و اندوه میده یا براتون ناامیدی به بار میاره و حواستون رو پرت میکنه، کاری نداشته باشید. یعنی رها میکنید، هر چی که اذییتون میکنه و باعث میشه اعتماد به نفس و عزت نفستون رو ازتون بگیره. عکسش هم صادقه، یعنی زمانیکه انرژی و اعتماد به نفستون پایین باشه دیگه نمی تونید رو نقاط مثبت زندگیتون تمرکز کنید و به چیزی که میخوایید برسید. پس در این بین فقط داشتن روحیه بالا و تفکر مثبته که شما رو از این دالون فکری بیرون میاره و به سر منزل مقصود میرسونه.
 

مثبت اندیشی، شانس های جادویی زندگیتو بهت نشون میده

تا زمانیکه بنا منفی بافی و غر زدن و نق و نوق کردن داشته باشی، هیچوقت نمی تونی نیمه پر لیوان رو ببینی. همینجوری میشه که هر جا میری بدشانسی پشت سرت میاد، هر جا می رسی مشکلاتت از تو جلوتر اونجا اتراق کرده و بدبیاری پشت بدبیاری و به قول معروف: به دریا میرسی، خشک میشه. اما همینکه دیدگاهت تو عوض میکنی و بر روی نکات مثبت زندگیت تمرکز میکنی، دیگه انگار دنیا برات رنگه دیگه ست. دیگه فقط نیمه پر لیوان رو میبینی و از آسمون واست طلا میباره و دست به خاکستر میزنی طلا میشه. مثبت اندیشی این رو بهت یاد میده مشکلات در زندگی انسانها ابدی و همیشگی نیستند و هر چالشی تو زندگی یه حکمتی داره و قطعاً راه حلی براش پیدا میشه. وقتیکه مثبت باشی به خودت میگی اینم یه خوان دیگه هست که من حتما ازش با موفقیت عبور خواهم کرد. یه انسان مثبت رو زندگی خودش سواره و مهندس زندگی خودشه. پس شعارش اینه: یا راهی خواهم یافت یا راهی خواهم ساخت.
 

مثبت فکر می کنم، پس هستم

خود باوری یکی دیگری از نشانه ها و اثرات مثبت اندیشی در فرد است. مثبت اندیشی ارتباط مستقیمی با اعتماد به نفس شما دارد. وقتیکه مثبت اندیش باشی اعتماد به نفست بالا میره و این باعث میشه که به خودت و توانایی هات اعتماد و اعتقاد داشته باشی. و به خودت بگی: این منم که لایق رسیدن به تمام هدفهام در زندگی هستم، این منم که از پس هر چالشی تو زندگیم برمیام و به اوج آرزوهام تو زندگی می رسم. قطعاً زمانیکه شما چنین تصوراتی از خودت داری تمام آدم های اطرافت هم مجبور می شند که مثل تو فکر کنند و باهات هم عقیده باشند.
 

مثبت باش، کوه رو بذار روی دوشت

مثبت اندیشی این خاصیت رو داره که در موتور اراده تو روشن می کنه و برنامه نویسی شو طوری انجام می ده که تا زمانیکه به هدفی که تعیین کردی و زندگی رویایی که می خوای داشته باشی نرسی از حرکت بازنمی ایسته. همه ی عزم تو جزم می کنه تا به جایی که تعیین کردی برسی. تلخی و شکست ها تو رو متوقف نمی کنه و بر عکس دیدت رو بازتر می کنه ومسیر رو واست هموارتر می کنه.
 

مثبت اندیشی راه کشف علایق و استعدادها

با داشتن یه ذهن مثبت میتونی علایقت رو کشف کنی و با تمرکز روی اونها شانس موفقیتت رو افزایش بدی. وقتیکه کار مورد علاقه تو با تمام شور و اشتیاق و هیجان درونت انجام میدی، انرژی مثبتی سمت کائنات میفرستی که زمین و زمان دست به دست هم میدن تا هرچی که بخوای همون بشه و تسلیم امر تو میشن.
 

مثبت باشی، رهبر میشی

وقتیکه مثبت اندیش باشی، اعتماد به نفست بالا میره همین باعث میشه که به خود باوری برسی، وقتیکه خودت رو بشناسی و باور داشته باشی پس به علایق و تواناییهات هم اعتقاد پیدا میکنه و با شور و حرارت و هیجان درونیت برای رسیدن به هدفات تلاش میکنی. و آخر قصه اینه که وقتیکه در نهایت سربلندی به اون چیزی که میخواستی رسیدی تبدیل میشی به یک اسطوره در جمع خانواده و دوستان و آشنایان و هر کسی که تو رو میشناسه و از خطرات و خاطراتت خبر داره. اینجویه که میشی نقل محافل میشی الگوی عمل واسه بقیه، همه میان پیشت تا ازت مشاوره بگیرن همه ازت میپرسن: تو چی کار کردی ما هم همون کار رو انجام بدیم. پس میشی یه الگو، یه مشاور، یه معلم، و یا شایدم یه رهبر.
 

تو تقدیرت نوشته هرچی خواستی، پس خوب باش و خوب بخواه

دیگه نیازی نیست که بخوام خیلی توضیح بدم. در واقع نتیجه کلی همه موارد بالا که مفصل در موردش حرف زدیم نهایتش همین میشه. وقتیکه در نهایت آرامش و تمرکز خدا رو به خاطر داشته هات شکر کنی و روی نقاط مثبت زندگیت تمرکز کنی با وفور نعمت در زندگیت مواجه می شی، به خودباوری می رسی، علایقت رو کشف می کنی، واسه زندگیت هدف گذاری میکنی، با شور و هیجان به سمتشون میری و به دستشون میاری و تبدیل به موجودی افسانه ای می شی. دیگه لازم نیست همه بدبیاری ها و تقصیراتت رو بندازی گردن سرنوشت و تقدی و نصیب و قسمت و اینجور چیزا. تقدیر همه چیز دست خودته، اینو باور کن.

تعداد بازدید از این مطلب: 44
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
راهکاریی برای رسیدن به نگرش مثبت

راهکاریی برای رسیدن به نگرش مثبت

نگرش مثبت و مثبت اندیشی صرفاً یک موضوع انگیزه بخشی نیست، بلکه تأثیر فوق العاده ای بر شخصیت، سلامتی و میزان انرژی و خلاقیت شما دارد. نگرش مثبت کمک می کند تا به راحتی از عهده امور روزانه زندگی بر بیایید.

راهکاریی برای رسیدن به نگرش مثبت

هر زمان احساس کردید ناراحتید، جلوی آینه بروید و لبخند بزنید.
 
چکیده : نگرش مثبت و مثبت اندیشی صرفاً یک موضوع انگیزه بخشی نیست، بلکه تأثیر فوق العاده ای بر شخصیت، سلامتی و میزان انرژی و خلاقیت شما دارد. نگرش مثبت کمک می کند تا به راحتی از عهده امور روزانه زندگی بر بیایید.

تعداد کلمات 1145 / تخمین زمان مطالعه 6 دقیقه


مقدمه

آیا نگرش مثبت به زندگی دارید؟ از این مهمتر، آیا بقیه همین فکر را درمورد شما می‌کنند؟ وقتی اوضاع بر وفق مرادتان نیست، حفظ نگرش مثبت به زندگی کار سختی است. این روزها مقالات و کتاب‌‌های زیادی درمورد مثبت‌اندیشی به چاپ می‌رسد اما خیلی‌ از ما نمی‌توانیم بفهمیم که وقتی کارمان را از دست می‌دهیم، ازدواج مان به طلاق منتهی می‌شود یا فرزندمان دچار مشکل قلبی می‌شود، چطور می‌توانیم رویکردی مثبت به زندگی داشته باشیم. مطمئناً این نیاز به تلاش بسیار زیادی دارد.

روش مطمئن برای ارتقای وضعیت ذهنی شما و ایجاد رویکرد مثبت در خود :

۱. از هر روز ممنون باشید.

هر چیزی که به خودتان می‌گویید یا برای آن دعا می‌کنید، باید برای همه چیزهایی که به شما داده شده، مثل محلی برای زندگی، خانواده، کار، لباس، همسایه‌ها، وسیله حمل‌ونقل، تحصیلات، نور خورشید، غذا، سلامتی و آزادی متشکر باشید. حتی اگر فقط بعضی از اینها یا مقدار کمی از آنها را داشته باشید، برای همان مقدار هم باید قدردان باشید.
 

۲. نعمت‌هایی که به شما داده شده را بشمارید.

درکنار قدردانی کلی، نعمت‌ها و فواید شخصی زندگی تان را ببینید. اینها می‌تواند چیزهایی مثل داشتن ذهنی باز، هیکلی زیبا، مبلمان قشنگی برای خانه، زندگی اجتماعی، وقت استراحت، دوستان قابل‌اعتماد، بیمه سلامتی، سرگرمی‌های مختلف و چیزهای زیاد دیگری باشد که فقط زمانی که از شما گرفته می‌شود متوجه آنها می‌شوید. حتی می‌توانید لیستی از آنها تهیه کنید و هر زمان که چیز دیگری به ذهن تان رسید به آن لیست اضافه کنید. بعد زمانیکه احساس ناراحتی داشتید، لیست تان را مرور کنید و همه چیزهای خوب زندگی را به خودتان یادآور شوید.
 

۳. بدون اینکه به کسی بگویید، کار نیک انجام دهید.

هیجان‌انگیز نیست که بدون اینکه به کسی بگویید به او کمک کنید؟ هیجان روی صورت یک مادر تنها که با کلی خرید موادغذایی از طرف فردی ناشناس مواجه می‌شود را تجسم کنید یا لبخند زیبای یک کودک وقتی دوچرخه‌ای که اسم او روی آن نوشته شده را دریافت می‌کند. یک همسایه پیر و ناتوان تان وقتی ببیند اول صبح یک نفر به باغچه او رسیدگی کرده چقدر خوشحال خواهد شد. کارهای خوب زیادی هست که می‌توانید برای هم‌نوعان خود انجام دهید. با این کارها احساس بسیار بهتری به خودتان و دنیای پیرامون تان پیدا خواهید کرد.
 

۴. یک کینه قدیمی را ببخشید.

به دل نگه داشتن یک کینه برای هفته‌ها، ماه‌ها یا سالها، صورت شما را تلخ می‌کند. با فردی که در حق تان بدی کرده تماس بگیرید، چه با ایمیل، چه تلفن یا یادداشت و با الفاظی بامحبت بخشش خود را ابراز کنید. وقتی چنین قدرت شخصیتی از خودتان نشان می‌دهید، احساسی عالی به خودتان پیدا می‌کنید و این در را برای روابط قدیمی به روی شما باز کرده و کمک تان می‌کند احساس خوبی نسبت به رفتارهای سخاوتمندانه خود داشته باشید.
 

۵. بخشش بخواهید.

اگر در حق کسی بدی کرده‌اید اما مغرورانه آن را نمی‌پذیرید، حال زمان طلب بخشش است. با آن فرد تماس بگیرید و پشیمانی خود را ابراز کنید. اگر فرد مقابل سخت‌گیری کرد، از او برای اینکه به حرف‌های تان گوش داده است تشکر کنید و بگویید که باید این موضوع را فراموش کنید. با داشتن رفتاری محترمانه و مودبانه، واکنش طرف‌ مقابل تان هر چه که باشد، باز هم عذرخواهی شما باعث می‌شود کینه از دلتان بیرون بیاید. با این کار احساسی بهتر، قوی‌تر و آزادتر خواهید داشت.
 

۶. قدر وسایل تان را بدانید.

آیا تا حالا به کیفیت خوب کفش‌های چرمی‌تان دقت کرده‌اید؟ به مزه عالی کیک سیب خوشمزه مادربزرگ چطور؟ از روکش‌های جدید ماشین تان لذت می‌برید؟ فوق‌العاده نیست که می‌توانید بعد از یک روز سخت کاری روی کاناپه راحت نشیمن دراز بکشید؟
همه این وسایل شاید درمقایسه با چیزهای دیگر کوچک و جزئی به نظر برسند اما به نوبه خود بی‌قیمت هستند و آرامش و راحتی احساسی و جسمی و همچنین غرور و رضایت از داشتن آنها را به همراه دارند. از اینکه می‌توانید کفش‌های چرمی دست‌دوز بپوشید، کیک سیب مادربزرگ را بخورید و در آرامش خانه‌ تان استراحت کنید باید خوشحال باشید. خیلی‌ها این امکانات را ندارند.
 

۷. از کسی تعریف کنید.

وقتی احساس بدی دارید، از یک نفر که نزدیک تان است تعریف کنید. گفتن عبارات مثبت و تحسین آمیز درمورد ظاهر، رفتار، سلامتی، یا عملکرد کاری کسی به او کمک می‌کند احساس بهتری پیدا کند و شما هم از اینکه روز آن فرد را زیباتر کرده‌اید، احساس خوبی پیدا می‌کنید.
 

۸. منظره را تحسین کنید.

جایی یک صندلی راحت پیدا کنید و منظره مقابل تان را تحسین کنید. این منظره می‌تواند یک پارک شهری کوچک کنار محل‌کارتان، انبوه درختان در محله یا جاده‌ای زیبا در تعطیلات آخرهفته باشد. مناظر طبیعی استرس و فشار فکری شما را گرفته و به ریلکس شدن شما کمک می‌کنند.
 

۹. چیزی اهدا کنید.

اگر وسیله‌ای در خانه دارید که از آن استفاده نمی‌کنید، آن را به کسی بدهید که به آن نیاز دارد. آدم‌های زیادی می‌توانند از تلویزیون، کامپیوتر، دستگاه آبمیوه‌گیری و خیلی چیزهای قدیمی دیگر شما لذت ببرند. اگر خودتان کسی را نمی‌شناسید که نیازمند باشد، می‌توانید آن را به سازمان‌های مشخص که این وظیفه را بر عهده دارند، بدهید. نتیجه آن باید لبخند روی لبان تان بیاورد.
 

۱۰. برای کمک به نیازمندان داوطلب باشید.

اگر برنامه‌کاری پرمشغله‌ای دارید، یک بار در سال کمک کردن کردن کافی خواهد بود. درغیراینصورت، سعی کنید هر ماه برای کمک به افراد نیازمند، چند ساعتی وقت بگذارید؛ کارهایی مثل رساندن موادغذایی به در خانه نیازمندان، بردن افراد سالخورده به دکتر و از این قبیل. راه‌های زیادی برای کمک وجود دارد که باعث می‌شود احساس مفید بودن کنید.
 

۱۱. لبخند بزنید.

هر زمان احساس کردید ناراحتید، جلوی آینه بروید و لبخند بزنید. وقتی لبخند مصنوعی خودتان را ببینید مطمئناً خوشتان نخواهد آمد. آنوقت باید آن لبخند را آنقدر تکرار کنید تا همانی شود که خودتان دوست دارید. لبخند زدن قدرتی فوق‌العاده دارد. وقتی به اطرافیان تان لبخند می‌زنید، احتمال اینکه آنها هم در جواب به شما لبخند بزنند بسیار زیاد است و همین مسئله روحیه هر دو شما را بهتر کرده و دوستی بین تان را نیز قوی‌تر می‌‌کند. حتی وقتی مریض، عصبانی یا ناراحت هستید، سعی کنید وقتی دیگران به شما نگاه می‌کنند باز لبخند بزنید. یادتان نرود لبخند مسری است و روحیه‌ای عالی به هر دو طرف می‌دهد.
حال می‌دانید چطور باید رویکردی مثبت پیدا کنید. با تکرار این کارها، روز به روز فرد مثبت‌تری شده و از زندگی خود لذت خواهید برد. سعی کنید نگرش مثبت خود را با دیگران نیز سهیم شوید تا دنیای زیباتری بسازید.

تعداد بازدید از این مطلب: 31
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
نقش نگرش مثبت در موفقیت
نقش نگرش مثبت در موفقیت

 

یکی دو سال پیش یک فایل پاورپوینت بین دوستان دست به دست می شد که حاکی از دلایل عقب ماندن کشورهای توسعه نیافته و کشورهای توسعه یافته بود. در آن اشاره شده بود که دلیل این رخداد نه به منابع طبیعی کشورها ربط دارد، نه به تعداد جمعیت، نه به مساحت کشور و نه به باهوش بودن آدم ها. دلیل اصلی از نظر تیم پژوهشگر، عامل "نگرش" بود که به تعبیری می توان آن را «طرزتلقی» خواند. خود نگرش بحثی بسیار گسترده است. باید دانست نگرش خوب لزوماً باعث موفقیت نمی شود، اما داشتن نگرش بد شکست را تضمین می کند. جمله ای معروف از فیلسوفی به نام "ویلیام جیمز" وجود دارد:

 

بزرگ ترین کشف عصر ما این است که انسان ها می توانند با اصلاح نگرش های ذهنی خود، زندگی خویش را اصلاح کنند.

 

در تجربه ای که در کارهای تیمی داشتم دریافتم چنانچه نگرش حاکم بر تیم، نگرشی مثبت و پیشران باشد احتمال موفقیت و هم افزایی تیم به شدت افزایش می یاید. اما درصورتی که برخی از اعضای تیم به هر دلیل انرژی منفی تولید کنند و نگرش نامطلوبی در تیم جاری سازند، حاصل کار همیشه شکست است و سردرگمی. نشانه های آشنای نگرش منفی را همگی سراغ داریم:

 

"ای آقا! کی به این چیزا فکر می کنه، بیکاری ها!". "تیم مدیریت جدید به زودی مستقر می شن و اون وقت ما باید همه چیزو از اول شروع کنیم. اصلاً معلوم نیست اونا دنبال این بحث باشن!" و ...

 

چهار حالت در نگرش هایی که می تواند بر تیمی متشکل از افراد مستعد اثر بگذارد متصور است:

 

در فعالیت های تیمی، باید توجه داشت که نگرش ها وقتی در معرض یکدیگر قرار می گیرند میل به ترکیب پیدا می کنند. به عبارتی دیگر نگرش یک عامل مسری و واگیردار است. مراقب باشیم که اسیر نگرش های بد و مسموم نشویم و تا جایی که امکان دارد از آن و صاحبان آن دوری کنیم. حیف استعداد و توانمندی مان نیست که قربانی نگرش های منفی و مریض شود؟

تعداد بازدید از این مطلب: 24
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
افکار مثبت برای رسیدن به هدف

افکار مثبت برای رسیدن به هدف

​​​​​​​مسیر موفقیت معمولا مسیری پر پیچ‌ و خم است. در جامعه‌ی امروز ما، شاید موفق‌ شدن کمی دشوار به‌ نظر بیاید. به‌ راستی برای رسیدن به موفقیت چه مهارت‌هایی لازم است؟ ممکن است بارها به‌ دلیل موانعی که سرِ راه موفقیت قرار دارد، دل‌ سرد شویم. اما داشتن ذهنی پُر از فکر مثبت و ایجاد انگیزه می‌تواند ما را رسیدن به هدف و موفقیت یاری کند.

افکار مثبت برای رسیدن به هدف

مسیر آینده‌ی شما حتما نباید سخت و صعب‌العبور باشد. هراز گاهی، یک مسیر انحرافی لذت‌ بخش برای خودتان بگذارید تا ثابت‌ قدم باقی بمانید.

مقدمه

در این مطلب ۱۰ فکر مثبت که باعث افزایش اعتماد به نفس و ایجاد هیجان و انگیزه لازم برای رسیدن به هدف است را معرفی خواهیم کرد. با ما همراه باشید.

1. هیچ‌کس یک‌ شبه به عرش نمی‌رسد

ما در جامعه‌ ای با این طرز فکر رشد کرده‌ایم که باید همه‌ چیز را به‌ سرعت به‌ دست آورد، به‌ همین‌ دلیل اغلب فراموش می‌ کنیم که شغل یا حرفه‌ ی مناسب چیزی نیست که یک‌ شبه به دست بیاید. البته شاید بگویید اینکه آرزوی چیزی را داشته باشیم که قرار نیست به‌ همین زودی‌ها به آن برسیم، واقعا نا امید کننده است. این درست است، اما این انتظار طولانی، فرصتی برای ماست که یاد بگیریم به‌ چیزی که درپیِ آن هستیم عشق بورزیم. اگر همچنان به تلاش‌ تان ادامه دهید، مهم نیست چقدر طول بکشد؛ بالاخره به آنچه که می‌خواهید، دست می‌یابید. شاید حتی برای رسیدن به این هدف، قیدِ خیلی چیزها را بزنید، اما مطمئن باشید هنگامی‌ که به آن دست یافتید، احساس رضایت خواهید کرد.
 

2. پذیرفته‌ نشدن، درد همیشگی بشر است

انسان‌ها همواره قربانی ترس‌شان از پذیرفته‌نشدن از جانب دیگران هستند. هر روز، میلیون‌ها نفر با تردید وارد دنیای کسب‌وکار، مد، پزشکی و نظایر آنها می‌شوند. این افراد بیشتر از آنکه به چیزهای مثبت فکر کنند، به مواردی فکر می‌کنند که ممکن است خوب پیش نرود. درست است که وقتی جواب رد می‌شنوید انگار تهِ قلب‌ تان خالی می‌شود، اما چیزی را در وجود شما بیدار می‌کند. جواب رد شنیدن از سوی یک شرکت، بدان معنا نیست که شما برای آن کار مناسب نیستید. اگر در دانشگاهی که انتخاب کرده بودید پذیرفته نشده‌اید، بدان معنا نیست که شما نمی‌توانید یا سطح علمی‌ تان خیلی پایین است. این بدان معناست که باید دوباره امتحان کنید. به‌ جای اینکه به چنین موضوعی مانند بن‌بست نگاه کنید، به آن مانند یک دست‌انداز در جاده فکر کنید.
افکار منفی را دور کنید و اجازه ندهید این ترس شما را متوقف کند. شاید باور نکنید، اما والت دیزنی را به‌دلیل «نداشتن خلاقیت» از دفتر روزنامه اخراج کردند!
 

3. صلاحیت‌های شما بیشتر از آن است که فکر می‌کنید

آفرینش هریک از ما دلیلی داشته است. گاهی باید از لابه‌لای فرازونشیب‌های زیاد آن دلیل را پیدا کنیم. باید آن‌قدر روش آزمون‌ و خطا را به‌کار ببریم تا توانایی‌هایمان را بشناسیم. هریک از ما قادر هستیم این جهان را تغییر دهیم. همه‌ی ما چیزی در درون خودمان داریم که از سنین نوجوانی در ما شکل می‌گیرد و منتظر یک جرقه برای آزادشدن است. همه‌ی ما مهارت‌هایی داریم؛ برخی با شخصیت‌ شان می‌توانند جهان را به بهشت تبدیل کنند، برخی با یک تفکر ساده می‌توانند محصولات فوق‌ العاده‌ای خلق کنند و برخی دیگر با انگیزه‌ی موفقیت می‌توانند یک شرکت میلیون‌دلاری را راه‌ اندازی کنند. به خودتان یادآوری کنید که هدف شما در زندگی چیست؛ جهان منتظر است که شما چیزی را به آن عرضه کنید.
 

4. فرصت‌ها تمام نمی‌شوند، فقط باید کشف‌ شان کنید

آنهایی‌ که از لاک خودشان بیرون می‌آیند و همه‌ی تلاش‌ شان را می‌کنند که بهترین استعدادهای شان را ارائه بدهند، شاد ترین افراد هستند. شاید با خودتان فکر کنید: «تا من دانش و آمادگی کافی را به‌ دست بیاورم، همه‌ی فرصت‌های شغلی یا کارآموزی اشباع شده‌ اند.» این اشتباه محض است. دنیای ما با هر لحظه‌ای که می‌ گذرد بیشتر رشد می‌کند. همیشه فرصت‌های جدید وجود خواهند داشت. این شما هستید که با استفاده از آنها، زمینه‌های جدیدی را در جامعه ایجاد می‌کنید. فرصت‌ها همه‌جا هستند، فقط باید بگردید و آنها را پیدا کنید.
 

5. شاید گاهی بد نباشد ریسک کنید

با اعتماد به نفس جلو بروید و گاهی هم کمی ریسک کنید. ریسک‌ها تقریبا نگران‌کننده هستند، زیرا باعث دلهره می‌شوند. البته منظور این نیست که چنان بی‌محابا ریسک کنید که به فلاکت بیفتید. فقط گاهی از منطقه‌ی امن و آرامش‌تان خارج شوید و چیزهای جدید و ناشناخته‌ ای را کشف کنید. با این‌ کار، در مسیر درست گام برمی‌دارید. زندگی زمانی آغاز می‌شود که خودتان را از تکرار روزمرگی خارج کنید. تکانی به خودتان بدهید، به‌ دنبال فرصت‌ها بروید و همان کاری را که از آن واهمه دارید انجام دهید. به‌عنوان‌مثال، با یک شرکت بزرگ برای فرصت شغلی مصاحبه کنید. نهایتش این است که پذیرفته نشوید!
 

6. در نقاط عطف زندگی‌تان، به خودتان پاداش دهید

مسیر آینده‌ی شما حتما نباید سخت و صعب‌العبور باشد. هراز گاهی، یک مسیر انحرافی لذت‌بخش برای خودتان بگذارید تا ثابت‌ قدم باقی بمانید. در مسیرتان به‌ سوی هدف بزرگ‌ تر، اهداف کوچک‌ تری را نیز قرار دهید. برای نمونه، هنگامی‌ که در مرحله‌ی کارآموزی قرار دارید، برای خودتان یک هدیه‌ی کوچک مثل یک جفت کفش قشنگ بخرید. هنگامی‌ که کارآموزی را به پایان رساندید، همان ساعتی را که همیشه می‌خواستید برای خودتان بخرید. قدردانی از خودتان برای موفقیت‌ها به شما انگیزه می‌دهد تا برای ادامه‌ی مسیر، تا جایی‌ که می‌توانید سخت کار کنید. فراموش نکنید شما انسان هستید و انسان‌ها برای پیشرفت به انگیزه نیاز دارند.
 

7. از افرادی که از شما حمایت می‌کنند، تشکر کنید

اگر کسی را دارید که درهرشرایطی به شما اعتماد دارد، واقعا خوش‌ شانس هستید. شاید بسیاری از افراد موفق کسانی را در اطراف‌ شان نداشته باشند که در شکست‌ها و پیروزی‌ها از آنها حمایت کند. اگر افرادی را دارید که هرگاه به ناامیدی می‌رسید به شما روحیه می‌دهند و می‌توانید به آنها تکیه کنید، سپاس‌ گزار باشید. شاید به‌ تنهایی به موفقیت رسیده باشید، اما هرگز افرادی مانند والدین، بستگان، دوستان و معلمان‌ تان را که در کنارتان بوده‌اند فراموش نکنید. آنها از زمانی‌ که شما از صفر شروع کردید و هنگامی‌ که در اوج قرار گرفتید، در کنار شما بودند.
 

8. رویاهایتان را به واقعیت تبدیل کنید

درحال‌ حاضر نیمی از راه را با رویا و تفکر مثبت طی کرده‌اید، دیگر باید آن را عملی کنید. میلیون‌ها نفر هستند که زندگی‌ شان خالی از هر رویا و آرزویی است. کسانی‌ که برای هیچ موفقیتی تلاش نمی‌کنند، همان‌هایی هستند که در زندگی به گرد پای شما هم نخواهند رسید. شما با تحمل شکست‌ها و طردشدن‌ها، بسیار جلوتر از آنهایی هستید که تلاش نمی‌کنند. به خودتان یاد آوری کنید که اگر اکنون به اهداف‌ تان نزدیک هستید، به‌ این‌ دلیل بوده است که شجاعت داشته‌ اید تا آنها را در ذهن‌تان تصور کنید.
 

9. برای همیشه واژه‌ی «نمی‌توانم» را از دهان‌تان بیندازید

«نگویید نمی‌توانم». شاید بارها این جمله‌ی کلیشه‌ای را شنیده باشید، اما حقیقت محض است. هنگامی‌ که فکر می‌کنید نمی‌توانید کاری را انجام بدهید و خودتان را محدود می‌کنید، همین اتفاق هم برای تان می‌افتد. همه‌ی ما توانایی داریم بهترین باشیم. هروقت به خودتان شک کردید، ۵ بار با خودتان تکرار کنید: «من می‌توانم انجامش بدهم».
 

10. شما توانایی انجام هر کاری را دارید

هنگامی‌ که صبح‌ها از خواب بیدار می‌شوید، برای صبحانه خوردن عجله نکنید. به آینه نگاه کنید و به خودتان یادآوری کنید که امروز روز دیگری برای نزدیک‌ شدن به اهداف‌ تان است. شما توانایی و منابع لازم را در اختیار دارید. هرگونه افکار منفی را از خودتان دور کنید و به‌یاد داشته باشید که شما فردی قوی هستید. شما می‌توانید خواسته‌های درونی‌ تان را برآورده کنید و قدرت، شجاعت و خرد کافی برای طی‌کردن این مسیر را دارید. فکر مثبت می‌تواند راهنمای شما در این مسیر باشد.

تعداد بازدید از این مطلب: 22
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
مثبت اندیشی و مثبت گرایی

مثبت اندیشی و مثبت گرایی

در یک کلام می‌توان گفت که انسان است و اندیشه‌هایش. اگر اندیشه منفی باشد: یا انسان را برای همیشه متوقف کرده یا به انحراف برده و در مسیری خارج از مسیر واقعی خلقت بشریت می‌کشاند. و اگر اندیشه مثبت باشد: انسان را به سر منزل خیر و صلاح و موفقیت خواهد رساند.

مثبت اندیشی و مثبت گرایی

علائم و راهکارها
 
چکیده
در یک کلام می‌توان گفت که انسان است و اندیشه‌هایش. اگر اندیشه منفی باشد: یا انسان را برای همیشه متوقف کرده یا به انحراف برده و در مسیری خارج از مسیر واقعی خلقت بشریت می‌کشاند. و اگر اندیشه مثبت باشد: انسان را به سر منزل خیر و صلاح و موفقیت خواهد رساند. ما در این مقاله برای واکاوی مثبت اندیشی و مثبت گرایی مباحثی ارائه نمودیم از قبیل: نوگرایی مثبت، نشاط و مثبت گرایی در متون دینی، تأثیر کلام، علائم مثبت اندیشی، تغییر نگرش منفی به مثبت، تغییر زاویه دید به زندگی، خوش بینی، تأثیر رنگ‌ها و...

تعداد کلمات 6154/ تخمین زمان مطالعه 31 دقیقه
 
نویسنده: حسن مانیان
 

مقدمه

جهت‌گیری افراد خوش بین در زندگی، چنین است، وقایع خوب را در زندگی به حساب خود می‌گذارند ولی اتفاقات ناگوار و ناخوشایند را به شرایط، تصادف و اتفاق، یا اشتباه نسبت می‌دهند. بنابراین، افراد خوش‌بین، احساس توانمندی و مسئولیت می‌کنند ولی افراد بدبین، خود را مقصر وقایع و اتفاقات بد و ناگوار می‌دانند و امور خوب را به حساب شانس می‌گذارند و در نتیجه، احساس بی کفایتی و ناتوانی می‌کنند. اگر می‌خواهید فرد خوش‌بینی باشید، نقشی را که در ایجاد یک واقعه مثبت دارید، مشخص سازید و سپس به سبب این نقش، از خود تعریف و تمجید کنید و به تحسین خود بپردازید.
 

نوگرایی مثبت

جهان طبیعت با تغییر و نو شدن عجین است، پس انکار و یا جبهه‌گیری در برابر آن، کاری عبث می‌باشد؛ اما بدیهی است که هر نوع تغییر و تحولی، مطلوب و پسندیده نیست. به همان اندازه که آمدن بهار، طراوت و شادابی ایجاد می‌کند، پاییز و زمستان رِخوَت و سُستی به دنبال دارد. همان طوری که انسان از تبدیل شکوفه به میوه خوشحال می‌شود از فاسد شدن میوه ناخرسند می‌گردد؛ بنابراین نمی‌توان بر هر تغییر و تازه شدنی مُهر تأیید زد.
 

مثبت‌اندیشی

مثبت‌گرایی به معنای داشتن نگرش‌ها، افکار و رفتار و کرداری خوش‌بینانه در زندگی است. به عبارت دیگر، از نظر روان‌شناسی، مثبت‌گرایی هم مثبت‌اندیشی است و هم مثبت‌کرداری. (1) مثبت‌اندیشی به شما کمک می‌کند تا به بهترین شکل با زندگی کنار بیایید. برای داشتن یک زندگی مثبت‌تر، اولین قدم، آن است که احساسات، افکار و باورهای خود را بشناسید.
مثبت‌اندیشی صرفاً در داشتن افکاری خاص خلاصه نمی‌شود، بلکه نوعی رویکرد و جهت‌گیری کلی درباره زندگی است، مثبت‌اندیشی یعنی توجه داشتن به امور مثبت در زندگی و نپرداختن به جنبه‌های منفی. مثبت‌اندیشی به معنای آن است که تصور خوبی از خویش داشته باشیم، نه آن که همواره خود را سرزنش کنیم. مثبت‌اندیشی یعنی نیک اندیشیدن درباره دیگران و حسن ظن داشتن به آن‌ها و با دیگران به صورت مثبت برخورد کردن. مثبت‌اندیشی به این معناست که انتظار داشته باشیم تا در دنیا به بهترین چیزها برسیم و یقین داشتن به این که به خواسته‌های خود خواهیم رسید.
مطالعاتی که در سال‌های 1953 و 1984 و 1990 و 1993 و 2002 انجام گرفته نشان داده است، کسانی که مثبت‌اندیش هستند، در مقایسه با افراد منفی‌باف، در دوران میان‌سالی سالم‌ترند و از نظر شغلی موفقیت‌های بیشتری دارند. این مطالعات نشان داده که احتمال آن که افراد مثبت‌اندیش، کار خود را ترک کنند، نصف افراد منفی‌باف است ولی احتمال شادمانی آن‌ها سی برابر افراد منفی‌باف است و به طور متوسط هم هفت سال و نیم بیشتر از آن‌ها عمر می‌کنند. (2)
 

نشاط و مثبت گرایی در متون دینی

امام علی (ع) می‌فرمایند: «به کلمه‌ای که از (دهان) کسی خارج می‌شود و تو برایش احتمال خیری می‌یابی گمان بد مَبَر». (3)
بهترین آیین‌ها، با طبیعت آدمی و سازمان آفرینش او سازگار بوده، نیازمندی‌های طبیعی و فطری‌اش را برآورد؛ در غیر این صورت، نه قابل عمل است و نه می‌تواند آدمی را خوشبخت و سعادتمند سازد. تعالیم اسلام به دلیل توجه به این نیازها و متناسب بودنش با فطرت آدمی است.
به گفته علامه طباطبایی، اسلام، نه انسان را از نیروها غرایز و خواسته‌هایش محروم می‌کند و نه همه توجه را به تقویت جنبه‌های مادی معطوف می‌دارد؛ نه او را از جهانی که در آن زندگی می‌کند، جدا می‌سازد و نه او را بی‌نیاز از دین و شریعت، به حساب می‌آورد و این سه زاویه، مثلثی را ترسیم کرده که انسان در محدوده آن کمال مقصود خود را به دست می‌آورد و به سعادت ابدی می‌رسد و اگر یکی از این زاویه‌ها باز شود و نادیده تلقی گردد، انسان را دچار سقوط می‌کند و از اوج انسانیت به ورطه هلاکتش می‌کشاند. (4)
از شادی تعاریف گوناگونی شده، مانند: «احساس مثبتی که از حس ارضای پیروزی به دست می‌آید»، «مجموع لذت‌های منهای درد»، «حالتی که در فرآیند نیل به علاقه‌ها در آدمی به وجود می‌آید». این پدیده هر چند از زوایای گوناگونی تعریف و تشریح شده است، ولی به اتفاق اندیشمندان یک ضرورت و به گفته علامه طباطبایی، اسلام، نه انسان را از نیروها غرایز و خواسته‌هایش محروم می‌کند و نه همه توجه را به تقویت جنبه‌های مادی معطوف می‌دارد؛ نه او را از جهانی که در آن زندگی می‌کند، جدا می‌سازد و نه او را بی‌نیاز از دین و شریعت، به حساب می‌آورد و این سه زاویه، مثلثی را ترسیم کرده که انسان در محدوده آن کمال مقصود خود را به دست می‌آورد و به سعادت ابدی می‌رسد و اگر یکی از این زاویه‌ها باز شود و نادیده تلقی گردد، انسان را دچار سقوط می‌کند و از اوج انسانیت به ورطه هلاکتش می‌کشاند.نیاز اساسی انسان به شمار می‌آید؛ چه کسی را می‌توان یافت که مدعی باشد نیازمند به شادی نیست؟ اصلاً اساس جهان هستی و پدیده‌های آن به گونه‌ای طراحی شده‌اند که در آدمی شادی ایجاد کنند. بهار با طراوت، صبح پر لطافت، طبیعت با ظرافت، آبشارهای زیبا، گل‌های رنگارنگ، دیدار دوستان، ازدواج و پیوند و انسان و... همه، شادی‌آور و مسرّت‌بخش است. از آن جا که شادی، ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی را از انسان دور می‌سازد، روان‌شناسان به ایجاد و تثبیت آن در انسان دستور اکید داده‌اند و این همه حکایت‌گر این حقیقت است که شادی نیاز اساسی و ضروری می‌باشد.
با کندوکاو در نظریات و گفته‌های دانشمندان و متون معتبر، می‌توان موارد ذیل را در زمره عواملی بر شمرد که حالت شادی و نشاط را در انسان پدید می‌آورند: *ایمان *رضایت و تحمل *پرهیز از گناه *مبارزه با نگرانی *تبسم و خنده *مزاح و شوخی *روی خوش *خود آرایی *پوشیدن لباس‌های روشن *حضور در مجالس شادی *ورزش *امید به زندگی *کار و تلاش *سیر و سفر *تفریح *تلاوت قرآن *تفکر در آفریده‌های خداوند *صدقه دادن *نگاه کردن به سبزه‌ها و... (5)
قرآن برخی عوامل شادی و نشاط را مخصوص مؤمنان دانسته است؛ «قُل مَن حَرَّمَ زِینَةَ الله الَّتِی أَخرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِن الرِّزقِ قُل هِیَ لِلَّذِینَ آمَنُوا فِی الحَیاةِ الدُّنیَا خالِصَةً یَومَ القِیَامَة؛ بگو (در برابر کسانی که بسیاری از مواهب زندگی را تحریم می‌کردند) ای پیغمبر چه کسی زینت و آرایش و زیبایی‌هایی را که خداوند از درون طبیعت برای بندگانش بیرون کشیده، حرام کرده است. بگو این مواهب پاک و این زیبایی‌ها برای مردم با ایمان در همین زندگی دنیا و در زندگانی جاوید آخرت قرار داده شده است. با این تفاوت که در این دنیا، زیبایی‌ها به زشتی‌ها آمیخته است؛ شادی‌ها به غم آلوده و آمیخته است؛ ولی در دنیای دیگر و در روز رستاخیز، این زیبایی‌ها و این مواهب پاک، برای مردم با ایمان به صورت خالص وجود دارد». (6)
در این‌باره حضرت رسول اکرم (ص) می‌فرمایند: «مؤمن شوخ و شاداب است». (7)
حضرت علی (ع) می‌فرمایند: «شادمانی، گشایش خاطر می‌آورد». (8) نیز در جای دیگر می‌فرمایند: «اوقات شادی، غنیمت است». (9) همچنین می‌فرمایند: «هرکس شادی‌اش اندک باشد، آسایش او در مرگ خواهد بود». (10)
امام صادق (ع) می‌فرمایند: «هیچ مؤمنی نیست که شوخی در طبع او نباشد». (11) نیز می‌فرمایند: «شوخ طبعی، بخشی از حسن خلق است». (12)
امام رضا (ع) می‌فرمایند: «کوشش کنید اوقات شما چهار زمان باشد؛ وقتی برای عبادت و خلوت با خدا، زمانی برای تأمین معاش، سعتی برای معاشرت با برادران مورد اعتماد و کسانی که شما را به عیب‌هایتان واقف می‌سازند و در باطن به شما خلوص و صفا دارند و وقتی را هم به تفریحات و لذایذ خود اختصاص می‌دهید و از شادی ساعت‌های تفریح، نیروی لازم برای عمل به وظایف وقت‌های دیگر را تأمین کنید». (13)
در سیره معصومان، عنصر شادی آن‌چنان اهمیت دارد که علاوه بر تأیید آن به بسترسازی، زمینه‌سازی و ایجاد آن نیز توصیه شده است. (14)
یکی از صحابیان از رسول خدا (ص) پرسید: «آیا اگر با دوستان خود، شوخی کنیم و بخندیم، اشکالی دارد؟» حضرت فرمودند: «اگر سخن ناشایستی در میان نباشد، اشکالی ندارد». (15)
 

شناسایی علائم و نشانه‌های مثبت‌اندیشی

دید شما نسبت به زندگی، ترکیبی است از احساسات، افکار، باورها و عقایدی که دارید. اگر خواهان آن هستید که دیدگاه منفی خود را به دیدی مثبت تغییر بدهید، اولین گام اساسی در این مسیر، شناسایی و تمایز قائل شدن بین احساسات، افکار و باورهای خود است. از فکر کردن به نتایج منفی خودداری کنید. چون هر چیزی را که به ذهنتان راه دهید در آنجا رشد خواهد کرد. بنابراین فقط و فقط بهترین افکار را به ذهن خود راه دهید. این افکار را پرورش دهید و بر آن‌ها تمرکز کنید، آن‌ها را تأیید کنید، آن‌ها را مجسم کنید، درباره آن‌ها دعا کنید و آن‌ها را با ایمان احاطه کنید. بگذارید این افکار، دل‌مشغولی شما بشوند. انتظار بهترین نتیجه را داشته باشید تا قدرت ذهنی خلّاق که قدرت خداوند آن را هدایت می‌کند بهترین نتیجه را عاید شما بکند. (16)
• تصمیم بگیرید که در زندگی، کاستن از شکست‌ها و افزودن بر موفقیت‌ها را هدف خود قرار دهید. این امر به شما کمک می‌کند تا در هر کاری که انجام می‌دهید، به جنبه‌های مثبت توجه کنید.
• راه‌کارهای مثبت‌اندیشی را تا زمانی که به صورت بخشی از فعالیت‌های روزمره شما دربیایند و بتوانید آن‌ها را بدون هیچ زحمتی انجام دهید، دائماً تمرین کنید.
• به این نکته توجه کنید که افراد خوش‌بین، در کارهای خود موفق‌ترند، سالم‌ترند، و در مقایسه با دیگران، کمتر دچار افسردگی می‌شوند.
• هر زمان که پیش‌بینی نتیجه یک وضعیت می‌پرازید، از خود سؤال کنید که چطور می‌توانید به یک نتیجه خوب برسید و برای رسیدن به این وضعیت خوب، به چه منابعی نیاز دارید.
• عادت به شاد بدون با فکر کردن به مطالب خوشحال کننده به وجود می‌آید.
• اگر انتظار داریم از برکت آرامش در زندگی‌مان برخوردار شویم باید به طور دائم خودمان را به سکوت مقید کنیم.
• ایمان قلبی و به کار بردن اصول و روش‌های مذهبی، آرامش و آسودگی به همراه می‌آورد و به این ترتیب، قدرت جدیدی به جسم، روح و ذهن می‌دهد.
• افکارتان را کنترل کنید. به خاطر بسپارید که اغلب اوقات همانی می‌شوید که به آن فکر می‌کنید.
• اتفاقات گذشته و وقایع فراروی ما، در مقایسه با آن چه در درونمان قرار دارد، بسیار حقیر و ناچیزند.
 


تأثیر کلام

کلام ناخواسته روی زندگی ما اثر می‌گذارد. فکر حتی اگر دروغ هم باشد می‌تواند روی ما اثر بگذارد. موقعی که یاد می‌گیری ارزش فکر را تشخیص بدهی یعنی ارزشی که تو برای آن قائل هستی، ذهنت مجدداً می‌تواند آرامش خود را به دست آورد یا آن را حفظ کند. تو هستی که باید با مشکلات مبارزه کنی آگاه باش لزومی ندارد که اضطراب ناشی از مشکلات را تحمل کنی، یا اجازه بدهی مشکلی آنقدر در نظرت مهم جلوه کند که تو را از پای در بیاورد.
طی کردن این راه ممکن است به نظرت دشوار باشد ولی هرگز از آن دست بر ندار. اغلب مردم می‌خواهند خوشبخت باشند، ولی نمی‌دانند در جست و جوی چه چیزی هستند. پس به ناچار بدون آن که هرگز آن را پیدا کنند، می‌میرند. حتی اگر آن را پیدا کنند، چطور آن را تشخیص دهند؟ آن‌ها دقیقاً مانند کسانی هستند که در جست و جوی ثروت می‌باشند. آن‌ها واقعاً می‌خواهند ثروتمند شوند. ولی اگر ناگهان از آن‌ها بپرسی می‌خواهند چقدر در سال به دست آورند اکثر آن‌ها قادر به پاسخگوئی نمی‌باشند. اگر مقصد را ندانی معمولاً به جائی نمی‌رسی.قول می‌دهم که ارزشش را خواهد داشت. روزی فراخواهد رسید که درمی‌یابی هدف نهائی زندگی‌ات، تسلط بر سرنوشتت و عملی کردن آرزوهایت می‌باشد و بقیه امور اهمیتی ندارد.
اغلب مردم آنچه را که الآن گفتیم درک نمی‌کنند. آن‌ها بر این باورند که این موضوع خوش‌باوری مطلق است. ولی موضوع از عمق بالائی برخوردار می‌باشد. «جهان چیزی جز بازتاب درونت نیست. وضعیت زندگی بیرونی تو بازتابی از تصویر زندگی درونی‌ات است.»
اغلب مردم می‌خواهند خوشبخت باشند، ولی نمی‌دانند در جست و جوی چه چیزی هستند. پس به ناچار بدون آن که هرگز آن را پیدا کنند، می‌میرند. حتی اگر آن را پیدا کنند، چطور آن را تشخیص دهند؟ آن‌ها دقیقاً مانند کسانی هستند که در جست و جوی ثروت می‌باشند. آن‌ها واقعاً می‌خواهند ثروتمند شوند. ولی اگر ناگهان از آن‌ها بپرسی می‌خواهند چقدر در سال به دست آورند اکثر آن‌ها قادر به پاسخگوئی نمی‌باشند. اگر مقصد را ندانی معمولاً به جائی نمی‌رسی. البته خوشبختی معانی مختلفی دارد. برای هر کدام از ما، حتی برای کسانی که بسیار درباره آن فکر کرده‌اند، معانی بسیار متنوعی وجود دارد. ولی دقیقاً آنچه را که ضمیر درونی‌ات احساس می‌کند باید روزانه انجام دهی، انجام داده باشی، هر روز احساس می‌کنی که آزادی، دنیا را وداع کنی. برای کسب اطمینان کامل از این که به کاری که باید انجام دهی مشغول هستی یا خیر، باید به کاری مشغول باشی که آن را دوست داری. کسانی که به انجام کاری مشغولند که آن را دوست ندارند، خوشبخت نیستند، وقت خود را صرف خیال‌پردازی درباره کارهائی می‌کنند که دوست دارند انجام بدهند. کسانی که خوشبخت نیستند، آمادگی ندارند که بدون گوشزد و اخطار قبلی بمیرند. یک فرد معمولی به خاطر امنیت خود و ترس او از دیگران، هرگز کاری را که دوست دارد، انجام نمی‌دهد.
تکرار چنین جملاتی انسان را محکم و با اراده می‌کند: «هر روز از هر جهت بهتر و بهتر می‌شوم»، «آرام باش و بدان که خداوند وجود دارد»، «آرامش عظیم‌ترین تجلّی اقتدار است»، «به محضی که بتوانم بر سرنوشتم حاکم باشم، قادر به انجام هر کاری خواهم بود و هیچ چیز برایم غیر ممکن نخواهد بود.»
هفت گام عملی برای تغییر دادن نگرش منفی به مثبت و تبدیل الگوهای غلط به الگوهای درست
1. طی بیست و چهار ساعت آینده درباره همه چیز از جمله شغلتان، سلامتیتان و آینده‌تان با امیدواری صحبت کنید. روش معمول حرف زدنتان را عوض کنید و با خوش‌بینی درباره همه چیز صحبت کنید. این کار آسان نخواهد بود زیرا احتمالاً عادت شما شده که باید با بدبینی صحبت کنید. باید از این عادت منفی، خودتان را کنار بکشید حتی اگر این کار نیازمند اراده قوی باشد.
2. پس از اینکه بیست و چهار ساعت با امیدواری از همه چیز صحبت کردید این کار را برای یک هفته ادامه دهید. در این صورت می‌توانید یک یا دو روز، واقع‌اندیش باشید. متوجه خواهید شد که آنچه یک هفته پیش از واقع‌اندیش بودن می‌فهمیدید در واقع، بدبینی بوده است. اما آنچه حالا از واقع‌بینی می‌فهمید مفهومی کاملاً متفاوت است. این شروع رسیدن به دیدگاه مثبت است. وقتی بیشتر مردم می‌گویند که واقع‌بین هستند خودشان را فریب می‌دهند چون در واقع دارند منفی‌بافی می‌کنند.
3. شما باید ذهنتان را مانند بدنتان تغذیه کنید و برای این که ذهن سالمی داشته باشید باید افکار سالم و مغذی به آن بدهید. بنابراین از همین امروز به جای افکار منفی، افکار مثبت را در ذهنتان جای دهید. از ابتدای قرآن شروع کنید و تمام جملاتی را که از ایمان سخن می‌گویند، در ضمیر ناخودآگاهتان حک کنید.
4. سعی کنید همه آیات ایمان را به دقت به ذهن بسپارید. این کار وقت می‌گیرد اما به یاد داشته باشید که وقت خیلی بیشتری صرف کرده‌اید که متفکر منفی‌باف بشوید. به تلاش و زمان نیاز دارید تا طرز فکر منفی را فراموش کنید.
5. فهرستی از دوستانتان تهیه کنید؛ مشخص کنید که در میان آن‌ها چه کسی از همه مثبت‌اندیش‌تر است؛ از این به بعد بیشتر با او معاشرت کنید.
6. از بحث و جدل دوری کنید اما هر وقت نقطه نظر منفی ابراز می‌شود با عقیده مثبت و خوش‌بینانه آن را خنثی کنید.
7. زیاد دعا کنید و همیشه دعاهای خود را به شکل شکرگذاری ادا کنید، با فرض این که خداوند به شما چیزهای عالی و شگفت‌انگیز می‌دهد؛ زیرا اگر شما فکر کنید چنین چیزهایی به شما می‌دهد حتماً خواهد داد. «چون ایمان دارید، از نعمت‌های خدا بیشتر برخوردار خواهید شد.»
راز زندگی بهتر و موفق‌تر در این است که افکار قدیمی و ناسالم خود را بیرون بریزید، آن‌ها را با افکار حیات‌بخش و پویا جایگزین کنید. و می‌توانید به این اصل اعتماد کنید: «سرازیر شدن افکار جدید می‌تواند شخصیت و زندگی شما را از نو بسازد.» (17)
 

چگونه دیدتان را نسبت به زندگی تغییر دهید!

1. الگوهای فکرتان را شناسایی کنید. در مرحله نخست باید الگوهای فکری خود را ارزیابی کنید و بدانید افکار منفی‌تان از چه نوعی هستند و چگونه منجر به استرس می‌شوند. تصور می‌کنید در فکر یک انسان بدبین چه می‌گذرد و بر روی چه چیزهایی تمرکز دارد؟ هنگامی که شما با این موضوعات با دقت بیشتری توجه کنید، بسیار راحت‌تر قادر خواهید بود الگوی فکری خود را تغییر دهید و از شر افکار منفی رهایی یابید.
2. آگاهانه به افکارتان توجه کنید.
هنگامی که دچار استرس منفی می‌شوید، درست در همان لحظه مُچ خود را بگیرید. در واقع، با آگاهی از وجود آن‌ها بسیار زودتر قادر به تغییر این افکار هستید. بنابراین همواره مانند یک بیننده افکار و احساسات خود را ارزیابی کنید و نسبت به آن‌ها کاملاً هشیار باشید؛ به عنوان مثال، وقتی به موضوعی بدبین شدید، در ابتدا آن را یادداشت کنید. از این رو برای خود دفترچه‌ای تهیه کنید و در آن تمام وقایع زندگی‌تان را بنویسید؛ با این عمل، شما می‌توانید مشکلات رفتاری خود را بهتر شناسایی کرده و نسبت به حل آن سریع‌تر اقدام نمایید. برای شروع، بهتر است مدیتیشن کنید؛ در این حالت فرا می‌گیرید ذهنتان را آرام کنید و بر روی افکار و احساسات خود تسلط بیشتری یابید.
3. خود را مورد بازخواست قرار دهید.
حال که متوجه شدید افکار منفی از چه نوعی هستند باید به سراغ بازسازی کامل ذهنتان بروید. در اینجاست که باید خود را زیر ذره‌بین بگذارید و از خود بپرسید، آیا این گونه افکار، کاملاً منطقی به نظر می‌آیند؟ آیا به راستی می‌توان طور دیگری به آن‌ها نگاه کرد؟ آیا تا به حال فکر کرده‌اید با چه نوع افکاری به احساسات بهتری دست خواهید یافت؟ اکنون سعی کنید دیدتان را نسبت به مسائل مختلف تغییر دهید و افکاری را در ذهنتان پدید آورید که احساساتتان را روز به روز بهبود بخشیده و دیدتان را نسبت به زندگی در جهت مثبت تغییر دهد.
4. افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنید.
شاید تا به حال توجه کرده باشید که پرستاران به جای لغت «درد» از «ناراحتی» استفاده می‌کنند. به عبارت دیگر مستقیماً این کلمه را به کار نمی‌برند؛ زیرا می‌دانند که بار این کلمه منفی است و ناخودآگاه بر روی ذهن طرف مقابل تأثیر منفی می‌گذارد. بنابراین از لغت ملایم‌تری استفاده می‌کنند. شما نیز می‌توانید این تکنیک را در زندگی‌تان به کار ببرید. یعنی هنگامی که دچار افکار منفی شدید آن را سریعاً تغییر داده و فکر مثبت دیگری را جایگزین آن کنید. همواره جنبه مثبت قضای را نگاه کنید تا به زودی شاهد آرامش و شادی درونتان شوید. یقین داشته باشید با تغییر نوع نگرش خود قادر خواهید بود تغییرات عظیمی را در زندگی‌تان ایجاد کرده و به سوی آرامش درون گام برمی‌دارید.
 

چکیده‌ای از سخنان هین واگنر نابینا (18)

1- پنج نکته که هر روز در زندگی‌ام استفاده می‌کنم و اسم آن را نسخه شخصی گذاشته‌ام:
الف) وقتی صبح از خواب بیدار می‌شوم اگر نتوانم با یک لبخند سلام کنم از رختخواب بیرون نمی‌آیم.
ب) از خالق خود سپاس‌گذاری می‌کنم که هنوز زنده‌ام و می‌توانم برای رسیدن به اهدافم تلاش کنم.
ج) می‌دانم باید بدنم سالم باشد، اگر سالم باشد انرژی خواهم داشت.
د) همیشه به خود یادآوری می‌کنم (حدود 15بار در روز) که هدفم چیست؟
ه) مهربانی کنید که با ارزش‌ترین کارهای زندگی است.
2- برای خود اهداف عالی تعیین کرده و برای رسیدن به آن تلاش کنید.
3- انسان می‌تواند نابینا باشد ولی بصیرت داشته باشد.
4- انسان‌ها توانایی انجام هر کاری را دارند حتی اگر آن کار غیر قابل باور باشد.
5- تا آدم خاصی نباشید و خودتان نخواسته باشید و تلاش نکنید، هرگز به خواسته‌ها و رؤیاهایتان نمی‌رسید.
جمله آخرم: «من نابینا هستم، سؤالم این است که بهانه شما چیست؟!!»
 

خوش‌بینی

طی تحقیقات بسیار، روان‌شناسان به این نتیجه رسیده‌اند که «خوش‌بینی» مهم‌ترین ویژگی است که با استفاده از آن می‌توانید موفقیت و خوشبختی شخصی و حرفه‌ای خود را افزایش دهید. به نظر می‌رسد که افراد خوش‌بین دارای سه ویژگی رفتاری خاص می‌باشند که هر سه را از طریق تمرین و تکرار کسب نموده‌اند. اول اینکه، افراد خوش‌بین تحت هر شرایطی دنبال نکات مثبت هستند. آن‌ها بدون توجه به مشکلات، همواره به دنبال چیزهای خوب و مفید هستند و هیچ جای تعجبی هم نیست که ظاهراً همیشه آن را پیدا می‌کنند.
دوم اینکه، افراد خوش‌بین در هر شکست یا مشکلی همواره به دنبال گرفتن درسی با ارزش هستند؛ آن‌ها معتقدند: «مشکلات به وجود نمی‌آیند تا ما را متوقف سازند، بلکه پیش می‌آیند تا به ما آموزش دهند.» به نظر آن‌ها در هر شکست یا مانعی، درسی با ارزش نهفته است و برای آموختن این درس مصمم هستند.
سوم اینکه، افراد خوش‌بین برای هر مشکلی دنبال راه حل می‌باشند. هنگامی که مشکل به وجود می‌آید به جای گِله و شکایت یا مقصر انگاشتن دیگران به دنبال راه حل می‌گردند و از خود سؤالاتی از این قبیل می‌پرسند: «راه حل چیست؟ حالا چه می‌توان کرد؟ قدم بعدی چیست؟»
به علاوه، افرادی که بر حسب عادت خوش‌بین و مثبت هستند به طور مدام به اهدافشان فکر می‌کنند و درباره آن صحبت می‌کنند. به جای فکر کردن و صحبت کردن در مورد گذشته و جایی که از آن آمده‌اند، به آینده و جایی که قرار است به آن بروند فکر کرده و در مورد آن صحبت می‌نمایند. آن‌ها همواره به جلو نگاه می‌کنند نه به عقب.
هنگامی که به طور مدام اهداف و ایده‌آل‌های خود را مجسم می‌نمایید و به شیوه‌ای مثبت با خود سخن می‌گویید احساس می‌کنید که از تمرکز و انرژی بیشتری برخوردارید، اعتماد به نفس و خلاقیت بیشتری دارید و کنترل قدرت فردیتان بیشتر شده است. و در نهایت اینکه هر اندازه خوش‌بین‌تر باشید و انگیزه بیشتری داشته باشید برای آغاز کار مشتاق‌تر و برای ادامه آن مصمم‌تر خواهید بود. (19)
 

انعکاس زندگی

روزی پدر و پسری داشتند در کوه قدم می‌زدند که ناگهان پای پسر به سنگی گیر کرد و به زمین افتاد و فریاد او به هوا رفت. به محض آن که او «آی‌ی‌ی» ناشی از درد را به زبان آورد، صدایی از دور دست نیز آمد که «آی‌ی‌ی» می‌گفت. پسر که از آن صدا تعجب کرده بود و فکر کرد کسی مسخره‌اش کرده، فریاد زد: «کی هستی؟» و پاسخ آمد: «کی هستی؟» پسر که عصبانی شده بود فریاد کشید: «ترسو» و باز صدایی بَم و آرام پاسخ داد: «ترسو» پسرک با تعجب به پدرش که لبخند می‌زد نگاهی انداخت و گفت: «چه کسی اینجاست؟ چرا زمین خوردن مرا مسخره می‌کند؟» پدر با لبخدی مهربان به فرزندش گفت: «صبر کن، حالا به این گوش بده.» و سپس با صدای بلند فریاد زد: «تو یک قهرمان شجاع هستی.» و صدایی آمد که همین حرف را تکرار می‌کرد. پسر لبخندی از سر شادی زد و منتظر توضیح پدرش شد. پدر گفت: «این انعکاس کوه است که هر چه می‌گویی تکرار می‌کند ولی به نظر من زندگی هم انعکاس دارد و هر چه بگویی یا انجام دهی، عیناً به تو جواب می‌دهد. اگر به دنبال موفقیت باشی آن را به دست می‌آوری. اگر عشقی خواهی، عشق بیشتری در قلبت شعله‌ور می‌شود. در واقع هر چه می‌خواهی، زندگی همان را به تو می‌دهد. فقط باید با نگاهی مثبت و اراده‌ای قوی به زندگی نگاه کنی و آنچه را می‌خواهی طلب کنی.»
 

چهار قانون اساسی (20)

این چهار قانون مستقیماً از قانون سبب و اثر سرچشمه می‌گیرند. این‌ها زیربنای تمام قوانین موفقیت هستند. این چهار قانون بزرگ عبارتند از: قانون باورها (اعتقاد)، انتظارات (آرزوها)، جذابیت (گیرایی) و هم‌خوانی (تطابق).
 

قانون باورها

هر آنچه واقعاً از ته دل باور دارید، در زندگیتان به واقعیت می‌پیوندد. همواره در حالتی هماهنگ با باورهایتان، مخصوصاً باورهایی که در مورد خودتان است، عمل می‌کنید. اعتقاداتتان مانند مجموعه‌ای از فیلترها عمل می‌کنند که اطلاعات ناهمگون با آن‌ها را بیرون می‌ریزند. الزاماً هر آنچه را می‌بینید آن را باور و قبول ندارید، ولی هر آنچه را که از قبل باور دارید آن را می‌بینید. اطلاعات متناقض با آنچه را که قبلاً تصمیم به قبول آن گرفته‌اید رد می‌کنید. چه باورها و پیش‌داوری‌های (21) شما بر اساس واقعیت باشد یا خیال‌بافی.
یکی از بهترین استراتژی‌های موفقیت برای شما، خودداری از قضاوت درباره اشخاص دیگر یا اوضاع و احوال پیش از آن‌که اطلاعات کافی برای یک تصمیم عاقلانه داشته باشید. مخصوصاً از قضاوت کردن درباره خودتان و امکاناتتان خودداری کنید.
عمیق‌ترین باورها درباره خود و امکانات خودتان ممکن است ابداً درست نباشد.
بدترین باورهایی که می‌توانید داشته باشید «باورهای خودسانسور» یا باورهای خود محدودساز می‌باشد. این باورها هر جا که خواستید خودتان را محدود کنید به طریقی خودشان را نشان می‌دهند. به عنوان مثال ممکن است فکر کنید خودتان کم استعدادتر یا ناتوان‌تر از دیگران هستید. یا اینکه فکر کنید دیگران به نحوی به شما برتری دارند. ممکن است فروشتان کم شده باشد و فکر کنید واقعاً لیاقت ندارید فروشتان را زیاد کنید.
این باورهای خود محدودساز مانند ترمزهای روی پتانسیلتان عمل می‌کنند. آن‌ها باعث می‌شوند که عقب بمانید و ایجاد شک و ترس می‌کنند که این دو از بزرگ‌ترین دشمنان موفقیت بشر هستند. این باورها فکر شما را فلج می‌کنند و باعث می‌شوند تا در اتخاذ ریسک‌های هوشمندانه‌ای که برای استفاده از پتانسیل واقعی‌تان لازم هستند، تردید کنید.
برای اینکه پیشرفت کنید، باید در زندگی و کار تجاری رشد کنید، باید همواره با باورهای محدود کننده خود مبارزه کنید. باید هر طرز تفکر یا توصیه‌ای را که به نحوی شما را محدود می‌کند رد کنید. باید به عنوان یک اصل اساسی بپذیرید انسانی هستید که نهایت ندارید و هر آنچه دیگران انجام داده‌اند شما هم می‌توانید انجام دهید.
در واقع نه کسی بهتر از شماست و نه زرنگ‌تر از شما. اگر افراد دیگر بهتر از شما کار می‌کنند، غالباً به این دلیل است که آن‌ها از استعدادها و توانایی‌های طبیعی‌شان بیشتر از شما استفاده می‌کنند. آن‌ها پیش از شما یاد گرفته‌اند باید از قوانین سبب و اثر برای زندگی‌شان استفاده کنند. همه چیز را همه کس دیگر انجام داده‌اند، به شرط آن که مستدل باشد، احتمالاً شما نیز می‌توانید انجام دهید. فقط لازم است بدانید چگونه انجام دهید.
 

قانون انتظارات

هر آن چه که آرزو داری، همان پیش‌گویی خودت خواهد شد. وقتی درباره وضعیت آینده‌ای که پیش‌رو داری فکر کرده و صحبت می‌کنی، مانند پیش‌گوها آینده زندگی‌ات را می‌توانی پیش‌بینی کنی، با اطمینان پیش‌بینی می‌کنی که اتفاقات خوب برایت رخ خواهد داد و معمولاً کارهای خوب انجام خواهی داد. اگر انتظار وقوع حوادث منفی را داری، معمولاً ناامید نمی‌شوی!
انتظارات شما اثر نامطلوب بر اطرافیان شما نیز دارد آن چه که از مردم و اوضاع انتظار داری، پیش از هر عامل دیگر به روش برخورد شما با آن‌ها بستگی دارد و مردم عیناً همین رفتار شما را به شما برمی‌گردانند، مانند آینه، چه رفتار شما منفی باشد و چه مثبت.
دکتر رابرت روزنتال از دانشگاه هاروارد، سالیان متمادی ده‌ها آزمایش برای سنجیدن تأثیر انتظارات اساتید بر عملکرد دانشجویان انجام داد. این استاد در کتابش درباره موارد متعددی با ذکر مثال‌های زنده، این موضوع را بررسی می‌کند. مادامی که اساتید معتقدند این دانش‌آموزان استثنایی هستند و معلمین انتظار دارند که آن دانش‌آموزان خوب عمل کنند، این گروه دانشجویان خیلی بهتر از سایر دانشجویان عمل کرده‌اند.
در زندگی شخصی خودتان، انتظاراتتان از کارمند، رئیس، مشتری‌ها و حتی آینده خودتان به واقعیت می‌پیوندد. انتظاراتتان تأثیر زیادی بر افراد و پدیده‌ها دارند حال این پدیده می‌خواهد خوب باشد یا بد. پس بسیار دقت کنید.
 

قانون جذب

شما یک آهن ربای زنده هستید و افراد، موقعیت‌ها و محیط‌هایی که هماهنگ با تفکرات مسلط شما هستند را همواره همچون براده‌های آهن، جذب زندگی خود خواهید کرد. این یکی از بزرگ‌ترین قانون‌هایی است که بیانگر بخش اعظم موفقیت و شکست در زندگی تجارتی و شخصی بشر است. در مکتب‌های مصر در سه هزار سال پیش از میلاد مسیح درباره جذابیت نوشته شده است. قانون جذابیت قانونی است بسیار قدرتمند، فراگیر و نافذ که بر هر کاری که انجام می‌دهید یا هر چیزی که می‌گویید یا حتی فکر یا احساس می‌کنید، تأثیر دارد. هر چیزی را که در زندگی‌تان دارید، به علت طرز تفکری که دارید، یا به علت شخصیتی که دارید به خودتان جذب کرده‌اید. شما می‌توانید زندگی‌تان را تغییر دهید؛ زیرا می‌توانید طرز فکرتان را عوض کنید، می‌توانید شخص خودتان را تغییر دهید.
هر آن چه بخواهید، آن‌ها را به دست خواهید آورد. این‌ها طرق میان قانون جذابیت است.
تفکرات شما بسیار قوی هستند و مانند نوعی انرژی روحی محسوب می‌شوند که با سرعت نور حرکت می‌کنند و آنقدر ظریف هستند که از هر مانعی می‌گذرند. به عنوان مثال، وقتی به شخصی فکر می‌کنید که گاهی اوقات در فاصله بسیار دوری از شما قرار دارد و چند لحظه بعد تلفن زنگ می‌زند و آن شخص پشت خط تلفن است. این نمونه‌ای از انرژی بودن تفکرات شماست؛ تفکرات شما به آن شخص وصل شده که چند لحظه پیش به آن فکر می‌کردید.
 

قانون هم‌خوانی

جهان بیرونی شما انعکاسی است از جهان درونی شما و با الگوهای مسلط طرز فکرتان هم‌خوانی دارد. این قانون، اصلی فوق‌العاده است و بیانگر بخش عمده شادی‌ها و غم‌ها، موفقیت‌ها و شکست‌ها، بزرگی‌ها و حقارت‌های زندگی است.
درست فکر کنید! دنیای بیرونی شما در هر صورت بازتاب دنیای درونی شماست. چیزی برای شما در دراز مدت اتفاق نمی‌افتد، مگر آن که با درون شما هم‌خوانی داشته باشد. اگر بخواهید چیزی را در زندگی خودتان تغییر دهید، باید با تغییر جنبه‌های درونی فکرتان آغاز کنید.
گاهی اوقات این تناظر را تعادل روحی می‌گویند. بزرگ‌ترین مسئولیت شما در زندگی، ایجاد تعادل روحی با آن چه می‌خواهید در محیط خارج تجربه کنید، می‌باشد. در حقیقت در بیرون نمی‌توانید به یک هدف دست پیدا کنید مگر آن که برای اولین بار آن را در درون خود ایجاد کرده باشید.
زندگی مانند آینه سیصد و شصت درجه است؛ هر جا را که نگاه کنید خود را درون آن می‌بینید. مثلاً روابط شما همواره شخصیت درونی خودتان را منعکس می‌کنند. طرز برخورد، سلامتی و تندرستی و شرایط مادی شما، انعکاس طرز تفکر شما در اکثر اوقات است. اکثر مردم به سختی این واقعیت را می‌پذیرند؛ آن‌ها فکر می‌کنند که مشکلات زندگی‌شان ناشی از افراد دیگر و شرایط بیرونی است. وقتی به آن‌ها گفته می‌شود، شما باعث و بانی هر چیزی که اتفاق می‌افتد هستید، عصبانی و حیرت‌زده می‌شوند؛ آن‌ها می‌خواهند دیگران تغییر کنند، دنیا تغییر کند، ولی نمی‌خواهند خودشان تغییر کنند.
قانون تناظر و تطابق، تقریباً اصل بنیادین تمام مذاهب و کانون‌های تفکر بشریت است واقعاً که خبر خوبی است و کلید آزادی و شادکامی بشر است. این قانون جاده‌ای است که به موفقیت و کامیابی منتهی می‌شود. شما فقط می‌توانید یک چیز را در جهان کنترل کنید و آن روش تفکر خودتان است. با این وجود، وقتی بر طرز تفکرتان کاملاً مسلط شدید، می‌توانید کنترل جنبه‌های دیگر زندگی‌تان را در دست بگیرید. با فکر کردن و صحبت کردن درباره آن چه که می‌خواهید و با رَدّ تفکر درباره آن چه که نمی‌خواهید، معمار سرنوشت خودتان می‌شوید.
 

از خود چه می‌خواهیم؟

آن چه اغلب مردم یا حداقل افراد ناموفق از آن غافلند این است که زندگی دقیقاً همان چیزی را به ما می‌دهد که از آن طلب می‌کنیم. بنابراین اولین کاری که باید انجام داد این است که دقیقاً چیزی را که می‌خواهیم، درخواست کنیم. اگر تقاضایمان ابهام داشته باشد، حاصل کار نیز به همان اندازه به هم ریخته و مبهم است. اگر خواسته‌مان ناچیز باشد همان را به دست می‌آوریم. هر درخواستی که داریم باید کاملاً دقیق باشد. اگر پول و ثروت را مد نظر داریم باید مقدار و زمان کسب آن را کاملاً مشخص کنیم. می‌دانید اغلب مردم چه کار می‌کنند؟ حتی جویندگان پول هم این اشتباه را مرتکب می‌شوند؛ مقدار و زمان لازم برای کسب آن را مشخص نمی‌کنند. اگر می‌خواهیم متقاعد شویم از فردی سؤال کنیم که می‌خواهد سال آینده چقدر پول به دست بیاورد. از آن بخواهیم که بلافاصله جواب دهد. اگر آن شخص در مسیر موفقیت باشد، هدفش کاملاً مشخص و اگر برایش مهم نباشد که رازش را برای ما فاش کند، قادر است بلافاصله پاسخ بدهد. هر چند که نه نفر از ده نفر، بدون فشار آوردن به مغزشان نمی‌توانند به سؤالی به این سادگی جواب دهند. این رایج‌ترین اشتباه است! «زندگی می‌خواهد بداند که دقیقاً چه انتظاری از او داریم؟» اگر چیزی نخواهیم،چیزی را به دست نخواهیم آورد. در حقیقت این مبلغ تعیین شده در زمان معین، بیانگر ارزشی است که ما برای خودمان قائل هستیم، بخواهیم یا نخواهیم، در نظر خودمان به همین مبلغ ارزش داریم، نه ریالی کمتر نه بیشتر! در واقع شرایط بیرونی چندان مهم نیست؛ این موضوع را خوب به خاطر بسپار: «همه اتفاقات زندگی‌ات بازتاب تفکر توست». پس اگر می‌خواهی تحولی در زندگی‌خودت ایجاد کنی باید کار را از تغییر تفکرت آغاز کنی. بدون شک این موضوع را کمی پیش پا افتاده تلقی می‌کنی. اغلب افراد به ظاهر عقل‌گرا با لجاجت خاصی این اصل را رد می‌کنند؛ ولی حقیقت این است تمامی افرادی که در زندگی خود کارهای بزرگی را انجام داده‌اند همواره مخالفت‌های اندیشمندانِ بسیار منطقی و سخت‌گیر را نادیده گرفته‌اند.
این اصلاً بدان معنا نیست که من با عقل و منطق مخالفم، بلکه کاملاً برعکس، استدلال و منطق برای نیل به موفقیت امری اساسی و لازم است ولی به تنهایی کافی نیست؛ باید آن‌ها را همانند ابزار و نوکرانی مطیع تلقی کنیم، نه بیشتر. در اغلب موارد، استدلال و منطق در راه رسیدن به موفقیتی بزرگ به مانع تبدیل می‌شوند؛ زیرا آثار بدیع و بزرگ فقط توسط کسانی خلق شده‌اند که به قدرت تفکر و ذهن ایمان داشته‌اند. افراد موفق هرگز اجازه نمی‌دهند که اوضاع و شرایط بیرونی، آن‌ها را به زحمت و دردسر بیاندازد. با مرور زندگی افراد موفق در گذشته، می‌بینی که شرایط آنها به همین دشواری و یا حتی دشوارتر از معاصران بوده است؛ اما این موضوع فقط انگیزه‌ای شد که برای دستیابی به نیروی درونیشان عمیق‌تر به مکاشفه بپردازند. آن افراد موفق اعتقاد داشتند که می‌توانند کارهای بزرگی را انجام دهند. همه آنهایی که ثروتمند شدند، کاملاً معتقد بودند که می‌توانند ثروتمند شوند و به همین دلیل موفق شدند. (22)
 

تأثیر رنگ‌ها در عواطف و احساسات

هر وقت که در مورد تزیین کردن اتاق خود تصمیم گرفتید، به خاطر داشته باشید که رنگ بر روحیه انسان اثر می‌گذارد. با ترکیب کردن رنگ‌هایی که خُلق را بهبود می‌بخشند، به ایجاد مثبت‌گرایی در خود، کمک کنید و به طور جدی از کاربرد رنگ‌های سیاه، قهوه‌ای و خاکستری حذر کنید.
آبی: آرام‌بخش، نشانه صلح و صفا.
زرد: سر حال آورنده، نشانه گرمی.
سبز: آرام کننده، نشانه نظم و هماهنگی.
قرمز: محرک، برانگیزاننده.
بنفش: انرژی‌بخش، الهام‌بخش، خلاقیت‌زا.
نارنجی: گرم، مطبوع، دل‌پذیر.
سفید: افزایش نور طبیعی. (23)
 

حفظ سلامتی و اثر آن در مثبت‌گرایی

این گفته که «عقل سالم در بدن سالم است.» کاملاً درست است و نکته‌ای مورد توافق همگان است. برای مثبت زندگی کردن لازم است تا با پایبندی به یک رژیم غذایی درست، انجام تمرینات ورزشی و برنامه‌های کاستن از فشار روانی، از خود حمایت کنید...
 

تغذیه و مثبت‌گرایی

عواطف و احساسات شما رابطه بسیار نزدیکی با آن چه می‌خورید، دارد. شواهد زیادی وجود دارد که مصرف غذاهای نامطلوب، بدن را به سوی هیجان‌ها و عواطف منفی سوق می‌دهد. اگر غذایی که می‌خورید سبب شود تا سطح قند خون شما یک‌باره بالا برود، یا آدرنالین یک‌باره به طور ناگهانی در شما زیاد شود، یا غذایی بخورید که دچار بی‌ثباتی عاطفی و احساسی شوید... نوعی رژیم غذایی را انتخاب کنید که از افزایش هیدرات‌های کربن و قندها جلوگیری کند. برای پرهیز از واکنش‌های نامناسب احتمالی که بعضی از افراد به رنگ‌های شیمیایی و ادویه‌ها و چاشنی‌های غذا نشان می‌دهند، تا حد امکان از غذاهای پخته نشده (مثل غذاهای خام گیاهی) که به آن‌ها مواد افزودنی اضافه نشده یا فرآوری نشده باشند، مصرف کنید.
 

اکنون چقدر مثبت شده‌اید؟

اینک زمان آن رسیده تا بنشینید و آن چه را که یاد گرفته‌اید، به مرحله عمل درآورید. جمله‌های زیر را بخوانید و هر کدام را که نسبت به تجربه به شما نزدیک‌تر است، علامت بزنید. تا آنجا که می‌توانید، با خود صداقت داشته باشید.
 

سنجش سطح خوش بینی

• احساس می‌کنم کارها بر وفق مرادند. • همیشه در برخورد با موانع، سرپا می‌مانم.
• هر وقت که مشکل جدیدی پیش بیاید به تلاش خود ادامه می‌دهم.
• امیدم را از دست نمی‌دهم.
• از آن دسته آدم‌هایی هستم که هیچ وقت نا امید نمی‌شوند و همچنان به کار ادامه می‌دهم.
• اگر کاری سخت و مشکل بود، اشکالی در این نمی‌بینم که تقاضای کمک کنم.
هر چه تعداد علامت‌هایی که زده‌اید بیشتر باشد، خوش‌بین‌تر هستید.
 

چند نکته

• افراد دارای اعتماد به نفس موفقیت‌هایشان را در یاد نگاه می‌دارند و شکست‌هایشان را به فراموشی می‌سپارند. یاد بگیرید که چگونه سرخوردگی‌های خود را کنار بگذارید و بر موفقیت‌هایتان تأکید کنید. (سوزان کویلیام) • قبل از آن که در جمع برای عموم صحبت کنید. با تمرین‌های ذهنی تا آنجا که می‌توانید خود را در حال عملکرد موفق مجسم کنید و در خود اعتماد به نفس ایجاد کنید. (سوزان کویلیام)
• زبان غیر کلامی (زبان بدن) که حاکی از اعتماد به نفس باشد همواره و همیشه عملکرد فیزیولوژیکی شما را به طور فوق‌العاده‌ای افزایش می‌دهند. (سوزان کویلیام)
• برای آن که همواره اعتماد به نفس داشته باشید لازم است بین آن تجربه‌های یادگرفتنی و اکتسابی که موفقیت شما در آن‌ها حتمی است و تجربه‌هایی که لازم است را درباره آن‌ها سعی و تلاش بیشتری بکنید، تعادل بر قرار سازید. (سوزان کویلیام)
 

نتیجه گیری

مباحثی که در این مقاله به آن‌ها پرداخته شد و نتایجی که از این مقاله عاید ما می‌گردد به شرح ذیل می‌باشد: 1. مثبت‌اندیشی صرفاً در داشتن افکاری خاص خلاصه نمی‌شود، بلکه نوعی رویکرد و جهت‌گیری کلی درباره زندگی است، مثبت‌اندیشی یعنی توجه داشتن به امور مثبت در زندگی و نپرداختن به جنبه‌های منفی.
2. هر چیزی را که به ذهنتان راه دهید در آنجا رشد خواهد کرد. بنابراین فقط و فقط بهترین افکار را به ذهن خود راه دهید.
3. کلام ناخواسته روی زندگی ما اثر می‌گذارد. فکر حتی اگر دروغ هم باشد می‌تواند روی ما اثر بگذارد.
4. «خوش‌بینی» مهم‌ترین ویژگی است که با استفاده از آن می‌توانید موفقیت و خوشبختی شخصی و حرفه‌ای خود را افزایش دهید.
5. مشکلات به وجود نمی‌آیند تا ما را متوقف سازند، بلکه پیش می‌آیند تا به ما آموزش دهند.
6. در واقع هر چه می‌خواهی، زندگی همان را به تو می‌دهد. فقط باید با نگاهی مثبت و اراده‌ای قوی به زندگی نگاه کنی و آنچه را می‌خواهی طلب کنی.
7. هر آنچه واقعاً از ته دل باور دارید، در زندگیتان به واقعیت می‌پیوندد.
8. هر آن چه که آرزو داری، همان پیش‌گویی خودت خواهد شد.

تعداد بازدید از این مطلب: 41
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
بررسی تأثیر مثبت اندیشی از دیدگاه قرآن و حدیث (1)

بررسی تأثیر مثبت اندیشی از دیدگاه قرآن و حدیث (1)

اندیشیدن و نحوه فکر کردن نقش بسیار مهمی در زندگی انسان دارد. انسان ها همواره با نوع تفکر خود و نگرشی که به جهان دارند از یکدیگر متمایز می شوند.

بررسی تأثیر مثبت اندیشی از دیدگاه قرآن و حدیث (1)

 

 

 


 

.


 

چکیده

اندیشیدن و نحوه فکر کردن نقش بسیار مهمی در زندگی انسان دارد. انسان ها همواره با نوع تفکر خود و نگرشی که به جهان دارند از یکدیگر متمایز می شوند. انسانی که مثبت می اندیشد، هیچ اتفاقی را در عالم شر و بد نمی داند، بلکه لحظه به لحظه آن را حساب شده و تحت کنترل خالق بزرگ عالم می داند. او از لطف و رحمت خداوند، احساس لذت و شادی می کند. خداوند شادی به دست آمده از شناخت و آگاهی انسان نسبت به لطف و رحمت الهی را تأیید می نماید. عوامل متعددی وجود دارد که زمینه ساز مثبت اندیشی بوده و در بروز آن مؤثرند. هم چنین عواملی وجود دارند که مانع مثبت اندیشی انسان ها می شوند. این عوامل می توانند از درون وجود انسان بروز کرده و یا عوامل خارجی باشند. از سوی دیگر انسان می تواند با راهکارهایی نگرش مثبت را در خود تقویت نموده و به سوی موفقیت گام بردارد. آیات قرآن کریم و سخنان اهل بیت(ع) این نوع نگرش را تأیید می نماید. در پژوهش حاضر ضمن تبیین مثبت اندیشی و زمینه های بروز و هم چنین موانع و شیوه های تقویت آن، نقش مثبت اندیشی در موفقیت انسان بیشتر با الهام از آموزه های قرآن کریم و اهل بیت(ع) بررسی می شود.
کلیدواژه ها: قرآن، حدیث، مثبت اندیشی، آرامش،‌ شادی، موفقیت

مقدمه

انسان در طول زندگی خود همواره به دنبال پیشرفت و کسب موفقیت است. موفقیت در زندگی متأثر از نوع نگرش انسان به خود و جهان پیرامون است. قرآن کریم که کتاب جامع برنامه زندگی انسان است، در آیات خود انسان ها را به توجه به فضل و هدایت الهی دعوت و تشویق می کند. یکی از اهداف پیامبران نیز تغییر نگرش امت ها نسبت به خود و جهان هستی است. در احادیث، شواهد فراوانی پیرامون این موضوع به چشم می خورد. در سال های اخیر محققان به بررسی و آموزش شیوه های صحیح نگرش به زندگی و مثبت اندیشی و اثرات نیکی آن در روح و روان آدمی و کسب موفقیت در زندگی پرداخته اند.
این مقاله ضمن تبیین مثبت اندیشی و عوامل و موانع آن به بررسی نقش مثبت اندیشی در موفقیت انسان از دیدگاه قرآن کریم و سخنان اهل بیت(ع) می پردازد.

تبیین مثبت اندیشی

مثبت اندیشی شکلی از فکر کردن است که برحسب عادت در پی به دست آوردن بهترین نتیجه از بدترین شرایط می باشد. شخص مثبت اندیش هیچ گاه مسایل منفی را به رسمیت نمی شناسد، بلکه به مقابله با آن می پردازد. مثبت نگری، فرایندی تعمدی و انتخابی است. زمانی که به دنبال خوب می گردید، احتمال یافتن آن بسیار زیاد است.(پیل، 17). شخص مثبت اندیش هیچ اتفاقی را در عالم شر و بد نمی داند. بلکه از نظر او، همه رخدادهای دنیا حساب شده و هشیارانه و تحت کنترل کارگردان بزرگ عالم است. مسلماً در اطراف خود کسانی را می بینیم که بسیار خوش شانس و خوش اقبالند و برعکس افرادی که با وجود داشتن شرایط مساوی با دسته اول یا حتی بهتر از آنان، بدشانسی می آورند و همیشه از زندگی خود شاکی هستند. این ها در واقع کسانی اند که بیرون از وجود خود به دنبال خوشبختی می گردند و از اینکه خوشبختی هر انسانی در درون خود اوست نه در بیرون، غافلند.
قرآن می فرماید: « الذی احسن کلّ شیء خلقه»(سجده، 7)؛ « او (خداوند) همان کسی است که هرچه را آفریده، نیکو آفریده است».
براساس این آیه، جهان سراسر خیر محض است. شرور و آفات موجود در جهان قابل تفسیر و توضیح است. درواقع احساس ما نسبت به زندگی و جهان اطراف، ناشی از حوادثی نیست که برای ما رخ می دهد، بلکه نتیجه تفسیر ما از حوادث است. فرد خوش بین بهترین تفسیر را برای موارد یاد شده برمی گزیند. این خود ما هستیم که تصمیم می گیریم زندگی را چگونه ببینیم و در برابر اتفاقات روزانه زندگی چه عکس العملی داشته باشیم.
در توضیح واژه احسن می نویسند: « حسن، الحسن؛ امر بهجت آفرین و شادی بخش. احسان دوگونه است:1. بخشش و انعام بر دیگران. 2. احسان در کار و عمل، به این معنا که کسی علم نیکویی را بیاموزد یا عمل نیکی انجام دهد. [بنابراین]« الذی احسن کلّ شیء خلقهُ» یعنی کسی که آفرینش همه چیز را نیکو کرد و نیکو آفرید. مفهوم احسان از انعام و بخشیدن وسیع تر و عمومی تر است. حسن در عرف عموم مردم بیشتر به چیزی که به چشم زیبا باشد، گفته می شود؛ و در قرآن بیشتر به چیزی که از نظر بصیرت و اندیشه زیباست، اطلاق شده است».(راغب، 493/1-489)
برخی دیگر احسن را این گونه معنا کرده اند:« حسن: حسنا، الاحسن: الافضل»( مصطفی، 174).
در تفسیر آیه 7 سوره سجده می خوانیم:« حسن عبارت است از هر چیزی که بهجت آورد و انسان به سوی آن رغبت کند و به سه حالت است: 1. عقل آن را نیکو بداند، 2. نفس آن را نیکو بداند، 3. از نظر حسی زیبا باشد. حقیقت حسن عبارت است از سازگاری اجزای هر چیز نسبت به هم. دقت در خلقت اشیاء که هریک دارای اجزایی موافق و مناسب با یکدیگر است و اینکه مجموع آن اجزا مجهز به وسایل رسیدن آن موجود به کمال و سعادت خویش است و اینکه مجهز بودنش به نحوی است که بهتر و کامل تر از آن تصور نمی شود، این معنا را به دست می دهد که هریک از موجودات فی نفسه و برای خودش دارای حسنی است که تمام تر و کامل تر از آن برای آن موجود تصور نمی شود و اینکه می بینیم موجودی زشت و ناپسند است، به دو علت است: 1. یا برای این است که آن موجود دارای عنوان عدمی است که بدی و ناپسندی اش مستند به آن عدم است مانند ظلم ظالم که ظلم بدان جهت که فعلی از افعال است، زشت نیست، بلکه بدان جهت که حقی را معدوم و باطل می کند، زشت است.2. یا برای این است که آن را با موجودی دیگر یا با طبیعت خودمان مقایسه می کنیم؛ و از راه مقایسه است که زشتی و بدی عارضش می شود. مثل خار که در مقایسه با گل زشت است، پس به هر حال هیچ موجودی بدان جهت که موجود و مخلوق است، متصف به بدی نمی شود».(طباطبائی، 373/2)

وقتی انسان خردمند درمی یابد جهان خلقت بر نظام احسن و لطف و محبت خداوند خلق شده، در وجود خود از این همه لطف و رحمت خداوند احساس شادمانی می کند. قرآن کریم این شادمانی را تأیید می کند و می فرماید:« قلْ بفضل الله و برحمته فبذلک فلیفرحوا هوَ‌خیرٌ مما یجمعونَ» (یونس، 58)؛ « بگو پس باید به فضل خدا و بخشایش او شاد باشند که آن بهتر است از آنچه جمع می کنند».

«فرح» را این گونه معنا نموده اند: « باز شدن دل و خاطر از شادی به وسیله لذتی آنی و زودگذر و بیشتر در لذات بدنی است و در فرحناک شدن در این آیه رخصت داده می شود که خطاب به عموم مردم است، می گوید: شما را از پروردگارتان پندی و موعظه ای آمد که شفا بخش بیماری های دل هاست و هدایت و رحمتی برای مؤمنان؛ بگو که به کرم و رحمت و لطف خدا و با ایمان به او شادمان باشید که از آنچه جمع می کنید، نیکوتر است».(راغب، 13/3)
برخی مفسران در توضیح این آیه چنین آورده اند: « ای پیامبر به مردم بگو اگر خواستید به چیزی دل خوش شوید و شادمان گردید، به فضل و رحمت خدا دل خوش شوید که آن را بر شما نازل فرموده و محمد را به سوی شما فرستاده است؛ زیرا شما به وسیله آن دو می توانید نعمت دائمی و جاویدانی را برای خود تحصیل کنید که بهتر از این دنیای ناپایدار است.»(طبرسی، 178/5).
در روایات اهل بیت(ع)نیز به شادی و شاد کردن اهمیت بسیار داده شده است. چنان که پیامبر اکرم(ص) می فرمایند:« انّ احب الاعمال الی الله عزوجل ادخال السرور علی المؤمنین» ( کلینی، 288/3)؛ « دوست داشتنی ترین کارها نزد خدای عزوجل شاد کردن مؤمنان است». شبیه همین روایت از امام باقر و امام صادق(ع) هم نقل شده است. درواقع شادمانی را باید در خود ایجاد کرد و این امر جز از راه مثبت اندیشی حاصل نمی شود. « فرد مثبت اندیش لذت بردن را به خودش می آموزد. او انتظار دارد لذت ببرد و بنابراین، آن را می یابد. هرچه را بجویید همان را خواهید یافت. این یکی از قوانین اساسی زندگی است، پس به دنبال شادی باشید تا آن را بیابید.»(پیل، 92)
هنگامی انسان می تواند دیگران را شاد کند که خودش از روحیه ای شاد برخوردار باشد. برای اینکه از خود چهره ای شاد بسازیم و نگرش مثبت را در خود تقویت کنیم، لازم است که به استعدادها و توانایی های خود توجه داشته باشیم. فضل و رحمت خدا همه نعمت های مادی و معنوی است که خداوند به ما عطا نموده است. به خاطر آوردن این فضایل و مرحمت ها شادی آفرین است و به این ترتیب برای یک انسان خوش بین شادی یک قاعده است و ناراحت بودن یک استثنا. چون فضل و رحمت الهی دائمی است نه موقت. هرچند قرآن کریم، به شهادت آیه 57 سوره یونس، بارزترین مصداق فضل و رحمت الهی می باشد، در عین حال در آیات فراوانی از قرآن به این فضایل و الطاف اشاره شده، مثلاً در آیات سوره شوری آمده است:
« هو الغفور الرحیم»؛ « او آمرزنده مهربان است».
« یبسط الرزق لمن یشاءُ»؛ « روزی هرکه را بخواهد گشایش می دهد.»
« یهدی إلیه من ینیبُ»؛ « هرکه به خدا روی آورد، او را به سوی خود هدایت می کند.»
« الله لطیفٌ بعباده یرزقُ من یشاءُ»؛‌« خدا نسبت به بندگانش لطف دارد. هرکه را بخواهد روزی می دهد.»
« و الذین آمنوا و عملوا الصالحات فی روضات الجنات لهم ما یشائون عند ربهم ذلک هو الفضل الکبیر* ذلک الذی یُبشرالله عباده الذین آمنوا و عملوا الصالحات»؛ «‌کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، در باغ های بهشتند، برای آن ها هرچه بخواهند نزد پروردگارشان موجود است. این همان فضل بزرگ است. این همان پاداشی است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، بدان مژده می دهد.»
« یستجیب الذین آمنوا و عملوا الصالحات و یزیدهم من فضله»؛ « دعای کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته کرده اند، اجابت می کند و از فضل خویش به آن ها زیاده می دهد.» سپس در آیه 30 این نکته را متذکر می شود:« و ما أصابکم من مصیبةٍ فبما کسبت ایدیکم و یعفو عن کثیر»؛‌« آنچه از رنج ها و مصایب به شما می رسد، همه از دستاوردهای خودتان است، در صورتی که خدا بسیاری از اعمال نادرست شما را مورد عفو قرار می دهد.» پس شخص مثبت اندیش درمی یابد که فعل خدا خیر است و مصائب و رنج ها حاصل اعمال خود اوست. او با تدبر و تعقل در جهان هستی همه آفرینش جهان را مبتنی بر لطف و فضل خداوند می بیند و پی می برد که خالق مهربان به هیچ یک از بندگان خود ظلم نمی کند.

نمونه زیبای مثبت اندیشی در قرآن و عترت

همان طور که قبلاً هم گفته شد، همه عوامل ذکر شده در مثبت اندیشی در سایه ایمان به خدا محقق می شود، ایمان به خداست که حضرت یوسف را چنان استوار می کند که پیامبر اکرم(ص) می فرماید: « من از بزرگی روح و کرامت نفس و طبع بلند یوسف در شگفتم».( مصطفوی، 351).
داستان حضرت یوسف در قرآن نمایانگر نمونه بسیار زیبای نگرش مثبت در بندگان مؤمن خداست. حضرت یوسف در اثر جفای برادرانش سال ها از خانواده دور شد، رنج زندان کشید، غم غربت تحمل کرد، اما وقتی بعد از بیست و پنج سال پدر را ملاقات کرد، ذره ای از غم و اندوه و جفایی که بر وی رفته بود، سخن نگفت. بلکه چنین بیان نمود:« ... قد احسن بی إذ اخرجنی من السجن و جاء بکم من البدو من بعد ان نزغ الشیطان بینی و بین اخوتی إنّ ربی لطیفٌ لما یشاءُ إنهُ هو العلیمُ الحکیم»(یوسف، 100)« خداوند به من احسان فراوان فرمود که مرا از تاریکی زندان نجات داد و ما را به دیدار هم نائل کرد. پس از آنکه شیطان بین من و برادرانم فساد کرد.( و مدتی جدایی انداخت) خدای من لطف و کرمش به آنچه بخواهد، تعلق می گیرد و او دانا و حکیم است». این اوج فرهنگ مثبت اندیشی است که حضرت یوسف(ع) فقط به موهبت های الهی اشاره می کند، از چاه و سختی زندان سخنی به میان نمی آورد و عامل جفای برادران را شیطان می داند.
هم چنین در سیره اهل بیت نمونه زیبای نگرش مثبت را بعد از حادثه کربلا در کلام زیبای حضرت زینب(س) مشاهده می کنیم که بعد از تحمل مصائب فراوان با دیدن سر مبارک برادر چنین فرمود: « ما رأیتُ الا جمیلاً»؛ « جز زیبایی چیزی ندیدم»( خوارزمی، 42). این مطلب بیانگر این واقعیت است که رفتار انسان ها تحت تأثیر نگرش آن ها به مسائل و دنیای اطراف است. با نگرش مثبت می توان حتی در لحظات سخت، زیبایی دید. چنین نگرشی در سایه ایمان به خدا و توکل به او محقق می شود.

تعداد بازدید از این مطلب: 26
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0

نویسنده : z
تاریخ : سه شنبه 7 آبان 1398
نظرات
درباره ما
به وبلاگ من خوش آمدید
منو اصلی
پیوندهای روزانه
آرشیو مطالب
مطالب تصادفی
مطالب پربازدید